Get Mystery Box with random crypto!

dr_zandi( ophthalmologist)

لوگوی کانال تلگرام dr_zandi — dr_zandi( ophthalmologist) D
لوگوی کانال تلگرام dr_zandi — dr_zandi( ophthalmologist)
آدرس کانال: @dr_zandi
دسته بندی ها: سیاست
زبان: فارسی
مشترکین: 1.86K
توضیحات از کانال

پيش درآمد

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها

2022-08-25 19:05:33



آدمیزاد هرچی به آخرای سفر زندگیش نزدیک میشه دیگه حتی پر زدن پاخترای باغچه هم براش یک اتفاق ویژه قلمداد میشه... لحظه نشستن پرنده و لحظه پریدنش سوا سوا شمرده میشه و به حساب میآد... دیگه لحظه ها همه مهم اند، چه برسه به ساعت و روز و ماه و سال... آدم اون ایّامی که جوونه ممکنه جنگ بشه ، صلح بشه ، انقلاب بشه ، سیل بیاد ، کسوف بشه و خسوف بشه ، ممکنه عاشق بشه و فارغ بشه و حالیش نباشه و بزاره مفت از چنگش بگذره ... تا جوونی ممکنه سالهای سال شکوفه به درختا بشینه و میوه بده و خزون بشه و برف یبآد و برفا آب بشه و اصلاً ملتفت نشه و با قطار زندگی بهر سوئی بره... ولی وقتی آخرای عمر پاورچین پاورچین سر میرسه، دیگه حساب قطره قطره بارونو داره ، هواشناسی را هر روز دنبال میکنه و چشم براه عبور هر پشته ابری میمونه ... وقتی سن بالا رفت با اوج و فرود آواز شجریان و الاهه زیر و رو میشی و در هر پرده و نغمه و دستگاهی، روح و روانت موج بر میداره و فرو می نشینه... عطش داری و دلت میخواد آخرین قطره های مونده ازین حیات ناگهان را با ولع فرو بدی ... وقتی پا به سن گذاشتی دیگه هر لبخنده ای برات قصه داره و حکایتی و داستانی.. اونوقته میفهمی چرا شاعر گفته:

گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آنچنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی...

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی....


https://telegram.me/dr_zandi
Instagram( dr_zandi)
572 views16:05
باز کردن / نظر دهید
2022-08-19 11:28:47


همه چیز از آن ۲۸ مرداد لعنتی شروع شد ، صبحدم شعار زنده باد مصدق شنیده می شد ولی رو به غروب که رفت شعار مرگ بر مصدق...
آه که اگر شاه رضایت به سلطنت مشروطه داده و بر کمتر از همه چیز رضایت داده بود و نخست وزیر قانونی و ملی بر مسند حکومت مانده بود، چه آینده درخشانی در انتظار این مرز و بوم بود.... همه چیز از آن ۲۸ مردادماه لعنتی شروع شد.... و بعد ، آن بگیر و ببند لعنتی تر... که همچون بغضی فرو خورده در گلوی ملیون و روشنفکران باقی ماند که ماند و همه چیز را بر باد داد که داد.... چقدر در رسای مرتضی کیوان گفتند و سرودند.... کاش او را دستگیر نکرده و به جرم پناه دادن به چند توده ای اعدام نکرده بودند... کاش حسین فاطمی را کارد آجین و اعدام نکرده بودند... کاش و کاش و کاش ... آخ اگر آن زمستان ۲۵ ساله در انتظار ملت نبود و بعد آن ساواک جهنمی... و آن سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت و سرها در گریبان است...
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است....
آه که اگر آنهمه یادگار ادبی و فرهنگی و موسیقیائی جانانه و ماندگار با کمی یا قسمتی آزادی سیاسی مخلوط و همراه بود، اکنون ایران عزیز در کجای قله رفاه و خوشبختی و توسعه ایستاده بود ... همه چیز از آن ۲۸ مرداد لعنتی شروع شد... که اگر این روز نحس نبود هنوزم رجال سیاسی در هر انتخابات با هم رقابت میکردند و شاهزادگان در کاخ هایشان می خرامیدند و مرضیه و دلکش و گلپا در استودیو ضبط صدا و روحانیون با سلام و عزت و صلوات بر منابر و ملت ایران فخر به عالم می فروختند و با خوشحالی در کار زندگی بودند....



