Get Mystery Box with random crypto!

lock

لوگوی کانال تلگرام ghalbsheshe — lock L
لوگوی کانال تلگرام ghalbsheshe — lock
آدرس کانال: @ghalbsheshe
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین: 8

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها

2021-11-15 19:05:39 بهترین خاله ای که دیدم کارش عالیه برای خودم اوکی کرده
برید پی ویش امتحان کنید
@XZizijoon
1.6K views16:05
باز کردن / نظر دهید
2021-11-15 19:05:39 #مژده #توجه
مُعَرِفی خانم مجَرد و مُطلقه جَهَت رابِطه حُضوری وَ یاتَصویری از هَمه سِنین و شَهرها
س.ک.س حضوری و صیغ.ه
دارای مکان و پَک بهداشتی و کارتِ سَلامَت بِهداشت هَمراه با چِکاپ ماهانه
کاملا معتبر و دارای کد شامد
@Xzizijoon @Xzizijoon
(خانوم ها اکثرا کشورهای خارجی رفته و واکسینه شدند)
@Xzizijoon @Xzizijoon
1.6K views16:05
باز کردن / نظر دهید
2021-11-15 15:35:52
اقایون ممه دوس دارید؟
Anonymous Poll
64%
اقام بله
4%
اقا خیر
32%
خانم دیدن نتایج
560 voters2.2K views12:35
باز کردن / نظر دهید
2021-11-15 15:33:17 رها و مربی آموزشگاه رانندگی
1400/04/06



گاهی وقتا که خانومش خونه نبود به من میگفت میرفتم پیشش, بعضی وقتا برای ناهار, گاهی برای سرزدن بهش که میگفت تنهاست و برم بشینیم چندساعتی رو بگذرونیم, من بااینکه از قیافش خوشم نمیومد چون خیلی اصرار میکرد و منم توخونه تنها بودم میرفتم, خیلی هم کمکم کرد تابالاخره گواهینامه مو گرفتم, ۴۰ سالش بود و من ۲۵ سالم, فقط هم به عنوان سرگرمی بهش نگاه میکردم, همونطوری که اون این نظر رو شاید رومن داشت, من چهرم متوسطه, سعید بهم میگه اندامت از صورتت قشنگتره, اندام نسبتا خوبی دارم که هر مردی رو حشری میکنه, تا الان که با هر پسری بودم خیلی تعریف کرده و نسبتا هم تنوع طلبم, باسعید قبلا چندبار سکس داشتم, به بهونه های مختلف منو کشونده خونش و شروع کرده رابطه رو, ازن خاطره ای که میخوام براتون بگم برای دیروز بعدازظهره, زنگ زد بهم گفت برم خونش قبول نمیکردم ولی انقدر گفت تا رفتم, طبق معمول خانومش خونه نبود, رفتم رو مبل نشستم و برام قهوه اورد, من رغبت زیادی بهش ندارم فقط بخاطر اینکه کمبود سکس داشتم و حوصلم سررفته بود قبول کردم برم وگرنه کارداشته باشم اونطور نیست که از کارم بزنم براش, خلاصه اومد نشست پیشم من داشتم باگوشی ور میرفتم بادوستام چت میکردم و اینستامو چک میکردم, تقریبا بیست دقیقه ای گذشت, بهش نگاه کردم دیدم داره نگاه میکنه گفت تموم شد؟گفتم چی؟گفت گوشی بازیت گفتم نه هنوز مونده.گفت بقیشو ببر خونه.گفت پاشو بریم اتاق اینجا گرمه.منم دنبالش راه افتادم رفتم .رختخوابشونو اصلا جمع نمیکردن همیشه ی خدا پهن بود, دراز کشیدم لباسمو دراورد, من چندان میلی نداشتم بهش فقط بخاطر کمکهایی که کرده بود چندباری باهاش سکس میکردم, به خودشم گفته بودم, یه حسه بدی داره با کسی که دوسش نداری یا ازش خوشت نمیاد سکس کنی, سینه هامو یه ربعی خورد و ور رفت , رفت پایین طرف کسم, کسم رو خیلی خوب میخورد, هربار کسم رو میخورد ارضا میشدم انقدر که ماهرانه این کارو میکرد, اینبار هم چنددقیقه ای خورد تا ارضا شدم بعد کیرشو گرفت جلوی لبم تا براش بخورم, خوردم گفت تخمامم بخور, چندبار زبون زدم زیاد نخوردم, پاشد پامو باز کرد کیرشو داشت میکرد تو کسم گفتم کاندوم نزاره, آخرش گذاشت کاندوم رو, گفت خطرناکه, منم گفتم سریع باید آبت بیاد حالا که کاندوم گذاشتی, چون اصلا از کاندوم خوشم نمیاد, تواون حالت چنددقیقه کرد بعد برعکسم کرد رو شکم خوابیدم چند دقیقه هم اینطوری ادامه داد باز برعکسم کرد چند تاتلمبه محکم زد و ارضا شد, من تو سکسام یکبار ارضا میشم بخاطر همین دیگه نذاشتم برای بار دوم سکس کنه, چون خودم ارضا شده بودم, پاشدم رفتم دستشویی گفتم دیرم شده باید برم خونه, لباسامو پوشیدم اومدم خونه اونم گذاشتم تو خماری, امروز هم زنگ زد کار داشتم نرفتم, بنظرم بلاکش کنم بهتره چون خوشم هم ازش نمیاد.
نوشته: رها
1.7K views12:33
باز کردن / نظر دهید
2021-11-15 15:33:08 کردن زن مافوق چادری
1400/04/07



