Get Mystery Box with random crypto!

مرثیه

لوگوی کانال تلگرام marsiyeeh — مرثیه م
لوگوی کانال تلگرام marsiyeeh — مرثیه
آدرس کانال: @marsiyeeh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 18.85K
توضیحات از کانال

❁﷽❁
از عناوین جهان "مرثیه خوان" ما را بس...
کپی مطالب با ذکر منبع مجاز است
♦️ کانال متن روضه باز 👇
@rozeh_1
🔹 ارتباط شاعران با ما 👇
@heydari_am_man
🔸 هماهنگی تبادل و تبلیغات 👇
@navay_roze

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 81

2023-01-01 22:59:35 #حضرت_ام_البنین

من که از نسل دلیر عربم
امّ العبّاسم و امّ الادبم

مادر چهار یل رعنایم
من کنیز حرم زهرایم

آسمان خاک نشین حرمم
عرش در تحت لوای کرمم

معرفت مسئله آموز من است
عاشقی سائل هر روز من است

دل من محو تولّای ولیست
سِمتم خادمی بیت علیست

من سفارش شده ی زهرایم
آبرو یافته از مولایم

وه از ان روز که قابل گشتم
با در بیت مقابل گشتم

آمد آن لحظه چه خوش اقبالم
دختر شاه به استقبالم

قبله ی نور به کاشانه ی من
حرم الله کجا خانه ی من

دست بانوی حرم بوسیدم
خاک پایش به بصر مالیدم

گفتم این بیت حریم لاهوت
من کنیزم به دیار ملکوت

آمدم خادم این در باشم
خادم دختر حیدر باشم

لیک آن روز زغم رنجیدم
وای دل، صحنه ی سختی دیدم

هر دو ریحانه حق تب دارند
بین خانه حسنین بیمارند

گفت زینب به دو چشمانی تر
نذر روزه بنما ای مادر

عرق از صورتشان تا شد جمع
سوختم در غمشان همچون شمع

آنقدر خرج ولایت گشتم
مورد لطف و عنایت گشتم

تا خدا مزد ولایم را داد
که به من گل پسری زیبا داد

صاحب جنة الاحساس شدم
مادر حضرت عباس شدم

در وفا یار بلا فصل شدم
مادر فضل و ابا الفضل شدم

شوری افتاد ز عشقش به دلم
دید از فاطمه بودن خجلم

حق نمود این شرفم نقش جبین
حضرت فاطمه شد ام بنین

گفتم عباس گل ریحانی
به امیرت تو بلا گردانی

نه برادر و نه من مادرشان
من کنیز و تو غلام درشان

روزی اید که به همراه حسین
از مدینه بروی نور دو عین

چون حسینم تو خدایی گردی
عاقبت کرب و بلایی گردی

یک وصیت کنم این لحظه تو را
جان تو جان عزیز زهرا

رفتی و همره تو شادی رفت
از مدینه دگر آزادی رفت

وای زان روز که غمها برگشت
کاروان گل زهرا برگشت

جان هر دل شده بر لب آمد
بی حسین حضرت زینب آمد

گفت با من همه اسرار مگو
ماجرا های تو و بغض گلو

گفت لب تشنه سوی آب شدی
از خجالت به خدا آب شدی

گفت با قدّ کمان جان دادی
من شنیدم نگران جان دادی

تا که مشک و علمت را دیدم
دست پاک تو ز دور بوسیدم

باورم نیست سر زین وسجود
فرق عباس من و ضرب عمد

یاد تو روضه به پا می سازم
تا ابد برپسرم می نازم

نزد زهرا تو وجیه اللّهی
فانی حضرت ثار اللّهی

قاسم نعمتی

@marsiyeeh
706 views19:59
باز کردن / نظر دهید
2023-01-01 22:59:35 #حضرت_ام_البنین

ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی
از مادر چشم انتظارت دل بریدی

جز ام لیلا کس نمیفهمد غمم را
من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی

تنها نه دلگرمی مادر بوده ای تو
بر خاندان فاطمه روح امیدی

بر گردنم انداختی با دستهایت
زیبا مدال عزت «ام الشهیدی»

زینب کنار گوش من آهسته می گفت
هرگز مپرس از دخترت از چه خمیدی

از خواری بعد از تو گفت و گفت دیگر
بر پیکر مانیست جایی از سپیدی

یک تکه مشک پاره را تا داد دستم
فهمیدم ای بالا بلند من چه دیدی

از مشک معلوم است با جسمت چه کردند
وای از زمین افتادن،و از ناامیدی

باور نخواهم کرد تا روز قیامت
بی دست افتادی،به خاک وخون طپیدی

در سینه پنهان میکنم یک عمر رازم
پس شکل قبرت را دگر کوچک بسازم

قاسم نعمتی

@marsiyeeh
650 views19:59
باز کردن / نظر دهید
2023-01-01 22:59:35 #حضرت_ام_البنین

