Get Mystery Box with random crypto!

lock

لوگوی کانال تلگرام ghalbsheshe — lock L
لوگوی کانال تلگرام ghalbsheshe — lock
آدرس کانال: @ghalbsheshe
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین: 8

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2021-11-09 14:49:52 ساک زدن رو خیلی دوست داره … اینقد توی حلقم فشارش دادم که اشک از چشمام میمومد و اون هم بدون هیچ توجهی فقط داشت با انگشتاش سروخامو باز می کردو اه می کشید … یهو بدون هیچ حرفی کیرشو از دهنم در اورد و منو به شکم خوابوند و افتاد روم …
+آماده ای ؟
++ اره عشقم من همیشه برای تو آماده ام …
و حس کردم کیرشو که بی رحمانه داره وارد بدنم می شه …آآآآآآآآآه … جووونم عزیزم … آآآآآخ … و شروع شد تلمبه زدن های بی وقفه و بوسه هایی که از روی شهوت روی گردن و کمرم میومد … منم تو اوج شهوت تماتم بدنم رو در اختیار امیر گذاشته بودم تا نهایت لذت رو ببره … تبض زدن کیرش رو حس می کردم و فهمیدم داره ارضا می شه … یه گاز محکم از کمرم گرفت و با یه اااااااه خفیف خالی کرد توی سوراخم … من هم ر حال ناله کردن زیرش … بعد از چند دقیقه که کامل ابش اومد … کیرشو درآورد و منو به کمر خوابوند و کیرمو فرو کرد داحل دهنش …
++دیوونه مگه تو نمی گفتی از ساک زدن بدت میاد ؟؟؟

برای تو نه هه زندگیم
و من توی اوووج بودم که با گرمای دهنش و ارضا شدم …
++آآآآآآآآآآآآآآآخ امیرم داره میاد … ااااااه دارم دیووونه می شم …اااااااخخخخ امییییییررررررررررررررر
در اوج نا باوری امیر وقتی ابم اومد کیرمو در نیاورد و ابمو تا قطره اخر توی دهنش خالی کرد و بعد همه رو تف کرد توی دستمال کاغذی و اومد توی بغلم دراز کشید و لب گردن ما دبار شوره شد … طعم عشق و شهوت رو با تمام وجودم حس می کردم …
صدای زنگ تلفنم منو بیدار کرد … چشمامو باز کردم و دیدیم روی تخت خودمم … از امیر خبری نبود … تازه بعد از چند ثانیه گیجی فهمیم که اینا همش خواب بود ومن خوا دیدم …
با یه حس پر از حسرت و غصه از تختم بیدار بلند شدم و رفتم که روز تکراریمو شروع کنم …

نوشته: اهورا
2.4K viewsmmd, 11:49
باز کردن / نظر دهید
2021-11-09 14:49:52 بوسه های خونین
1400/04/12



