آدرس کانال:
دسته بندی ها:
دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین:
27.15K
توضیحات از کانال
@Nashraasoo
فرهنگ، اجتماع و نگاهی عمیقتر به مباحث امروز
تماس با ما: 📩
editor@aasoo.org
🔻🔻🔻
آدرس سایت:
aasoo.org
اینستاگرام:
instagram.com/NashrAasoo
فیسبوک:
fb.com/NashrAasoo
توییتر:
twitter.com/NashrAasoo
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
0
4 stars
0
3 stars
2
2 stars
0
1 stars
1
آخرین پیام ها 6
2023-07-02 20:03:30
«میخائیل شیشکین، نویسنده روس، آرزو میکند که روسیهی دیگری از میان خاکسترِ خود برخیزد و مینویسد: «ما برای بررسی تمامیتخواهی شوروی دادگاهی شبیه به نورمبرگ نداشتیم و دست قاتلین آن دوره را از قدرت کوتاه نکردیم.» مصاحبه او با روزنامه لوموند را بخوانید.»
aasoo.org/fa/articles/4427
@NashrAasoo
74.8K views17:03
2023-07-01 17:41:55
زنان پیشگام مخالف حجاب؛ مبارزه برای بازپسگیریِ صدا و چهرهی زنانه
وقتی از زنان پیشگام علیه حجاب سخن میگوییم، قدم در دورانی میگذاریم که زنان جز برای تماشای تعزیه و شرکت در مراسم روضهخوانی، حق حضور در فضاهای عمومی را نداشتند، باید با چادر و روبنده در خیابان ظاهر میشدند، از کلون زنانه برای دقالباب استفاده میکردند و از حق سوادآموزی محروم بودند، مگر در حد قرائت قرآن. سنت پردهنشینیِ زنان در اندرونیها و پستوهای خانه و پنهان کردن آنان پشت حجاب، فقط راهی برای پوشاندن بدن زنان از نگاه مردان نبود، بلکه بستری برای نامرئی و خاموش کردن زنان نیز به شمار میرفت. زنان با آن چادرهای سیاه و روبندههای سفیدِ یکشکل، از هویت و نامونشان تهی میشدند و به صورت تودهی جمعی همسانی درمیآمدند و طوری در جامعه حاضر میشدند که توجهی را به خود جلب نکنند و به چشم نیایند. گویی اصلاً وجود نداشتند.
طاهره قرةالعین نخستین زنی است که حجاب را از سر برمیدارد. نام اصلیاش فاطمه برغانی قزوینی، و دختر ملاصالح برغانی و عروس ملاتقی برغانی است و در خانوادهای از علما و مجتهدان دینی به دنیا میآید اما حاضر نمیشود که مقلد و دنبالهرو پدر، پدرشوهر، شوهر و مردان خانواده باشد. زبان به نقد عقیدهی آنان میگشاید، از اعتقاد تازهاش به بابیه سخن میگوید، از شوهرش که به اجبار با او ازدواج کرده، جدا میشود، اشعار عاشقانه میسراید، با مردان به بحث و مناظره مینشیند و روبنده را کنار میگذارد. فرزانه میلانی آغاز جنبش زنان را از بدشت میداند، همان جایی که طاهره قرةالعین در سال ۱۲۲۶ در گردهماییِ جنبش بابیه حجاب برمیدارد و در جمع مردان سخنرانی میکند. او همواره سرگرم تلاش برای مرئی کردن زنانِ محکوم به پستونشینی است. ابتدا از پشتِ پردهی خانهاش با مردان مناظره میکند، سپس با چادر و روبنده به سخنرانی میپردازد و سرانجام روبنده از رخ برمیدارد. اعتقادات، اشعار، نامهها، سخنرانیها و کشف حجابش سبب میشود که از سوی پدرشوهرش که امام جمعهی قزوین است، محکوم به ارتداد شود، از طرف خانوادهطرد شود، تحت تعقیب قرار بگیرد، سالها آوارهی شهرهای مختلف شود، به حبس خانگی بیفتد و سرانجام به قتل برسد.
