2023-07-12 20:01:48
جورج اورول؛ شرایط تبآلودی که کتاب ۱۹۸۴ در آن نوشته شد
مطابق شرح مبسوط رابرت مککرام در
گاردین، شرایطی که
۱۹۸۴ در آن نوشته شد روایتی تلخ و حزنآلود را شکل میدهد و شرح این روایت کمکمان میکند تا دریابیم که چرا ویرانشهر اورول اینقدر مهآلود و تیرهوتار است. خود اورول یک بار گفت: «اگر تا این حد مریض نبودم، فضای
۱۹۸۴ اینقدر غمانگیز نبود.» چنانکه مککرام مینویسد،
۱۹۸۴ در زمانی به روی کاغذ آمد که نویسندهی انگلیسی با بیماری سلِ پیشرفته دستوپنجه نرم میکرد و تکوتنها در نقطهای دورافتاده و غمآلود از اسکاتلند گرفتار دیوهای وهمآلود خیالش بود. به باور برخی از منتقدان، ایدهی
۱۹۸۴ ــ یا به سخن دیگر، آخرین مرد اروپا نخستین بار در هنگام جنگهای داخلی اسپانیا در ذهن اورول شکل گرفت.
خود اورول میگفت آنچه تا اندازهای او را به نگارش
۱۹۸۴ برانگیخته، نشست سران متفقین در کنفرانس تهران (۱۹۴۴) بوده است. ایزاک دویچر، یکی از همکاران
آبزرور، حکایت میکرد که اورول «باور داشت که استالین، روزولت و چرچیل در تهران نقشه کشیدهاند که دنیا را تقسیم کنند». بر این مبنا، آنچه را که اورول در بخش دوم کتاب تحتعنوان تقسیم جهان در میان سه ابرقدرت اوراسیا، اوشنیا و ایستاسیا شرح میدهد، میتوان برگرفته از کنفرانس تهران دانست. در واقع، جیمز برنهام، جامعهشناس آمریکایی، بود که ابتدا ایدهی تقسیم جهان میان سه ابرقدرت را در ذهن اورول برانگیخت. اورول در آن روزها بهعنوان مرورنویس نقدی بر کتاب
انقلاب مدیریتی برنهام نوشت و دو نکتهی مهم را از این کتاب اقتباس کرد: «جهانی که سه ابرقدرت بر آن حکم میرانند» و این ایده که «زمامداران آینده نه دموکراتها و سیاستمداران مردمفریب بلکه مدیران و بوروکراتها خواهند بود».
در اواسط دسامبر ۱۹۴۸ طبق قرار قبلیْ نسخهی ماشینشدهی آخرین رمان اورول به لندن رسید. واربورگ درجا ارزش کتاب را دریافت و گفت: «این یکی از هراسانگیزترین کتابهایی است که تابهحال خواندهام!» و در دفتر یادداشت انتشاراتش نوشت: «اگر نتوانیم ۱۵ تا ۲۰هزار نسخه بفروشیم، باید تیرباران شویم!» آن موقع اورول جزیرهی جورا را ترک گفته و در درمانگاه مسلولین در کاستولدز بستری شده بود. حالِ او روزبهروز بدتر میشد. اما در لندن آستر تصمیم گرفت که شرحی مختصر در معرفی
۱۹۸۴ منتشر کند. اورول که با سل دستوپنجه نرم میکرد در نامهای طنزآمیز به آستر نوشت: «معرفینامهی خوبی است، اما هیچ بعید نیست که ناچار شوید آن را به آگهی ترحیم تغییر دهید!»
سرانجام کتاب
۱۹۸۴ در ۸ ژوئن ۱۹۴۹ منتشر شد و عموماً آن را شاهکار دانستند. حتی چرچیل، که قهرمان
۱۹۸۴ همنامش بود، به پزشکش گفت که کتاب را دو بار خوانده است. اما حال اورول دائم بدتر میشد. در ۲۱ دسامبر همان سال یکی از دوستانش نوشت: «آنقدر گوشت بدنش آب شده که پرستارها جایی برای تزریق پیدا نمیکنند.»
@NashrAasoo
7.7K views17:01