بوسه های خونین
دیگه حتی حوصله گشتن توی شبکه های مجازی رو هم ندارم ، همه فیک شدن یا دنبال چیزهایی هستن که برای من مهم نیستن … توی همین افکار بوچ بودم و لش کرده بودم روی تختم و توی حپروت بودکه صدای پیامک گوشیم منو از خلصه در اورد… با بی حالی تمام دستم رو داز کردم و کوشیمو از روی میز کنار تختم برداشتم و با یه اطمینان کاذب که اینم یه پیامک تبلیغاتی هست صفحه گوشی رو روشن کردم … دیدیم یه پیام توی اینستا برام اومده باز کردم نوشته سلام … قبل از جواب دادن پیجش رو چک کردم و دیدیم هیچ پستی نداره و فقط یه سری کلمه انگلیسی بدون معنا به عنوان اسم پروفایلش نوشته … توی ذهنم داشتم به خودم می گفتم کسی که حتی یه اسم درست و حسابی نداره ارزش جواب دادن هم نداره اما نمی دونم چی شد که جوابشو نوشتم +سلام
انگار که منتظر بود من جوابشو بدم سریع سین کرد و جواب داد :
+خوبی ؟
++ممنونم … شما ؟
+من امیرم 28 فاعلم
++خب ؟؟؟
+می خوای بیشتر اشنا بشیم ؟
++نه دوست عزیز … اصلا من از شما پرسیدم پوزیشنت چیه که شما سریع قدرت کردنت رو به رخ ما می کشی ؟؟
+ببخشید طبق عادت غلطی که توی جامعه باب شده این رو نوشتم … فکر نمیکردم با یه ادم با شخصیت و با شعور طرف باشم
++پس با ادمهای بیشعور زیادی سرو کله می زنی … امیدوارم که روت تاثیر نذاشته باشن …
+خخخخ ماشالله چه زبونی داری …
نمی دونم چرا ولی دلم می خواست باهاش چت رو ادامه بدم … شاید دلیلش این بود که تنها بودم و دلم می خواست یه نفر باهام حرف بزنه …
++خب حالا چی می خوای ؟ چرا به من پیام دادی؟
+قلبتو می خوام … خب چرا پیام ندم ؟… حس کردم می تونیم دوستای خوبی باشیم ؟
++ به به رمال هم که هستی … با اجنه سر و کار داری ؟
+خخخ اره می خوام روحتو تسخیر کنم
++خخخ برای من روحی باقی نمونده که تو بخوای تسخیرش کنی … من یه جسمم خالی و تهی
از اینجا شروع شد حرف هایی که نباید شروع می شد … مثل یک خواب بود که وقتی چشمامو باز کردم توی بغل امیر چشمامو باز کردم … دیدیم نشته روی تخت و داره به من نگاه می کنه …
++دیوونه شدی نصف شبی نشستی به من نگاه می کنی ؟
+اره … دیوونه تو … کاش امشب هیچ وقت تموم نشه
++دیووونه …
و من خودمو توی بغلش مجاله کردم ، دست امیر روی بدنم حرکت می کرد و اروم لبشو روی پوست گردنم حرکت می داد … بدنم مور مور می شد و ایم حس مخلوط عشق و هوس رو خیلی دوست داشتم … یه گاز کوچیک از گردنم گرفت و من با آآآآآآخ کش دار بهش فهموندم که ادامه بده … دستش از روی گردنم سر خورد و روی کمرم پایین تر رفت و با انگشت مردونش سوراخم رو لمس کرد … یه آآآآه کش دار دیگه گفتم و سرمو بردم بالا و لب هامون توی هم گره خورد … انچنان لبای همو می بلعیدیم که انگار سالهاست گرسنه بودیم و حالا بهمون یه خوراکی خوشمزه دادن با حرص و ولع در حال خوردن لب های هم دیگه بودیم و زبونش رو تیو کامم می چرخوند و با انگشتش همچنان داشت سوراخم رو لمس می کرد … زبونش رو دراورد روی صورتم رو لیس میزد و این کارش منو کامل دیوونه کرده بود …دستم رو بردم پایین و کیرش رو گرفتم و از جلو گذاشتم لای پام … حالا نوبی امیر بود که یه آه از روی شهوت بشکه و خودشو به من نزدیک تر کنه … کامل دراختیارش بودم و تقریبا هر کاری که دوست داشت و داشت باهام می کرد … همیشه توی این مرحله مردانگیشو به رخ من می کشید با کمی چاشنی خشونت …
موهامو گرفت و سرمو کشید بالا و تو چشام زل زد و با یه لحن عجیب و زیبا گفت دهنتو می خواد … فهمیئم که وقتشه … سرمو بردم پایین و سر کیرشو که خیس شده بود از پیش ابش رو بدون معطلی فرو کردم توی حلقم… می دونستم این پزیشن
2.3K viewsmmd, 11:49
باز کردن / نظر دهید
2021-11-09 05:46:34
فیلم یا داستان؟
Anonymous Poll
57%
داستان
43%
فیلم
717 voters2.6K viewsmmd, 02:46
باز کردن / نظر دهید
2021-11-08 15:48:27 سایزش کوچک بود اما کامل ارگاسم شدم


