Get Mystery Box with random crypto!

مشاوره تحصیلی دبیرستان و کنکور

لوگوی کانال تلگرام moshaverekonkour — مشاوره تحصیلی دبیرستان و کنکور م
لوگوی کانال تلگرام moshaverekonkour — مشاوره تحصیلی دبیرستان و کنکور
آدرس کانال: @moshaverekonkour
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 31
توضیحات از کانال

دبیرستانی ها

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2017-09-07 17:24:37 #پرسش_و_پاسخ
⁣من در درس های حل کردنی مانند ریاضی احساس ضعف می کنم. میخونما ولی کتاب رو که می بندم تست بزنم باز بلد نیستم. اصلا چه جوری باید درس های این مدلی رو بخونیم تا پیشرفت کنیم؟



⁣ پاسخ:

داوطلب گرامي، سلام و وقت بخير


دروسی مانند ریاضی از نوع دروس تمرینی هستند یعنی برای یادگیری به تمرین و حل تست های آموزشی نیاز است.

ابتدا جزوه خود را به صورت سریع مطالعه کرده و فرمول ها و نکات مهم آن را استخراج کرده و وارد خلاصه نویسی های خود نمایید. سپس به مطالعه کتاب درسی بپردازید، زیرا کتاب درسی منبع اصلی طراحان آزمون سراسری می باشد و شما می توانید با مطالعه و حل تمرین های کتاب درسی، با ادبیات طراحان آشنا شوید.

سپس تست آموزشی را حل کنید. البته در حل تست ها هم زیاد مکث نکنید و اگر پاسخ را نمی دانید با استفاده از جزوه و پاسخنامه تشریحی، پاسخ را یادبگیرید. همچنین اگر در این تست ها نکته ای موجود است، نکات جدید را وارد خلاصه نویسی های خود نمایید.

تست زني به شيوه آموزشي تكميل كننده يادگيري شما مي باشد و حتما بايد در برنامه مطالعاتي شما قرار بگيرد. در دروس تمريني بايد٣٠٪‏ واحد مطالعاتي خود را به مطالعه و ٧٠٪‏ زمان باقي مانده را به تست زني اختصاص دهيد، زيرا اين دروس براي يادگيري به حل تست هاي فراوان نياز دارند.

همچنين بايد با جزوه باز تست بزنيد زيرا اين نوع تست يه يادگيري شما كمك مي كند و براي سنجش شما نيست. براي حل هر تست ٢ الي ٥ دقيقه زمان بگذاريد و درصورتيكه پاسخ را نمي دانستيد ابتدا به جزوه و در نهايت به پاسخنامه مراجعه كرده و بار ديگر سوال را حل كنيد.

بنابراین حتما در مطالعه و یادگیری این نوع دروس تعریف خود را از یادگیری تغییر داده و سعی کنید با مطالعه سریع جزوه و کتاب درسی بیشتر زمان واحد مطالعاتی خود را به زدن تست های آموزشی و تکمیل یادگیری های خود اختصاص دهید.



645 views14:24
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 17:24:01 اگر در درسی خاص
ضعف داریم و همواره درصدهای پایینی در آن کسب می کنیم ؛ چگونه این ضعف را برطرف کنیم؟

اول از همه مطمئن باشید که اگر در درس مربوطه ، تلاش زیادی انجام دهید ؛ نتایجتان بهتر خواهد شد. پس واضح است که تنها روش برای پیشرفت در یک درس به طور چشمگیر انجام تلاش و تمرین ویژه در آن درس است! در زیر به دو روش درست و نادرست برای حل این مشکل اشاره می کنیم :

روش نادرست : اختصاص دادن زمان مطالعه دروس دیگر به درس مربوطه : فرض کنید شما داوطلب رشته تجربي هستید و در درس شیمی به شدت ضعف دارید و برای برطرف کردن این نقطه ضعف خود ، از زمان مطالعه ریاضی و فیزیک خود می کاهید و به شیمی اضافه می کنید. قطعا این روش سبب برطرف شدن نقطه ضعف اولیه شما (شیمی) خواهد شد اما سبب بروز نقاط ضعف جدیدی در درس های پراهمیتی مانند ریاضی و فیزیک می شود و بنابراین در کل تاثیر مثبتی روی تراز شما نخواهد داشت.

اگر از زمان مطالعه دروس عمومی خود کم کرده و به درس اختصاصی که در آن ضعف دارید ، اضافه کنید با توجه به زمان کم استانداردی که به دروس عمومی اختصاص می دهید (به خاطر ضریب پایین تر) این کاهش زمان تاثیر منفی بیشتری در نتیجه شما خواهد گذاشت و بازهم در کل نتیجه مثبتی ندارد.

روش صحیح : ابتدا توجه کنید که داشتن یک درس ضعیف در کنکور سراسری ، رتبه شما را به طرز چشمگیری بدتر می کند. بنابراین "کمی" اضافه کردن به میزان ساعت مطالعه و تلاش شما اگر سبب برطرف شدن این نقطه ضعف بدون بروز نقاط ضعف جدید شود ؛ بسیار موثر است.

راهکار : هر شب با توجه به توان جسمی و روحی خود ٣٠ تا ٤٠ دقیقه به ساعت مطالعه خود بیفزایید و در این ساعت درس ضعیف خود را مطالعه کنید. این روش مزایای زیادی دارد ، ابتدا توجه کنید که شما ساعت مطالعه خود در دروس دیگر را ثابت نگه می دارید ؛ بنابراین نقاط ضعف جدیدی پیدا نخواهید کرد. در ضمن اگر شما درسی را هر شب مطالعه کنید ؛ این پیوستگی مطالعه و تمرین سبب افزایش تسلط شما بر آن درس خواهد شد و مطمئن باشید این پیوستگی در کنار افزایش تمرین و ساعت مطالعه شما در آن درس خاص ، "به سرعت" (مثلا حدود یک ماه) سبب پیشرفت چشمگیر شما در آن درس خواهد شد.

