Get Mystery Box with random crypto!

lock

لوگوی کانال تلگرام ghalbsheshe — lock L
لوگوی کانال تلگرام ghalbsheshe — lock
آدرس کانال: @ghalbsheshe
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین: 8

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2021-11-12 11:45:52 https://t.me/etrafmeknm?voicechat=279161443f8e13536d
2.7K viewsmmd, 08:45
باز کردن / نظر دهید
2021-11-12 08:15:44 حس قوی

عاشقی

مضطرب بودم و قلبم تو دهنم میزد. خیلی وقت بود ندیده بودمش. رو نیمکت پارک منتظرش بودم و پای راستمو تند تند تکون میدادم. گاهی ناخنمو می‌کشیدم به شلوار جینم؛ و صداش عین سوهان، اعصابم رو می سایید. صبح بود، ولی نه خیلی زود. آفتاب تابستون از ۱۰ به بعد، از بس که صاف می‌تابه به کله آدم، شروع می‌کنه به ساندویچ مغز پختن. لباسام خنک بود، ولی قطرات ریز عرق رو روی گردن و کمرم حس میکردم.
-“اه لعنت! فقط همین مونده که بوی عرق هم بگیرم.”
شیشه ادکلن رو به سختی از کیف بزرگم درآوردم. یجوری بود، مثل یه دایره نصفه که زده باشن تو سرش، با یه میله که وسطش فرو رفته باشه. اسمش یوفوریا بود. کلی عطر به خودم زدم. گردنم، پشت گوشم، زیر بغلم، و کشاله‌ی رون؛ گرم که باشه بوی شلوار جین توی اون ناحیه یجوری می‌شه. من حس بویاییم خیلی قویه، خیلی.
گفته بود ساعت ۱۲ می‌رسه. منم گفتم خواهرم ساعت مچیمو کوک کنه رو ۱۱ که حواسم باشه. با خودم گفتم “خدایا چی میشد میگفتی تابستونا حجاب رتته!؟ این قوم که یه توپ پارچه میپندن دور سرشون فک میکنن روسری ما هم مث عمامه اونا سوراخ هواکش داره؟” هی راه به راه پیش خودم غر می‌زدم. حداقلش این بود از استرسم کم می‌شد. دیگه الان تپش قلب هم دهنمو سرویس کرده بود.
تپش قلب، تپش قلب …
یادمه تو دیدار دوممون بود که دستمو گرفت و گذاشت رو قلبش. خیلی محکم می‌زد، خیلی. گفت ببین داره واسه تو اینجوری بی‌قراری می‌کنه ها. سمت نگاهم به اون بود. یهو نمیدونم چرا اشک تو چشمام جمع شد و سرمو خیلی محجوب و خجول پایین انداختم. دلبریاش زیاد بود لعنتی. بار بعد که پیشم اومد، گفتم میشه به قلبت گوش کنم؟ خجالتم تو این یک ماه کمرنگ شده بود؛ ولی انگار اون، از فکر سرم روی سینش یه جورایی شرمگین شد، آخ که دلم براش رفت. با خجالت گفت بیا، و دستمو کشید سمت خودش.
حالا تپش قلبش زیر گوشم بود. هم حسش می‌کردم و هم می‌شنیدمش. سرمو بلند کردم و صورتم مماس صورتش بود. حس کردم یه جوری نگاه می‌کنه. سرمو به چپ و راست تکون دادم، یعنی که “جااااان؟ چیه؟”. و هیچی نگفت. البته نه که هیچی هم نبوده باشه ها، بعدا گفت “خودمو توی چشمای خرمایی رنگت دیدم.” دلم لرزید؛ آخه هیچکس تاحالا از چشمام تعریف نکرده بود. راست هم می‌گفت. اخه وقتی دلش می‌لرزه، چشماشم دودو می‌زنه. من چشماشو دیدم؛ بخدا دیدم.
چشماش، چشماش …
من حال چشماشو خیلی خوب می‌فهمم. بار اول که دیدمش حس کردم یه جوری نگام می‌کنه که یاد عارف افتادم؛ که می‌خوند شرم تو چشماش بوسیدنی بود. ولی مامانم می‌گه اگه چشمای کسی رو ببوسی از دستش می‌دی.
-“اما انقدر دلم می‌خواد چشماشو ببوسم که یه امروز، خرافات تعطیل؛ والا.”
