Get Mystery Box with random crypto!

سایت خبری-تحلیلی کلمه

آدرس کانال: @kaleme
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 50.99K
توضیحات از کانال

کانال رسمی سایت خبری-تحلیلی کلمه در تلگرام.
www.kaleme.com
ارتباط با کانال کلمه
@kaleme_admin
📷 اینستاگرام:
instagram.com/kalemeh/

Ratings & Reviews

5.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2024-04-07 15:08:08 قربانی کردن پیامبر و علی در پای دیکتاتوری خامنه‌ای

اکبر گنجی

کاملاً روشن است که پناهیان فقط و فقط برای توجیه مخالفت گسترده‌ای که در جامعه علیه خامنه‌ای وجود دارد، از پیامبر گرامی اسلام و حضرت علی مایه گذاشته و این دو مرد الهی را «گوشت تلخ» می‌سازد تا «گوشت تلخی» خامنه‌ای را موجه سازد.

حتی ادعاهایش را نتوانسته درست بیان کند. چون معلوم نیست که دلیل مخالفت با پیامبر و علی حسادت بود یا تقاضای سهم‌بری از پیامبری، امامت الهی، خلافت زمینی و تقاضاهای مالی بیش از سهم‌شان از بیت‌المال داشتن؟ سهم‌خواهی بیشتر اگرچه تبعیض و فساد است، اما حسادت نیست. مخالفان خامنه‌ای هم فضیلتی در او نمی‌بینند که نسبت به آن فضائل اخلاقی حسادت برند. آری پیامبر و علی در تقسیم بیت‌المال سخت‌گیر و قاطع بودند. همچنین در برخورد با فسادهای مالی حاکمان. ولی این ربطی به حسادت ندارد.

از آن مهمتر، قاطعیت و عدالت‌ورزی در تقسیم بیت‌المال را «گوشت تلخی» قلمداد کردن، دستکم اوج بی‌هنری و فقدان ذوق است، اگر اهانت به پیامبر اسلام و علی‌بن‌ابی‌طالب نباشد که هست. آن هم برای اینکه شیوه حکمرانیِ فاسد و ظالمانه‌ی خامنه‌ای و «گوشت تلخی» او را با بزرگانی چون آیت‌الله منتظری، مهندس موسوی، زهرا رهنورد، مهدی کروبی، محمد خاتمی، مصطفی تاجزاده، سعید مدنی و کلیه زندانیان سیاسی بی‌گناه ایران زمین- در طی دوران بلند مدت زمامداری خامنه‌ای- به اصطلاح توجیه کند.

منبع و متن کامل
@kaleme
13.6K views12:08
باز کردن / نظر دهید
2024-04-04 14:13:31 مؤمن به روز آزادی

حسین رزاق
زندان اوین

وقتى صبح عبدالله گفت ديشب که حالت خوب نبود و خواب بودى دو بار دکتر به ما تذکر داد که "آرامتر! حسين بعداز يك هفته خوابيده" کلى ذوق کردم که اينجا بزرگترى دارم که حواسش به بدحالى‌ها و بى‌حالى‌هايم هست، اما فکر نميکردم به ظهر نرسيده اين ذوق را زهر خواهند کرد!

۲۰ ماه پيش که قدم به بند ۴ اوين گذاشتم، بعداز مهدى محموديان و قبل‌از محمد حبيبى، دکتر مدنى بود که از پله‌ها بالا آمد و در آغوشش کشيدم و آنقدر گرم در دلم نشست که حالا که درباره‌اش مينويسم، بغض امانم را ببرد. انگار حرف سالار بعداز بدرقه دکتر و برگشتمان به اتاق درست بود که "انگار يتيم شديم"

۲۰ ماه با سعيد مدنى، نفس به نفس زندگى کردم. اتاقمان با هم عوض شد، ۲۰۹ و بازجويى با هم بردنمان، وقت آشپزى-تا عبداله بيايد-کنارش بودم و جز چند روز مرخصى درمانى‌ام وقتى نشد که از هم دور باشيم. آنقدر نزديک که چون پدرى دلسوز برايم پدرى کند و چون رفيقى عزيز سنگ صبور و همدمم باشد و لحظه لحظه و در هر حالى که دست‌ها و نفس‌هاى گرم بزرگتری را نياز داشتم/داشتيم‌، دريغ نکند.