https://telegram.me/dr_zandi
Instagram( dr_zandi)
1.3K views08:28
باز کردن / نظر دهید
2022-08-16 09:34:57
چرا سایه....
حداقل چهار نفر از بزرگان شعر معاصر پارسی، بعد از انقلاب و قبل از سایه وفات یافتند ولی برای هیچکدامشان این حجم از احساس و دریغ و سپاس و تکریم و بزرگداشت برگزار نشد که برای سایه شد و تازه مراسم تشییع و خاکسپاری احتمالی باشکوه بعدی نیز در رشت باقی مانده است... در حالیکه هر کدام از آن چهارنفر اگر نگوئیم بالاتر از سایه بودند ولی حداقل کمتر ازو نبودند
۱)سهراب سپهری شاعر:
اهل كاشانم. روزگارم بد نیست. تكه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی .مادری دارم ، بهتر از برگ درخت .دوستانی ، بهتر از آب روان .و خدایی كه در این نزدیكی است : لای این شب بوها ، پای آن كاج بلند.
روی آگاهی آب ، روی قانون گیاه .......
سهراب سال ۱۳۵۹ فوت کرد و اصلا کسی نفهمید، با اینکه زیباترین مفاهیم فلسفی و زیبائی شناختی شعر را در آثارش داشت که‌ رشک بقیه شاعران و ورد زبان مردم کوچه و بازار شده بود...
۲)مجمد حسین شهریار شاعر:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگ‌دل این زودتر می‌خواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا.....
شهریار در سال ۱۳۶۷ فوت شد و گنجینه غزلیات نابی که در سالیانی دراز سروده بود ازو بجا ماند ، ولی فقط تعداد کمی از مردم حواسشان بود و اونهم بلحاظ اقبال بعضی سران حکومت به ایشان مجلسی و بزرگداشتی و سروصدای محدودی برپا شد....
۳)مهدی اخوان ثالث شاعر:
قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟ از كجا وز كه خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما، ‌اما ...گرد بام و درمن بی ثمر می گردي....انتظار خبری نیست مرا....نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری.....برو آنجا كه بود چشمی و گوشی با كس،
برو آنجا كه تو را منتظرند...
اخوان ثالث در سال ۱۳۶۹ درگذشت و عدم اقبال حاکمیت به او مزید علتی بود که خیلی بی سر و صدا بخاک سپرده شد ، با اینکه قویترین مفاهیم سیاسی و اجتماعی را در لابلای سطور شعرهای زیبایش عرضه میکرد....
احمد شاملو شاعر:
قصه نیستم که بگویی...نغمه نیستم که بخوانی..
صدا نیستم که بشنوی...یا چیزی چنان که ببینی..
یا چیزی چنان که بدانی... من درد مشترکم ….
مرا فریاد کن !
شاملو در سال ۱۳۷۹ درگذشت و علی رغم تمام بی تفاوتی حلقه قدرت به او و در گذشت او، اینقدر بزرگ بود که مراسمی پرشور در میان حلقه د‌وستدارانش در امامزاده طاهر کرج برگزار شد ولی اون تجلیل کجا و آن جایگاه بی بدیل شاملو در شعر نوی پارسی کجا....
سایه یا هوشنگ ابتهاج شاعر:
امشب به قصه ی دل من گوش می کنی
فردا مرا چو قصه فراموش می کنی 
این دُرّ همیشه در صدف روزگار نیست
می گویمت ولی توکجا گوش می کنی 
دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت
ای ماه با که دست در آغوش می کنی 
در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می کنی...
سایه در سال ۱۴۰۱ فوت نمود و درگذشت او موجی عظیم در شور و شعر و سوز و تاب و تب را در دل قشر فرهنگی و حتی عوام میهن ایجاد نمود و دلیل این آگاهی و آشنائی و بروز احساسات ملی در مورد ایشان برخلاف چهار تای قبلی چه میتوانست باشد جز : معجزه مدیای مجازی که از مدتها قبل توده مردم را با ایشان و شعر ایشان و خوانش شعرشان توسط خودشان و آشنائی با جان بی تعلق او و شنیدن نقطه نظرات فیلسوفانه ایشان در مورد حیات و مرگ و .... مدیای مجازی را دست کم نگیرید او معلوم میکند هر کسی چقدر در چنته دارد...
https://telegram.me/dr_zandi
Instagram( dr_zandi)
1.1K views06:34
باز کردن / نظر دهید
2022-08-13 20:52:33