اگر حدود 3 هفته تا یک ماه این کار را برای درس ضعیف خود انجام دهید ؛ پس از این مدت به تسلط کافی در این درس خواهید رسید و می توانید این برنامه را در صورتی که پرفشار است ، حذف کنید و ساعت مطالعه خود را به حالت عادی برگردانید. بنابراین تصمیم بگیرید و حدود 1 ماه کمی بیشتر تلاش کنید و مطمئن باشید پس از این مدت مزد زحمات خود را خواهید ديد
584 views14:24
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 17:23:10

تمرکز در مطالعه:


عوامل برهم زننده تمرکز را بشناسیم

1. علاقه به موضوع مورد مطالعه يكى از علل مهم ايجاد تمركز و دقت در حين مطالعه است.

2. هماهنگى اراده و تخيل نيز در اين رابطه كارساز است؛ به عبارت ديگر، چشمان فرد بر صفحه‌ی كتاب و افكارش در حال پرواز به دوردست‏ها نباشد.

3. برخى مسائل جسمى و روحى نيز می‏تواند تمركز فرد را بر هم زند؛ مانند گرسنگى، تشنگى، سردرد يا ساير دردها، نگرانى و اضطراب.

4. برخى مسائل محيطى نيز از عوامل برهم‌زننده‌ی تمركزند: سروصداى زياد، نور زياد يا كم، لباس نامناسب و... .

5. يكى از مهم‏ترين عوامل بر هم خوردن تمركز عجله و شتاب است. اين حالت سطح مطالعه را نازل مى‏كند و تمركز را بر هم می‏زند.

6. يكى از مسائل قابل توجه ديگر سنگينى معده و سيرى بيش از حد است. اين همان خواندن و نفهميدن و به‌عبارتى عدم تمركز و ارتباط با مفهوم كتاب است.

7. انتخاب زمان مناسب از عوامل ايجاد تمركز است؛ مثلاً پس از استراحت خصوصاً در صبحگاهان بهترين تمركز و در ساعات خستگى و كسالت نامناسب‏ترين تمركز وجود دارد. البته در صبحگاهان لازم است قدرى ورزش كرد تا بدن آمادگى لازم را به دست آورد.

8. نظم و انضباط در نوع مطالعه و ساعت مطالعه و مكان مطالعه همگى از عوامل ايجادكننده تمركز مطلوب






موفقیت شما ارزو قلبی ماست
500 views14:23
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 17:22:22 اهميت بسياربالاى درس #رياضى در رشته ى #تجربى

مهمترین درس در رشته ی تجربی ریاضیات هست نه زیست
تصور کنید اول ابتدایی هستید و از مدرسه به خانه می آیید-به مادر خود می گویید که املا 19 گرفتی و مادرت می گوید بقیه چند گرفتند و شما میگویی که هیشکی دیگه بالای 17 نبود و مامانت بهت 10 شکلات میده و میگه آففرین
حالا روز دیگر را تصور کنید و از مدرسه به خانه می آیید و و به مادر می گویید که املا 20 گرفتی و مادرت میگوید بقیه چند گرفتند و شما میگویی مامان خیلی بالای 19 داشتیم و چندتا هم 20 داشتیم. مامانت بهت میگه خوبه پسرم و 4  تا شکلات بهت میده
روایت ریاضی حالت اول و روایت زیست حالت دوم هست
ولو ضریبش زیاد باشد ولی شکلات(تراز) ریاضی در 6 ضرب می شود و میشه 60 شکلات
و شکلات(تراز) زیست در 12 ضرب میشه و میشه 48 شکلات

یعنی
ادبیات 0
عربی 0
دینی 0
زبان 0
زیست 0
شیمی 0
فیزیک 0
ریاضی 100
رتبه اش بهتر از

ادبیات 0
عربی 0
دینی 0
زبان 0
زیست100
شیمی 0
فیزیک 0
ریاضی 0
میشه
حالت اول 7هزار منطقه 1 میشه و حالت دوم 12 هزار منطقه 1