فرخرو پارسا دختر فخرآفاق پارسا است، یکی از زنان روزنامهنگارِ پیشگام و از اعضای «جمعیت نسوان وطنخواه» که نشریهی
جهان زنان را در مشهد منتشر میکند، حجاب را سد راه ترقیِ زنان میداند، از برابریِ زن و مرد سخن میگوید و برای حق رأی زنان مبارزه میکند. فرخرو چادر را مانع ترقی و پیشرفت زن ایرانی میداند. او با مشاهدهی رواج مجدد چادر در اواخر دههی چهل و اوایل دههی پنجاه با حسرت میگوید: «سی و پنج سال پس از کشف حجاب، چادر و چاقچور و روبگیری بازگشت کرده بود و این حقیقت تلخی بود و وقتی مایهی تأسفِ بیشتر میشد که هزاران دخترِ چادربهسر را در دبیرستانها و حتی دبستانها میدیدیم.» او پوشیدن چادر در مدارس را ممنوع و اعلام میکند که دختران باید فقط با روپوش رسمی به مدرسه بروند. وقتی در دیدار با مدیران مدرسهی «جامعهی اسلامی» با هشتاد معلم و مدیر زنِ چادری روبهرو میشود، به آنها میگوید که «اسلام هرگز نگفته است که زنان چادر سر کنند، باید خرافات ریشهکن شود.»
@NashrAasoo
5.9K views14:41
2023-07-01 17:37:13
«آنچه امروز بهعنوان میراث جنبش زنان به ما رسیده، حاصل مقاومتِ زنانی است که بهرغم تهدید، زندان، تبعید و قتل از مبارزه برای آزادی دست نکشیدند. این زنان را میکُشند و سنگِ مزارشان را تخریب میکنند تا نام و نشانی از آنها باقی نماند اما جسارتشان به زنان نسلهای بعد انتقال مییابد و هزاران زن با برداشتن حجاب، آتش زدن روسریو رقصیدن با موهای رها، به کالبدی برای نامهای حذفشده و ممنوعهی زنانِ پیشگام بدل میشوند و «زن، زندگی، آزادی» را فریاد میزنند.»
aasoo.org/fa/articles/4426
@NashrAasoo
4.5K views14:37
2023-06-29 20:08:39
از انقلاب تا تنهایی؛ نگاهی به کتاب جدید علی میرسپاسی
علی میرسپاسی دانشآموختهی علوم سیاسی، روابط بینالملل و جامعهشناسی است و بیش از هر چیز خود را جامعهشناس میداند. او در سالهای اخیر اما به یکی از پرکارترین چهرههای عرصهای بدل شده که میتوان آن را «تاریخ اندیشه» یا «تاریخ روشنفکری ایران» نامید. میرسپاسی در سیزده سال گذشته ۸ کتاب به زبان انگلیسی و دو کتاب به فارسی نوشته که هر یک بر پژوهشهای گسترده و تأملاتی قابل اعتنا استوار است. او همواره کوشیده راوی و تحلیلگر تقلاهای اندیشهی ایرانی برای یافتن فضایی از آنِ خود در جهان معاصر باشد. چه آنگاه که از تقی ارانی مینویسد و چه وقتی که از داریوش شایگان و احمد فردید سخن میگوید، این خط فکریِ ممتد پیدا است. در عین حال، این آثار توسط روشنفکری ایرانی نوشته شدهاند که بهرغم دهها سال زندگی و تدریس در آمریکا، دغدغههای ایرانیاش را حفظ کرده است و بدینسان برگ جدیدی از همان تاریخ روشنفکری و جلوهی دیگری از همان تکاپوهایی هستند که موضوع کار میرسپاسی است. انگار میشنویم که نویسنده همزمان با سوژههای کتابهایش میپرسد: ایران کجا است؟ نسبت تفکر ایرانی با مدرنیتهی جهانی چیست؟ ما ایرانیان در میان دلدادگی به غرب و شرق و هراس از غربزدگی و شرقزدگی بالاخره به چه درکی از جایگاه خود در جهان رسیدهایم؟
