Get Mystery Box with random crypto!

از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی

لوگوی کانال تلگرام irajrezaie — از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی ا
لوگوی کانال تلگرام irajrezaie — از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی
آدرس کانال: @irajrezaie
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.76K
توضیحات از کانال

رقص است زبانِ ذرّه زیرا
جز رقص دگر بیان ندارد
"مولانا"
ارتباط با ادمین
@Irajrezaiee

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2022-06-24 08:52:49 هنر به چه دردی می خورد؟

در پاسخ به این پرسش که هنر به چه دردی می خورد، جوابی دیرینه و تحقیرآمیز وجود دارد: هنر به هیچ دردی نمی خورد؛ هنر برای خود هنر است. طرفداری از این پاسخ به میانه قرن نوزدهم بازمی گردد؛ به عصر شکوفایی صنعت و پیشرفت علمی. آنانی که مشتاق حمله به هنر و ارزش های آن بودند، می پرسیدند هنر تا آن زمان واقعا چه دستاوردی داشته است. آیا نقاش می تواند راه آهن بسازد؟ آیا شاعر می تواند نان بپزد؟
این رویکرد سوءتفاهمی غم انگیز در خصوص کاری است که هنرمندان می توانند برای ما انجام دهند. برای اینکه ما انسانها به سوی زندگی خوب هدایت شویم، فقط به لامپ برق و خط تلفن و سهام بورس احتیاج نداریم؛ بلکه نیاز داریم هنگام اندوه تسلی یابیم، برای رسیدن به حکمت هدایت شویم، فرصتی برای خودشناسی به دست آوریم، به وقت دلواپسی آرام شویم، امیدهایی تازه پیدا کنیم و افق هایی گسترده تر پیش چشمانمان گشوده شود؛ یعنی تمام کارهایی که برای انجام آنها ابزاری کارآمد به نام هنر وجود دارد.

در مجموع "کتاب زندگی" (و بخش همبسته آن یعنی "مدرسه زندگی") نظریه خاصی درباره هنر داریم. معتقدیم هنر ابزاری است که باید به ما کمک کند تا از پسِ گستره ای از ضعف های شناختی برآییم: یعنی هنر باید به یاری مان بیاید تا خودمان را درک کنیم، با دیگران همدل باشیم، به سوی اخلاق هدایت مان کند، هنگام اندوه تسلی مان دهد و همچون عاملی امیدبخش عمل کند.
از دید ما، آموزه ای که می گوید هنر باید "برای هنر" باشد، آموزه ای شکست خورده و زیان بار است. نسبت دادن کارکردی مشخص به هنر بی انصافی در حق هنر نیست. بلکه برعکس، هنر را از آن تلقی نامربوط و سودازده ای نجات می دهد که می پندارد هنر صرفا نوعی تشتت خیال یا رخداد جنبی وصف ناپذیر و رازآلود در کنار دل مشغولی های اصلی عشق و کار است.
هنر در بیشتر بخش های تاریخ در خدمت دین بوده و ما معتقدیم همان طور که هنر در بازه ای از تاریخ به حل مسائل مربوط به الاهیات یاری رسانده، امروز هم باید در حل چالش های روان شناختی به ما کمک کند.

هنر به روایت مدرسه دوباتن: ترجمه طناز لایق، نشر کرگدن، از پشت جلد کتاب و متن کتاب (ص 27).

@irajrezaie
1.4K views05:52
باز کردن / نظر دهید
2022-06-24 08:16:10
هر چه دشواری‌های زندگی‌مان بیشتر باشد، به همان نسبت، تصویر جذاب یک گل، بیشتر تحت تأثیرمان قرار می‌دهد.

آلن دوباتن
"هنر چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند."