منبع: ریاضی۱۰۰

مشاوره رایگان
474 views14:22
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 09:47:28 یه چیزی که در مورد خیلی از بچه‌های ایران صادقه، اینه که خیلی خودشون رو بزرگ می‌بینن! همهٔ ما‌ها هم اینجوری هستیم! همه اول کار که می‌رن راهنمایی، مطمئن هستن که شاگرد اول MIT خواهند بود در آینده نزدیک! بعدش که می‌آن دبیرستان، می‌گن حالا درسته که MIT نمی‌رم، ولی مطمئنا توی یکی از ۱۰ داشنگاه بر‌تر دنیا بورسیه می‌شم.
بعد می‌رن پیش دانشگاهی، می‌بیین عمرا کسی بورسیه نمی‌کنه، می‌گن الان من کنکور رو می‌دم، می‌رم برق شریف بعدش راحت بورسیه می‌گیرم می‌رم فلان داشنگاه
بعد که می‌رن یه رشته معمولی توی دانشگاه……
و این روند کم شدن آرزو‌ها ادامه داره! دلیلش می‌دونید چیه؟ چون اون اولش خودتون رو خیلی بزرگ دونستید! اون دانش آموزهای هند و پاکستان و چین و روسیه و…. رو اصلا در نظر نمی‌گرفتید!
خلاصه قضیه اینکه الان شاید خیلی احساس بکنید که ایرانی می‌تواند و ایرانی شاخ است و علم در ثریا هم باشد مردانی از سرزمین پارس و…..! ولی هرچی بزرگ‌تر می‌شید، بیشتر متوجه می‌شید واقعا تو دنیا چه خبره!
342 views06:47
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 09:45:45 تا از کتابهام همین حرف رو زدم. یکی «نشت نشا» که راجع به دانشگاه حرفام رو زدم، یه کتاب دیگه دارم به اسم «نفحات نفت» که باز سعی کردم توش اینجور حرفام رو بزنم. این تفکر که فقط من هستم و من باید توانایی های خودم رو به اثبات برسونم، این خیلی چیز باارزشیه. این خیلی نکته باارزشیه که تو نسل شما هست و تو نسل ما نبود. ما هیچوقت نمیتونستیم به این فکر کنیم که بخش خصوصی بیاد وارد کار بشه. اصلاً این ایده نمیتونست وارد ذهنمون بشه. برای همین وقتی در کلان نظام تصمیم گرفته شد، که صنایع دفاعیمون از هواپیما سوق پیدا کنه به سمت موشک و ما این رو نمیدونستیم، همه صنایع هواپیماییمون متوقف شد و یه بخش کوچیکیش هم پروژه ما بود. امروز دیگه شما این مشکل رو ندارین و میدونین از الان باید چه جوری تصمیمگیری کنین برای ورود به کار. گرفتاری عمده بچه های علامه حلی هم کار گروهیه و اینکه بلد نیستن با همدیگه درست کارکنن. این گرفتاری هم تو نسل ما بوده هم تو نسل شما. متأسفانه بعضی از ماها، مثلاً من، وارد کارهایی شدیم که فقط کارمون فردیه و دنبال کار گروهی نرفتیم.

تحصن ۱۱ بهمن ۸۸، دیروز با دکتر اژه ای در موردش صحبت کردیم و گفتن که ایران نبودن. بعد گفتن که با شما و آقای ناصرزاده صحبت کردن که زودتر بیاین جمعش کنین که شما هم بعدش میرین تو سایتتون و اون اطلاعیه رو مینویسین. خب، حس بچه ها از اون مقاله بلندبالایی که شما نوشتین شروع شد و پیام خداحافظ آقای دکتر، که گفتن خیلی سعی کردن که اصلاً احساسی ننویسن. من که اون زمان پیام رو خوندم فهمیدم که این پیام خیلی حرفایی هم داشته که زده نشده و از هر قسمتش میشه کلی سوال پرسید. بعد شما هم اون مقاله رو نوشتین، خود بچه ها هم توی وبلاگهاشون و… نامه هایی نوشتن و توی رسانههاشون درمورد سمپاد بحث میکردن. ولی باز هم کار دولتی و رسانه ای نشد. اون مقاله کلاً چرا نوشته شد و اینکه چرا ۱۱ بهمن ۸۸؟ میدونم که بحث انتخابات بود و اینها. آیا لزومی داشت که این قضیه جمع وجور بشه؟ آیا باید بعدش کاری انجام میشد؟

