2022-05-10 16:47:53
عموم اقتصادخواندهها، وظیفه اقتصادی دولت را سیاستگذاری در زمان شکست بازارها میدانند و اصلا اقتصاد را علم پاسخ به شکست بازارها تعریف میکنند؛
یعنی جایی که بازار به خاطر انحصار مطلق یا شرایط بحرانی یا ماهیت برخی فعالیتها، کاراییاش را از دست میدهد، شکست بازار اتفاق میافتد و مداخله دولت در تعیین قیمت و بنگاهداری توجیه میشود.
اما مساله اصلی این است که سیاستگذار، چه شرایطی را «شکست بازار» بداند؟
وقتی تعیین شرایط شکست بازار کاملا سلیقهای باشد و دستاویز رانتخوارها قرار بگیرد، نتیجه هم این میشود که اقتصادخواندهها و حتی حامیان دروغین اقتصاد آزاد، که یا اغراض سیاسی و مالی و استعماری دارند یا تحتتاثیر یک تصویر اغراقآمیز از وضع موجود هستند، موافق مداخلات در قیمت و حداقل دستمزد و بنگاهداری دولتی میشوند و حتی آن را برای سیاستگذار تئوریزه میکنند.
(این دقیقا همان اتفاقی است که برای اقتصاد ما افتاده و آزادسازی آن را منوط به رفع تحریمها و تجارت آزاد با خارج از مرزها و بهبود معیشت مردم و… کردهاند درحالی که علم اقتصاد برای موقعی نیست که همه چیز خوب باشد بلکه برای این است که همه چیز را خوب بکند.)
اما واقعیت این است که اولا بازار، همیشه کارامد است و اگر مداخلات دولتی نباشد، شکست بازار در عمل هیچگاه رخ نمیدهد، مگر در یک شرایط آخرالزمانی که پول به عنوان ابزار مبادله، بی معنی میشود و سهمیه کالاهای حیاتی با زور و بدون استفاده از ابزار پول، به شکل کاملا برابر برای نیازهای حیاتی توزیع بشود؛ وگرنه هرجایی که مبادلهای اتفاق میافتد و تا زمانی که پول و قیمت همچنان کاربرد دارند بازار، بهترین جواب است.
با این تفاسیر اقتصاد ایران حداقل طی چند دهه اخیر که ما خاطرمان هست، هرگز نه تنها دچار چنان وضعیت آخرالزمانی نشده، که حتی نزدیک به آن هم نبوده است که بخواهیم برای کالای حیاتی خاصی، شکست بازار را متصور شویم.
توجیه قرعهکشی خودرو و قیمتگذاری پنیر و مدیریت دولتی کارخانه سیمان و بزرگ کردن منابع عمومی در اختیار دولت، به بهانه شکست بازار، بکل بی پایه است و با انگیزه رانتخواری و دست درازی به ثروتهای ملی یا با انگیزه استعماری و با تحمیل قدرت خارجی صورت گرفته و میگیرد.
بنابراین بخشی از مشکل ما در تثبیت سیاستهای غلط اقتصادی را نه فقط چپها و انقلابیهای متوهم بلکه عدهای از همین اقتصادخواندههای دانشگاههای غربی و شرقی به وجود آوردهاند که هر بار با ارائه یکسری اعداد و نمودارهای مغلوط و مجهول بر اساس پیشفرضهای انتزاعی و غیرواقعی، دست به توجیه این سیاستها میزنند و سیاستگذار ترسو که هر بحرانی را آخرالزمان حکومت خود تصور میکند خیلی راحت زیر بار این غلطها میرود.
یک نمونه از توجیه اقتصاددانهای ما برای قیمتگذاری دستوری را «اینجا» ببینید.
@kafshhaye_aahani
1.2K viewsedited 13:47