من تو زمان خدمتونم یجا افتادیم مافوقمون خانم بود که البته بگم زیاد بودن و مثل منم چند نفر بودن بعد گذشت چند وقت بردن اینور انور باهم میگفتیم میخندیدم رومون ب هم وا شد بود ولی حرفای زشت نمیزدیم ی چند وقتی بود درگیر یسری از برنامه شدیم و سرمون شلوغ بود تا ساعت 9 10 شب در گیر کار بودیم خلاصه شبایه اخر خدمت از این خانم نگفتم براتون ی خانم قد بلند شاید 175 قد وزن 70 تو پر سینه ها 75 کون نصبتا فرمی کوچیک ولی چهره سکسی و چادری.
شب بود تو مسیر میرفتیم مسافت تا خونه 20 15 دیقه بود میرسوندمش اکثر اوقات عقب میشست با هم حرف میزدیم که من خیلی دوست داشتم ترتیب اینو بدم دل دل میکردم ی حرکت ببینم ازش که سر ی مسائلی شک کرده بودم دلش میخواد. بعد گذشتو دیدم خندید گفتم چی شد گفت ی جک خندم گرفت گفتم بگو ما هم بخندیم اونم درنگ کرد و گفت جک سکسی بود منم خندم گرفتو کیرم بلند شد منم یکی براش گفتم و پاره شده بود بهش گفتم شب اخر خدمتمه بیا بشین جلو از خدا خواسته اومد جلو گفت بازم جک داری بگو منم یکی دوتا گفتم بعد گفت اگ شب اخر یه ذره الکی بچرخیم. منم تو کونم عروسی گفتم باش یذره چرخ زدیم کیرم داشت میترکید ک هی دستمو میبردم روش میگرفتم دید گفت مشکلی پیش اومد گفتم نه گفت پس چرا هی میمالی کیرتو؟ تا گفت کیر گفتم شق شد که گفت جون دستشو گذاشت رو کیرم منم دیگ کم نیوردم دست انداختم رو پاش چون منطقه رو خوب میشناختم رفتیم ی بیابونی کیرمو در اورد شروع کرد خوردن داشت ابم میومد گفتم بسته چادر و مانتشو در اوردم بردمش صندلی عقب ی دستمو گذاشتم رو کونش واااایی چ کونی نرم نرم میزدی زیرش یساعت میلرزید باز بهم گفت کیر میخوام دادم بهش خورد که دیگ طاقتم طاق شد شلوارشو کشیدم پایین شورتشو در نیوردم رو شورت کصشو مالیدم خوردم خیس خیس بود یه ذره لاپایی زدم بعد داد پایین شورتشو تف انداخت رو کیرم کردم تو کصش سرش که رفت ی جیغ کوچیک کشید گفتم همه خدمتم ب کنار امشب ب کنار تمام خستگیام در رفت چنان کردمش ارضا شد بعد فشارش افتاد چند تا شکلات داشتم دادم خورد یه ذره اب دادم خورد حالش اوکی شد یبار دیگه ساک زد برام و رفتیم تو راهم کلی خندیدیم.
نوشته: مجید
1.5K views12:33
باز کردن / نظر دهید
2021-11-15 15:32:59 دوره تحصیل علم
1400/04/07



