Get Mystery Box with random crypto!

گُنبدِ دوّار

لوگوی کانال تلگرام ghonbade_davvar — گُنبدِ دوّار گ
لوگوی کانال تلگرام ghonbade_davvar — گُنبدِ دوّار
آدرس کانال: @ghonbade_davvar
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 1.92K
توضیحات از کانال

کانالی جهت علاقه مندان به اشعار حافظ
به همراه عکس نوشته، فایل صوتی اشعار
و مطالب ادبی و اجتماعی
ارتباط با ادمین
@Behbahani47

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 6

2022-08-30 04:19:25 معنی غزل شماره ۳۰۲


١ -اى نسيم شمال،خوش خبر باشى كه با وزش خود،خبر نزديك شدن زمان ديدار را به مامى‌رسانى.

 ٢ -داستان عشق،هرگز گسسته نمى‌شود؛در اين جا زبان گفتار لال و بريده مى‌ماند.

 ٣ -از«سلمى»و ساكنان«ذى سلم»چه خبر؟همسايگان ما كجايند و احوالشان چگونه است؟

[سلمى،از عرايس عرب است مانند ليلى در زبان فارسى و ذى سلم نام منزل‌گاهى است كه سلمى درآن مى‌زيسته است.در اين جا مقصود از سلمى،معشوق و غرض از ذى سلم،اقامتگاه اوست.بنابراين‌مى‌گويد:از معشوق ما و از ساكنان كوى او چه خبر؟]

 ۴ -خانه،پس از امن و آبادانى،ويران شد؛اكنون احوال آن خانه‌ى آبادان را از ويرانه‌ها بپرسيد!

۵ -تو در اوج زيبايى به آرزوهايت رسيدى؛خداوند،چشم بد را از تو دور كند![دو نكته درباره‌ى اين‌ معنى لازم به يادآورى است.نخست آن كه ضبط تمامى نسخه‌هاى معتبر مانند متن حاضر است.فقط در برخى نسخه بدل‌ها،به جاى«فى جمال الكمال»،«فى كمال الجمال»آمده،كه ارتباط معنايى‌ سرراست‌ترى دارد؛يعنى:در كمال زيبايى،در اوج زيبايى.اما«فى جمال الكمال»هم مشكل معنايى‌ندارد كه بخواهيم نسخه بدل را ترجيح بدهيم(آن گونه كه دكتر هروى عمل كرده است.)زيرا كه«فى‌جمال الكمال»يعنى جمالى كه به مرحله‌ى كمال رسيده است.نكته‌ى دوم«عين كمال»است كه‌«چشم زخم»معنى مى‌دهد.براى توجيه تناسب عين كمال با چشم زخم،دكتر هروى در شرح‌غزل‌هاى حافظ،بحث مستوفايى كرده كه بسيار سودمند است و خواننده‌ى علاقه‌مند را به مطالعه‌ى‌آن در جلد دوم كتاب ياد شده دعوت مى‌كنيم.علاوه بر آن افاضات،بايد بگوييم،«عين كمال»يعنى‌چشمى كه كمال را مى‌بيند و چون ديدن كمال هر پديده،ايجاد شگفتى مى‌كند.احتمال آن كه بيننده‌آن را«چشم بزند»زياد است. بنابراين،كمال،مسبّب چشم زدن و تحسين است.از اين رو عين كمال،يعنى چشمى كه كمال را مى‌بيند و شگفت زده مى‌شود،مجازا چشم زخم معنى مى‌دهد.]

 ۶ -اى پيام‌آور منزلگاه دوست،در پناه خدا باشى؛بيا،بيا كه بسيار خوش آمده‌اى![حمى،به معنى‌ جاى قرق شده و مقصود از آن،منزلگاه دوست است.]

 ٧ -اكنون،فضاى بزمگاه،از ياران هم پياله و هم پيمان و از جام‌هاى سرشار از شراب خالى مانده‌ است!

 ٨ -اكنون،شب تاريك جدايى سايه بر همه جا افكنده است.بايد ديد كه در اين شب تاريك، خيال‌هاى شب‌رو،چه نقشى بازى خواهند كرد.

 ٩ -دلبر زيباى ما به كسى نمى‌نگرد و به حال عاشقان توجهى ندارد!فرياد از اين همه بزرگى و جاه و جلال‌[كه دلبر ما دارد و از آن رو به عاشقان التفات نمى‌كند!]