من یه روز باید خاطرات ۱۱ بهمن ۸۸ رو بنویسم. چون برای من یه تصمیم بزرگ بود. برای اینکه من کارم، کار فرهنگیه و اصلاً دوست ندارم وارد کار اجتماعی بشم. شاید بعضی از کارام تبعات اجتماعی داشته باشه ولی من فعال اجتماعی نیستم. فعال سیاسی که اصلاً و ابداً. اما اون مقاله گسترش زیادی پیدا کرد و بعضیها رو ترسوند تا حدی. ولی دلیلش رو من میدونم چیه. دلیلش نمود زیاد بچه های سمپاد تو اینترنته. هرکدوم اینا این مطلب رو چند جا پخش میکردن. این اتفاق که افتاد دوستان امنیتی به من هشدار دادن. فضای اون موقع فضای سیاسیای بود و هر اتفاقی میتونست ازش برداشت سیاسی بشه. این تحصن هم کاملاً ازش برداشت سیاسی شده بود. ولی به نظرم بچه ها ازش سوءاستفاده سیاسی نکردن. بچه ها هیچکدوم سیاسی نبودن. سیاسیون هم این تحصن رو مهم ندیده بودن که واردش بشن. من خودم اون روز حضور میدانی داشتم، ندیدم از این اتفاق سوءاستفاده سیاسی بشه. اما من یادمه اون شب تحصن با خودم فکر کردم اگه یکی از این بچه ها یه سیلی به گوشش میخورد، که امر خیلی محتملی بود تو اون فضا، آیا من جوابی برای پدر و مادرش دارم یا نه؟ دیدم جوابی ندارم. من آدم سیاسی نبودم ولی میدونستم که این کار هیچ تأثیر عملی ای نخواهد داشت. اگه میدونستم با تحصن و خوردن دو تا سیلی میشه سمپاد رو احیا کرد، حتماً خودم گوشم رو میبردم جلو دو تا سیلی میخوردم. ولی مطمئن بودم که اتفاقی نمیافته و تحصن هیچ کمکی به نعش سمپاد نمی‌کنه. فقط میتونست یک ضربه به بچه ها بزنه. من و آقای ناصرزاده اون روز رفتیم با دوستان امنیتی و لباس شخصی صحبت کردیم و بهشون اطمینان دادیم که فضا سیاسی نیست و ازشون خواهش کردیم که اونا وارد صحنه نشن. این رو باید گفت چون بچه هایی که اون روز اومدهبودن اونجا هیچی نمیدیدن و فکر می‌کردن فضا آرومه. یه وَن نیروی انتظامی سر کوچه پارک بود. اما در نزدیک اونجا یه دسته دوستان لباس شخصی حضور داشتن. نیروی انتظامی هم در آماده باش کامل بود. فضا خیلی فضای امنیتی بود. ما شروع کردیم به جمع کردن بچه ها. و میبردیمشون توی فرزانگان که نزدیک همون محل بود. بعد اون فرمانده اون میدون میگفت شما دارین اینا رو میبرین اونجا یه کاری کنین. ما گفتیم که نه بابا! ما داریم میریم اینا رو آرومشون کنیم. شما یک مسیر رو برای خروج این بچه ها در اختیار ما قرار بذارین. بالاخره ازشون اجازه گرفتیم و بچه ها رو از مسیر شمالغرب اونجا ردشون کردیم رفتن. تجربه فعالیت اجتماعی بود برای من. من تأثیری در اینگونه کارها، اجتماع و تحصن و اینها نمیبینم، هیچ تأثیری. مسوولانِ وقتِ سمپاد به عنوان پدر این مجموعه باید خیلی نگران این بچه ها میبودند. هیچ کاری نکردن. ما انتظار داشتیم مسئول حراست سمپاد بیاد اونجا با بچه ها صحبت کنه. درواقع کاری که ما کردیم رو اونا باید انجام میدادن. چرا باید یکی از اون ب
316 views06:45
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 09:45:45 م این دوستی به نفع سازمان باشه ولی عملاً فضای سیاسی دوروبر آقای خاتمی و آموزش وپرورش ضعیف ایشون، سنگ بنای انحلال سازمان بود. یه نکته دیگه هم میگم، که انقدر مهمه باید یه جایی تو تاریخ سمپاد ثبت بشه. من دوبار از دست آقای هاشمی جایزه گرفتم. یه بار بهخاطر جشنواره خوارزمی، یه بار هم بهخاطر کتابم. دفعه دوم من رفتم بالای سن که از ایشون جایزه بگیرم، ۳-۲۲ سالم بود، گفتم بذار یه خوشوبشی هم بکنم، گفتم آقای هاشمی من جزو فارغ التحصیلای سمپادم. آقای هاشمی خیلی خوشحال شدن و تشکر کردن و اینا، بعد من خواستم برم یه دفعه دست من رو گرفتن گفتن یه لحظه صبر کنین. شما نمیتونین جزو فارغ التحصیلای سمپاد باشین. چون من یادمه این سازمان سال ۶۶ تأسیس شده، الان نمیشه همسن شما فارغ التحصیل داشته باشه. من از حضورذهن ایشون هول شدم، فقط هم بحث حضورذهن نبود، اینکه یه همچین مجموعه‌ای تو ذهن ایشون جا داشته. الان ۱۵ سال از اون روز میگذره، من میبینم که اون موقع این مجموعه توی ذهن مسئولین کلان مملکت جا داشت. این نگاه وقتی وجود داشت، توسعه سازمان بامعنی بود. اگر این نگاه ادامه پیدا میکرد، گرفتاری‌های ما هم کمتر میشد. ما وقتی با بحث فارغ‌التحصیل‌ها مواجه شدیم، دیدیم که هیچ برنامه‌ای براشون نداریم. کاهش نفوذ آقای اژه‌ای هم باعث شد که برنامه ملیای براشون درنظر گرفتهنشه. اگر آقای اژه‌ای در دوران نفوذش، بخشی از این بچه‌ها رو سوق میداد به سمت مغز یک وزارتخونه‌ای، اینا کارساز میشدن برای مملکتشون. کارسازی خودش نفوذ ایجاد میکنه. اینطور شد که فارغ التحصیل های ما نتونستن برای نفوذ سازمان کاری انجام بدن. قبل انقلاب یه سری مدارس اسلامی بودن، مثل مدرسه علوی مثلاً. بنیان کار این مدرسه با انقلاب مخالف بود چون تفکر حجتیه داشتن. اما فارغ‌التحصیلانش وارد کار شدن و وقتی در زمان آقای اکرمی یا رجایی بحث بود که مدارس غیرانتفاعی نابود بشن، همه‌شون نابود شدن به‌جز مدارس اسلامی. به‌خاطر نفوذ فارغ‌التحصیلاش در دولتهای وقت و امور سیاسی و حکومتی. این اتفاق برای سمپاد نیفتاد و وقتی سمپاد رفت به‌سمت انحلال، کک هم کسی رو نگزید و مسئولین عمدتا خنگولی که بچه‌شون هم به طور طبیعی اونجا درس نمیخوند و اصلاً ایده‌ای نداشتن که اونجا چه خبره، پیش خودشون گفتن خب مگه اینا چیکار کردن واسه مملکت. مسئولین کلان هم هیچ احساسی نسبت به این مجموعه نداشتن وگفتن خب، کلی خرج شده سر این مجموعه، همهشون هم که پاشدن رفتن. خب، برا چی اینو نگهش داریم؟ اینم از لطمه‌هایی بود که در دوران افول نفوذ آقای اژه ای به استعدادهای درخشان وارد شد.

خب این افول نفوذ آقای اژه ای چرا شروع شد؟

مسئله کاملاً یه مسئله سیاسیه. نقش آقای اژه ای آرام آرام کم شد. من زیاد وارد این قضیه نمیشم. آقای اژهای خودش رو وقف سمپاد کرده بود. ولی توی مملکت ما این کافی نیست. شما باید مدام ارتباطاتتون رو هم گسترش بدین. عدم گسترش این ارتباطات به دلیل تنگناهای سیاسی و بیتوجهی مسئولین به سمپاد باعث این اتفاق شد.