از روزی که فرزان فالوم کرده بود همیشه اولین نفر استوری هاشو نگاه میکردم تازه متارکه کرده بودم و شدیدا دلم میخواست و اصلا سن کمش برام اهمیت نداشت برعکس حس میکردم به خاطر کم سن بودنش لطافت بیشتری داره و اگه باهاش بخوابم جوون تر میمونم هر چند خودم هرگز دوس نداشتم یه روز یه خانم همسن خودم با پسر کوچکم که یه روز همسن فرزان میشه سکس کنه فرزان بیست سالش بود صورتش ناز و بیبی بود کانال داستانfuck8_5پونزده سال از من کوچکتر بود یعنی میتونستم جای مامانش باشم اون روز استوریشو ریپلی کردم و اونم انگار از خدا خواسته شروع کرد به چت باهام دلمو برده بود کم کم با هم اوکی شدیم خونشون اندیشه بود و با محل زندگی من خیلی فاصله داشت مردد بودم که دعوتش کنم یا نه خوشگل و مهربون بود اما بازم اعتماد نداشتم بهش دلو زدم به دریا و گفتم بیا سید خندان با اسنپ اومد و سوارش کردم از عکسش قشنگ تر بود اما خیلی کم رو و خجالتی بود در مورد سکس باهاش حرف زدم و گفتم که هدفم از رابطه باهاش فقط سکسه و هر موقع بخوام ممکنه رابطه رو تموم کنم و باید بپذیره دیدم حالش گرفته شد گفتم مگه بده که دارم نیازتو تامین میکنم گفت آخه تو همه چیو نمیدونی گفتم چیو گفت من نمیتونم بهت لذت بدم تو سکس گفتم چرا هی جواب نمیداد که عصبانی شدم نگه داشتم و گفتم من مسخره ی تو نیستم وسط کارم اومدم اینجا دنبالت ببرمت خونمون داری واسه من ناز میکنی و جون به لبم میکنی گفت من سایز آلتم خیلی کوچیکه گفتم من دنبال کلفت نیستم گفت مال من حتی سه سانتم نمیشه جزو پسرای نادرم گفتم مگه میشه با این چهره گفت از بدبختی منه گفتم نشونش بده گفت بده یکی میبینه گاز دادم گفتم تو حرکت کسی نمیبینه درش آورد با کلی اصرار و خجالت حتی دو تا بند انگشت هم نمیشد زدم زیر خنده و گفت بیا حق ندارم ناراحت باشم هم میخندی هم به دردت نمیخورم یکم فکر کردم گفتم کی گفته به دردم نمیخوری لبای قرمز و نازتو دیدی زبونتم باید خیلی نرم و گرم باشه خجالت کشید اون ورو نگاه کرد گفتم ببینمت نگام کرد گفتم خوب لیس میزنی گفت آره گفتم کارت سخته ها با زبون دیر تر ارضا میشم گفت اوکی جبران میکنم گفتم پس بزن بریم گفت الان؟ گفتم حرف نباشه پر پرم گازشو گرفتم و رفتم به سمت آپارتمانم تو میرداماد ماشینو پارک کردم و رفتیم بالا گفتم بشین من برم دوش بگیرم تازه از سرکار اومدم دستمو گرفت گفت نمیخواد شلوارتو در بیار با نوک انگشتش آروم برام مالید شل شدم گفتم آخه گفت درش بیار اینجوری بیشتر حال میده شلوارمو در آوردم شرت سفیدم خیس بود شرتمو کشید پایین میخواستم برم موهای نازمو اصلاح کنم و بشورمش اما خودش نذاشت صورتشو چسبوند لای پام وای داشتم میمردم خیلی زبونش گرم و نرم بود آب دهنش فراوون و گرم داشتم میترکیدم زبونشو تو کسم میکرد و چوچولمو میخورد موهاشو گرفتم صورت نازشو میمالیدم به چوچولمو کسمو تو دهنش میکردم تو حال خودم نبودم هیچوقت شوهرم برام نمیخورد و برعکس خوردن فرزان بی نظیر بود موهاشو میکشیدم چنگش میزدم میگفتم بخور شومبولی بخور دول کوچولوی من زبون و دهنتو به کار بنداز و اونم خوب میخورد تو دهنش فشار میدادم بلند شدمو نشستم رو صورتش از پایین برام میخورد شلوارشو درآوردم گفتم ببینم این نخودتو سیخ سیخ بود ولی اندازه انگشت کوچک دستمم نبود گرفتمش و براش جق میزدم یکم که زدم آبش اومد گفتم خاک تو سرت فرزان چه قدر زود خروسی مگه و خندیدم گفتم بخور گفت نمیتونم گفتم غلط کردی بخور ببینم من پر پرم شروع کرد خوردن تخماشو گرفتم و گفتم خوب نخوری میترکونمشا تو دستم فشار دادم گفت توروخدا نکن گفتم بخور فقط برام قشنگ میک میزد زبونشو میچرخون