یادم آید دوره تحصیل علم!
توی دانشگاه تهران بوده‌ام
در میان دختران بیشمار
سخت حیران و پریشان بوده‌ام
دخترانی با هزاران رنگ و بو
لاغر و چاق و سفید و سبزه گون
هر یکی عطری دگر رنگی دگر
با مدلهای لباس گونه گون
آن یکی با مانتوی باز و بلند
این یکی ساپورت پوشیده چه تنگ
آن دگر نیمی ز زلفش خود عیان
از پس یک شال تور سرخ رنگ
من چه گویم جمع مه رویان همه
بوده‌اند آنجا بدون هیچ شک
دلربا و خوشگل و زیبا و ناز
میکشیدم بر همه یک یک سرک
از میان آنهمه اما یکی
دختری طناز، رعنا، ناز بود
گیسوانش ریخته بر پشت او
گردنش پیدا و شالش باز بود
کرده پنهان زیر خود یک چشم او
زلف پر پیچ و خمش بر صورتش
با لبان سرختر از خون من
وه چه زیبا بود روی لعبتش
بس لباسش تنگ بود و چسبناک
سینه هایش چون هلو برجسته بود
با تکان کوچکی همچون فنر
تند میلرزید و میرقصید زود
باسن گردش چو پستانهای او
چون قدم میزد بسی لرزنده بود
چشمهای ناز و مست و سبز داشت
بس نگاهش نافذ و برنده بود
من بسی حیران رویش بوده‌ام
دائما در جستجویش بوده‌ام
منتظر بودم برای فرصتی
تا مگر راهش زنم در خلوتی
عاقبت در پشت دیواری بلند
دیدمش تنها بدون روسری
شانه میزد موی خود در آینه
با هزاران ناز و عشوه دلبری
رفتم و از پشت سر بگرفتمش
سخت در آغوش خود بفشردمش
خواست تا لب وا کند جیغی کشد
از دو دستم در رود بیرون پرد
لب به لبهایش زدم آرام شد
همچو آهویی به دستم رام شد
شانه را بگرفتم از دستان او
کردم انگشتان در انگشتان او
دکمه هایش یک به یک وا کرده‌ام
تا که دیدم سینه‌ لرزان او
لخت کردم دختر ناز و قشنگ
بوسه دادم آن لبان سرخ رنگ
بردم و روی زمین خواباندمش
دست مالیدم به ساق و ران او
سینه بندش را زدم بالا سپس
لب نهادم بر نوک پستان او
برده ام دستی به زیر دامنش
تا بمالم بر کُس جانان او
پس در آوردم ز پا شلوار او
تا دگر یکسر نمایم کار او
کیر خود را هم در آوردم برون
بس بلند و سخت چون خودکار او
گفتمش یک چند نوش جان کند
با لبان سرخ مرمروار او
پس فرو کردم تمام کیر خود
در دهان تنگ خوش گفتار او
حلقه زلفش گرفتم من به دست
او همی میخورد کیرم را چه مست
بعد از آن که کیر ما را سیر خورد
آمد و بر روی کیر ما نشست
حلقه کردم دست دور سینه اش
بوسه دادم بر دو کتف و شانه اش
دست بردم بر نوک پستان او
کیر خود را در کُسش کردم فرو
چون فنر بالا و پایین میپرید
در کُسش کیرم چو مته میخزید
بعد از آن خواباندمش روی زمین
سخت گاییدم کُس آن نازنین
آنقدر گاییدم و مالیدمش
آب من پاشید روی سینه اش
دخترک را کردم آخر وای من
شد تمام این قصه زیبای من
نوشته: X
1.5K views12:32
باز کردن / نظر دهید
2021-11-14 18:49:33 هرکس داستان داره برام بفرسته ناشناس بزارم کانال
https://t.me/BChatBot?start=sc-464115-p9fu4Bk
1.7K viewsmmd, 15:49
باز کردن / نظر دهید
2021-11-14 11:55:13 اولین تجربه سکسم با دختر