از همان روزهاى اول که پيشانى‌ام به لبه‌ى نبشى فلزی تخت خورد و شکافت و ساعت به ساعت با الکل تميزش کرد و پماد زد که اثرش بر چهره‌ام نماند تا روزها و شبهايى که دردهاى بى‌درمانم دست از سرم برنميداشت و تيمارم ميکرد، از هر دوشنبه شبى که براى ملاقات فردايمان کيک درست مى‌کرد و ميوه پوست مى‌کند تا مبادا پيش خانواده کم و کسرى برای پذيرايى داشته باشيم، تا هربارى که زير هشت مى‌خواندنم و او سريعتر از من خودش را مى‌رساند که مبادا انتقال و اعزامى ناگهانى باشد و غافل‌کشم کنند، از ساعتها قدم زدن‌ در هواخورى تا زانو زدن پاى ميز تاشوى کوچکش که وسط سرشلوغى‌هاى بسيارش با حوصله بسيار به مسئله‌هاى بسيارم پاسخ ميداد و از دنيای بزرگ جنبش‌هاى اجتماعى و معجزه‌هايش ميگفت، تا همين يک هفته‌ى اخير که کاملا از هم پاشيده بودم و فقط ديشب خوابم برد و او ساعت به ساعت به زاغه‌ام سر ميزد که بهترم يا نه، شايد ذره‌هايى از مهر اوست که همين يکماه پيش و در دومين جشن تولدى که برايم در زندان گرفت، وادارم ساخت با تمام وجود بگويم زندگى با سعيد مدنى اندازه‌ى يک دانشگاه برايم آموزنده بود و مثل يک عضو عزيز خانواده‌ام خوش.

اوايل که وسط جنبش ۴۰۱ هر دونفرمان را برده بودند ۲۰۹، در راهروهايى که ازدحام جوانان بازداشتى جاى سوزن انداختن نگذاشته بود، وقتى از زير چشم‌بند پاهاى او را مى‌پائيدم که مامور امنيتى او را به سرعت ميبرد، از سکوتش حرص ميخوردم که مدام به نيمکت‌هاى اطراف راهرو ميخورد اما دم نميزند! و فکر ميکردم اين‌ نجابت او در برابر نانجيبى آنها ديگر شورش را درآورده اما ماه‌ها بعد که در آخرين بازجويى بر سر گفت‌وگوهاى زندان، در جواب تهديدها و لاف‌هاى گزاف بازجو گفته بود "من عمرم را کرده‌ام و اميدى ندارم زنده از اين دوره زندانم بيرون بروم، پس نه تهديدم کن نه تصور کن از بيان آنچه به آن رسيده‌ام کوتاه مى‌آيم" فهميدم آرامش را به وقتش دارد و شورش را به وقتش. و پخته از دهه‌ها مبارزه‌ى بى‌وقفه‌ است با استبداد.

شايد باورش سخت باشد که او اغلب ديدارهايش با مسئولان زندان يا حتى در وسط جلسات بازجويى را هم صرف مذاکره برای تمهيد آزادى يا تسهيل شرايط زندان بسيارى از زندانيان ديگر با آرا و عقايد متفاوت ميكرد گرچه در لحظه‌ى نياز به مرزبندى سياسى با هيچ احدى تعارف نداشت. با اينكه امکان نداشت هر بار که بازجوهايمان مى‌آمدند، درباره شرايط من حرفى نزند، از اوضاع بيمارى‌هايم نگويد و براى استخلاصم مذاكره نکند يا از مسئولان زندان پيگير اعزام و درمانم نشود اما از همين كار براى غريبه‌ترين زندانى به تفکراتش هم دريغ نميكرد. چنانکه لحظه‌ى وداعش با بغض و اشک همه‌ى زندانيان و حتى برخى زندانبانها گذشت.

حالا چند ساعتى بيشتر نگذشته که برای آخرین بار موهای دکتر را اصلاح کردم و کمی بعدترش او را از پيش ما بردند اما دلتنگى ويرانم كرده. دلم لک زده براى آنکه با بذله‌گويى‌هاى ذاتى اصفهانى‌اش سراغم بیاید که بیا کمى هم حبس بکش ترغيبم کند از زاغه بيرون شوم و با تمام بى‌حوصلگى‌ها، با سالار و سيد و عبداله و مجيد و مطلب و آقا مصطفى كمى را به شوخى و خوشى بگذرانيم تا چند لحظه‌اى غم اين روزهاى تاريك گورش را گم‌ کند. اما نفرین دوزخ بر اين تباهى مطلقه که چشم ديدن لختى کنار هم بودن‌ و آنى به شادى زيستن را حتی اين سوى حصارهاى بلند محبس هم ندارد. مرگ بر اين استبداد که سعید مدنی به روز آزادی از شرش ایمان‌ دارد.