از سال ۸۳ و ۸۴ و اینا این مسائل خیلی اوج میگیره و اون بحث غلط بودن سوالای آزمون پیش میآد و یه سری انتقاداتی پیش میآد و من یادمه کار به مجلس هم کشیده شد و مجلس هم روش سرپوش گذاشت. بعد جلوتر میخوره به سال ۸۶ که بچه های علامه حلی و فرزانگان بودن که میخواستن برای مسابقات روبوکاپ برن آمریکا ولی نذاشتن برن. بعد همه اینا از ۸۴ به بعد با شروع وزارت آقای علی احمدی تشدید میشه، ولی هیچوقت برخورد رسمی و شدیدی نمیکردن. چی شد که اونم توی بحبوحه انتخابات میآن آقای اژه ای رو عزل میکنن و صداش جایی درنمیآد و کار رسانه ای نمیشه ولی وقتی یه امتحان ساده سمپاد چند تا سوالش غلطه، سریع بحث رسانهای میشه و تیتر یک روزنامه ها میشه؟

ببین موضوع غلط بودن سوالای آزمون مسئله مهمی نبود و هر مسئله دیگهای میتونست جایگزینش بشه. از این گرفتاری ها سازمان همیشه داشته. من فکر میکنم در کل نظام یه بی توجهی به نخبگان وجود داره. در دولت نهم و دهم این قضیه تشدید شد و رسماً اعلام کردن ما میخوایم به عموم مردم احترام بذاریم و دوره خواص و اشراف و نخبگان و همه تیترایی که آدما رو جدا میکرد تموم شده. این اتفاق توی تمام عرصه های کشور ما افتاده و سمپاد هم یک جزء کوچیکیه از اون. یعنی این بی توجهی به نخبگان از اونجا شروع شده که فکر کردن این نخبگان کاری نکردن برای مملکت. این تفکر، فارغ از سیاست، در بدنه آموزش وپرورش هم وجود داشته. هیچوقت سمپاد به عنوان یک سازمان مطلوب درکنار آموزش وپرورش تلقی نمیشده واصلاً این طبیعته که اگر بخوای در یه مجموعهای یک مجموعه نخبه گرایی رو هم حفظ کنی اینکار خیلی سخت میشه. یعنی همه احساس میکنن که داره به بقیه ظلم میشه. این اتفاق از قدیم بوده، از زمانی که آقای حداد عادل باشگاه دانش پژوهان جوان رو تأسیس کردن، بحث این بود که چرا همه اینها به اسم استعدادهای درخشان برگرده. اگر بخوایم
277 views06:45
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 09:45:45 ی دنبال کارشون میدویدن. این یعنی فضای آزادی که بچه بتونه خلاقیتش رو بروز بده. این یکی از جاهای مهم ابراز تفاوت بود. من خودم همیشه کارای فوق برنامه مدرسه خیلی مهم بود برام. یعنی کارایی که جزو کلاسای درس نبود. حتی کلاسای درسمون هم همیشه قسمتهای غیردرسیش بود که همیشه برای ما جذاب بود. امروز حدود سی سال از ورودم به علامه حلی گذشته، من از آقای آراسته اصلاً درس‌دادن شیمی رو یادم نیست، ولی نکات حاشیه‌ای کلاسشون همیشه یادمه. نکات غیردرسیای که ما از ایشون یادگرفتیم و به‌نظر من خیلی مهمتر از ۴ کلمه درس شیمی بود.

شما میگین ورودیها خیلی مهمترن. به‌نظرتون الان هم اون فیلتری که ورودیها رو گلچین میکرد، هنوز هم همونطوره؟

زمانی اینجوری بود که ورودی‌ها فقط بر مبنای استعدادشون و با تست هوش از هم جداسازی میشدن. الان متأسفانه من شنیدم که آزمون از اون حالت جامعش دراومده و تعداد مراکز خیلی زیاد شده. الان یعنی ما داریم عقب‌افتادهها رو جدامیکنیم و به بقیه میگیم تیزهوش. الان خیلی قصه فرق کرده. من یادمه جلسات زیادی با آقای اژه ای داشتیم. ما از مخالفین مدارس سمپاد شهرستانها بودیم و میگفتیم باید اول تهران رو آباد کرد. ولی آقای اژه ای معتقد بودن اونجا داره در حق اون بچه ها ظلم میشه و درنهایت نتیجه هم نشون داد که بچه های شهرستان بچه های خیلی خوبی شدن و به نظرم این اتفاق خوبی بود، گسترش سمپاد در شهرستانها. اما من یادم هست برای دو مدرسه شدن سمپاد شهر تهران، جلسات متعددی انجام گرفت، آمارهای متعددی گرفته میشد و ما به این نتیجه رسیدیدم که جمعیت تهران انقدر تغییر کرده که باید تعداد دورهه امون تا عددی مشخص زیاد بشه، پس فضای مدرسه جواب نمیده. از اونطرف بچه هایی که کار آماری روی تستها انجام میدادن، میگفتن حالا باید سوالا طوری طراحی بشه که ما بتونیم دوبرابر قبل روی نمودار نرمال بررسی بکنیم. خیلی کار علمی انجام شد تا یه همچین کاری انجام گرفت. این که حالا ما یهروزه تصمیم بگیریم مدارس سمپاد رو دوسه برابر کنیم ، یا بیشتر، من نمیدونم اینا عقبه علمی‌ای داره یا نه؟ فکر کنم نداشته‌باشه.