د لرزیدم و با تمام وجود پاهاشو چنگ زدمو ارضا شدم تو دهنش وای چه قدر آروم شدم بعدش بلند شدم و ولو شدم رو تخت بلند شد شلوارشو پوشید که بره حال نداشتم حتی پاشم نگاه کنم چون رو میز طلا و جواهر داشتم خوابم برد و اونم رفت بیدار شدم به هیچی دست نزده بود زنگ زدم ازش شماره حساب گرفتم و چند برابر پول اسنپ رو براش ریختم و از اون موقع تا الان فرزان شومبولی کس لیس منه که هروقت خستگی کار تو تنم بمونه میاد و با خوردنش ماساژ دادنش آرومم میکنه
پایان
3.2K viewsmmd, 12:48
باز کردن / نظر دهید
2021-11-08 14:03:12 د گفت دهنتو ببند صورتو تف مالی کرده بود یادش میوفتم خیلی حشری بود اونم بار اولش بود گفت بلند شو رو ز زمین دراز بکش اومد از پشت داشت کون و خایه هامو میخورد محکم و وحشیانه رومو رو ب هوا کرد کیرمو خورد و لیس میزد تا ابم اومد ابم و خورد و در گوشم گفت دیگ من زن توم
یه بار دیگ سکس باش داشتم جلوش کلوز یا همون بسته بود اما کیرم و تا نصفه تو سوراخ کونش کردم
خونمون جدا شد تا ٨ سال ندیدمش تا ٢٠ سالگیم یه اومد خونمون من و شوهرم صدا کرد منم مردی شده بودم یکم غیرتی گفتم برو بابا
گفت که اگ ی بار با من سکس نکنی ب همه میگم
خلاصه مجبورم کرد یه سکس کامل کردیم
خونش رفت خارج کشور شوهر کرد من ندیدمش دیگ اما کاش مال من بود همیشه میکردمش.
داستان واقعیه دوباره میگم امیدوارم لذت برده باشید
من الان دنبال یه تک پرم ک باهاش خودارضایی کنیم با هم مجازی و واقعی فرقی نداره خاستی کامنت بزار .
نوشته: علی
2.8K viewsmmd, 11:03
باز کردن / نظر دهید
2021-11-07 14:13:29 گوشیم باعث شد پسر مورد علاقه خودمو پیدا کنم
1400/04/18



