2024-02-01 23:40:37
مقاومت مدنی شکلی از قدرت است و نه بیقدرتی• گفتوگوهای زندان | فصل چهارم | بخش (۱)
سعید مدنیحسین رزاق
زندان اوین
مقاومت بدون خشونت شیوهای از کنش سیاسی/اجتماعی به منظور اعمال قدرت در یک منازعه بدون کاربرد خشونت است. مقاومت در اینجا ماهیتی مقابلهجویانه و غیرنهادی دارد؛ یعنی مقاومت خشونتپرهیز خارج از چارچوب مجاری سیاسی-نهادی رسمی رخ میدهد. مثال روشهای کنش بدون خشونت بایکوت، اعتصاب، تظاهرات، تحصن و امثال آن است که غالباً در حوزه عمومی به کار میرود. بنابراین در مقاومت خشونتپرهیز عموم مردم برای مخالفت با سیاستهای رسمی بسیج میشوند و از نیروی مقابل یا دولتها به این وسیله مشروعیتزدایی میشود.
در مبارزهی خشونت پرهیز جنبشها به دنبال تخریب خشونتبار نظم اجتماعی با هزینههای بسیار و نتایج محدود نیستند؛ بلکه به دنبال حذف منابع اصلی قدرت (مشروعیت) از طریق اقدامات اعتراضی مداوم و امتناع همکاری با دولت مستقر هستند.
قدرت اشاره دارد به کاربرد فیزیکی یا فشار فیزیکی یا تهدید به فشار فیزیکی برای عقب راندن کسی یا نیرویی که مقابل شما قرار دارد. اقتدار، اشاره دارد به توانایی یک طرف، نه به دلیل زور بیشتر بلکه به دلیل منطق یا مشروعیت بیشتر که خودش را برحق میداند و میکوشد تا در نهایت موفق شود. مفهوم این دو کاملا متفاوت است. وقتی کاربرد زور را منتفی میکنیم، به این معنی نیست که اقتدار را هم منتفی کنیم!
آنچه که الان از جمهوری اسلامی سراغ داریم کاهش جدی اقتدار و کاربرد جدی زور است؛ یعنی چون حاکمیت منطق یا مشروعیتی برای سرکوب اعتراضات خیابانی ندارد، از زور استفاده میکند. با این وصف، وقتی که اشاره میکنیم به راه مبارزهی خشونتپرهیز، تاکید میکنیم بر اینکه «زور» یا «تهدید به زور» نقش نهایی را ایفا نمیکند بلکه این اقتدار است که روابط یا تعادل نیروها را بر هم میزند.
سوگیری کلی جنبشهای دموکراتیک نه در ایران بلکه در سطح جهانی به سمت خشونتپرهیزی پیش رفته و این حاصل یک جمعبندی از تجربهی بشری در مبارزات آزادیخواهانه و دموکراتیک است؛ به این معنا که مستندات و دلایل موفقیت و دستاوردهای طولانی مدتتر مبارزات خشونتپرهیز بیش از دستاوردهای مبارزات متمایل به خشونت است.
در فرآیند تغییر، اگر فرهنگ خشونتپرهیزی تقویت نشود، بعدا میتواند بر روند گذار دموکراتیک اثر بگذارد و حتی مانع آن شود. به این اعتبار یکی از ارکان گذار دموکراتیک، تاکید بر خشونتپرهیزی است.
جهان کنونی میدانی است از خشونت و رسالت خشونتپرهیزی، جستجوی راههایی است برای زیستن و عمل کردن در جهان دیگری که در آن خشونت منع میشود. وقتی ما معتقدیم به خاطر نقض حقوق بشر از سوی حاکم و کارگزارانش تحت خشونت قرار گرفتهایم و آن را محکوم میکنیم، نمیتوانیم خودمان در مقاومت در برابر چنین حاکمی حقوق بشر را نقض کنیم.
وقتی دعوت میکنیم به خشونتپرهیزی، این دعوت ناشی از ترس نیست، حتی ناشی از این نیست که پیشاپیش فکر میکنیم که بازندهایم؛ بلکه اساسا اعمال خشونت در مسیر مبارزهی دموکراتیک نیست. زیرا امکان دستیابی به یک جامعه دموکراتیک را بسیار کاهش میدهد. در هر جامعهای هر چقدر که خشونت در آن تلنبار شده باشد به همان میزان هم از مسیر دموکراتیک دور میشود و به همان میزان نیز از عقلانیت دور خواهد شد.
دفاع از خود موضوعی است که در سطح فردی تعریف شده؛ در حالی که جنبشهای اجتماعی مرتبط با رفتار جمعی است. موقعی که در جریان یک اعتراض، راهپیمائی یا تجمع یک نفر شروع میکند به اعمال خشونت، در واقع این رفتار را میان آن جمع ترویج میکند؛ بنابراین ناگهان دفاع از خودِ فردی تبدیل میشود به دفاع از خودِ جمعی و این دفاع از خود جمعی، تبدیل میشود به رفتار جمعی خشونتآمیز.
بعد از تمام انقلابها یا حرکتهای خشونتآمیز، جامعه درگیر خشونت مانده و حتی خود انقلابیون هم بین خودشان درگیر خشونت زیادی شدهاند. باید به جای دنبال کردن «حق خشونت در برابر سرکوب دولتی» بر «حق مقاومت در برابر سرکوب دولتی» تأکید کنیم.
ورود به چرخهی خشونت به سبب اعمال خشونت از طرف نظام مستقر عملا وارد شدن به میدانی است که نظام انتخاب کرده است؛ زیرا در آن میدان امکان مقابله با جنبشها و معترضان را دارد. | مگر در جنبش سبز، اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸، اعتراضات آب خوزستان، و خیزش مهسا، چنین نشد و با مقاومت مدنی و خشونتپرهیز قدرت سرکوبگران را به چالش نکشیدیم؟!
مقاومت مدنی شکلی از قدرت است و نه بیقدرتی. واژههایی مثل قدرت مردم، قدرت اجتماعی و قدرت بدون خشونت خود اشاره دارد به فعال بودن مقاومت مدنی در برابر نظام اقتدارگرا.
متن کامل بخش اول از فصل چهارم
@kaleme
12.8K views20:40