بدون ماه قدم می زنم سحر ها را
گرفته اند از این آسمان قمرها را

چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است
رسانده است به خانم کسی خبرها را

نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده
گرفته اند از این پیر زن پسر ها را

چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش
بیاورند برایش فقط سپرها را

نشسته است سر راه، روضه می خواند
که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را

ندیده است اگر چه، ولی خبر دارد
سر عمود عوض کرده شکل سرها را

کنار آب دو تا دست بر روی یک دست
رسانده است به ما خانم این خبرها را

بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو
ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو

علی اکبر لطیفیان

@marsiyeeh
679 views19:59
باز کردن / نظر دهید
2023-01-01 22:59:35 #حضرت_ام_البنین

مثل شمعى كناره خانه ى خود
همه دم او خدا خدا مى كرد
گريه هايش چه گريه آور بود
تا كه عباس را صدا مى كرد

روضه خوانى او كنار بقيع
مى زد آتش همه جگر هارا
روضه وقتى از علقمه مى خواند
چون شرر بود رهگذر ها را

روضه هاى خرابه را مى خواند
تاغم شام روضه را مى برد
بين بازار خويش را مى ديد
سنگ جاى رباب هم مى خورد

آه از لحظه اى كه زينب گفت
قصه ى آب و آب آور را
قصه ى تير و حنجر اصغر
اضطرار حسينِ مضطر را

از خدا خواست تا ز داغ حسين
قامتش بيشتر هلال كند
ملتمس با سكينه او مى گفت
تا اباالفضل را حلال كند..

من بميرم براى اين خانم
سر پيرى چه بى عصا مانده
پسرانش همه شهيد شدند
به دلش داغ كربلا مانده

كاش همراه با اباالفضلش
راهىِ دشت كربلا مى شد
مثل عباس خود براى حسين
پاسبان بهر خيمه ها مى شد

آرمان صائمی
@marsiyeeh
705 views19:59
باز کردن / نظر دهید
2023-01-01 22:59:34 #حضرت_ام_البنین

اهل عالم هنر، خصلت عباس من است
عشق در سایۀ شخصیت عباس من است

منم آن یار امین حامی دین، اُم بنین
هر چه دارم همه از دولت عباس من است

همسرم شیر خدا و پسرانم همه شیر
شیر مردان وله از صولت عباس من است

در شب چاردهم، ماه که پر نورتر است
عکسی از نیم رخ صورت عباس من است

هنر آن نیست که لب تشنه بمیری به کویر
هنر آن است که در طینت عباس من است

تشنه لب داخل دریا شد و عطشان برگشت
این همان قطره ای از همت عباس من است

غیرت الله علی بی بدل است، اما گفت
بدل غیرت من غیرت عباس من است

نه فقط یثرب و شامات و نه ایران و عراق
کرده کاری همه جا صحبت عباس من است

هر کسی را نتوان باب حوائج گفتن
به حقیقت قسم این، شهرت عباس من است

کوه ها شد متحیر به ثبات قدمش
سروها در عجب از قامت عباس من است

جثه اش گر چه ز شمشیر جفا کوچک شد
این بزرگی است، که از عزت عباس من است

قدرت آن نیست به یک حمله سپاهی بکشی
قدرت لَم یزلی قدرت عباس من است

یا علی گفت و امان نامه ز دشمن نگرفت
دین فروشی بری از ساحت عباس من است

هی نگویید چرا ام بنین پیر شده
سبب حالت من حالت عباس من است

دستهای پسرم گشته قلم در لب آب
صفحه سینه پر از محنت عباس من است

این شنیدم زده فریاد، غریبم مولا
غصه قلب حسین غربت عباس من است

استاد کلامی زنجانی

@marsiyeeh
941 views19:59
باز کردن / نظر دهید
2022-11-01 23:32:45 #حضرت_معصومه

دوباره آمده ام تا به من بها بدهی
مرا مریض کنی و مرا شفا بدهی

گره به کار من افتاده ای کلید بهشت
خدا کند که به من فرصت دعا بدهی

من از زیارت قبلی خراب تر شده ام
خداکند به من بی پناه جا بدهی

من از زبان رضا با تو درد دل دارم
مگر که پاسخ این اشفعی لنا بدهی

توآمدی و مقام رضا مشخص شد
تو خواستی که کلیدی به دست ما بدهی

دلم برای محرم چه زود تنگ شده
مگر که باز تو امضای کربلا بدهی

هزار عید فدای دو روز ماتم تو
اگر اشاره کنی٫رخصت عزا بدهی...