سلام
من فرهاد هستم
22 سالمه میخوام خاطره اولین سکسم رو براتون بگم امید وارم لذت ببرین
شروع: داستان برمیگرده به 4 سال پیش تازه کنکور داده بودم حدود 1سال بود که با چندتن از دوستان دور هم جمع می‌شدیم و دروس رو مطالعه میکردیم ما 4نفر بودیم من. حامد. افسانه. نیایش در اون زمان با افسانه بیشتر تو فاز دوستی و بیرون رفتن و سینما یا این چیزا بودم و اصلا به سکس تا اون زمان فکر نکرده بودم شب قبل از کنکور بهم زنگ زد و گفت که میخواد فردا بعد از تمام شدن آزمون برم دنبالش ازش پرسیدم ولی چیزی نگفت اصرار کردم و گفت : صبر داشته باش فردا بهت میگم اون شب از فکر کردن به اینکه چی میخواست بگه خوابم نبرد ساعت 6 صبح بیدار شدم با گفتن ذکر به این امید که آزمون رو خوب بدم از خونه بیرون رفتم ساعت 7.45 رسیدم محل آزمون که دانشگاه فردوسی بود صف ها تشکیل شده بود ولی هر چی چشم انداختم حامد رو پیدا نکردم رفتم تو سالن آنقدر استرس داشتم دستم میلرزید بالاخره ورقه هارو دادن من رشته ریاضی فیزیک بودم و افسانه هم ریاضی بود بعد از گذشت حدود 3 ساعت از سالن آمدم بیرون زنگش زدم و گفت اونم آمده بیرون رفتم دنبالش احوال همو گرفتیم و رفتیم تو پارک بهم گفتش تو این چند سالی که باهم هستیم یک چیزی بوده که میخواستم بگم ولی روم نشد که بگم بهش گفتم چی هست اونم بدون مقدمه گفت میخوام تجربه کنم گفتم چی رو گفت رابطه جنسی سکس بهش گفتم همیشه تو فکرش بودم ولی فرصت نشد که بگم گفتم اگه خودت راضی هستی من حرفی ندارم بغلم کرد و گفت دوست دارم منم بهش گفتم من بیشتر بالاخره بعد مدتها تونستم بهش بگم اما مشکل این بود مکان برای کارو نداشتم چند روز بعد زنگ زد گفت مادر و پدرش چند روز میخوان برن سفر ولی خواهر کوچکترش پیشش میموند منم تا شنیدم بال در آوردم گفتم خواهرت پس چی گفت مشکلی نیست فردا صبح میبرمش خونه داییم تا با دختر داییش که هم سن و سال خودشه بازی کنن حدودا ساعت 10 بود که من رفتم خونه افسانه اینا در رو که باز کرد دیدم یک تاپ سفید با شلوارک آبی پاشه در و بستم و رفتم تو رفتم تو اتاق از اونجایی که کسی نبود سر لخت بود و موهاش کامل ریخته بود بیرون بدنم لرزیده بود نمیدونستم خوابم یا بیدار اومد جلو و لباش رو گذاشت رو لبام لباسام رو در آوردم نزاشت شورتم رو در بیارم گفت اون کار خودمه از ظاهر ش