ملت یک دستشون کَلَک و یک دستشون کلاهه.. صبح تا شب میدوند تا یا با این دست به یکی بزنند و یا با اون دست سر یکی بزارن... تمام اعصابا خورد.. لباسا ضایع .. ریش ها دراومده.. موها ژولیده.. پیشونی گره و زیر بغل عرق کرده.. در حال دویدن به این طرف اون طرف تا صبحشون شب بشه و شندرغاز برای رتق و فتق امور بجیب بزنن .. راننده ها تحمل ندارن و دیر بجنبی بوقو کشیدن.. رعایت خط کشی عابر پیاده شکسته شده اس و کمتر کسی به راننده از فرعی در اومده اجازه عبور میده ... حرمت بزرگتر کوچکتر ، زن و مرد ، همشهری و اهل محل و در و همسایه و خویش و قوم و فک و فامیل و سفره و نمک و پیاله دیگه مث سابق رعایت نمیشه و کسی واسه کسی لُنگ نمیندازه ....
نصف ماشینا پراید سفیده و نصفه دیگه شون سیاه و سفید و دود و دم از اگزوسشون به هوا ... موتوری ها همه بی کاسکت .. نه حواسشون به چراغ قرمزه نه عابر پیاده.. یک دست به فرمون یک دست موبایل به گوش دارن جر و بحث میکنن... جاده ها خراب بیابونا خشک هواپیماها داغون... هر جا میری حرف از گرونیه و چی بخریم بالا بره و چی نخریم پائین میآد... فقط قیمت کفن هنوز متری شیش و نیمه ....



https://telegram.me/dr_zandi
Instagram( dr_zandi)
1.2K views17:52
باز کردن / نظر دهید
2022-07-24 12:20:21



وحید یامین پور معاون وزیر ورزش فقط ۴۲ سالشه یعنی قبل از انقلاب را اصلا ندیده ولی واقعی ترین دلیل عدم کوتاه آمدن نظام در مقابل معترضین به حجاب را بیان کرده.. او دو دلیل محکم را در توجیه این مقاومت و کوتاه نیامدن نظام بیان میکند :
۱) معترضین به حجاب اجباری پس از رفع این محدودیت فقط به این یکی بسنده نکرده و مطالبات سکولار بعدی است که مسلسل وار تقاضا میشود( البته کاش بجای جمله “اون کسی که امروز روسریش را به چوب آویزان میکند فردا شورتش را آویزان خواهد‌کرد”‌ یک مثال دیگر زده بود مثلا بجای شورت میگفت : سوتینش را آویزان میکند..
۲)دلیل دوم این مقاومت با خشونت نظام در مقابل نه به حجاب اجباری ، ناخشنودی حلقه سفت و سخت پیروان نظام است که در حقیقت حامیان وضع موجودند و در صورت کوتاه آمدن مسئولین در مسئله حجاب زودتر از بقیه از قطار انقلاب و هواداری نظام پیاده میشوند...
راست گفته بهمین دو دلیل متقن ، این مطالبه و سایر مطالبات همچنان در جنگ و گریز باقی میماند تا یک روزصبح که ناگهان همگی فرو میریزد ، آنهم به دو دلیل؛
۱)حجاب اجباری در هیچ کجای دنیا پایدار نمانده بخصوص با این مردم و این کشور و این اقبال از مدرنیته و این نسل جدید و ...
۲)اکثر مطلق مردم دیگر طرفدار این شیوه حکمرانی نیستند و دلیلش نیز عدم اجازه حاکمان برای برگزاری هر نوع انتخابات آزاد است...
من ۶۸ سالمه و ۲۴ ساله بودم که انقلاب شد و همه چیز یادمه منجمله اینکه در نظام سابق هیچ زنی شورتش را پرچم نکرد و خانمهای چادری و مینی ژوپی در کنار همدیگر مسالت آمیز زندگی میکردند و پلیس حافظ حقوق و جایگاه برابر هر دو بود.. با این سن و سال میدانم که زودتر از هر کسی ممکن است بمیرم ولی خیلی دلم میخود اون صبح ناگهان ، که چندان هم دورنیست ، را ببینم... هر چند که اگر مُردم هم باکی نیست چون دیگه نمی فهمم که مُرده ام و ندیده ام این حسرت به دل مانده را ....