حالا که وارد این بحث شدیم، ما دیروز هم با آقای اژه ای در این مورد صحبت کردیم، سال ۷۹میآن یه قانونی تصویب میکنن و دوباره سمپاد برمیگرده زیر نظر آموزش وپرورش. سوالی که ما دیروز نتونستیم جوابش رو بگیریم، این بود که خب، چرا هنوز اسم سمپاد از روی مدارسمون برداشته نمیشه؟ چرا هنوز اصرار هست که توی مدارس سمپاد شهرستان هم، امتحان ورودی تیزهوشان گرفته بشه؟ چرا نذاریم آموزش وپرورش اونجا کار خودشو بکن، به جاش بیایم یه مدرسه سمپادی مثل علامه حلی رو نگهداریم تا واقعاً زیر نظر سمپاد باشه؟

من توی این دوره از سازمان دور بودم؛ دور که نه، ولی نزدیک هم نبودم. میدونم که روی این مسئله بحث شد و میدونم که حتی بحث سر این بود که فقط دبیرستان علامه حلی تهران رو نگه داریم. اون هم فقط به عنوان یه نوستالژی که بگیم یه همچین چیزی رو میشه داشت. ولی قصه عملاً از دست آدمهای مسئول خارج شد بعد از یه مدتی و دیگه مثل قبل نبود که آقای دکتر اژه‌ای توی شورای معاونان وزیر آموزش وپرورش حاضر میشد و حرفش مؤثر بود. الان هم به خاطر مسائل آماری و گزارش عملکردی، کسی دوست نداره چیزی کم بشه. با اینکه مجموعه الان از تو تهی شده ولی کسی نمیخواد اسم ها رو حذف کنه. همین که این اسم هست، یعنی گزارش عملکرد. اگه ما امروز بگیم آقا، استعدادهای درخشان کو؟ میگن ایناهاش، تازه بیشتر هم شده. ولی اگه این اسم رو از سردر بردارین به‌نظر میآد کار خیلی خراب شده. عقل سیاسی اجازه نمیده که این اسمها حذف بشه.

میشه توضیح بدین انحلال سمپاد کی شروع شد، از کجا شروع شد و چه طور شد که به اینجا رسید؟

اگر بخوایم واقع بین باشیم عملاً انتقادات روی سمپاد همیشه بوده. خود ما اگرچه جزو بزرگترین حامیان بقای سازمان بودیم، خود من یادم هست اقلاً ده جلسه با مسئولین آموزش وپرورش داشتیم، به عنوان یه فارغ التحصیل که توی شاخه ای از سمپاد فعالیت میکردم، مثلاً راجع به مسائل فرهنگی در سازمان. در جاهایی ما جزو حامیان جدی سازمان بودیم و با انواع استدلالهایی که بلد بودیم از بقای سازمان دفاع میکردیم. ولی جاهایی هم بوده که ما جزو منتقدین بودیم. این نکته رو باید امروز درمورد آقای اژه ای لحاظ کنیم که ما همواره جرئت انتقاد به ایشون رو داشتیم. یعنی من به یاد ندارم تا وقتی که سازمان به این روز افتاده باشه، من یک متن راجع به مثبتات آقای اژه ای نوشته باشم یا ازشون تعریف کرده باشم. ما همیشه مشغول انتقاد از ایشون بودیم. بذارین من یه خاطره دیگه بگم. سال سوم دبیرستان، شب شعر بود، انقدر فضا خوب بود که رفتم پشت تریبون و گفتم من متأسفم برای سازمان که مسئولینش راجع به هسته اون، یعنی دبیرستان علامه حلی، دید درستی ندارن و جالب اینکه آقای اژه ای این رو پذیرفتن و بعداً با من به عنوان یه بچه سوم دبیرستانی
262 views06:45
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 09:45:45 جلسه گذاشتن و مثلاً گفتن خب نظرت چیه و این حرفا. منظورم اینه که این فضای انتقادی همیشه توی سمپاد وجود داشته. ما امروز دوست داریم شخصیت دکتر رو برجسته کنیم. شاید برجستگی شخصیت ایشون به این بیانجامه که شاید فکرکنیم یک نظام مستبدانه و توتالیتر در استعدادهای درخشان حاکم بوده، ولی تا جایی که یادمه ما همیشه میتونستیم از ایشون انتقاد کنیم .

