Jiddu Krishnamurti

2021-11-09 15:52:30 ‌
فقط ذهنی که روز به روز، لحظه به لحظه، بر همهٔ چیزهایی که انباشته است می‌میرد، می‌تواند بداند حقیقت چیست. و آنگاه است که شاید کشف کنیم که هیچ جدایی‌ای بین زندگی و مرگ وجود ندارد، بلکه فقط حالتی کاملاً متفاوت وجود دارد که در آن، زمان آنطور که ما می شناسیم، وجود ندارد.

جیدو کریشنامورتی

@Krishnamurti باز کردن / نظر دهید

2021-11-07 19:38:22 ‌
You have been under the pressure of the priests for two thousand years in this country and you are bored with it and you take on the guru from the East, who is equally the same and you love that, you think you are achieving some nonsense.

So if one sees space is necessary - obviously, - what will you do? That is, space between you and another is necessary, which doesn't mean isolation from another. Space. Space implies independence. Space implies non-attachment. Space implies a consideration for each other, to allow space. And you must have space in the mind, which means, the mind never completely - never - be occupied with anything. Can you do it? Test it out. Test it. Don't accept the speaker - you are not accepting what I am saying because I am not here. And I mean it. The speaker, K. is not here. You are learning from yourself, by observing, so there is no authority.

So why is the mind occupied so endlessly?

J. Krishnamurti
Public Talk 7 Saanen, Switzerland - 23 July 1978

@Krishnamurti باز کردن / نظر دهید

2021-11-05 22:44:14 ‌‌
شرطی‌شدگی

‌ - انسان چگونه می‌تواند از شرطی بودن رها گردد؟

- تنها بوسیلهٔ شناخت و درک انواع فرارها. وابستگی مـا بـه یک شخص، به کار، به یک ایدئولوژی و بسیاری چیزهای دیگـر عـامل شرطی شدن است. ما باید بیهودگی فرار را درک کنیم؛ نه اینکه در جستجوی وسیلۀ فرار بهـتر، موجـه‌تر و ظـاهراً معقول‌تـر و منطقی‌تری باشیم. هر نوع شکل فرار نابخردانـه اسـت؛ زیـرا بـطـور اجتناب‌ناپذیری منجر به تضاد می‌گردد. اینکه انسان خود را به زور وادار به اجتناب از وابستگی کند، یا تمرین عدم وابسـته بـودن کنـد باز هـم شـكل دیگری از فرار و انزواطلبی است. ایـن نـوع عـدم وابستگی، در حقیقت وابستگی به "عدم وابستگی"ایست که ذهـن بصورت یک ایده‌آل انتزاعی در خود متصور شده است. به عبـارت دیگر ذهن یک ایده‌آل انتزاعی را "عدم وابستگی" می‌نامد. و هـر نـوع ایده‌آل یک فریب و پندار خودساخته است. و آن چیز خودساخته وقتی بصورت ایده‌آل درآمد وسیله‌ای می‌شود برای فرار از آنچه هست. هنگامی انسان می‌تواند آنچه هست را بشناسد و عملش در ارتباط با آن یک عمل کامل، همآهنگ و متناسب باشـد کـه ذهـن دیگر در جستجوی هیچ نوع وسیلۀ فـرار نباشـد. نفس اندیشه در بارۀ "آنچه هست" نیز نوعی فرار است از "آنچه هست". اندیشه دربارۀ مسئله، فـرار از مسئله است؛ زیرا مسئله حـاصل اندیشـه است؛ اندیشه خودِ مسئله ـ و تنهـا مسئله است. چـون ذهـن مـيـل ندارد چیزی که هست باشد، چون از چیزی که هسـت هـراس دارد، در جستجوی وسائل فرار است. و طریق و شیوۀ فرار تفکر است. تا زمانی که تفکر و اندیشه در کار است، فرارها نیز باید باشند؛ وابستگی باید باشد. و اینهـا شـرطی بودن را تشدید و تقویـت می‌کنند.

رهایی از شرطی بودن هنگامی تحقق می‌یابد که رهایی از فکـر تحقق یابد. تنها هنگامی که ذهن کاملاً آرام است، حقیقت می‌تواند خود را متجلی گرداند؛ می‌تواند باشد.

جیدو کریشنامورتی
کتاب «شادمانی خلاق»

@Krishnamurti باز کردن / نظر دهید

2021-11-05 11:48:03 ‌‌
«خود»

وقتی چیزی را می‌فهمید، ساده می‌شود.

جیدو کریشنامورتی

@Krishnamurti باز کردن / نظر دهید

2021-11-04 21:28:37 Why Have We Made Sex a Problem?
 
چرا از سکس مسئله ساخته‌ایم؟
 
Questioner: We know sex as an inescapable physical and psycho- logical necessity and it seems to be a root-cause of chaos in the personal life of our generation. How can we deal with this problem?
 
سؤال‌کننده: ما سکس را همچون ضرورت فیزیکی و روانی اجتناب‌ناپذیری می‌دانیم و به نظر می‌رسد که ریشه و علت آشوب زندگی شخصی نسل ما است. چگونه می‌توانیم با این مسئله تعامل کنیم؟
 
Krishnamurti: Why is it that whatever we touch we turn into a problem? We have made God a problem, we have made love a problem, we have made relationship, living a problem, and we have made sex a problem. Why? Why is everything we do a problem, a horror? Why are we suffering? Why has sex become a problem? Why do we submit to living with problems, why do we not put an end to them? Why do we not die to our problems instead of carrying them day after day, year after year? Sex is certainly a relevant question but there is the primary question: why do we make life into a problem? Working, sex, earning money, thinking, feeling, experiencing - you know, the whole business of living - why is it a problem? Is it not essentially because we always think from a particular point of view, from a fixed point of view?
 