آخ، چشماشو می‌گفتم. بار قبل که دیدمش، اول چشماش برق میزد، بعد کم کم آروم شد و تو صورتم می‌چرخید. دستمو گرفت بالا سرم، و منو می‌چرخوند و سرتاپامو با لبخند و چشمای گرد نگاه می‌کرد. چشماش دیگه داشت شیطنت می‌کرد و من یه جور حس جدید داشتم. لذت یه مرد از نگاه کردن به من.
ولی وقتی داشت می‌رفت، انگار چشماش سنگین بود؛ سنگین از یه غم و دلتنگی. سرشو گذاشتم رو سینم و موهاشو نوازش کردم. وقتی بلند شد، نم اشک تو چشماش بیشتر شده بود. چشمای قشنگشو فقط من می‌بینم. دلم لباشو می‌خواست؛ هنوزم می‌خواد.
آخ لباش، لباش …
لب پایینش ضخیم و لب بالاش کمی نازک‌تره. خیلی خوشگل می‌خنده. ولی با اینکه خیلی خوشگله، میشه گفت خیلی هم خوردنی تره.
-" الآن که بیاد می‌پرم بغلش و لباشو می‌بوسم. بذار اولین بوسه از سمت من باشه. اون لبا که همش نباس بخنده."
لبخندش، لبخندش …
دوتا چال داره رو گونه اش که آی دل می‌بره … آی دل می‌بره! من اصلا چال مال دوس نداشتما، ولی میگن عاشق که بشی حالت، حال دل مجنونه.
جنون، جنون …
جنون یعنی وقتی باد می‌وزه و موهای لختشو می‌ریزه توی صورتش، و اون هی با غر غر میزنتشون کنار، و من هی با اخم ساختگی می‌گم نکن. و تسلیم می‌شه و چشماش جمع می‌شه از بس که موهاش اذیتش می‌کنه؛ ولی من لذت می‌برم از این همه زیبایی. آخه من میدونم چشماش چه شکلی می‌شن …
+“خانوم … خانوم خوشگله! غرق نشی یه وقت.”
خودش بود. من این صدا رو می‌شناسم؛ صدای یه دلبر جذاب، که اومد و کنارم نشست. من صداها رو خیلی خوب می‌شنوم. ولی نتونستم بپرم بغلش، نتونستم لباشو ببوسم، نتونستم خرافاتی نباشم … فقط لمسش کردم. موهاشو، چشماشو، لباشو، … . لباش کش اومد و رفتم سمت چال لپاش. درسته نمی‌تونم چیزی ببینم ولی خیلی خوب حس می‌کنم همه چی رو … هــمــه چی همه چی
2.8K viewsmmd, 05:15
باز کردن / نظر دهید
2021-11-11 20:33:35 اف بوذ داشتم میمردم از شهوت.
یه کون بدون مو و تیغ زده که فقط بدرد کردن میخورد.
یواش یواش انگشتمو بردم پایینتر تا حس کردم رسیده به کصش.
انگشتم که رفت لای کصش و خورد به گوشت چوچولش دیگه آمپرم رفت بالا. حس کردم نوک انگشتام خیسه فهمیدم کصش خیس شده ولی اصلا فکر نمیکردم که بیدار باشه و این حرفا. فقط داشتم توی اون فضای پر استرس مثلا حال میکردم و انصافا چه حال خوبی بود.
شاید چند دقیقه واسش مالیدم و انگشتش کردم البته نهایتا دو سانت از انگشتم و توی کصش میکردم کامل خیس شده بود و منم داشت آبم میومد که یدفه ای بلند شد.
چند لحظه چشم توی چشم هم شدیم. نگام کرد گفت چرا اینجایی؟ و من هیچ جوابی نداشتم بدم فقط گفتم دارم میرم آب بخورم و اونم چیزی نگفت فقط نگام کرد.
رفتم آب خوردم و بعدشم دستشویی و یه حق چند ثانیه ای, چون دستم به کیرم خورد آبم پاچید بیرون.
برگشتم که بخوابم ولی همش ناراحت این موضوع بودم که فردا به داییم چیزی نگه آبروم نره.
با این افکار خوابم برد و صبح ساعت 8 داییم رفت سرکار
و من نیم ساعت بعدش بیدار شدم و بدون خوردن صبحانه رفتم خونمون.
