2023-05-16 07:42:57
معرفی کتاب : قلب فروزان دانکو
نویسنده : ماکسیم گورکی
مترجم : صادق سرابی
انتشارات گوتنبرگ، چاپ پیش از انقلاب «دانکو به کسانی که برای آنها متحمّل آن همه زحمت و سختی شده بود ، به دقت نگریست و دید که آن ها همچون جانورانند . بسیاری از مردم به دور او حلقه زده بودند اما بر چهرهی آنها از حق شناسی اثری نبود و انتظاری هم از آنها نمیرفت. آنگاه در قلب او آتش خشم شعلهور شد اما در اثر مهر و محبتی که نسبت به مردم داشت، فوراً خاموش گردید، او مردم را دوست میداشت و فکر میکرد شاید بدون او، مردم نابود شوند. از این رو آرزوی نجات بخشیدن آنها همچون آتش مقدسی در قلبش شعله کشید . میل نجات بخشیدن و راه بخشیدن به مردم ، ناگهان فروغی از آتش را در چشمان او نمایان ساخت.»
"آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف" همان ماکسیم گورکی معروف ، ادیب و فعال سیاسی روسی است. سعید نفیسی تاریخنگار، شاعر و مترجم ایرانی در شرح حالی از این نویسنده میگوید: گورکی در ادبیات روس به معنای «تلخ» است و گویی ماکسیم پشکوف نام گورکی را در آغاز نویسندگی برای خود انتخاب کرده است تا به این وسیله وجه تلخ و تراژیک جهان را برای همیشه با خودش به یدک بکشد . “گورکی” پژواک خشم خروشان یک شاعر از تلخی حقیقت دوران روسیه تزاری و سال های پس از انقلاب است.
افسانۀ ” قلب فروزان دانکو ” در ابتدا کتابی ساده به نظر می رسد، اما مطالعۀ آن در کنار بیوگرافی و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی نویسندهاش، خواننده را به این نتیجه میرساند که روایتهای ماکسیم گورکی افسانه نیستند، بلکه واگویی خودفراروی مبارزان و آزادیخواهانی است که میل آنها به تغییر و رهایی از شرایط استبداد و تحقیر، جبر زمانه را مغلوب میسازد، چیزی شبیه به افسانهها و چیزی شبیه به اسطوره.
در داستان "دانکو" قهرمان جوان و سلحشور به آغوش مرگ میرود تا جماعتی را به رهایی برساند. در این افسانه، دانکو برای نجات همقبیلهایهایش از گستره سیاهی و ظلمت، قلب سوزانش را از قفس تن جدا میکند، از آن مشعلی میسازد تا راهی روشن شود. در پایان داستان، دانکو جانش را بر سر آرمانش فدا میکند و روایت ایثار او در اشعار و آهنگهای ملّی و افسانه ها جاودان میماند و حماسی میشود.
ماکسیم گورکی اگرچه یک ادیب و نویسنده بود اما به ادبیات بیشتر به شکل بستری برای تغییر قوانین مستبدانه و زورگویانۀ اجتماعی نگاه میکرد.
افسانۀ "قلب فروزان دانکو" جهان پر از ترس و وحشت مردمانی که در میان غل و زنجیر استبداد، روزمرگیشان را میگذرانند، به تصویر میکشد ، گورکی از حربۀ داستاننویسی برای محکم کردن فرهنگ مبارزه در میان مردمان خوابزده و مسخ شده از جادوی سلطهی فرهنگی بهره برده است. این رئالیسم آمیخته به رومانتیسیزم را به نوعی می توان کنش نویسنده در کوران حوادث دانست.
ماکسیم گورکی در رمان "مادر" که یکی از معروفترین نمونههای ادبیات مبارزه است مینویسد: "به خاطر همین ترس بیمعنی است که ما داریم هلاک میشیم، حاکمان از این ترس ما سوءاستفاده میکنن ، اونها خوب میدونن که مردم تا وقتی که بترسن مثل درختهای غان در مرداب خواهند پوسید."
نسخهی pdf کتاب
8.2K views04:42