https://telegram.me/dr_zandi
Instagram( dr_zandi)
838 viewsedited  09:20
باز کردن / نظر دهید
2022-07-19 17:00:16

یکی از رفیقای قدیمی ام را تصادفی توی خیابون دیدم و پیدا بود که هر دومون از دیدن همدیگه یکه خورده ایم ولی اینقد متانت توی وجودمون مونده بود که هیچکدوم به اون یکی نگفت پسر تو چرا اینقد دربِ داغون شدی و از ببن رفتی و ازین حرفا !!! چون بهر حال ظاهراً هر دو میدونستیم که چهل و چند سال از آخرین دیدارمون گذشته و گرد پیری روی سر و صورتمون نشسته و این امری اجتناب ناپذیر است... منتهی چیزی که منو بعد اینهمه سال در دیداری دوباره با رفیق با مرام سابقم مفتونش کرد این بود که موقع خداحافظی و در پاسخ به تقاضای من که ازش خواستم بهمین زودی یک وقتی بزاره یک گوشه ای دوباره همدیگه رو بینیم و با هم گپی دوستانه بزنیم و به یاد گذشته ها اختلاطی کنیم این بود که گفت : به یک شرط.. گفتم چه شرطی؟؟ گفت :
بشرطی که فقط از موسیقی حرف بزنیم و صداهای قدیمی و ردیف و گوشه و دستگاه و قافیه و پرده و بزم و یار و رفاقت و کافه و خاطرات و دوستی و دانشگاه و استادا و واحدا و اردو و مسابقات و دخترا و برفهای زمستون و عیدبازی و کناردریا و پلاژای حصیری و جوج کباب و آغاسی و سوسن و شب کارون و چه گلبارون و میشه وقتی که می شینن دلدارون .... یکمرتبه ازین صراحت لهجه و نوع تمایل و نگاهش به زندگی که راست و حسینی با مال من مو نمیزد جا خوردم و خوشحال بهش گفتم:
جلوی چشام جونم رفت
مرغ غزل خونم رفت ♫♪
یه کارد سلاخ به دلم آخ به دلم آخ به دلم
شب همه شب تا به سحر ♫♪
هی می خورم خون جگر.......



https://telegram.me/dr_zandi
Instagram( dr_zandi)
966 views14:00
باز کردن / نظر دهید
2022-07-18 12:08:35


ایران اگر فقط یک دلیل برای ضرورت توسعه روابط با غرب و ژاپن و کره جنوبی داشته باشد و آن یک دلیل “نوسازی و توسعه میادین نفتی و گازی جنوب کشور باشد” کافی است تا چهارنعل و بدون تعلل سیاست تنش زدائی و عادی سازی روابط با جهان متمدن را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار دهد ... حالا من کاری بر دیگر فوریت های توسعه همه جانبه ملّی که بعضی هاش در ذیل میآید و حیات و ممات آینده ایران و ایرانی به آن وابسته است ندارم (که صد البته آنها نیز جز با همکاری و سرمایه گذاری مشترک بین المللی انجام پذیر نمی باشد..)
) تغییرات اقلیمی و خشکی فلات مرکزی و خوزستان که لزوم جابجائی صنایع سنگین آب هدر ده و ایجاد واحد های تولیدی کوچک تازه برای کشاورزان بیکار....
) اجرای طرح های بزرگ انتقال آب از حوضه های آبخیز و یا دریا به مناطق خشک و نیز جانشینی آبهای زیرزمینی برای ممانعت از فرونشست...
) استفاده از تجارب بین الملل در کاهش آلودگی هوا و مبارزه با ریزگردها از طریق همکاری منطقه ای و سرمایه گذاری ملّی...
) لزوم سرمایه گزاری سنگین و همکاری علمی با مجامع حرفه ای ببن الملل برای احیای روخانه ها و تالاب ها و دریاچه های خشکیده ایران..
) حمایت از صادرات بومی و ریشه دار ایرانی نظیر فرش دستباف و احیای این هنر بی نظیر...
) حمایت از صنایع دستی و هتلداری و هتل سازی با احیای صنعت توریسم..،
) نوسازی صنعت عقب افتاده و ورشکسته خودرو سازی با مشارکت کمپانی های بزرگ جهانی...
) رونق کسب و کارهای شهری و پائین آوردن تورم و جایگزینی توسعه بجای رکود برای عبور از مرحله سخت فعلی...
) برگرداندن روح امید و پبش بینی آینده ای بهتر برای شهروندان با بسط فضای سیاسی فرهنگی میهن و کاهش روند صعودی مهاجرت نخبه گان..
) بازگشت ایران به جایگاه واقعی خود در منطقه و جهان با بسط سیاست های صلح جویانه و اعاده احترام متقابل بین الملل...