تا چند روز هی میرفتم مغازه داییم تا ببینم عکس العملش چیه ولی خوشبختانه مثل همیشه خوب بود ولی بعد چند هفته اولین برخوردی که با زنداییم داشتم همراه با سردی و بی محلی بود تا حدود چند ماه که بعدش باهام خوب شد.
ولی حس خوبی بود و بعد از اون بارها و بارها با لباس زیر و چند بار بدون شورت اون کص و سینه های خوشگل و دیدم و حال کردم.
نوشته: پرهام
2.6K viewsmmd, 17:33
باز کردن / نظر دهید
2021-11-11 20:33:35 زندایی سفید
1400/06/01

#زندایی

سلام
اسم من پرهامه الان 25 سالمه ولی این خاطره مال 18 سالگیمه.
تمام خانواده رفته بودن مسافرت و من دو روز بود که خونه تنعا بودم به هوای درس خوندن.
داییم توی خیابون منو دید و اصرار که شب باید بیای خونمون. یه دایی 30 ساله که زنش فقط 3 سال ازم بزرگتره و از بدن سکسی و سفیدیش دیگه نکم واستون. مدتهای زیادی بود که توی کفش بودم. با دیدن پاهاش از زیر دامن یا چاک سینش یا پشت شورتش از بالای شلوار لی که میپوشید.
بدجوری تپی این سالها توی کفش بودم بخاطرش چقدر جق زده بودم.
بالاخره شب شد و رفتم خونشون. حال و احوال که چرا دیر به دیر میای. یخورده با پسر کوچیکش بازی کردم و یواشکی زنداییمو دید میزدم.
مثل همیشه خوشتیپ و خوشپوش بود. پیرهن آستین کوتاه دکمه دار لیمویی که سوتین سفیدش از زیر کامل معلوم بود با دامن مشکی تا روی زانو و جوراب مشکی نازک که جذابیتشو خیلی بیشتر میکرد و سکسی تر شده بود. موهاشم رنگ روشن که زیبایی خیره کننده ای به صورتش داده بود.
وقتی دولا میشد یا روی مبل مینشست مقداری از پاهاش که از زیر دامن و بالای جورابش معلوم میشد حالمو خرابتر میکرد.
بالاخره وقت شام شد و من رفتم دستامو بشورم. کنار دستشویی حمومشون بود و در حموم و باز کردم توش و نگاه کردم به امید دیدن لباساش که خوشبختانه بود و سریع رفتم بالای سر لباساش و دیدم دوتا شورت و یه سوتین توشه با یه تاپ و بقیه لباسای معمولی.
شورت معمولی ولی فانتزی قرمز و مشکی که جلوش تور داشت و یه شورت تمام توری سفید با سوتین ست که میدونستم توی تنش بدجوری میتونه کصشو خوشگلتر کنه. یخورده دستمالی و نگاه کردم و دستمو شستم و سریع رفتم سر میز غذا.
بعد شام داییم پیشنهاد فیلم دیدن داد و منم که عاشق فیلم .
نشستیم به فیلم دیدن و اولی و که دیدیم زنداییم گفت قسمت دومشم ببینیم ولی داییم گفت من خوابم میاد شما ببینید.
من و زنداییم با فاصله بالش گذاشتیم و برقا رو خاموش کردیم و شروع کردیم به فیلم دیدن.
زنداییم روی خودش چادر انداخته یود و جورابشو درآوورده یود و سفیدی پاش قشنگ از زیر چادر معلوم بود.
وسطای فیلم دیدم خوابش برده و هم چادرش یه مقدار رفته کنار و هم دامنش رفته بالا. دهنم از استرس خشک شده بود آروم رفتم کنارش و به پاهای سفید و صافش خیره شدم. کیرمم کامل راست شده بود ولی از ترس اومدن داییم همش استرس داشتم. یه چشمم به اتاق بود یه چشمم به پاهای زنداییم.
رفتم کنار اتاق داییم دیدم اینقدر راحت خوالیده و صدای خروپوفش میاد که نگو. یه مقدار استرسم کم شد
آروم آروم از سمتی که راحتتر بود دامنشو دادم بالا.
با نور کم ولی پر از شهوت داشتم کارمو انجام میدادم.
جوری تمرکز کرده بودم که بیدار نشه که واسه خودمم تعجب آور بود. اینهمه دقت و ظرافت.