بخوام بگم یه دختر قد بلند با موهای قهوه ای پوست سفید اندام خوب و سینه های متوسط رو تخت دراز کشیدم اومد رو تخت تاپش رو در آورد و سوتین. رو بعدش روم دراز کشید و من با دستم یکی از سینه هاشو تو دستم گرفتم و یکی رو با ولع میخوردم و یک حس بسیار وصف نشدنی بهم دست داد کیرم شق شق شده بود کم کم رفت پایین و شورتم رو در آورد کیرم آمد بیرون توی دستش گرفتش حدود 18 سانتی بود و در اولین مرحله شروع کرد به ساک زدن بعد از چند ثانیه بهم گفت موهاش رو بگیرم تو دستم در حالی که موهاش دستم بودسرش رو بالا و پایین میکردم چند دقیقه ای این حالت ادامه داشت رو تخت دراز کشید و پاهاش رو در حالت هفتی باز کرد چند لحظه صبر کردم گفتم اگه از کوس بکنم بکارتت پاره میشه گفت نگران نباش و انجام بده افسانه خیلی بی طاقت شده بود گفت شروع کن منم سر کیرم رو یکم به کسش مالوندم و آروم شروع به فشار آوردن کردم تا وسطا کیرم رفت تو کسش چنان صداش رفت انگار جر خوردش آروم آروم تقه زدن رو شروع کردم و به مرور تند ترش کردم افسانه داشت ناله می‌کرد و جیغ میزد دستام رو روی کمرش گذاشتم که کمتر تکون بخوره کم کم احساس کردم آبم میخواد بیاد کیرمو از کسش کشیدم بیرون با دستمال تمیزش کرد و دوباره شروع به ساک زدن کرد بعد روش نشستم و کیرم رو بین دوتا سینه هاش گذاشتم تند تند عقب و جلو میکردم و بعد تکرار مکرر بالاخره آبم آمد همش رو روی سینه هاش ریختم بعد احساس خستگی کردم و افتادم رو تخت با دستمال خودش رو تمیز کرد و چند دیقه ای ازش لب گرفتم خیلی حس خوبی بود تا ساعت 4.30 خونه افسانه بودم یکبار دیگه هم توی حمام تکرار کردیم بعد از دوش ازم تشکر کرد و گفت بهتره بازم تکرار کنیم بقلش کردم و بهش گفتم من ازت ممنونم تو بهترین اتفاق زندگیم هستی از اون ماجرا حدود 4 سال میگذره و من امسال درسم تمام شده رابطه ام با افسانه هم بهتر شد و چند ماه پیش نامزد کردیم امروزه با اینکه دخترای زیادی رو چه تو دانشگاه یا جاهای دیگه میبینم اما به خودم گفتم بهتر از افسانه گیرم نیامده و نخواهد آمد چون کسی که بخاطر خودت پیشت باشه و باهات رفاقت کنه هیچ وقت ولت نمیکنه امیدوارم از این داستان لذت برده باشید و باور کنین تمام حرف هایی که زدم خود حقیقت بود به جز اسم های توی داستان برای همه آرزوی موفقیت و تندرستی رو دارم خدانگهدار