@kaleme
14.0K viewsedited  11:13
باز کردن / نظر دهید
2024-04-01 14:17:57 باز هم فضیلتی در خاک شد

کلمه - عبدالله ناصری

یا اخت خير اخ و بنت خير أب
كناية بهما عن اشرف النسب

می‌خواهم علاوه بر “ابوفراس حمدانی” از “واتسلاوهاول” و کتاب ارزشمند “قدرت بی‌قدرتان” او وام بگیرم و تأکید کنم زیست شریفانه در عصر هیاهوها و غوغاها بر روی هر زمینی سخت است و سختتر در زمانهٔ حکومت استبدادی در آن سرزمین.

به قول او زیست شریفانه و آن هم در کشوری مثل ایران که فقهی و دینی، استبدادزده است هزینه بالاست و اگر انسانی قادر به حفظ زندگی شرافتمندانه و پرداخت هزینه آن باشد قطعا هنرمند شریفی است؛ و هنری‌تر از آن، انتخاب و گماردن چنین شریفی برای بسط زندگی شریفانه در نیمی از مردمی (زنان) است که قرن‌ها با اتکال به “اسلام تاریخی” که فاصلهٔ معناداری با “اسلام معیار” دارد، تضییع و تذلیل شده‌اند. مرحبا به سید محمد خاتمی که بانویی به “صلح درون رسیده” را برای گسترش “زن اندیشه‌گی” گماشت و درود بر آن زن شریف که به قول خودمانی، اصل اصل بود و اسلام عقلانی را به چادر سیاهش الصاق کرده بود.

بنده از سال ۷۴ دورادور با نام “زهرا شجاعی” آشنا بودم ولی از زمستان ۷۵ در ستاد مرکزی تبلیغات آقای خاتمی، او را شناختم. تلاشی پر داشت برای بسیج زنان و دختران در دوم خرداد. هر چه جلوتر آمدم شرافت او را بیشتر دیدم. یکی از معیارهای من در ارزیابی مدیران ارشد در دولت اصلاحات، باور آنها به پاسخگویی به رییس‌شان (رییس جمهور) بود، نه ارکان دیگر حکومت مثل رهبر و دفترش. خانم شجاعی از این دست بود.

یاد خاطره‌ای افتادم؛ روز چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۷۶ که مصادف بود با سخنرانی‌های هفتگی رهبر که اغلب در چهره یک “سیاستمدار راست” ظاهر می‌شد و همه نگران آن سخنان بودند. مرحوم شجاعی برای آخرین روز تبلیغ به گوشه‌ای از شهر تهران رفته بود. در راه‌پله ستاد با هم رو در رو شدیم با نگرانی از من پرسید سخنرانی (رهبر) چه شد؟ خندان پاسخ دادم که کار (پیروزی سید) تمام است. گشودگی چهره خندانش دیدنی بود. تحلیل اعضای ستاد این بود که اگر آقای خامنه‌ای درآخرین ۴شنبه صریحا از آقای ناطق نوری دفاع نکند، آقای خاتمی پیروز خواهد بود. البته خیلی از کنشگران و فعالان باور داشتند مردم قبلا تصمیم گرفته‌اند و همین درست بود.

در مجلس ترحیم او که عظیم و فخیم بود چهره پر غم آقای دکتر توانا همسر و یاورش حکایت از قدرشناسی دکتر از همسرش داشت. از ایشان در حال معانقه و مصافحه شنیدم: «خانه‌خراب و مرده متحرک شده‌ام.» خدا دکتر توانا را حفظ کند، خیلی قدرشناس همراهی و پشتوانه‌گی خانم زهرا شجاعی بود. این بانوی با شرافت همیشه از حامیان “جنبش سبز” بود و تا زنده بود نگران احوال رهبران آن. الفتی دیرپا و محکم با همنامش خانم زهرا رهنورد داشت.
روحش متعالی باد.

@kaleme
13.1K viewsedited  11:17
باز کردن / نظر دهید
2024-03-30 00:53:34 هر روز بدتر از دیروز خواهد شد!