بالاخره تا جایی که حا داشت دامنشو کشیدم بالا شورت لیموییش معلوم شد. سر کیرم خیسه خیس بود. با هر تکونی که میخورد من با سرعت نور برمیگشتم سر جام و حودمو میزذم به خواب.
یک لحظه دیدم که برگشت و دمر خوابید و کامل کونش افتاد بیرون.
تازه شورتشو میتونستم قشتگ ببینم.
لیمویی با تور گیپور سفید که لبه های بالای کمرش و دورشو زیباتر کرده بود.
ترس و گذاشتم کنار و رفتم نزدیکش دستمو آروم گزاشتم کنار شورت و کونش. صافی پوست تنش داشت آبمو میاوورد. خوشحال بودم چون زنداییم آرزوی خیلی از پسرا و مردای فامیل بود و الان کنارش بودم و بدنش کنار دستم بود. آروم انگشتمو از بغل شورت بردم داخل و رسوندم به جاک کونش. نفسم درنمیومد از استرس .
تمام اینایی که تعریف میکنم نزدیک یک ساعت و شاید بیشتر طول کشید. با زحمت دستم و کردم لای کونش چقدر این کون ص
2.5K viewsmmd, 17:33
باز کردن / نظر دهید
2021-11-11 10:44:44 اشت رو لبام و گاز می‌گرفت بشدت شهوتی شده بود در گوشش گفتم میخوای کصت رو بخورم گفت آره سریع چرخیدم و شلوار و شرتش رو با هم داد پایین و گاهاش رو بالا کشیدم و دهنم رو گذاشتم رو کصش و لیسیدم دو دقیقه نشد که شروع به لرزیدن کرد و ارضا شد یکم نوازشش کردم و گفتم خوب بود گفت نه خوب نبود عالی بود تا حالا همچین حسی رو تجربه نکرده بودم فکرش رو هم نمیکردم یه زمانی کیرت رو بمالم و تو کصم رو لیس بزنی گفتم بریم یه دوش بگیریم گفت بریم لباساش رو از تنش درآوردم بدن معرکه ای داشت تیشرت خودم رو هم درآوردم سرش تا سینم بیشتر نمی‌رسید بغلش کردم ازش یکم لب گرفتم اونم کیرم رو می‌مالید رفتیم تو حموم و یر دوش یکم لا پایی زدیم ولی ارضا نشدیم بعد آمدم یم بیرون رفتیم رو تخت و حسابی 69 حال کردیم و بعد یه لاپایی که کیرم رو چسبونده بود با دستش به کصش زدیم هر دو ارضا شدیم خوابیدیم تا صبح صبح بلند شدیم رفتیم دوباره یه دوش گرفتیم و اون رفت خونشون موقع رفتنش بهش گفتم نمیخوام داستان هر بار دیدنمون اینجوری باشه هر وقت دوست داشتی خبرم کن ولی اگه من ببینمت اصلا انکار نه انکار که با هم سکس داشتیم گفت باشه شماره کارتش رو گرفتم 500.ریختم به حسابش و گفتم از این به بعد هفته ای 250 میریزم به حسابت بشه ماهی یک میلیون بوسید من رو و رفت حدود یک هفته بعد پیام داد میخوام گفتم چی گفت کیر کلفتت رو بعد هوا تاریکی یک جا قرار گذاشتم بردمش یه جای خلوت تو ماشین یه سکس دهانی کردیم دفعه بعد حدو یک ماه بعد بود که بردمش خونه یکی از فامیلا که مسافرت بود اونجا هم حدود 2 ساعت سکس داشتیم تقریبا دو دفعه بعد هم همینجوری سکس داشتیم تا اینکه از عقب گذاشت بکنمش اول میگفت یکم درد داره اما الان حدو 6 ماه میگذره میکه درد نداره و خیلی بهش حال میده.