@irajrezaie
992 views05:16
باز کردن / نظر دهید
2022-06-23 19:41:41 توجه بسیار به دیگران و به ویژه به سالمندان کار دشواری است. در نقاشی تالی، پیرزنی را می بینیم که اندیشناک و با پُشتی خمیده در برابر پس زمینه ای سرد و بی روح نشسته است. این تصویر تشویقمان می کند اندکی بیشتر از زمانی که معمولا به یک اثر هنری نگاه می کنیم، به تماشایش بنشینیم. این زن سالها پیش نیرومند و استوار بوده است. عشاقی برای خود داشته؛ شبها با شور و هیجانی خاموش کارهایش را با دقت سروسامان می داده است.
اما حالا، شورِ عشق را در کسی برنمی انگیزد و شاید خودش هم این را می داند؛ رنجیده می شود و خودش را از همه کنار می کشد. اما نیاز دارد که دیگران به او اهمیت دهند. عاقبتِ هر کسی می تواند شبیه به او باشد. لحظاتی در زندگی وجود دارد که تحسین یا دوست داشتن بسیاری از انسانها_در هر مرحله ای از زندگی که باشند_ اندکی دشوار است. اغلب عشق با تحسین گره خورده است: یعنی به کسی عشق می ورزیم که او را شورانگیز و دلنشین ببینیم. اما رویه دیگری هم از عشق وجود دارد که در آن با حسی از سخاوتمندی و در اثر نیازمندی شخصی دیگر، برانگیخته می شویم.
تالی رفتاری سخاوتمندانه دارد؛ نقاش با دقت به چهره آن زن نگاه می کند و غرق در تأمل می شود که او واقعا کیست؟!

هنر به روایت مدرسه دوباتن: ترجمه طناز لایق، نشر کرگدن، ص 35.

@irajrezaie
827 viewsedited  16:41
باز کردن / نظر دهید
2022-06-23 19:41:32
سیدنی تالی، غروب زندگی، 1894

@irajrezaie
652 views16:41
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 21:35:58 زبان شناسان به ما می گویند در حال حاضر چیزی در حدود شش هزار زبان زنده در دنیا وجود دارد که انسانها بدان تکلم می کنند. در این میان برخی از این زبانها مانند بسیاری از گونه های گیاهی و جانوری در معرض زوال و انقراض قرار دارند.
گاهی وقتها فکر می کنم "زبان" با میلیون ها واژه و الفاظ و عبارات منسجم و موزون و نغز و بلندش، و با این همه، گوناگونی و پیچیدگی شگفت و حیرت انگیزش، که از قواعد و قوانین دقیق و حساب شده ای تبعیت می کند، پدیده ای کاملا زائد و بیهوده به نظر می رسید اگر آدمی از داشتن و یا بیان و اظهار عبارت کوتاهِ "دوستت دارم" محروم بود.
تمامی الفاظ جهان را هم اگر در اختیار می داشتیم، بی وجود این دو سه کلمه، به چیزی نمی ارزید. جهان با تمام بانگ و هیاهو و سخنان رنگین و زیبا و دلفریبش، چه سرد و تهی و خالی بود اگر این دو سه کلمه در میان نبود. و چه بسیار واژه های دیگری که هزاران سال است پشت سر هم قطار شدند، در حالی که چیزی جز بسط و تعبیر تازه ای از عبارت ساده "دوستت دارم" نبودند.

@irajrezaie
852 viewsedited  18:35
باز کردن / نظر دهید
2022-06-20 18:51:13 این صدا در کوه دلها بانگ کیست؟! (مولانا)