تمام سال برای تو روضه می گیریم
هزار مرتبه هم در عزات می میریم

مجید تال

@marsiyeeh
1.2K views20:32
باز کردن / نظر دهید
2022-11-01 23:32:44 #حضرت_معصومه

حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را

دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را

مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است
خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را

گندم ری به تنور کرمت پخته شود
از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را

هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است
از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را

به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم
چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را

گر قرار است جبینش به قدومت نرسد
کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را

در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید
پخش کردند اگر قصه مهمان شده را

شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا
دستگیری نکنی دست به دامان شده را

پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت
تا ببندند به آن زلف پریشان شده را

ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم
گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را

علی اکبر لطیفیان

@marsiyeeh
928 views20:32
باز کردن / نظر دهید
2022-11-01 23:32:44 #حضرت_معصومه

یوسف چرا به گوشه ی کنعان نمی رسد
این هجر، این عذاب به پایان نمی رسد

خشکم زده، ترک ترکم، تشنه ام، چرا
بارانِ رحمتی به بیابان نمی رسد

راهی شدم ز شهر و دیاری که داشتم
چشم ترم به حضرت باران نمی رسد

آه ای برادرم سر و سامانِ من تویی
این خواهرِ تو به سر و سامان نمی رسد

هم نیست قسمتم برسم محضرت رضا
هم بر لبِ ترک زده ام جان نمی رسد

در بینِ بسترم، نفسم با تو می زند
جانانِ من، به این دلِ ویران نمی رسد؟

قسمت نبود پیش تو باشم عزیز من
کارم دگر به دارو و درمان نمی رسد

آنقدرْ ناخوشم که در این لحظه های تلخ
دستم به سمتِ زلفِ پریشان نمی رسد

گرچه برادرانِ مرا سر بریده اند
آهم به آهِ زینبِ نالان نمی رسد

زینب دلش گرفت و صدا زد، خدای من
یک تن به دادِ این لب عطشان نمی رسد؟

شکرخدا نه نیزه، نه شمشیر خورده ای
نه از کمان حرمله ها تیر خورده ای

رضا باقریان

@marsiyeeh
773 views20:32
باز کردن / نظر دهید
2022-11-01 23:32:44 #حضرت_معصومه

من که اینگونه عزادار غم جانانم
ز غم یار شرر بار شدم حیرانم
در فراقی که پریشانم و سرگردانم
دلشکسته شده، بیمار شدم می دانم

روبرو با تن هفده گل پرپر سخت است
دیدن جسم پر از نیزه و خنجر سخت است

من و زینب به جگر آه، مکرر داریم
هر دو هفده بدن بی سر و پرپر داریم
به روی سینه خود داغ برادر داریم
و از این داغ دلی خسته و مضطر داریم

ولی از ماتم زینب دل من محزون است
آه، در روضه او دیده من پر خون است

گر چه از زهر جفا سوخت برادر جگرش
ارغوانی شد و افتاد روی بال و پرش
و اگر تار شد آن لحظه دو چشمان ترش
نه لگد بر سر او خورد، نه سنگی به سرش

به خدا دلبر من راهی گودال نشد
سینه اش زیر سم اسب لگد مال نشد

رضا باقریان

@marsiyeeh
765 views20:32
باز کردن / نظر دهید
2022-11-01 23:32:44 #حضرت_معصومه

جود و کرامت از کرمش جاودان شده
هر چه دخیل هست به سویش روان شده

جبریل هم اگر برسد در حریم او
حس میکند که وارد صحن جنان شده

او ظاهرش بتول ولی باطنش علی است
در پشت آن جمال، جلالی نهان شده

از چه تمام فاطمه ها عمرشان کم است
دنیا چرا به "فاطمه " نا مهربان شده

خواهر حریف هجر برادر نمیشود
بیهوده نیست اینهمه قدش کمان شده

با احترام آمد و با احترام رفت
هر آنچه شأن اوست در اینجا همان شده

دور و برش فرشته نگهبان معجرش
پس ما فدای زینب بی پاسبان شده

گاهی میان محمل نامحرمان شهر
گاهی میان محمل بی سایبان شده

شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد
شکر خدا برادر تو خیزران نخورد

علی اکبر لطیفیان

@marsiyeeh
1.0K views20:32
باز کردن / نظر دهید