نوشته: مجید
338 viewsmmd, 07:44
باز کردن / نظر دهید
2021-11-11 10:44:44 یدم و گفتم تنهام بهار خونه مامانش تنهایی حوصلم سر رفته میرم مزه بگیرم گفت تنها خوری گفتم پایه ای بیا یکم جا خورد و گفت بهار نیست گفتم بود هم که نمی‌خورد اگه پایه ای بگو یکم من من کرد و گفتم اگه میای هم باید سکرت بمونه چون خیال خوبی نمیکنن گفت آره گفتم من میرم مزه بگیرم اگه خاصی بیای به من زنگ بزن تا یک ربع دیگه بر میگردم گفت باشه و رفت خلاصه جای سوپری محل بودم که زنگ زد شما بیاین خونه ما که گفتم تو بیای بهتره و گفت باشه رسیدم خونه زنگ زدم بیا پایین و چند دقیقه بعد با یک چادر محلی و تیشرت قرمز و یک شلوار راحتی زرد امود و نشت رو مبل و منم وسایل رو آماده کردم چیدم تو سینی و آوردم گذاشتم جلومون گ با فاصله یک متر نشستم خلاصه شروع کردیم و براش این سری بیشتر ریختم و چند. شاتی که زد و چند نخ سیگار که کشیدیم و یکم اون رقصید با چادر و یکم من و نشستیم شات بعدی رو زدیم گفتم مستی و راستی حالا حرف سری بزنیم یکم هیجان بدیم و گفت تو اول بگو من گفتم حرفای سری من رو تو اگه بخوای بدونی من باید ازت آتو داشته باشم که مطمن باشم به بهار نمیگی گفت خوب چی بگم و هی تفره رفت و گفتم سکس داشتی و زد زیز خنده گفت نه گفتم دروغ نگو الکی گفتم یک بار زیر گلوت کبود بود و یکم خندید و گفت آره دوست پسرم بوده و کاری نکردیم و یکم ماچ و بوسه بود بعد گفتم منم با دوست دخترم از همین ماچ و بوسه ها و خندید گفت پس دوست دختر داری و زدم تو بحث رابطه سکسی چه جوری حال میده و از این حرفا که یکجا گفت من اولین باری که سیگار کشیدم با دوست پسرم سیگار می‌کشید بعد لبامون رو میذاشتیم رو هم دودش رو میداد به من و گفتم فقط همین گ گفت یکم مالش هم بود و گفت مثلا چی گفت سینه هام و می‌خندید گفت باسنم وهمینجور با خنده گفتم تو چی گفت دستم رو گرفت گذاشت اونجاش گفتم کجاش گفت وسط پاهاش گفتم خب این کجاش سکسی بود گفت گذاشت رو معاملش منم با خنده گفتم اون معامله اسم داره اسمش کیره زد زیر خنده گفت بهش نمی‌خورد کیر باشه اندازه یک انگشتم بیشتر نبود گفتم پس دیدی گفت آره گفتم فقط دیدی با خنده گفت یه بارم خوردم تو ماشین گفتم جونای امروزی کیر ندارن یه انگشت لای گاشون فکر میکنن کیر رستم دارن خدا به ما دهه شصتی ها فقط کیر رستم داده هر هر می‌خندید و مشخص بود حسابی مسته گفتم بریزم گفت بریز شات بعدی رو که زدم گفت یه سیگار برام روشن کن براش روشن کردم گفتم لباتو بیار زد زیر خنده گفت تو که دوست پسرم نیستی منم با خنده گفتم عوضش کیر رستم دارم هر دو میخندیدیم که با دست رو شلوارم نشونش دادم کیرم شق بود یه نگاه کرد و گفت واقعا راست میگی چقدر بزرگه منم معطل نکردم سریه زیپ شلوارم و دادم پایین و انداختمش بیرون یه لحظه بی صدا شد و بعد با خنده. فت این چجوری میره تو کص بهار دستش رو گرفتم گذاشتم رو کیرم گفت چه داغه بعد همینجوری دستش رو بالا پایین میکردم خندید گفت داری جق میزنی