Get Mystery Box with random crypto!

بوی باران

لوگوی کانال تلگرام fereshteh_rezayi — بوی باران ب
لوگوی کانال تلگرام fereshteh_rezayi — بوی باران
آدرس کانال: @fereshteh_rezayi
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 8.32K
توضیحات از کانال

کانال نوشته‌های #فرشته_رضایی
Admin: @FereshtehRezayi
مَحض📚
وبسایت رسمی:
https://fereshteh-rezayi.com ️
👉 @boyehbaran🌧️

Ratings & Reviews

4.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2022-06-24 17:43:41 به عاقبت به من‌ آيی که منتهات منم...

#مولانا

@fereshteh_rezayi
517 views14:43
باز کردن / نظر دهید
2022-06-24 17:39:57 وقتی می‌گویی نرو
از آن‌گاه که می‌گویی بیا
بیشتر دوستت دارم

نمیدانم و هرگز
هم نخواهم فهمید
نرو
از بیا
چرا اینگونه محزون‌تر است؟!

#حسن_آذری
@fereshteh_rezayi
519 views14:39
باز کردن / نظر دهید
2022-06-24 16:01:58
هم‌زمان در دو مکان زندگی می‌کنم
این‌جا که منم و آن‌جا که تویی...

#مارگارت_آتوود

@Fereshteh_rezayi
574 views13:01
باز کردن / نظر دهید
2022-06-24 10:01:16 گاهی؛
دلم می خواهد
بگذارم بروم
بی هرچه آشنا...
گوشه ی دوری گمنام
حوالیِ جایی بی اسم.
گاهی واقعا خیال می کنم
روی دست خداوند مانده ام
خسته اش کرده ام...

#سید_علی_صالحی

@Fereshteh_rezayi
660 views07:01
باز کردن / نظر دهید
2022-06-24 07:40:01
صبح من
بخیر است امروز؛
دیشب
رویای تو را دیده ام...

#یاسمن_چراغی

@Fereshteh_rezayi
702 views04:40
باز کردن / نظر دهید
2022-06-23 22:30:37 لاشه‌ی عشق را در خودم حمل می‌کنم
و بوی تعفن وجودم را گرفته
عُق می‌زنم
بالا می‌آورم
و لاشخورها را به دنبال خودم می‌کشانم.

بی‌هدف خیابان‌ها را پرسه می‌زنم
گیجم، غم‌انگیزم، بی‌سرانجامم...
مثل قصه‌ای که آخرش را ننوشته‌اند
یا فیلمی که بازیگردان در وسط راه
رهایش کرده...

هم روی دست خودم باد کرده‌ام
هم روی دست خدا
و هم لاشخورها را کلافه کرده‌ام
من
چطور مُرده‌ای هستم
که راه می‌رود...!

#فرشته_رضایی
@fereshteh_rezayi
707 views19:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-23 22:30:16
@fereshteh_rezayi
697 viewsedited  19:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-23 18:57:47 می‌توانم خیلی راحت این دکمه‌های فرار را فشار بدهم و تا وقتی می‌میرم، هیچ رنجی نکشم، اما بهای این تصمیم، شاید این باشد که هیچ‌وقت یاد نگیرم، هیچ‌وقت عاشق نشوم، و واقعاً زنده نباشم.

#گلنن_دویل_ملتن
@fereshteh_rezayi
689 views15:57
باز کردن / نظر دهید
2022-06-23 16:17:32 جلو خودم را نگاه کردم
در جمعیت تو را دیدم
میان گندم‌ها تو را دیدم
زیر درختی تو را دیدم...

در انتهای همه‌ی سفرهایم
در عمق همه‌ی عذاب‌هایم
در خمِ همه‌ی خنده‌ها
سر بر کرده از آب و از آتش،

تابستان و زمستان تو را دیدم
در خانه‌ام تو را دیدم
در آغوش خود تو را دیدم
در رؤیاهای خود تو را دیدم

«دیگر ترکت نخواهم کرد...»


#پل_الوار

@Fereshteh_rezayi
738 views13:17
باز کردن / نظر دهید
2022-06-23 10:55:52
سایه معشوق اگر افتاد
بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم
او به ما مشتاق بود

#حافظ
@Fereshteh_rezayi
812 views07:55
باز کردن / نظر دهید