https://telegram.me/dr_zandi
Instagram( dr_zandi)
894 views09:08
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 20:19:44


اگر تا بحال عده زیادی از هموطنان مصطفی تاجزاده را نشناخته بودند حالا همه شناختند.. منتقدی سیاسی که مخالف هرگونه مشی خشونت آمیز و خواهان اصلاحات تدریجی تا استیفای تمام حقوق دموکراتیک مردم.... او به گفتگو و فضای آزاد برای برخورد اندیشه ها و انتخاباتی آزاد برای برگزیده شدن شایسته گان در اداره مملکت اعتقاد داشت ولی شما به تنگ تر کردن حلقه محاصره مصلحان و سینماگران ایرانی به قصد کنترول اوضاع... ولی هر چقدر فنر فشار بر آزادی و آزادیخواهان بیشتر فشرده شود ناگهانی تر و غافلگیرانه تر باز میشود... کدام جامعه ای را می شناسید که از سانسور و اختناق و بگیر و ببند و انتخابات فرمایشی جان سالم به در برده باشد.. کره شمالی را نگاه نکنید آنجا آخر دنیاست ولی ایران در چهار راه حوادث است.. گیریم یکدست کردید که کردید و گیریم همین معدود خیراندیشانی که هنوز باور به اصلاح امور دارند را در بند کشیدید که کشیدید، با مطالبات مدنی وسیع توده ها و گره های کوری که بر توسعه پایدار میهن زده اید چه میکنید.. ایران کشور تحول هاست ، مگذارید طوفان پیش رو نتایج ویرانگر داشته باشد... با هدایت نارضایتی ها به مسیر بی خشونت و با آزادی منتقدین خیرخواه به اقلیت خودتان و اکثریت جامعه رحم کنید..



https://telegram.me/dr_zandi
Instagram( dr_zandi)
1.2K viewsedited  17:19
باز کردن / نظر دهید
2022-07-10 20:41:30


چند سالی است که بازار زیبائی و زیباجوئی عجیب شلوغ پر رونق شده است ... و این پارادوکسی است درست در نقطه مقابل همین چهار پنج سالی که با قبض امور سیاسی اقتصادی ، کشور وارد رکود تورمی بی سابقه ای گشته است و بالطبع رکود و کسادی دامن تمامی جنبه های تولیدی اقتصاد و کسب و کارهای مختلف را گرفته و بعضی را زمینگیر و حتی تعدادی را خانه نشین کرده است.. ولی باز هم بازار مشاغل مرتبط با زیباسازی عجیب پر رونق شده است ...
از عملهای جراحی زیباسازی مختلف گرفته نظیر رینو و بلفارو و ابدومینو و مامو پلاستی و بعضی پلاستی های دیگر... تا تا تزریق بوتاکس در چروکها و تزریق فیلرها برای حجم دهی لبها و پرکردن گودیها و ژلهای جوانساز و مزو و هایفا و غیره گرفته تا بازار داغ و سالن های پر و پیمون آرایش و آرایشگری و مو و ناخن و لاک و تاتو و براشینگ و کراتین و ابرو که دیگر در اوج هنروری است...
آیا این واقعیت ملموس مؤید امری غیر از اینست که در زیر پوست شهری که می بینیم مملو از محدودیت و بگیر و ببند و گشت ارشاد و تذکر و جریمه و تعهد و تبلیغات دولتی وسیع هر روزه برای گسترش ماتم و عزا و نوحه و ... بله در زیر پوست همین شهر ، شهر دیگری سراسر مشحون از شور و شر و نشاط و بزم و موزیک و مهمانی و زیباسازی در حال خرامیدن است... گوئی ملّت حکیم وار به دنبال این گفته اوشو متفکر هندی برآمده اند که :
با جست و جوی زیبائی به جست و جوی خدا بپرداز، زیبائی همه چیز، بگذار هدف تو جست و جوی زیبائی باشد.. زیبائی را بپرست... در زیبائی به وجد آی....۰