سلام
سهیلم 20 سالمه همجنسگرا قدم 175 و وزنم 65 پوستم سفیده و خوش قیافم …
داستان از اونجایی شروع شد که گوشیم رو بردم برا تعمیر رفتم داخل مغازه دیدم کسی نیست خواستم بیام بیرون از پشت ویترین یه صدایی اومد بفرمایید برگشتم دیدم یه پسر تقریبا 26 ساله خوشتیپ و جذابه مشکل گوشیم رو گفتم گفت اونم گفت نیم ساعت دیگه بیا ببر گوشی رو دادم گفتم پس همینجا منتظر میمونم رو صندلی نشستم پسره واقعا کیسم بود نمیتونستم واضح بهش بگم من ازت خوشم اومده داشتم عذابم میکشیدم تو فکر بودم یهو گفت گوشی آمادس منم حساب کردم کارت مغازه رو داد گفت اگه مشکلش حل نشده بود تماس بگیرید گفتم باشه اومدم بیرون خواستم کارتو بندازم بیرون ولی نمی دونم چی شد گذاشتم تو جیبم اومدم خونه چند روز تو فکرش بودم یهو از کارتش یادم اومد سریع شماره رو تو گوشیم ذخیره کردم رفتم سراغ پروفایل تلگرامش عکساشو دید زدم بیشتر حشری شدم بهش پیام دادم و قضیه رو گفتم تعجب کرد و گفت من تا حالا با پسر رابطه نداشتم نمیتونم و … کلی خواهش و التماس کردم تا قبول کرد شب بریم بیرون من با ماشین بابام رفتم دنبالش خلاصه کلی حرف زدیم و در مورد خودم و حسم بهش گفتم راضی شد سکس کنیم زنگ زد به دوستش کلیدای خونه ش رو گرفت رفتیم اونجا من اول رفتم خودمو خالی کردم و تمیز شستم ، اومدم پیشش بغلش کردم و بوسیدمش لبامو گذاشتم رو لباش شروع کردم به خوردن عاشق لب گرفتنم همزمان که لب میگرفتیم دستم رو کیرش بود و باهاش بازی میکردم بلند بشه میخواست لباساشو دربیاره گفتم نه خودم در میارم سکسی تره دکمه های پیراهنش رو باز کردم گردنشو میخوردم کم کم اومدم سراغ سینه هاش سفت و رو فرم بود همینجوری میخوردم و میومدم پایین از زیر نافش تا کیرش یه خط مو داشت که خیلی برام جذابه کمربندشو باز کردم شلوارشو کشیدم پایین کیرش کاملا بلند شده بود شروع کردم به لیسیدن سر کیرش خیلی خوشش اومده بود کل کیرش تو دهنم بود حرفه ای براش میخوردم سرمو گرفت تو دهنم تلمبه میزد یهو گفت آبم داره میاد چیکار کنم منم تا ته کیرشو کردم تو دهنم محکم نگه داشتم کل آبش خالی شد تو حلقم بی حال افتاد رو زمین گفت کاش آبم نمیومد میکردمت گفتم اگه وقت داری دوباره کیرتو بلند میکنم بکن گفت اره وقت دارم .
حدود یه ربع گذشت کلی با کیرش ور رفتم تا بلند شد دراز کشیدم گفتم شروع کن تا نخوابیده یه تف انداخت دم سوراخم با کیرش بازی میکرد با سوراخم آروم آروم فشار داد رفت تو نصف کیرش کم کم که سوراخم باز شد تلمبه هاش شروع شد گفتم خودتو بهم بچسبون دوس دارم وقتی تلمبه میزنی کل بدنت رو حس کنم خودشو چسبوند بهم و تلمبه میزد چند بار کیرش اومد بیرون دوباره خیسش میکرد میکرد تو وقتی تلمبه میزد آه و ناله میکردم حرکتاش سریع تر میشد فهمیدم از آه و ناله کردنم حشری تر میشه چون آبش اومده بود قبلش این دفعه دیر تر اومد خودمو چرخوندم پاهامو انداختم رو شونه هاش شروع کرد تلمبه زدن وقتی بدنش میخورد بهم صدای قشنگی میداد چند بار اومدم بالا لباشو خوردم با دستام محکم گرفته بودمش حس خاصی بهم میداد چشم تو چشمش بودم و داشتم لذت میبردم عرق از کنار صورتش داشت میریخت رو بدنم تلمبه هاش محکم تر شد و داد زد و بلند گفت اوف کیرشو سریع کشید بیرون آبشو خالی کرد رو شکمم جفتمون بی حال تو بغل هم لخت لخت افتاده بودیم رو زمین منم هی میبوسیدمش و دست میکردم تو موهاش و قربون صدقش میرفتم ، دیگه بلند شدیم آماده شدیم و رسوندمش خونه ش … آخر شب تو تلگرام پیام داد مرسی خیلی خوش گذشت فکر نمیکردم سکس با پسر اینقدر برام لذتبخش باشه دیگه باهم دوست شدیم الان دو ساله باهمیم ه
1.3K viewsmmd, 11:13
باز کردن / نظر دهید
2021-10-30 22:47:30 دختر عموم