#پایان
2.0K viewsmmd, 08:55
باز کردن / نظر دهید
2021-11-13 15:50:22 همه بیان ویس چت گروه
https://t.me/mmvvnjff
2.2K viewsmmd, 12:50
باز کردن / نظر دهید
2021-11-13 14:58:26 سكس روی ميز مديريت

تجاوز

سلام من سمیرام-الان که دارم این داستان رو مینویسم ٢٨ سالمهه.این داستان مربوط به سال ٩٣ هست .رشتم یکی از رشته های معندسی ساختمون هست . ترم دوم دانشگاه بودم برای ی درس عملی ازمایشگاهی باید ی جا کاراموزی میکردم، بگذریم از این قسمت هاش. حمید مهندس معمار هست، برای انجام پروژه م واسه اون درس همدیگه رو زیاد میدیدیم معمولا هم تو دفتر کار خودش. کلا شرکتشون سه تا مهندسن که بیشتر اوقات خالیه و برای جلسات کاریشون میرن اونجا. این ملاقات ها مارو به هم نزدیک تر کرد .
ی روز جمعه بود غروب حدودای ٤-٥ قرار گذاشتیم اومد دنبالم که بریم شرکتشون ادامه پروژه مو روش کار کنیم . پروژم ابن بود که باید ی ساختمون رو از صفر تا صد ساختشو به صورت ی تحقیق مینوشتم با جزییات مصالح و نقشه های سازه و نقشهزهای معماری و … که بچه های معماری و عمران میدونن منظورم چیه. خلاصه حمید اومد رفتم نشستم تو ماشین رفت سمت دفتر . دفترشون ی ساختمون دو طبقه بود . خلاصه رفتم داخل، بعد یکم کار کردن روی تحقیق من ، حرفمون به حاشیه کشید. اون موقع من ٤٥-٤٨ کیلو بودم سایزم ٣٨ بود و سینه هام ٧٥-٨٠. اما الان با اجازتون شدم ٤٢-٤٤ و سایز سینه هامم ٨٥-٩٠. قدمم١٦٥ هست. همیشه بعد دانشگاه من میرفتم دفترشون منو بیشتر با مانتو و مقنعه دیده بود. اون روز من ی تونیک کشی جذب پوشیده بودم با ی روسری. اون زمان مثل الان نبود که روسری ها قواره بزرگ باشن. ی روسری معمولی پوشیدم چون گره زده بودم روسری رو، ی مقدار گردنم پیدا بود. خلاصه همیشه سعی میکردم ظاهرم موجه و با حجاب باشه. دختر رو مدی بودم ولی روی حجاب حساسم. بین حرفامون کم کم متوجه شدم صندلیشو داره بهم نزدیک تر میکنه . تپش قلبم رو هزار رفته بود سعی میکردم خودمو عادی نشون بدم. دم و بازم رو روی صورتم حس میکردم. سرم پایین بود روی برگه ی جلوم و همینطوری حرفامو میزدم و سوالامو میپرسیدم اونم جواب میداد. یبار سرمو اوردم بالا که خوردم به صورت حمید. اومدم خودمو بکشم عقب که تو ی حرکت دستشو انداخت دور کمرم و منو از رو صندلی بلند کرد. از از اونجایی که تو قرار های قبلی هم ی شیطنت هایی داشتیم ولی هیچوقت به اینجا نکشیده بود، من میدونستم بالاخره استارت میزنه ! خلاصه بغلم کرد و حمید رفت روی صندلی مدیدیت که خیلی بزرگتر بود نشست منو هم گذاشت رو پاش. گفت سمیرا بوی تنت دیوونم کرد تا اومدم یه چیزی بگم لبشو گذاشت رو لبم دیوانه وار میخورد. بار اولش بود بلد نبود. با ی دست هم سینه مو گرفت میمالید. من تو اوج ترس و شهوت بودم. یکم که گذاشت همینطوری بفل تو بغل هم میلولیدیم . جا تنگ بود بلندم کرد منو خابوند روی میز پاهام هم اویزون از میز. شلوارمو کند و با دندون افتاد به جون شورتم من داااااغ داااااغ بودم التماسش میکردم باهام کاری نداشته باشه ولی حمید انگار کر شده بود، زورمم نمیرسید بهش. شورتمو از پام کشید بیرون و با ولع اب کسمو میخورد. من داشتم میمردم. دیدم لذت بردن بهتر از تجاوزه. منم حمید رو ی حس هایی بهش پیدا کرد بودم ولی برام زود بود این سکس نمیخاستم انقد سریع برسیم به سکس. خلاصه افتاد روم ولی خودش هنوز لباساش تنش بود. همینطوری خودش رو مالید بهم که زودی ابش اومد و ی حس خیس شدن رو روی رون پام حس کردم . حمید همونطوری بیحال افتاده بود روم . من بوی عرق بدنشو دوست داشتم و طوری که خودش نفهمه عمیق بوش میکردم. چیزی نمیگفت نمیدونم خجالت بود یا عذاب وجدان یا هر چیز دیگه… بعد هم من طوری وانمود کردم که از این کارش ناراضی ام و اون نباید ارضا میکرد خودشو با من. عبوس رفتیم سوار ماشین شدیم و منو رسوند خونه. ماجراهای دیگه ایی هم داریم که توی ٥-٦ سالی که خونه داریم اتفاق افتاده برامون اگر دوست داشتین بخونین .
نوشته: سمیرام

#پایان
2.3K viewsmmd, 11:58
باز کردن / نظر دهید