• سه چالش اساسی نظام

به روایت سردار حسین علایی
فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه

تجربه دهها سال گذشته نشان داده است که سیاست خارجی ایران نتوانسته است مشکلات روابط بین المللی ایران را حل کند. به طوری که بسیاری از قدرت های غربی، دشمن ایران هستند و روابط ایران با بسیاری از کشورهای دنیا دچار تنش و نارسایی است.

ایران رابطه مناسبی با سازمان‌های بین‌المللی و موسسات جهانی ندارد و در مجامع بین‌المللی هم حضور چندانی ندارد. از طرفی تداوم تورم‌های دو رقمی و گران شدن دائمی اقلام مصرفی مردم، بیانگر آنست که سیاست‌های اقتصادی اتخاذ شده، ناکارآمد بوده‌اند. سیاست‌های اقتصادی چند دهه اخیر نه تنها باعث عقب افتادن ایران از توسعه کشور شده است، بلکه مردم همواره با مشکلات معیشتی مواجهند.

تا حاکمیت یک تغییر معنادار در سیاست خارجی و سیاست اقتصادی و سیاست داخلی و نحوه انتخاب مدیران خود ندهد و شیوه حکمرانی خود را در حوزه‌های مختلف عوض نکند، مشکلات همچنان باقی خواهند ماند و هر روز بدتر از دیروز خواهد شد.

منبع و متن کامل
@kaleme
12.8K views21:53
باز کردن / نظر دهید
2024-03-26 16:14:50 بیماری لاعلاج، میراث ۳۴ سال رهبری

مجتبی نجفی

در ایام کرونا که رهبر جمهوری اسلامی تنها شده بود این کاظم صدیقی معروف به شیخ گریان بود که برایش روضه می‌خواند تا دل آقا آرام شود. کاظم صدیقی تنها این نقش را در کرونا ایفا نکرد، وقتی در کوران جنبش سبز، هاشمی رفسنجانی مغضوب شد و از امامت نماز جمعه تهران کنار رفت، به یک چهره عمومی تبدیل شد.

رهبر در جریان جنبش، از خواصی که به هر دلیلی حاضر به محکوم کردن‌ رهبران جنبش نبودند، گلایه داشت. بارها این گلایه را با توسعه اعتراض‌ها بر زبان راند. صدیقی اما از آن خواص مورد تایید رهبری بود. از همانها که در هر فرصتی در محکومیت رهبران جنبش سبز دریغ نمی‌کرد و خواستار اعدام «سران فتنه» می‌شد. در سیاست خارجی تحمل گرسنگی ناشی از تحریم را توصیه می‌کرد و در سیاست داخلی سرکوب را.

اکنون او قربانی جنگ جانشینی شده. با فرتوت شدن رهبری، نگاهها چند سالی است که به سمت جانشین او جلب شده. پسرش مجتبی است یا رییسی یا هر شخصیت دیگری؟ هر که باشد تنها یک آیکون، نشانه‌ای از فاتح جنگ بزرگ در بیت رهبری خواهد بود. چرا که جمهوری اسلامی امروز درگیر نبرد مافیاست و این افشاگری‌ها نه برای حل مسأله فساد که در راستای موازنه فساد و جنگ فساد است. به این معنی که هر تکی، پاتکی دارد و قرار نیست افشاگری فساد تنها به یک جناح خاص محدود شود. آنجا جنگ است، جنگ بر سر کیکی بزرگ به نام ایران. این دقیقا همان نگاه مجموعه حاکمیت به کشور است: کیکی که نه برای محافظت و ارتقا که برای خوردن است و جنگ فساد، جنگ حریصانه برای تصاحب هر چه بیشتر کیک است.

قبح فساد در سیستم، مدتهاست ریخته شده. همین روزها بود که هشدار دادند مبادا خطای شیخ گریان به القای فساد سیستماتیک منجر شود. این همان ترجمه «کشش ندهید» خامنه‌ای است، وقتی اعتراض‌ها به خروج خاوری از ایران به کانادا دوچندان شد. خاوری رییس بانکی بود که در صف اول معترضان حکومتی علیه جنبش سبز بود، یقه می‌بست و شعار مرگ بر فتنه گر می‌داد و همزمان در حال غارت. ببینید همه اینها که علیه آن جنبش مردمی ایستادند، مفسد بودند. تعمیق فساد ساختاری، میراث رهبری ۳۴ ساله خامنه‌ای و نتیجه حذف مردم از سیاست است.