1399/10/20

#دختر_عمو

عشقم
سلام به همه امیدوارم حالتون خوب باشه
میخوام داستان اولین سکسمو با دختر عموم واستون تعریف کنم اسم من اشکانه 17 سالمه قدم 185 چون بدن سازی میرم هیکل خوبی دارم فیافمم خوبه و بگم از دختر عموم اسمش سانازه 16 سالشه و یه دختر خیلی خوشگله کونش زیاد بزرگ نیست ولی خیلی خوبه قدش 170 وزنشم 60 ممه هاشم 70 خیلیم خوشگله بریم سر اصل مطلب:
منو این دختر عموم از بچگی باهم بزرگ شدیم همیشه باهم بودیم من تا سه سال پیش هیچ نظری بهش نداشتم کلا تو این فکرا نبودم تا این که کم کم عاشقش شدم نه این که فقط واسه سکس بخوانش کلا عاشقش شده بودم یه بار بهش گفتم قبول نکرد گفت تو مثل دادشمی گذشت تا همین ماه پیش یعنی 99/3/9
که دوباره بهش پیشنهاد دادم اولش قبول نکرد ولی من این دفعه ول کن نبودم انقد بهش گفتم تا بالاخره قبول کرد ما اولا باهم ادی چت میکردیم یعنی اصلا سکسی چت نمی‌کردیم تا این که یه روز باهم رفتیم بیرون یه جایی خلوت رفتیم همو بقل کردیم و لب گرفتیم من دستمو گذاشتم رو کونشو مالیدم کونشو اونم چیزی نمی‌گفت همین جوری داشت لب می‌گرفت لب گرفتنو تموم کردیم نشست بقلم بهش گفتم دوس داری سکس داشته باشیم اولش حرفی نزد فقط نگام میکرد تا این که گفت اینجا که نمیشه اینجا جاش نیست بمونه واسه یه وقت مناسب از اون شب ما همش باهم سکس چت میکردیم تا یه روز بهم گفت که مامانش اینا دارن میرن کرمانشاه پیش خالش که داره زایمان می‌کنه اونم چون درس داره نمیره و میمونه تا شبا بره خونه مادربزرگمون منم خیلی خوشحال شدم
فرداش بهم زنگ زد که بعد ظهر بیا خونمون منم سریع رفتن حموم قشنگ خودمو تمیز کردم رفتم ارایشکاه به خودم رسیدم تا بعد ظهر شد من رفتم سمت خونشون درو باز کرد رفتم تو وای چی داشتم می‌دیدم یه فرشته ارایش کرده بود موهاش اتو کشیده بود صاف صاف تاب شلوارک سکسی پوشیده بود سریع بقلش کردم یه لب ازش گرفتم بدش رفتیم نشستیم رو مبل یکم خوراکی اورد خوردیم و فیلم عاشقانه گذاشته بودیم داشتیم می‌دیدیم کم کم من دستمو بردم سمت کونش مالیدمش کونش خیلی نرم بود منو نگا کردو گفت بیا بریم اتاق مامانم اینا رو تخت بغلش کردم رفتیم تو اتاق انداختمش رو تخت لب گرفتیم کم کم