میرسپاسی در گلپایگان با اسلام و اسلامگرایی نیز مواجه میشود. این شهر در روایت میرسپاسی از شهرهای همسایهاش مثل خمین و خوانسار مذهبیتر است؛ جایی که در آن مردان با آیات قرآن به یکدیگر سلام میکنند، رادیو گوش کردن هنوز جنجالی است و حیات عمومی بیش از هر چیز محدود به اذان و عاشورا و عید قربان است. او هرچند در نوجوانی از این محدودیتها رنج میبرد اما در عین حال جذب یکی از معلمهای مذهبیاش به نام جعفر توکل میشود که در کلاس نوارهای روحانی معروف ضدبهائی، محمد تقی فلسفی، را پخش میکند. میرسپاسی در همان دوران به نقد افکار واپسگرای فلسفی میرسد و رسالهای ۳۰ صفحهای در این مورد تقدیم معلمش میکند و همین به جداییِ آن دو میانجامد. اما معلم دیگری پای او را به یکی از جلسات «انجمن حجتیه» در گلپایگان باز میکند که توصیف آن از بخشهای خواندنیِ کتاب است. او از این میگوید که دو ماه در این جلسات شرکت کرده و در ابتدا میدیده که در آنها برخی آثار اصلی دین بهائی خوانده و نقد میشود. اما بهزودی معلوم میشود که این گروه قصد آزار و اذیتِ فیزیکی بهائیها را نیز دارد. وقتی یکی از افراد گروه از میرسپاسی میخواهد که «اختلالی» در خانهی یک دبیر بهائی در گلپایگان ایجاد کند تا وی مجبور به ترک کاشانه شود، او با بهتی تمام متوجه خشونت این گروه میشود.
یکی از تلخترین بخشهای کتاب اما به ماجرایی ظاهراً پیشپاافتادهتر اختصاص دارد. در اکتبر ۲۰۰۹، در بحبوحهی جنبش سبز در ایران، میرسپاسی دانشور مهمان در دانشگاه پرینستون بود که متوجه شد یکی از اساتید قدیمیِ محبوبش، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، به همین دانشگاه آمده است. حالا این شهر کوچک در ایالت نیوجرسی آمریکا، میزبان استاد و شاگرد قدیمی بود و میرسپاسی مشتاق دیدار استاد پس از دههها دوری بود. اما کدکنی پیام فرستاد که علاقهای به دیدن میرسپاسی و سایر ایرانیان ندارد. میرسپاسی مینویسد: «دکتر کدکنی مهربانترین استاد من در دوران دانشگاه بود. حالا که به مرخصی آمده بود و در شهر کوچک من زندگی میکرد وقتی برای دیدن من و بقیهی ایرانیها نداشت. انقلاب به شیوههایی غریب با ما صحبت میکند. به خاطر همین انقلاب، من امکان بازگشت به کشورِ محل تولدم و دیدار معلم محبوبم را ندارم… من کودکِ غربت بودم و به کنشگریِ سیاسی پناه آوردم و دست به رفاقت با آنهایی زدم که مثل من مایل به ایجاد ایرانی نوین بودند. حالا با غم میبینم که انقلاب، ایرانیان را بیش از همیشه از هم دور کرده است.»