ایران را نه دولت در مقام علمی‌اش که مافیا اداره می‌کند. در ساختار هم رقابت بین گروههای مافیایی است، ساختاری که فساد ابتدا در آن بیماری بود قابل علاج، اما اکنون سرطانی شده، همه بدن بیمار را گرفته. اختلاسگری صدیقی تنها یک نشانه است از این بیماری لاعلاج. برای همین، رهبری، امسال تاکید کرد رقابت کنید اما دشمنی نه. این همان تاکید دوباره بر «کشش ندهید» است. خودش می‌داند چرا باید گریست بر این کشور.

@kaleme
13.1K views13:14
باز کردن / نظر دهید
2024-03-25 14:13:58
برخورد مومنانه، برخورد مشرکانه!؟

اکبر اعلمی

فسادستیز واقعی کسی است که با مشاهده فساد، مستقل از اینکه مرتکب آن کیست، نسبت به آن واکنش درخور نشان می‌دهد، خواه این فساد را هم‌فکران او مرتکب شده باشند و خواه اشخاص و گروه‌های رقیب. اما جناح‌ها و جریانات سیاسی قدرت‌طلب که از فسادستیزی به عنوان یک حربه برای تخریب رقبای سیاسی خود استفاده می‌کنند، رویکردشان نسبت به فساد، یک رویکرد قبیله‌ای و با هدف انتقام‌گیری است!

نمونه بارز آن برخورد نشریاتی مانند؛ کیهان و همشهری و اشخاصی مثل حسین شریعتمداری، پناهیان و سایر بوقچی‌هایی است که فقط زمانی در بوق فسادستیزی می‌دمند که مرتکب فساد، غیرخودی‌ها باشند والّا در برخورد با رسوایی‌هایی مثل انتقال مالکیت یک باغ ۴۲۰۰ متری به کاظم صدیقی و اولادش، اجاره موقوفه ۱۵۰ هکتاری و دامداری هزار رأسی به عروس خاموشی، رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه در ازای پرداخت اجاره ماهانه یک میلیون تومان، واگذاری موقوفات گوهرشاد به علم‌الهدی، پرونده حدود ۳٫۴ میلیارد دلاری چای دبش… یا ورود نمی‌کنند و اگر ورود کنند برخوردشان مومنانه و با هدف توجیه فساد و پشت هم‌اندازی است!

*کانال نویسنده
@kaleme
15.4K views11:13
باز کردن / نظر دهید
2024-03-23 09:57:29
پاسخ بهرام بیضایی به دعوت وزارت ارشاد: نمی‌گذارم خودم را سانسورچی خودم کنید

بهرام بیضایی، نویسنده و کارگردان نامدار کشورمان در واکنش به ادعای رئیس سازمان سینمایی مبنی بر «فراهم بودن شرایط برای بازگشت هنرمندان به ایران» نوشت: به یمن وجود من و دیگر فیلمسازان است که شما پشت آن میز می‌نشینید، در اتاقی که از آن با ما مثل برده و گوش به فرمان و دستور بگیر رفتار می‌کنید... دستم را می‌شکنم و اجازه نمی‌دهم مرا سانسورچی خودم کنید...»

محمد خزاعی، رئیس سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، روز اول فروردین ۱۴۰۳ در یک برنامه تلویزیونی به مناسبت تحویل سال، مدعی شد شرایط برای بازگشت بسیاری از هنرمندان مثل بهروز وثوقی به ایران فراهم است و از بهرام بیضایی دعوت کرد که فیلم جدیدش را در ایران بسازد.

@kaleme
13.0K views06:57
باز کردن / نظر دهید
2024-03-22 03:08:37
اگر دستمزد کارگران را مثل آدم بالا ببرند مشکل قیمت تمام‌شده‌ی کالا حل شده و جلوی قاچاق گرفته می‌شود | نیروی کار در ایران استثمار شده است | یک مافیای رسانه‌ای و تبلیغاتی در ایران به دنبال تنبیه فقرا و نیازمندان است.

فرشاد مؤمنی، اقتصاددان

@kaleme
12.6K viewsedited  00:08
باز کردن / نظر دهید
2024-03-19 13:46:51 طناب دار دیکتاتوری، تار موی زنان است

زهرا رهنورد
زندان اختر

به نام خدای مهربانی‌ها

عید نوروز از راه رسید اما
خانه از پای بست ویران است
فقر و بی‌خانمانی، بیکاری و گرسنگی، تضادهای طبقاتی و شکاف‌های جنسیتی، خشونت و جوان‌کشی و زن‌ستیزی، و عقب افتادگی از توسعه و رشد جهانی، ملت را به جان آورده است.