با دست من گفتم دستت نرمه گفت کیر تو هم گلفته خر کیر هر دو خندیدیم دستش رو برداشت برد جلو دهنش خیس کرد و دوباره گذاشت رو کیرم تو چشام نگاه می‌کرد گفت میخوای آبت رو بیارم گفتم بیار چند دقیقه محکم مالید آبم ریخت بیرون رو دستش گفت چه آبی هم داری چقدر زیاده گفتم اگه دختر نبودی کصت رو آبیاری میکردم خندید گفت آره حیف شد گفتم تو نمیخوای ارضا بشی گفت نه گفتم تو که آب من رو آوردی بیا بشین روش خودت رو ارضا کن گفت لخت بشم تو میکنی تو کصم گفتم نه لخت نشو با شلوار بشین روش شلوارم رو کامل درآوردم اومد نشست رو کیرم دستام رو بردم پشت باسنش رو گرفتم می‌مالید به کیرم چند دقیقه گذاشت لباش رو گذ
302 viewsmmd, 07:44
باز کردن / نظر دهید
2021-11-11 10:44:44 سکس با دختر هجده ساله
1400/06/02

#مرد_متاهل #دختر_همسایه

سلام اسم من مجید هست و 40 سال دارم اسم زنم بهار هست و 30 سالشه
داستان از اونجایی شروع شد که یکی از همسایه های ما در مجتمع دختری 18 ساله داشت به نام منیژه که رابطه خوبی با همسرم داشت و همیشه خونه ما میومد و با خانمم بیرون میرفت و خیلی دوست بودن منیژه دختری با قد 150 سانت بود و لاغر اما خوش اندام من 185 سانت و درشت هیکلم پدر منیژه مردی مذهبی و خشک بود و منیژه رابطه خوبی با خانوادش نداشت همسرم تعریف می‌کرد یک روز که منیژه از بیرون اومد بود بخاطر بوی سیگار یک کتک حسابی خورده بود اغلب وقتایی که میومد خونه ما با خانمم قلیون می‌کشیدن و بعضی اوقات که پدر و مادرش با خواهر کوچکترش میرفتن روستاشون اون شب ها تا دیر وقت خونه ما بود و فیلم می‌دیدیم و قلیون می‌کشیدیم یک روز وسط هفته که میخواستم برم باغ رو آب بدم به خانمم زنگ زدم که با پسرم آماده بشن تا برم سر راه برسون دارم و بریم باغ که گفت منیژه اینجاس و اونم اگه بیاد ایرادی نداره که گفتم اگه باباش اجازه بده نه و چند دقیقه بعد زنگ زد که آکی سده و اونم میاد ساعت 9 رسیدیم باغ و آبیاری تا ساعت 11 طول کشید و خانمم که کباب ها رو آماده کرده بود گذاشتم تو باربیکیو و آماده شد موقع خوردن به شوخی گفتم که کباب بدون عرق نمیچسبه و خانمم هم از مهمونی ها برای منیژه تعریف کرد و خاطرات عرق خوری من با دوستام و زناشون و اینه یکی هیچی حالیش نمیشد یکی بالا می آورد و من هم که معدم سنسور نداشت و اطلا نمیگرفتم که منیژه هم چند تا خاطره تعریف کرد که. یکی از دوستام مست بوده لایو گرفته خانوادش دیدن و… که من گفتم کسی که مسته اونجوری نیست که هیچی حالیش نشه سرخوشی خوبی داره حتی تعریف کردم که یک شب که ما میزبان بودیم حتی من که چند تا شات زده بودم از مهمونا پذیرایی میکردم که میخندیدن میگفتن تو چجوری حواست هست و خانمم تایید می‌کرد که آره اصلا نمیگیرش که من گفتم عرق خوری جنبه میخواد که مطهره گفت من دارم گفتم میخوری تو صندوق یکم دارم که گفت آره نگاه خانمم کردم خندید گفت بیار رفتم آوردم زیاد نبود شاید نیم لیتر کمتر که خانمم گفت که من نمی‌خورم خودتون بخورید.