لختش کردم شروع کردم به خوردن مه مه هاش زیاد بزرگ نبود ولی خیلی خوش فرم بود بدش کم کم امدم پاین شکمشو لیس میزدم داشت از لذت میمرد و هی می‌ کوفت کسمو بخور منم رفتم سراغ کسش توپولو سفید بدون حتی یک دونه مو رو بدنش شروع کردم به خوردن کوسش کاملا کسش خیس بود دستشو گذاشته بود رو سرم همش فشار میاد به کوسش خوردن کسشو تموم کردم رفتم سراغ پاهاش من عاشق خوردن پام عاشق پایه زنام خو پاهاشو داشتم می‌خوردم اونم داشت کلی حال میکرد ناله میکرد همش قربون صدقم می‌رفت منم دوباره رفتم سراغ کسش انقد خوردم تا ارضا شد بدش شلوارمو در آوردم و کیرمو گرفتم جلو صورتش کیرم 17 سانته شروع کرد به ساک زدن بلد نبود همش دندون میزد ولی خوب بازم حال میداد بدش گفتم بگرده زیر شکمش یه بالش گذاشتم کونشو اوردم بالا کله کیرمو خیس کردم اروم اروم کردم تو کونش اول نمی‌رفت بالاخره کله کیرم رفت دردش گرفته بود ولی می‌گفت ادامه بده باز کیرمو داخل تر کردم چند دقیقه موندم تا جا باز کنه بدش شروع کردم به کردن صدایه دادش کل خونه رو برداشته بود ولی میگفت بکن بکن من با این حرفاش حشری میشدم محکم تر میکردمش تا این که بعد 15 دقیقه احساس کردم ابم داره میاد بهش گفتم کجا بریزم گفت بریز توش منم ریختم تو کونش هر دوتامون بی حال شده بودیم دو سه ساعتی همون‌جوری بقل هم خوابیدیم بدش بیدار شدیم رفتیم حموم و خودمونو تمیز کردیم هر دوتامون خیلی خوشحال بودیم تو اون یه هفته ایی که مامانش اینا نبودن من هروز باهم سکس داشتیم و بد امدن مامانش اینا هر موقعیتی پیش میومد سکس میکردیم هنوزم باهمیم باهم سکس داریم همو خیلی دوست داریم می‌خوایم. باهم ازدواج کنیم.
ایشالا شما هم به عشفتون برسید
دیگه خوب یا بد ببخشید اولین بارم بود داستان می‌نوشتم مشکلی بود شرمنده
#پایان
948 viewsmmd, 19:47
باز کردن / نظر دهید
2021-10-30 19:50:32 چندتا نود مولایی بفرستین ناشناس
https://t.me/BChatBot?start=sc-464115-p9fu4Bk
1.3K viewsmmd, 16:50
باز کردن / نظر دهید
2021-10-30 19:35:36 https://t.me/joinchat/jeMmRKpZy941NzE0

چنل فیلمهای سسکی عضوبشید
1.4K viewsmmd, 16:35
باز کردن / نظر دهید
2021-10-30 16:26:13 سکس_باندا_زن_دوستم