در این مَسلَخ، حاکمیت به جنگ تمام‌عیار با زنان، دل خوش کرده است؛ از مادری شجاع با کودکی بیمار در آغوش، در درمانگاهی مهجور یا معروف در قم، تا دکتر صدیقه وسمقی، دانشمند و استاد سرشناس دانشگاه، همه را دشمن خود می‌داند و با خشونت بر آنان می‌تازد واز خانه و کوی و برزن می‌ربایدشان! گویا حاکمان به این نتیجه رسیده‌اند که طناب دار دیکتاتوری، تار موی زنان است.

۲۸ اسفند ۱۴۰۲

@kaleme
18.0K viewsedited  10:46
باز کردن / نظر دهید
2024-03-10 14:04:24 از ایذه تا قم؛ تداوم مقاومت مدنی

مجتبی نجفی

به تصویرهای مقاومت مدنی ما افزوده شد. یکی در قم، دیگری در ایذه. یک مادر نوزاد که در برابر آخوندی کریه و زورگو ایستادگی کرد (تصویر نخست) و خواهر محمود احمدی از جانباختگان رخدادهای سال پیش در ایذه در برابر رییسی گفت چهار تکه استخوان برادرش را می‌خواهد (تصویر دوم). چرا که هنوز خبری از جنازه برادرش نیست و او نمادین دفن شده. بازیگر هر دو تصویر، دو زن هستند و شکل ایستادگی هر دو، نمادین در برابر دستگاه قرون وسطایی ایران است.

مخاطب هر دو روحانی است، برآمده از استبداد دینی علیه حقوق شهروندی به خصوص زنان. از هر کلمه‌شان خشم می‌روید و طرف حساب آنها نه یک شخص که یک سیستم است که اساس آن بر تبعیض به خصوص علیه زنان است.

اما ببینید این دو تصویر نه برای ناله و زاری که برای غرور است، غرور از ایستادگی یک جامعه در برابر سیستمی که لگن شده، نه قطعاتش تعویض و بازیابی شده‌اند نه برنامه‌ای برای حرکت دارد، کارش شده جنگ با مردم و سیستمی که جنگیدن با مردم را تداوم دهد یعنی مستأصل و فاقد هر راه حل برای حل مسأله است و فرجام سیستمی که خود را به روز نکند، فروپاشی است.

مادر قمی شجاعانه در برابر آخوندی ایستاد که دقیقا خود جمهوری اسلامی است: متجاوز به حوزه خصوصی و عمومی مردم، زورگو و البته بزدل در صورت فشار. برای همین عبایش را انداخت و در رفت چون هر جا فشار باشد جمهوری اسلامی کم می آورد. این صفت لات‌های سرکوچه است.

تصویر دوم، فریاد خواهر جان‌باخته در برابر رییس دولت، نشان میدهد دادخواهی به وسعت ایران گسترده شده، هیچ جای امنی نیست، هر کجا شما باشید پرسش «چرا کشتید» رهایتان نمی‌کند. این صورت مسأله نه با صلوات فرستادن ایذایی نه با انکار مسأله پاک میشود، تنها یک راه حل دارد به رسمیت شناختن و محاکمه.

ما اینجا با شکل‌های زیبایی از مقاومت مدنی بر اساس شجاعت شهروندی روبرو هستیم. در امتداد همان حرکتی که ویدا موحد در میدان انقلاب، سپیده رشنو در اتوبوس، خانم بی‌حجاب سوار بر دوچرخه در نجف‌آباد، دختر بی‌حجاب کرجی در برابر ضابط قوه قضاییه،… انجام دادند: عصیان علیه زور.

اگر اندک شعوری در سیستم باشد که نیست، باید شعله های این خشم فروزان را ببیند، باید به حجم نفرت شهروندان از نمادهای جمهوری اسلامی پی ببرد اما مسأله این است سیستم جمهوری اسلامی کر و کور است، از قدرت کاریزماتیک آیت‌الله خمینی و حمایت توده‌ای اکثریت به سیستم اقلیت مبتنی بر نظامی‌گری ایت‌الله خامنه ای رسیده و بعد از مرگ رهبر فعلی با بحران جدی‌تری مواجه خواهد شد، بحرانی که نهایت آن فروپاشی لگن است، ماشینی که دیگر توان حرکت نخواهد داشت.

*کانال نویسنده
@kaleme
13.6K viewsedited  11:04
باز کردن / نظر دهید