١٠ -اى حافظ،تا كى مى‌توان در عشق يار صبور و شكيبا بود؟ناله سر كن كه ناله‌ى عاشقان، دل‌نشين و خوش است.
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری

http://t.me/ghonbade_davvar
151 viewsاسداله بهبهانی فرد, 01:19
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 04:18:50 بامداد سه شنبه (بهرام شیدآریایی) دوستان عزیزم به نیکی و شادی
هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان

دیوان حافظ غزل شماره ۳۰۲

  

خوش خبر باشی ای نسیم شمال
که به ما می‌رسد زمان وصال

قصّةُ العشقِ لا انفصام لها
فُصِمَت ها هُنا لسانُ القال

ما لِسَلمی و من بذی سَلَمِ
أینَ جیرانُنا و کیف الحال

عَفَتِ الدارُ بعدَ عافیةٍ
فاسألوا حالَها عَنِ الاطلال

فی جمالِ الکمالِ نِلتَ مُنی
صَرَّفَ اللهُ عَنکَ عَینَ کمال

یا برید الحِمی حَماکَ الله
مرحباً مرحباً تعال تعال

عرصهٔ بزمگاه خالی ماند
از حریفان و جام مالامال

سایه افکند حالیا شب هجر
تا چه بازند شب روان خیال

ترک ما سوی کس نمی‌نگرد
آه از این کبریا و جاه و جلال

حافظا عشق و صابری تا چند
نالهٔ عاشقان خوش است بنال

معنی لغات غزل:

قصّه العشق : ماجراهای عاشقانه
انفصام: گسیختگی،شکستگی، قطع شدنش
لا: حرف نفی ، هیچ نیست
لـَها: برایش ، برای او
فُصِمَت : بـُریده شد
هاهُنا:اینجا
لِسان: زبان
القال: صحبت کردن ، گفتار
ل: حرف وصل.
سلمیٰ:از معشوقه های معروف درادبیات عاشقانه اعراب ، درادبیات ماکنایه ازمعشوق است.
مَن: کسی که
ذی‌سلم: صاحب سلامتی ، دارای آرامش ، نام مکانی و درختی در بیابان عربستان که مسافران صحرا در زیر سایه‌ی آن استراحت می‌کرده‌اند و اینطور که از قصاید عربی استنباط می‌شود ، سلمٰی در حین سفر گذارش بدانجا افتاده ومدتی استراحت کرده است. دراینجاکنایه ازمنزل معشوق است.
ایْنَ: کجاست؟
جیران: جمع جار،همسایگان دراینجا همدلان وعاشقان
کیْفَ:چگونه است؟
عَفَتْ: ویران گردید
الدّار:خانه
عافیة: آبادانی ،سلامتی
فـَ : پس
اسْـألـُوا: جویا شوید،بپرسید
حالها: وضع و روزگارشان
عن: از
الأطلال: آثار باقی مانده ازویرانی ساختمان
فی: در
جمال: زیبایی
کمال: تمام ، نهایت
نِلتَ: نایل شدی ، رسیدی
مَنٰی: جمع مُنیة ، آرزوها
صَرَفَ: در اینجا کارکرد دعایی دارد ، گرداند و دفع کند
عیْن: چشم
یـا: حرف ندا ، ای
بـَریدْ: قاصد ، پیام رسان
الحِمٰی: چراگاه قُرق شده برای چهارپایان پادشاه یا بزرگ طایفه ، علفزاری که برای چرای چهارپایان کسی قرق یا محصور شده باشد ، در اینجا سبزه‌زاری که اقامتگاه اختصاصی معشوق است و کسی به آن دسترسی ندارد
حَما: حمایت کرد ، حفظ کند
کَ : تـورا
مَرحَبا:خوش آمدی
تَعالْ: بـیـا تکرار “مرحبا” و “تعال” تاکیدی برشورواشتیاق است
عرصه : میدان ، گستره
بزمگاه : مجلس شادخواری
حریف:هم پیاله
مالامال:لبریز، پـر
شبروان: کسانی که در شب حرکت کنند. معمولاً به عیّاران می گفتند آنها که شبانه به کاروانهایورش می بردند وغنایم بدست آمده رادرمیان فقراتقسیم می کردند.
شبروان خیال: خیال عشق به عیّاری تشبیه شده که شبانه به ذهن عاشق شبیخون می زند.
چه بازند: چکارکنند،چه رقم بزنند
شب فراق و دوری فرارسیده،تاببینیم خیال عشق او دراین شب تارهجران چه نقشی رقم خواهدزد . تاببینیم چه خیالپروریها درطول شب هجران خواهیم داشت.
تُرکِ ما سوی کس نمی‌نگرد
آه از این کبریا وجاه وجلال
تُرک: یغماگردل وجان، زیبا روی چابک وزرنگ، استعاره از معشوق است
کبریا : شکوه وبزرگی ، دراینجا غروروتکبّر
صابری: شکیبایی،صبوری