حالا این داخل سازمان، اگه بخوایم بیرونی سازمان رو نگاه کنیم، به راحتی میتونم بگم سازمانی که آقای دکتر راه اندازی کردن، که یه مقدار متفاوته با مدرسه، هنوز در مورد علامه حلی یه سری مسائلی هست که باید تو تاریخ سازمان بهش رسیدگی بشه. اون مدرسه واسه خودش یه مسائلی داشت. یعنی مثلاً آقای دکتر میردامادی که مدیر بودن، یا قبل تری ها مثل آقای تقدس و دیگران، اینا هم حرفهایی دارن راجع به اون چند سال، همون چند سالی که استعدادهای درخشان داشت تأسیس میشد. اونها هم احساس میکردن که استعدادهای درخشان اومد این مجموعه رو ناگهان بزرگ کرد بدون اینکه توش محتواسازی بشه. آقای اژه ای با این حرف مخالف بود و تا جایی هم پیشرفت. تا اینکه به موفقیت هایی هم رسید. بحث البته یک بحثِ طلبه‌گی است و در خیرخواهی هیچ‌کدام از دو گروه کوچک‌ترین شکی وجود نداره. اما شاید اگه اونها میموندن و این مجموعه آرامتر رشد میکرد، میتونستن بعدتر حرفهای جدیتری رو بزنن. اصل گرفتاری استعدادهای درخشان این بود که روشن نبود ما داریم برای چی نخبه‌پروری میکنیم. نمیدونستیم این بچهها قراره عاقبت به کجا برسن. هیچ ایدهای برای عاقبت بچه‌ها نبود. بسته بودیمش تا کنکور، بسته شدنش تا کنکور مثل الان نبود. ما تا سال دوم دبیرستان فکرمیکردیم که کنکور نداریم. تا اینکه سال بالایی‌هامون رفتن و کنکور دادن و ما گفتیم ای بابا! بیچاره شدیم! کنکور هم باید بدیم. پس ایده این بود که ما داریم اینا رو برای چی تربیتشون میکنیم؟ برای این که اینا در انتها برن وارد فضای عمومی کشور بشن. کجا باید دوباره اینا رو گزینششون کنیم؟ عاقبت به این نتیجه رسیدند که این ایزوله بودن میتونه اینا رو به‌شکل یک مرداب دربیاره برای همین میان‌دورهای‌ها اضافه شدن به این مجموعه که این مجموعه بتونه خودش رو تصفیه کنه. در یک دورهای حتی بحثهای تندتر بود که ما باید بریم برای این بچه‌ها دانشگاه هم بزنیم تا این بچه‌ها ما در یک تربیت خاص باشن. خب روشن بود که الان مجموعه داره هِی بسته‌تر میشه. بعد گفتن خب نه، اینا دارن به‌طور طبیعی وارد دانشگاههایی میشن که جزو معتبرترین دانشگاههان و تازه، اینجوری انگار داره یه تصفیه دیگه روشون انجام میشه و اینجوری میتونن گسترش پیدا کنن. بعد از یه مدتی به این نتیجه رسیدن که وظیفه ما تربیت این نخبه‌ها تا این مقطعه. این خودش بسته‌تر شدن هدف از یک هدف کلان بود و عملاً سازمان هم با گرفتاری هایی که پیدا کردهبود دیگه نمیتونست به اون اهدافش فکر کنه. روزهای اولی که سازمان تأسیس شده بود این نگاه بود که این بچه ها در کجا باید قرار بگیرن. یعنی دید خیلی کلانتر بود. همینطوری که سازمان کوچیک شد، این نگاه هم کوچیکتر و کوچیکتر شد. عملاً تبدیل شد به یه غیرانتفاعی خوب. این جزو انتقاداتیه که امروز میتونیم داشته‌باشیم. اگه بخوایم سیر سازمان رو بررسی کنیم و ببینیم که چرا به این روز افتاد، اینجوریه که سازمان با نفوذ شخص آقای دکتر اژه‌ای شکل‌گرفت و با کاهش تدریجی نفوذ سیاسی ایشون در یک پروسه درازمدت به همین شکل، افت کرد. آقای دکتر اژه‌ای وزیر کابینه آقای میرحسین موسوی بودن. آدم مقتدری که به نخستوزیر و آقای رئیس جمهور نزدیک بودن. در نتیجه رئیس‌جمهور وقت، آقای خامنه‌ای، خیلی کمک کردن به تأسیس سازمان. در نتیجه سازمان اینطور شکل گرفت که یک وزیری که خودش وزارتش رو کنار گذاشته بود، سازمانی رو تأسیس کرده بود. وزیر سابقی که هنوز قدرت سیاسی یک وزیر، و بلکه بیشتر از یک وزیر، رو داشت. بنابراین سمپاد تو سالهای اولش خیلی خوب تونست رشد کنه. در گرفتن فضا و امکانات بسیار موفق بود. سازمان از سال ۶۶ تا پایان دوره آقای موسوی به خوبی رشد کرد. بعد از اون، دوران توسعه سازمان در یکی از بهترین ادوار آموزش وپرورش، یعنی دوره آقای دکتر نجفی، بود. آقای دکتر نجفی آدمی بودن که هم این مجموعه رو میشناختن، هم نسبت به این مجموعه امید داشتن و هم به توسعه‌ش کمک کردن. شما اگه مدارسی رو که در دوره ایشون ساخته شده رو ببنید، میبینید که اصلاً با تهران قابل قیاس نیستن. اینا همه نفوذ دکتر اژه‌ای و کمک دکتر نجفی رو نشون میده. با افت نفوذ دکتر، آرام‌آرام نفوذ سازمان هم کم شد. طرح تجمیع عملاً میتونه نقطه افت سازمان باشه. و این اتفاق در زمان رئیس‌جمهوری افتاد که به‌نظر میرسید میتونه نزدیکترین ایده رو به استعدادهای درخشان داشته‌باشه. یعنی آقای خاتمی. دخترشون تو سمپاد درس خونده‌بودن، خودشون با دکتر اژه‌ای آشنا بودن از دوران تحصیل در اصفهان. ما فکر میکردی
245 views06:45
باز کردن / نظر دهید
2017-09-07 09:45:44 مع یادمه آقای درونه، آقای فری‌پور، آقای ناصرزاده، آقای آشتیانی، آقای مهدیزاده، آقای روحانی، آقای نداف و… از فارغ‌التحصیل‌ها بودن و از معلما آقای میردامادی، آقای آراسته، آقای شکوهی، آقای یزدی و دیگران هم به این مجموعه نظارت میکردن. یعنی این امتحان عملاً داشت توسط این مجموعه برگزار میشد. اما از اونجایی که مجبور بودن این مجموعه رو به یه منبعی وصل کنن، وصلش کرده‌بودن به معاونت استثنائی آموزش‌وپرورش.

یه سوال مهم دیگه که خودتون هم اشاره کردین، اینکه تفاوت نسل شما، که ورودی ۶۳این، و نسل ما، که ورودی ۸۶ایم، چیه؟

ببینید، یه بخشی از این تفاوت برمیگرده به تفاوتهای اجتماعی و ربطی به علامه حلی نداره. جامعه یه تحولاتی داشته توی این بیست سال فاصله ما و شما. بعضی از این تحولات کاملاً برمیگرده به اون فضای اجتماعی و خیلی به علامه حلی به‌صورت خاص برنمیگرده.