@NashrAasoo
5.3K views17:08
2023-06-29 20:06:31
«کتاب جدید میرسپاسی در ظاهر شرح خاطراتیِ از سه دههی اول زندگی او است: کودکی در درود و نهاوند، نوجوانی در گلپایگان، دانشجویی در دانشگاه تهران و مشارکت ناکام در انقلاب ۵۷ که پیشآمد سالهای طولانیِ غربت در آمریکا میشود. تنهاترین انقلاب اما در واقع ادامهی همان سیر فکری است که میرسپاسی در آثار پیشین دنبال کرده و میکوشد از طریق شرح سیر زندگیِ جوانی ایرانی به روند شکلگیریِ تفکر معاصر ایرانی بپردازد و به ایران و جهان از دریچهی نگاه نوجوانی بنگرد که نه در شهرهای بزرگ کشور بلکه در قریهی کوچک گلپایگان با همان جریانهای فکری و سیاسیای سر و کله میزند که وصفشان را معمولاً از مرکز شنیدهایم: اسلامگرایی، مارکسیسم، جنبش چریکی و بهائیستیزی.»
aasoo.org/fa/books/4424
@NashrAasoo
4.3K views17:06
2023-06-28 19:52:39
بازار بورس ایران؛ تداوم چرخههای رونق و رکود
بازار بورس تهران بهار امسال را با رشد آغاز کرد و شاخص کل بورس به بیش از ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار واحد رسید اما بازار بورس با تابستان داغ سه سال پیش فاصلهی زیادی دارد، و ارزش دلاریاش کمی بیش از نصف ارزش آن در سال ۱۳۹۹ است. ارزش دلاریِ بازار بورس در اوجِ خود در مرداد ۱۳۹۹ بیش از ۳۵۰ میلیارد دلار بود.بعد از آن روز پرهیجاننوزدهم مرداد سال ۱۳۹۹ بخشی از سرمایهگذاران بورس که سود چشمگیری به دست آورده بودند، شروع به فروش سهام خود کردند و در فاصلهی کوتاهی بازار سقوط کرد و شاخص بازار از بالای دو میلیون واحد به کمتر از یک میلیون و ۳۰۰ هزار واحد رسید. تعداد زیادی سرمایهگذارِ عمدتاً کمتجربه که پولهایشان را از بازارهای دیگر بیرون کشیده و با تشویق دولت وارد بورس کرده بودند، زیان سنگینی متحمل شدند.
هرچند بورس ایران ارتباط کمی با بازار جهانیِ سهام دارد و محیط آن کموبیش ایزوله است اما رونق و رکود در بازار جهانیِ مواد اولیه تأثیر معناداری بر بازار سهام داخلی و تغییرات شاخص بورس دارد. برای نمونه، میتوان وقوع جنگ اوکراین و افزایش کوتاهمدت قیمت محصولات شیمیایی و فلزی را مثال زد که باعث بهبود انتظارات نسبت به بازدهیِ شرکتهای صادراتی شد و افزایش قیمت سهام و رشد شاخص بورس تهران را به همراه داشت.
بخش عمدهی بازار بورس در اختیار صنعت نفت و پتروشیمیها و صنایع فلزی و معدنی است که اکثر آنها دولتی هستند. اکثر این شرکتها محصولات صادراتی دارند اما قیمت دلارشان از سوی دولت تعیین میشود. قیمت هر دلار در بازار مبادلهی ارز حدود ۳۸ هزار تومان است که با نرخ بازار آزاد که حدود ۵۰ هزار تومان است، فاصله دارد. به همین علت، کارشناسان بازار سرمایه معتقدند که بازار سرمایه به اندازهی افزایش قیمت دلار رشد نکرده است و این ظرفیت وجود دارد که ارزش دلاریِ بازار بورس حدود ۵۰ میلیارد دلار افزایش یابد و این در صورتی است که شرایط اقتصادی ثابت بماند و وضع فعلی ادامه پیدا کند.