سلام من یه پسر 24ساله هستم که تو یه شهری زندگی میکنم یکی از دوستام که اسمش رسول هست خیلی باهم گرم بودیم همیشه من که میرفتم بیرون مغازه خاروبار فروشی این اقا رسول میرفتم اقا رسول زنش که اسمشو ندا میزارم 18 سالش بود یه بچه ام داشت ولی با همسرش همیشه اختلاف داشتن ندا خانم یه دختر خوشگل و لاغر بود من چون زیاد مسلط به کامپیوتر و گوشی بودم همیشه گوشی رسول و درست میکردم براش نرم افزار و لاین وایبر نصب میکردم یه روز دانشگاه بودم که یهو دیدم تو لاین برام پیام اومده بعد خوندمش دیدم بله زن اقا رسول که ندا خانم باشه پیام داده نوشته کثافت عوضی برای چی شوهرمو از راه به در کردی همش با گوشی با دیگران چت میکنه خلاصه منم خیلی ناراحت شدم اومدم شوهرش گفتم زنت اینجوری پیام داده اونم یه مقدار زنشو فحش داد تازه فهمیدم که چن روزی میشه زنش قهر کرده رفته خونه ی باباش از اونجا به منم پیام داده خلاصه شب اومدم که بخوابم گفتم بزار جواب این ندا خانومو بدم براش نوشتم هر چیزی زکاتی داره زکات علم هم آموختن است دیدم جواب داد و باهم چن دقیقه در مورد شوهرش صحبت کردیم منم خیلی این ندا خانمو دوست داشتم از چت با ایشون خیلی لذت میبردم و خیلی خوشحال بودم که حداقل ندا خانم منو دشمن خودش مثلا میدونه چون به شوهرش چت و لاین یاد دادم 
خلاصه شب که چت میکردیم اخرش گفتم شب خوش باید بخوابم صبح کلاس دارم که گفت بخواب باشه با بالش ور برو تا آروم بشی خیلی با این حرفش حشری شدم منم گفتم کیف و شماها میکنید که متاهلید بعد از مشکلات خودشو همسرش برام گفت که چن ساعتی شب و چت کردیم بعد گفت فقط به شوهرم چیزی نگو .فردا که دانشگاه رفتم تو آنتراک حوصله ام سر رفته بود به ندا پیام دادم احوال پرسیدی کردیم باهاش چت کردیم چن روزی ما همچنان باهم همش چت میکردیم در مورد شوهرش براش میگفتم یه روز بهم گفت میخام ببینمت منم اولش میترسیدم چون میدیدن خیلی برام بد میشد چون با رن دوستم رابطه داشتم خلاصه یه روز دانشگاه بودم گفت بیا ببینمت چون خونه ی باباشم تو اون شهری بود که من درس میخوندم قرار گذاشتیم که تو یک کافیه دوستم ببینمش اونم قبول کرد من رفتم کافه بعد یک ساعت نشستم تو لژ کافه که یهو دیدم ندا خانمم اومد باهام دست داد و خیلی خوشحال بود اولش از دست دادنش شکه شدم چون فکرشم نمیکردم انقد باهام راحت باشه روبروی هم نشسته بودیم که بهم گفت بیا پیشم بشین میخام قشنگ نگات کنم منم رفتم فوری منو بوسید منم بوسیدمش که خیلی لب بازی کردیم خیلی به دوتامونم حال میداد خاستم منه هاشو بخورم اولش گفت نمیشه ولی دید زیاد اصرار میکنم ممه هاشو گذاشت در بیارم و بخورم ممه هاش شیرم داشت چون یه بچه ی کوچیکم داشت که خیلی بهم حال داد ممه هاش بعد اروم زیپ شلوارمو باز کرد کیرمو در اورد ساک زد شلکارشم من کشیدم پایین از پشت ایستاده بغلش کرده بودم که خودش سرکیرمو گذاشت رو کوسش منم تا تهش فشار دادم توش خیلی حال میکرد همش اه و ناله میکرد این رابطه ما هر هفته دوبار تا چن ماه ادامه داشت که خلاصه یه روز برگشت زندگیش منم دیگه بهش چیزی نگفتم ولی دیدنیش بهش یواشکی میگم عشقمی اونم میخنده همش واقعیت بود.

#پایان
1.8K viewsmmd, 13:26
باز کردن / نظر دهید