https://telegram.me/dr_zandi
Instagram( dr_zandi)
1.3K views17:41
باز کردن / نظر دهید
2022-07-08 11:11:53

ای کاش مریم فیروز همسر رهی معیری شده بود نه نورالدین کیانوری....
مریم فیروز تجسّم ایران آزاد بعد از شهریورماه ۱۳۲۰ است.. دختری زیباروی از پدری اصل و نسب دار که تازه خودش را از قید ازدواج عرفی در نوجوانی آزاد کرده و اکنون در اوج زیبائی و دلبری و آزادی می خرامید و در مجامع عمومی و فرهنگی و سیاسی دل می ربود... مریم در همان اوان جوانی دو نفر خاطر خواه پا در رکاب داشت یکی غزلسرای پر آوازه ای به اسم رهی معیری که او را می پرستید و عشق مریم را دستمایه شورانگیزترین شعرهای خود ساخته بود و دیگری مهندسی جوانی باسم نورالدین کیانوری که عضو کمیته مرکزی حزب توده و بشدّت سیاسی بود...
مریم مدتی میان این دو دلدار به عیش و ترنّم و تردید و تصمیم خرامید و از هر دو دلبری کرد.. اما در سال ۱۳۲۴ سرانجام قرعه شانس بنام عاشق دومی افتاد و جاذبه کور سیاست بر روشنی عرفان پیشی گرفت و او را برگزید و عاشق شوریده نخستین را در فراغی جانکاه بر جای گذاشت ، رهی معیری بعد از آن هیچگاه ازدواج نکرد و دیری نپائید‌که در سال ۱۳۴۷ رخ در نقاب خاک کشید.. مریم و کیانوری نیز تنها سه سال بعد از ازدواج و به اتهام دست داشتن در حادثه سوقصد به شاه از ایران فراری و به تبعیدی چهل ساله از وطن ناگزیر شدند و دیگر رنگ آسایش ندیدند و آواره و تحت تعقیب و آزار و اذیت چه قبل و چه بعد از انقلاب قرار گرفتند و مریم نهایتاً در سال ۱۳۸۶ بعد از تحمل سالها زندان درگذشت..
تراژدی انتخاب همسر سیاسی و زندگی پرمحنت این دختر زیباروی تداعی حال و روز ایران عزیز است.. ای کاش فرزندان مام میهن نیز در همان سالهای بعد از شهریور ۱۳۲۰ بجای انتخاب سیاست و مبارزه و انقلاب و مصدق و گلسرخی و شریعتی به دنبال عشق و موسیقی و کار و زندگی خویش میرفتند و میگذاشتند مام وطن نیز در بستر تاریخی خود حرکت کند تا شاید اینهمه درد و رنج و حنت نصیب میهن و هم میهنان نمی شد...
( در زیر یکی از غزلهای معروف رهی برای مریم)
چون زلف توام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی‌سروسامانی
من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی
من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغی که نمی‌بینی دردی که نمی‌دانی
دل با من و جان بی‌تو نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی
ای چشم رهی سویت کو چشم رهی‌جویت ؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی
https://telegram.me/dr_zandi
Instagram( dr_zandi)
1.8K views08:11
باز کردن / نظر دهید