کریشنامورتی: چرا اینطور است که ما به هر چه دست می‌زنیم تبدیل به مسئله‌اش می‌کنیم؟ ما از خدا مسئله ساخته‌ایم، ما از عشق مسئله ساخته‌ایم، ما از رابطه، از زندگی کردن مسئله ساخته‌ایم، و از سکس مسئله ساخته‌ایم. چرا؟ چرا هر کاری که می‌کنیم مسئله است، وحشتناک است؟ چرا سکس تبدیل به مسئله شده است؟ چرا ما به زندگی کردن با مسائل گردن می‌نهیم؟ چرا به آنها پایان نمی‌دهیم؟ چرا به جای اینکه مسائلمان را روزی پس از روزی، سالی پس از سالی، حمل کنیم، بر آنها نمی‌میریم؟ سکس قطعاً سؤالی مرتبط است، اما این سؤال اصلی وجود دارد: چرا ما از زندگی مسئله ساخته‌ایم؟ کار کردن، سکس، پول به دست آوردن، فکر کردن، احساس کردن، تجربه کردن - می‌دانید، کل این کار زندگی – چرا مسئله است؟ آیا به این خاطر نیست که چون ما همیشه از دیدگاه بخصوصی، از دیدگاه ثابتی فکر می‌کنیم؟
 
از کتاب «به دنبال چه هستی؟»
جیدو کریشنامورتی

+ کتاب مذکور در حال ترجمه است.

@Krishnamurti باز کردن / نظر دهید

2021-11-03 22:23:29 ‌‌
For the sake of a word!

You have an image about yourself, and you have created an image about another whether he is an American or a Russian or a Chinese or this or that. You have an image about the Pakistani; you have an image about the Hindu, the Indian, with a line called the frontier and you are willing to kill each other for the sake of that image, and that image is strengthened through a flag, through national spirit, through hatred, and so on. So you are willing—please listen—to kill each other for the sake of a word, of an idea, of an image.
‌
به خاطر کلمه

شما تصویری دربارۀ خودتان دارید، و تصویری دربارۀ دیگری ایجاد کرده‌اید – خواه او آمریکایی باشد یا روسی یا چینی یا این یا آن. شما تصویری دربارۀ پاکستانی دارید؛ شما تصویری دربارۀ هندو، هندی‌ها دارید، به وسیلۀ خطی که مرز نامیده می‌شود – و حاضرید یکدیگر را به خاطر آن خط بکُشید، و آن تصویر از طریق پرچم، از طریق روحیۀ ملی، از طریق نفرت، و غیره، قوی‌تر می‌شود. پس شما حاضرید – خواهش می‌کنم گوش کنید – یکدیگر را به خاطر کلمه، به خاطر ایده، به خاطر تصویر، بکشید.
 
Man has not solved the problem of war. The first woman or the father must have cried out at the first battle. We are still crying.

انسان مسئلۀ جنگ را حل نکرده است. اولین زن یا اولین پدر باید در اولین نبرد گریه کرده باشد. ما هنوز داریم گریه می‌کنیم.

از کتاب «به دنبال چه هستی؟»
جیدو کریشنامورتی

@Krishnamurti باز کردن / نظر دهید

2021-11-03 11:38:42 ‌
انسانی آزاده هرگز نمی‌تواند احساس کند که متعلق به کشور، طبقه و نوع تفکر خاصی است. آزادی به معنای آزادی در هر سطحی است، و فکر کردن در یک خط خاص، آزادی نیست.

جیدو کریشنامورتی

@Krishnamurti باز کردن / نظر دهید

2021-11-02 19:59:02 فایل چکیده‌نویسی فصول سیزدهم تا بیست و سوم کتاب «حضور در هستی» تألیف جیدو کریشنامورتی

تهیه‌کننده: آلیس

فایل اول را از اینجـا می‌توانید دریافت کنید. فایل‌های بعدی این خلاصه‌نویسی‌ها به تدریج منتشر خواهند شد.

@Krishnamurti باز کردن / نظر دهید

2021-11-01 21:35:07 ‌
آغاز ثبت‌نام
دورهٔ جدید خودشناسی

+ تمامی اطلاعات مورد نیاز و شرایط ثبت‌نام را با پیام به خانم صبا، شماره‌ای که در تصویر آمده(فقط در واتس‌اپ)، و یا مراجعه به این لینک می‌توانید درخواست کنید.
wa.me/61413998055
‌
‌در قسمت نظرات و یا پیام خصوصی پیام نفرستید.

@Krishnamurti باز کردن / نظر دهید

2021-10-31 19:28:46 ‌
What is death or what is living?
Jiddu Krishnamurti

Living and death | Extract from the third public talk at Brockwood Park, 1977. Watch the full video at

or search online for 'Brockwood 1977 public talk 3’.

مرگ چیست یا زندگی چیست؟
جیدو کریشنامورتی

@Krishnamurti باز کردن / نظر دهید