2021-05-29 07:30:02
آموزش و دوزبانگي در ايران
ايران از جمله كشورهاي برخوردار از تنوع زباني و قومي است. طبق آمار سال 1355 در ايران، 11 گروه يا جامعه زباني مشخص شده است. شايان ذكر است ايران در مقايسه با 200 كشور فعلي جهان به طور نسبي از بيشترين تنوع قومي برخوردار است، چنانكه در مقوله تنوع زباني و قومي در جهان با 24 درصد همانندي در رتبه 16 قرار دارد و كره شمالي و كره جنوبي با 100 درصد همانندي در رتبه نخست قرار گرفته و تانزانيا با هفت درصد همانندي در پايينترين مكان اين ليست قرار دارد. در اين ميان با توجه به آمار و ارقام ارائه شده در مورد جمعيت افراد دوزبانه و چندزبانه در جهان كنوني، دوزبانگي يكي از مباحث بسيار مهم در سياستهاي آموزشي است.
**آموزش دوزبانه
طبق تعريف اندرسون و بوير، آموزش دوزبانه آموزشي است كه در آن تأكيد بر آموزش از طريق دو زبان است. البته در اينجا بايد به يك نكته مهم توجه كرد؛ آن هم تفاوت «آموزش به زبان مادري» و «آموزشِ زبان مادري» است. منظور از «آموزش زبان مادري» اين است كه زبان مادري بهعنوان يك واحد درسي در كنار مواد درسي ديگر در مدرسه مورد تدريس قرار بگيرد، اما «آموزش به زبان مادري» معنايي متفاوت دارد، با اين توضيحات بايد گفت: آموزش دوزبانه متكي بر «آموزش به زبان مادري» است. در حقيقت بايد گفت آموزش دوزبانه يادگيري از طريق كاربرد دو زبان است، بهطوري كه هر دو زبان براي يادگيري ماده درسي خاصي استفاده گردد. طبق اين تعريف اگر فردي زبان ديگري غير از زبان مادري خود را در مدرسه آموزش ببيند، بههيچوجه شامل آموزش دوزبانه نميشود. همچنين يادگيري زبان دوم بهعنوان يك ماده درسي در كنار دروس ديگر نظير رياضيات يا علوم نيز نميتواند كل مفهوم آموزش دوزبانه را برساند.
**آموزش تكزبانه؛ عواقب و پيامدها
كودكاني كه آموزش آنها به زباني غير از زبان مادري صورت ميپذيرد، هميشه با مشكلاتي در مدرسه مواجه ميشوند كه بخش عمده آن ناشي از عدم ارتباط با زبان رسمي و آموزشي است كه اشتاين آن را «فقر فرهنگي» مينامد. براساس اين نظريه، دانشآموزانِ با فقر فرهنگي، دانشآموزاني هستند كه داراي زمينههاي فرهنگي غيرهمسان با گروه حاكم هستند و معمولاً اين گونه دانشآموزان در مدرسه با مشكلات آموزشي مواجه ميشوند.
امروزه اين قانون كه تكزبانگي و آموزش به زبان رسمي يك متد آموزشي موفق در جهان است، به زير سؤال رفته، چرا كه اين متد آموزشي نهتنها موجب كاهش عملكرد تحصيلي و افت تحصيلي در ميان دانشآموزان دوزبانه ميشود، بلكه پيامدهاي عاطفي و شناختي ناگوار را هم براي آنها در پي دارد. اگر واقعاً هر دو زبان با يكديگر متفاوت باشند، ارتباط بين معلم و شاگرد قطع خواهد شد و قطع ارتباط منجر به عدم درك مطلب و افت تحصيلي ميشود. به اعتقاد بلانك و هامر، كودكي كه زبان مادري را در يك فرآيند تدريجي و در ارتباط مستقيم با محيط اطراف خود فراگرفته است، در ابتدا زبان براي او كاركرد عاطفي و ارتباطي دارد و سپس از آن براي توسعه شناختي بهره ميگيرد. به نظر وي، وقتي كودك با داشتن يك دانش ناقص از زبان دوم، وارد مدرسه ميشود و بهجاي استفاده از كاركردهاي عاطفي و اجتماعي زبان، از كاركردهاي شناختي آن استفاده ميكند، در نتيجه در توسعه زباني كودك خدشه وارد ميشود.
كودكاني كه مدرسه را با محروميتهاي زباني شروع ميكنند، نه تنها در بيان مطالب و مفاهيم، مهارتهاي زبان، املا و انشا مشكل دارند، بلكه بهطور كلي ارائه تفكر ذهني پيشرفته براي آنها با اشكال مواجه است. وقتي آموزش به زباني غير از زبان مادري كودك انجام شود و زبان آموزشگاه با زبان پيرامون كودك متفاوت باشد، آموختههاي آموزشگاهي در محيط بيرون از آن به گونهاي شايسته تكرار و تمرين نميشوند، اين خود موجب ميشود كه اين كودكان هرگز نتوانند خواندن و نوشتن مناسب را به زبان خود كسب كنند و عواطف خود را نيز با زبان دوم نميتوانند به خوبي ابراز كنند. دوگانگي زبان خانه و آموزشگاه پديدهاي جهاني است. كودكانِ اقليت زباني وقتي به زباني غير از زبان مادري خود آموزش ميبيند، در مقابل از دست دادن موقعيت و عزتنفس آسيبپذير ميشوند. زبان و فرهنگ خانه در مدرسه بياعتبار تلقي شود. نظام مدرسه و معلمان ممكن است، پنهاني يا آشكار، زبان مادري كودك را طرد بكنند و اين بر انگيزه و علاقه كودك در تكاليف مدرسه و در نتيجه بر عملكرد آنها تأثير منفي بگذارد.
85 views04:30