اتفاقی که شاید توی دوسه نسل اول بود (من فکر میکنم که دوسه نسل اول یه مقدار متفاوت بودن با نسل‌های دیگه.) این بود که مدرسه بسیار جای ضعیفی بود. یعنی مدرسه در جذب مالی که ضعیف بود، در خرج ضعیف بود، در گرفتن ضعیف بود. این کمک کردهبود که مدرسه جای خلوتی باشه. مدرسه‌ای که خلوت بود کمک میکرد که بچه‌ها رشد و شکوفایی و استقلال بیشتری داشتهباشن. مثلاً شما فرض کنین مدرسه‌ای که ما داشتیم، دورههامون صد نفره بود. با دوره بالایی ما که میشد دویست نفر، آقای شکر‌ی نژاد کارای دفتر رو انجام میدادن، مرحوم باقرزاده هم کمک ایشون بودن، یه دونه هم ناظم داشتیم، خدا حفظشون کنه، آقای کوهپایه که تازه معلم زنگای خالی هم بودن. یعنی کل این مجموعه با سه‌چهار نفر آدم اداره میشد. الان فکر میکنم این عدد چندین برابر شده لااقل. ممکنه شما فکر کنین که چه‌قدر امکانات کم بوده تو مدرسه ولی این خودش عملاً کمک میکرد که بچه‌ها نقش بگیرن و خودشون مدرسه رو اداره کنن. نکته بعد هم به‌نظرم میآد حضور فعالتر فارغ‌التحصیل‌ها بودش. فارغ‌التحصیل‌ها هم خیلی نقش مهمی داشتن و روی خود ماها هم تأثیرگذار بودن.

من فکر میکنم تفاوت زیادی بین این نسل‌ها وجود نداره و همیشه نکته مهم توی علامه حلی اجتماع بچه‌های باهوش‌تر بوده. شاید معلما خیلی نقش داشتن، فارغ‌التحصیلا خیلی نقش داشتن، ولی این خود بچه‌ها بودن که فضا رو میساختن. از این لحاظ در تفاوتی که شما میسازین با سایر مدارس، شبیه هست نسلتون با نسل ما. اگر این تفاوت با تفاوت نسل ما فرق میکنه به‌خاطر تحولات اجتماعی هست بیشتر. نسل عوض شده، ولی از لحاظ اجتماعی. به علامه حلی ربطی نداره این. در تمام شاخه‌های اجتماعی نسلها عوض شدن، علامه‌حلی هم یکی از اون شاخه‌ها.

خصوصیت خاص بچه‌های علامه حلی که اونا رو از بقیه جدا میکنه چیه؟

من دارم تو جوابم یه‌کمی عِرق علامه‌حلی‌گریمو منظور میکنم. برای من علامه‌حلی‌ها بچه‌هایی بودن که اهداف متفاوتی رو با سایر بچهها داشتن و اهدافشون الزاماً اهداف جمعی و عمومی نبوده. یعنی هدفش یه هدف ارزشمندی بوده، فقط برای خودش. ما کسی رو داشتیم تو دورهمون که علاقه‌مند به آواز بود و چیزای مختلف رو در این زمینه میشناخت. این آدم همیشه علاقه‌مند به این کار بود. الان هم دکتریش رو گرفته و کماکان علاقه‌مند به این کاره. برای من این آدم همیشه آدم ارزشمندیه. شاید در هیچ کنکوری رتبه اول رو نگرفته‌باشه و در هیچ المپیادی مدال نیاورده‌باشه، ولی این آدم، آدم متفاوتیه با بقیه. حتی وقتی تو دانشگاه بودیم این آدم متفاوت بود، بعدتر هم متفاوت بود. یکی دیگه دوستی بود که مینشست روی دیوارای مدرسه نقاشی میکشید و این آدم همیشه برای ما آدم بامزه‌ای بود. این آدم دانشگاه هم که رفت باز به این گرافیک علاقه داشت. الان هم طراح صحنه یکی از معتبرترین شبکه‌های تله‌ویزیونی بین‌المللیه. اینجور آدما بچه‌های علامه‌حلی بودن. ما به‌اشتباه تصویری که از علامه حلی درست میکنیم، تصویر شاگرد درسخونا و شاگرد اولا و المپیادیاست. ما باید همچین تصویری رو بسازیم، که بچه‌ها که توی فضای آزاداندیشانه فرا گرفته‌بودن که باید یه هدفی داشته‌باشن و اون هدف رو شخصاً دنبال کنن. فردگرایی علامه‌حلی به‌نظر من یکی از مسائل مهمش بود. شاید بهعنوان یکی از آسیب‌هاش هم شناخته‌بشه، ولی به‌نظر من یکی از امتیازاتش بود.

به‌نظرتون این تفاوت نسلی که گفتین، علتش خود ورودیها بودن یا پرورشدهنده‌ها؟

زمانی جزو ورودیها بودم و زمانی جزو پرورش‌دهنده‌ها. فکر میکنم که فضایی که خود ورودی‌ها میساختن خیلی مهمتر بود. یعنی فضای بچه‌ها همیشه مهمتر بوده. ضمن اینکه در ادواری، وجود کارهای فوق برنامه در مدرسه، خیلی مدرسه رو متفاوت میکرد. من یادم هست تو سالهای۷۶-۷۵، بحث روبوتیک راه افتاد تمام مدارس غیرانتفاعی تهران سال بعدش روبوتیک رو راه انداختن. اونا میاومدن کیت‌های آماده رو از بیرون میخریدن میدادن بچه‌ها سرهمش کنن. ولی ما کارمون خیلی متفاوت بود، بچه‌ها باید میرفتن توی تراشکار
236 views06:45
باز کردن / نظر دهید