2022-01-09 00:15:56
مرگ شاعر
تن شاعر از گوشت و استخوان نیست. تن شاعر از کلمات است.
پس هر جا کلمات را در زنجیر کنند، شاعر می میرد یا اگر شاعر را در بند کنند، کلمات خواهند مرد.
کار شاعر این است که پا به پای زیبایی ها راه برود و جهان ناموزون و ناهماهنگ و نازیبا را موزون و هماهنگ و زیبا کند.
کار شاعر این است که نگذارد انسان، مبتذل شود و روزگار، سخیف و زندگی، بی معنا.
کار شاعر این است که در حفره خالی قلب ها چیزی بریزد: یک قطره خورشید، یک انگشتانه آگاهی یا کمی عصاره عشق و یا شاید چند پَر پرسش از بود و نبود و درست و نادرست.
کار شاعر این است که برای زخم های پیکر انسانیت دوا درست کند.
شما می دانید که جرم شاعر همین بود، آفریدن زیبایی. در سرزمین زشتی ها، هر زیبایی تاوان دارد.
در سرزمین مرگ بر این و آن، مجازاتِ زنده باد زندگی، مرگ است.
در سرزمین سوگ و سیاهی، سور و رنگ عقوبت می شود.
در سرزمین عزا و مصیبت و معصیت دنبال بهانه های شادی گشتن و شکرانه زیستن را به جا آوردن و بی گناهی، شکنجه در پی دارد.
شاعر کسی را نکشته بود، شاعر مالی را به ناروا نخورده بود، شاعر از دیوار کسی بالا نرفته بود و چاهی در راهی نکنده بود، او فقط کلمات را به زیبایی کنار هم چیده بود.
حالا که شاعر مرده است این وظیفه شماست.
این وظیفه شماست که هر روز گامی به سمت زیبایی بدارید و از زیر این کفن سوگ مدام بیرون آیید و پیراهن عزایتان را در آورید.
جز با زیبایی نمی شود از زشتی انتقام گرفت.
جز با شادی نمی توان، غم را شکست داد.
جز با زندگی نمی توان در برابر مرگ ایستاد.
#شاعر_شوید
#عرفان_نظرآهاری
@erfannazarahari
521 views21:15