به منیژه گفتم بریم جای تاپ که پسرم هم خوردن تو رو نبینه داستان نشه برات خودم یه شات ریختم اما برای منیژه یک ذره که اونم با دلستر قاطی کردم که دفعه اولشه کار از محکم کاری ایراد نکنه یک دو شات که زدیم به منیژه گفتم که بدون دود نمیگیره گفتم رو بازی کنیم سیگار که میکشی گفت آره بهار میدونه گفتم پس من یه نخ روشن میکنم بکشیم که گفت باشه و خلاصه رفتیم تا اونجا که احساس کردم گرفتش و لی نه زیاد که بعد رفتیم جای خانمم و گفتم بیا این هم منیژه مست تحویل تو که خندید و گفت چشم روشن منم گفتم الان و رقص حال میده وگرنه به تلخیش نمی‌ارزد که پسرم سریع آهنگ رو آه انداخت و کلی رقصیدیم و منیژه که تا دیروز من رو شما شما صدا می‌کرد جلوم کلی کمرش رو لرزوند خلاصه حسابی بهش خوش گذشت و منم کلی حال کردم چند روزی گذشت و یک بار تو پیلوت دیدمش و گفتم اذیت نشدی اون شب و گفت نه خیلی خوش گذشت یه بار دیگه دوست دارم امتحان کنم که گفتم میگم بهار خبرت کنه یکی دو ماهی گذشت تا یک روز که بهار و پسرم خونه مامانش بودن ساعت‌های1 شب حوصلم سر رفت گفتم برم یکم مزه بگیرم با عرق بخورم یکم تنهایی حال کنیم امشب بگذره از آسانسور پیاده شدم دیدم منیژه اومد تو پیلوت پرسیدم کجا بودی تا این موقع شب گفت خونه دوستم نگاه جای پارکشون کردم گفتم مامان بابات نیستن خندید گفت نه رفتن روستا اگه بودن که تیکه بزرگم گوشم بود و گفت شما کجا میری این موقع شب منم خند
330 viewsmmd, 07:44
باز کردن / نظر دهید
2021-11-10 16:40:15 کردن زن مافوق چادری
1400/04/07



من تو زمان خدمتونم یجا افتادیم مافوقمون خانم بود که البته بگم زیاد بودن و مثل منم چند نفر بودن بعد گذشت چند وقت بردن اینور انور باهم میگفتیم میخندیدم رومون ب هم وا شد بود ولی حرفای زشت نمیزدیم ی چند وقتی بود درگیر یسری از برنامه شدیم و سرمون شلوغ بود تا ساعت 9 10 شب در گیر کار بودیم خلاصه شبایه اخر خدمت از این خانم نگفتم براتون ی خانم قد بلند شاید 175 قد وزن 70 تو پر سینه ها 75 کون نصبتا فرمی کوچیک ولی چهره سکسی و چادری.
شب بود تو مسیر میرفتیم مسافت تا خونه 20 15 دیقه بود میرسوندمش اکثر اوقات عقب میشست با هم حرف میزدیم که من خیلی دوست داشتم ترتیب اینو بدم دل دل میکردم ی حرکت ببینم ازش که سر ی مسائلی شک کرده بودم دلش میخواد. بعد گذشتو دیدم خندید گفتم چی شد گفت ی جک خندم گرفت گفتم بگو ما هم بخندیم اونم درنگ کرد و گفت جک سکسی بود منم خندم گرفتو کیرم بلند شد منم یکی براش گفتم و پاره شده بود بهش گفتم شب اخر خدمتمه بیا بشین جلو از خدا خواسته اومد جلو گفت بازم جک داری بگو منم یکی دوتا گفتم بعد گفت اگ شب اخر یه ذره الکی بچرخیم. منم تو کونم عروسی گفتم باش یذره چرخ زدیم کیرم داشت میترکید ک هی دستمو میبردم روش میگرفتم دید گفت مشکلی پیش اومد گفتم نه گفت پس چرا هی میمالی کیرتو؟ تا گفت کیر گفتم شق شد که گفت جون دستشو گذاشت رو کیرم منم دیگ کم نیوردم دست انداختم رو پاش چون منطقه رو خوب میشناختم رفتیم ی بیابونی کیرمو در اورد شروع کرد خوردن داشت ابم میومد گفتم بسته چادر و مانتشو در اوردم بردمش صندلی عقب ی دستمو گذاشتم رو کونش واااایی چ کونی نرم نرم میزدی زیرش یساعت میلرزید باز بهم گفت کیر میخوام دادم بهش خورد که دیگ طاقتم طاق شد شلوارشو کشیدم پایین شورتشو در نیوردم رو شورت کصشو مالیدم خوردم خیس خیس بود یه ذره لاپایی زدم بعد داد پایین شورتشو تف انداخت رو کیرم کردم تو کصش سرش که رفت ی جیغ کوچیک کشید گفتم همه خدمتم ب کنار امشب ب کنار تمام خستگیام در رفت چنان کردمش ارضا شد بعد فشارش افتاد چند تا شکلات داشتم دادم خورد یه ذره اب دادم خورد حالش اوکی شد یبار دیگه ساک زد برام و رفتیم تو راهم کلی خندیدیم.