از کسانی که هوشیارانه در تلاقی عقل و ایمان و خرد و جان ایستاده اند و در معرضِ وزشهای گاه نسیم گونه و گاه طوفان وار این هر دو، می کوشند گامی به سوی روشنی و حقیقت بردارند در پاسخ به ماده انگاران و منکران مطلق روح می پرسم. حقیقتا اگر روحی در میان نیست، این بی قراری هایی که ناگهان به جان آدمی وقت و بی وقت چنگ می اندازد و خواب و سکون و قرار را از چشم او می رباید چه توجیهی دارد؟
اگر روحی در میان نیست این "سرشت معنوی" بس شگفت هزاران ساله وجود انسان، که عالی ترین شکلش در حضور کسانی چون بودا و زرتشت و مسیح و محمد و مولوی و گاندی و آلبرت شوایتزر عزیز، و هزاران انسان والای دیگر تجلی یافته، چه معنایی دارد؟
اگر روحی در میان نباشد، چه گونه در عالم هنر، مثلا می توان با موسیقی آسمانی باخ، که گوته آن را مکالمه ای در ذهن خداوند در آستانه آفرینش جهان می دانست، مواجه شد؟
گاهی فکر می کنم حضور روح و آگاهی ای مستقل از حیات جسمانی، در تمامی مظاهر حیات و جلوه های زندگی انسان، بدیهی تر از آن است که بخواهیم راه تکلف بپوییم و با تمسک به تجربه هایی چون تجارب نزدیک به مرگ (NDE) در اثبات آن بکوشیم. خیال می کنم هیچ چیز چون آثار و شاهکارهای بزرگ ادبی و هنری و حتی اکتشافات علمی و مهمتر از همه اینها، حضور انسان هایی سرشار از مهر و عطوفت و شفقت که زندگی شان در عمل به شاهکار و اثری هنری می ماند، بر وجود و حضور روح در هستی گواهی نمی دهند.

@irajrezaie
824 viewsedited  15:51
باز کردن / نظر دهید
2022-06-18 21:22:40 جلیل_شهنار

شناخت موسیقی کار هرکسی نیست. همه موسیقی را گوش می‌دهند و دوست می‌دارند اما کسی که سره را از ناسره تشخیص بدهد و بتواند درک مقاماتی را که استاد شهناز نواخته‌اند داشته باشد بسیار نادر است. همه ساز می‌زنند و همه خوب ساز می‌زنند ولی قدرت نوازندگی و محفوظات و لحظات موسیقی که آقای شهناز می‌دانند و اجرا کرده‌اند، چیزی که در دست همگان باشد نیست. یعنی ردیف موسیقی ایران نیست. قدرت آقای شهناز در جواب دادن و دونوازی خارق‌العاده‌است. من ۶۰ سال با ایشان همنوازی کرده‌ام و ساز بنده با ساز شهناز گره خورده‌است.
حسن کسایی

ساز شهناز در من زندگی می‌کند و من با ساز شهناز زندگی می‌کنم. من تنها خواننده‌ای هستم که خودم را شاگرد جلیل شهناز می‌دانم. ساز این نوازنده بی بدیل، یک ساز آوازی است؛ برخلاف دیگر نوازنده‌ها که ۸۰ درصد سازی می‌زنند و فقط ۲۰ درصد آوازی. جلیل شهناز به بیان واقعی در نوازندگی تار رسیده‌است؛ چرا که در گیرودار ردیف و تقلید از دیگران نماند و مانند آبشاری خروشان در جریان است.
محمدرضا شجریان

جلیل شهناز
زاده‌ی ۱۳۰۰
درگذشته‌ی ۲۷ خرداد ۱۳۹۲
844 views18:22
باز کردن / نظر دهید
2022-06-17 16:57:31 باخ یک شاعر بود؛ و این شاعر در همان حال، نقاش هم بود. هیچ تناقضی در کار نیست. این عادت ما است که هنرمندان را بر اساس وسیله ای که برای بیان زندگی درونی شان به کار می گیرند دسته بندی کنیم: اگر هنرمندی آواها را به کار بگیرد موسیقی دان است، اگر از رنگ ها بهره…
3.1K views13:57
باز کردن / نظر دهید
2022-06-17 07:46:28
یک زن و یک مرد هیچ چیز در کنار هم تجربه نکرده اند مگر این که وقتی به یکدیگر نگاه می کنند بی اختیار بپرسند: بدون من، بر تو چه خواهد گذشت؟

حرمت حیات (گزیده ای از سخنان آلبرت شوایتزر، ترجمه شهرام نقش تبریزی، نشر شور، ص 30)

@irajrezaie
1.0K views04:46
باز کردن / نظر دهید