#غزل_شماره_۳۰۲

http://t.me/ghonbade_davvar
360 viewsاسداله بهبهانی فرد, 01:18
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 21:04:52 غزل شماره ۲۰۷ حضرت سعدی
تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمی باشد ..
#فاطمه_زندی
173 viewsاسداله بهبهانی فرد, edited  18:04
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 21:04:23 سعدی
غزل ۲۰۷

تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمی‌باشد
چو شمست خاطر رفتن به جز تنها نمی‌باشد

اجرا: سعیده تهرانی‌نسب

https://t.me/saadi_bekhanim
170 viewsاسداله بهبهانی فرد, 18:04
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 21:04:19 #سعدی، غزل ۲۰۷

تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمی‌باشد
چو شمست خاطر رفتن به جز تنها نمی‌باشد

اجرا: محسن لیله‌کوهی

https://t.me/saadi_bekhanim
157 viewsاسداله بهبهانی فرد, 18:04
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 21:04:00 سعدی » دیوان اشعار » غزلیات »

غزل شمارهٔ ۲۰۷

 

تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمی‌باشد
چو شمست خاطر رفتن به جز تنها نمی‌باشد

دو چشم از ناز در پیشت فراغ از حال درویشت
مگر کز خوبی خویشت نگه در ما نمی‌باشد

ملک یا چشمه نوری پری یا لعبت حوری
که بر گلبن گل سوری چنین زیبا نمی‌باشد

پری رویی و مه پیکر سمن بویی و سیمین بر
عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمی‌باشد

چو نتوان ساخت بی رویت بباید ساخت با خویت
که ما را از سر کویت سر دروا نمی‌باشد

مرو هر سوی و هر جاگه که مسکینان نیند آگه
نمی‌بیند کست ناگه که او شیدا نمی‌باشد

جهانی در پیت مفتون به جای آب گریان خون
عجب می‌دارم از هامون که چون دریا نمی‌باشد

همه شب می‌پزم سودا به بوی وعده فردا
شب سودای سعدی را مگر فردا نمی‌باشد

چرا بر خاک این منزل نگریم تا بگیرد گل
ولیکن با تو آهن دل دمم گیرا نمی‌باشد


http://t.me/ghonbade_davvar
140 viewsاسداله بهبهانی فرد, 18:04
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 20:59:22 حکمت ۸۲ گلستان سعدی

#فاطمه_زندی
133 viewsاسداله بهبهانی فرد, edited  17:59
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 20:58:49 سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت »
حکمت شمارهٔ ۸۲
 
حلم شتر چنان که معلوم است اگر طفلی مهارش گیرد و صد فرسنگ برد، گردن از متابعتش نپیچد.

اما اگر دره‌ای هولناک پیش آید که موجب هلاک باشد و طفل آنجا به نادانی خواهد شدن، زمام از کفش در گسلاند و بیش مطاوعت نکند که هنگام درشتی ملاطفت مذموم است و گویند دشمن به ملاطفت دوست نگردد بلکه طمع زیادت کند.


کسی که لطف کند با تو خاک پایش باش
وگر ستیزه برد در دو چشمش آکن خاک

سخن به لطف و کرم با درشتخوی مگوی
که زنگ خورده نگردد به نرم سوهان پاک


http://t.me/ghonbade_davvar
135 viewsاسداله بهبهانی فرد, 17:58
باز کردن / نظر دهید
2022-06-24 15:31:42 غزل شماره ۱۹۴ حضرت سعدی
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد..
#فاطمه_زندی
24 viewsاسداله بهبهانی فرد, edited  12:31
باز کردن / نظر دهید