نوشته: مجید
1.5K viewsmmd, 13:40
باز کردن / نظر دهید
2021-11-10 16:38:57 گروه چتمون
https://t.me/mmvvnjff
1.3K viewsmmd, 13:38
باز کردن / نظر دهید
2021-11-10 01:04:26 اولین سکس با دختر مذهبی
1400/04/09



سلام من میلادم این داستان اولین سکسم هسست که امروز اتفاق افتاد ،
۱۴۰۰/۴/۷
یه پسر معمولی ، با ۱۷۵ سانت قد و وزن ۶۵ کیلو کیرمم ۲۰ سانته با محیط دورشم ۱۸ کلفت و یکمی کج به سمت چپ ، سال پیش با یه دختر مذهبی تو تلگرام اشنا شدم که عشق قاسم سلیمانی اینارو داشت ما بحثمون رو کتلت سلیمانی بود ولی کم کم جذب هم شدیم ، اسمش بر فرض نفیسه ، نفیسه با یه هیکل تو پر قد ۱۵۵ و وزن ۶۰ کیلو تپل ولی سکسی و جذاب، کار منو نفیسه به سکس چت کشید ، و تو یسری قرارا یروز تحریکش کردم کسشو مالیدم واسش ولی نمیذاشت نگاش کنم معلوم بود کس تپل و کلوچه ای داره تا یروز خونشون خالی شد رفتم خونشون یخش که باز شد افتاده بود روم لبامو میخورد منم دستمو میبردم لالی کونش سوراخشو میمالیدم تا انقد تحریکش کردم که کم کم کسشو خوردم و مزه اب انگور میداد نفیسه هم حسابی شل میشد ، منم کیرمو در اوردم میمالیدم لای کسش تا واسه سری بعدی راضیش کردم که سکس داشته باشیم و امروز فرا رسیید با استرس رفتم خونشون رفتمو بعد کلی بوس و بغل دستمو گرفت برد تو اتاقش تختیشو مرتب کرده بود ، یه دونه کاندوم از کاندومای باباش اورده بود داد بهم کیر منم شق شده بود مثل دسته بیل ، در اوردش و کاندومو کشید سر کیرم ، نفیسه هم اولین سکسش بود ، شلوارشو با شرتش اروم درا وردم وقتی پهلو ها و پاهای سفید سکسیش دیدمدیونه شدم از رونای پاش اروم شروع کردم گازای سکسی گرفتم کم کم رفتم سمت کسش کس کلوچه ایشو وسطشو لیس مححکم زدم شروع کردم کسشو خوردم خوب خوردمو شل که شد اومدم وسط پاش کیرمو میمالید لای کسش چون پ دش حلقوی بود اروم میخواستم بکنم توش درد شدیدی میگرفتش خیلی جیغ میزد ، وقتی دیدم نمیذاره دمرش کردم کرمو اوردم زدم به کیرم یکم کرمم زدم تو سوراخش کیرمو گرفتم فشار میدادم رو سوراخش خیلی دردش میگرفت و میچرخید صافش کردم کیرمو هی چند بار سرشو بزور جا میدادم در می اوردم خم شده بودم گردنشو میخوردم یدفعه یهو تا نصفه کیرمو کردم تو کونش دیه میخواست فرار کنه نگش داشتم نصفه دیگه هم بژور جا دادم تو کونش و کیرم تا ته تو کون نفیسه ام بود شروع کردم اروم تلمبه زدن اونم خیلی بد ناله میکرد اروم اروم محکم تلمبه میزم ناله ها تبدیل به جیغ شد بعد ار یه. ربع تلمبه زدن کیرمو در اوردم کاندومو در اوردم دوباره کیرمو به زور جا دادم تو کونش چندتا تلمبه محکم زدم که داشت التماسم میکرد یهو داشت ابم میومد کیرمو تا نصفه کشیدم بیرون که ابم شروع کرد به اومدن یهو تا ته محکم فشار میدادم تو کونش یهو دیه داشت ناله بد میکرد که داشت تکون میخورد شروع کرد گریه کردن ابم که خالی کردم تو کونش کیرمو در ارودم برشگردوندم کیرمو گذاشتم لای ممه های سفت و خوش فرمش ابم کم کم تهش اومد رو گردنش ، رفتم پایینتر خوابیدم تو بغلش داشت گریه میکرد در گوشش که باهاش صحبت میکردم گریه ش که قطع شد کیرمو گرفت میکشید لای کسش لبای همو میخوردیم بعد کمکش کردم بلند شه و دامنش پاش کردم و بهش ابمیوه دادم حالش بهتر شه و لباساشو تنش کردم رفتیم پیاده روی .
امیدوارم خوشتون اومده باشه .
نوشته: میلاد
2.0K viewsmmd, 22:04
باز کردن / نظر دهید