@NashrAasoo
4.2K views16:52
2023-06-28 19:49:47
«ایران با تورم سنگین و کسریِ بودجه دستوپنجه نرم میکند و این مشکلات میتواند از جذابیت بازار بورس بکاهد اما به عقیدهی کارشناسان بازار سرمایه، اگر دولت بتواند تحولی در پروندهی هستهای ایجاد کند و با رفع یا کاهش تحریمها شرایط اقتصاد کشور را بهبود بخشد، میتوان به افزایش سرمایهگذاری در این بازار امیدوار بود.»
aasoo.org/fa/articles/4421
@NashrAasoo
3.9K views16:49
2023-06-28 12:21:41
مهرههای سرکوب
مانا نیستانی
aasoo.org/fa/cartons/4425
@NashrAasoo
11.7K views09:21
2023-06-27 17:45:12
روشنک نوعدوست، از پیشگامان جنبش زنان در ایران
نهال تابش
«روشنک نوعدوست یکی از زنان پیشگام تجدد در ایران است. او آموزگار، مدیر و موسس دبستان و دبیرستان «سعادت نسوان» بود، و بنیانگذار انجمن «پیک سعادت نسوان» و صاحب امتیاز نشریهای به همین نام در دوران رضا شاه. هدف اصلی او آموزش دختران و زنان بود و گاهی برای تأمین مخارج مدرسه، اثاثیه و اموال خود را گرو میگذاشت یا میفروخت تا بتواند حقالتعلیم دبیران را بپردازد.»
@NashrAasoo
6.2K viewsedited 14:45
2023-06-26 20:48:47
قرار بود که مدرسه خانهی دوم باشد
سارا:«در سه سال گذشته تعداد زیادی از دختران ترک تحصیل کردند و این تنها مربوط به یک استان یا شهر خاص نبوده است. معلمان و رؤسای آموزشوپرورش استانهای مختلف از روند ترک تحصیل دختران اظهار نگرانی کردهاند. در رسانههای وابسته به حکومت هم گاهی به این مسئله اشاره شده است. مشخص است که کاهش توان اقتصادیِ خانوادهها یکی از دلایل بازماندن دختران از تحصیل بوده. در یکی از مدارس تنها طی یک سال تحصیلی ده نفر از دانشآموزانم به کلاس درس بازنگشتند. این برای من و چند همکار دیگرم نگرانکننده بود. بعد از پیگیری و تماس مکرر با خانوادهها متوجه شدیم که همهی آنها به علت فشار اقتصادی از فرستادن دختران به مدرسه امتناع کردهاند.»
«خانهنشینشدنِ این دختران خواب از چشممان ربوده بود. بنابراین، با کمک چند جوان خوشفکر و همراهی چند تن از خیّرین و البته خانوادهها چند دستگاه تلفن هوشمند و تبلت تهیه کردیم و با تعدادی از معلمان خارج از ساعتهای کاری در تلگرام کلاسهای آنلاینی برای این دختران تشکیل دادیم. به مرور زمان تعداد آنها بیشتر شد و به مشکل برخوردیم چون هماهنگکردن پایههای تحصیلی و درسها دشوار شده بود. از طرف دیگر، داخل کانالهای تلگرام به هم ریخته بود و بچهها به سختی میتوانستند درسهای موردنظرشان را برای مطالعهی دوباره پیدا کنند. در نتیجه، از یکی از معلمان جوان مدرسه که زبان انگلیسی تدریس میکرد و سابقهی برگزاری کلاس آنلاین داشت کمک خواستیم. هر یک از معلمها در خانه به ساختن ویدیوهای آموزشیِ درس به درس مشغول شدند. خیلی راحت و بیآنکه به خودمان سخت بگیریم دوربین تلفنهای همراهمان را روشن کردیم و درس به درس کتابها را به صورت ویدیو ضبط کردیم.»
«برای دختران ١٢-١٧ سالهی فقیرِ بازمانده از تحصیل، بزرگترین خطر کودکهمسری و ازدواج اجباری است. من پارسال شاهد سه مورد ازدواج دانشآموزان مدرسه بودم. دخترانی که تا دیروز سرِ کلاسهای ما در حضور و غیاب دستشان را بالا میبردند حالا در کمال ناباوری در خانهی شوهر به سر میبرند. من نمیتوانم آنها را فراموش کنم و این یکی از مهمترین دلایل من برای ادامه دادن به این کار بهرغم محدودیتها بوده است. من و چند همکار دیگرم پیگیر وضعیت دخترهایی در وضعیت مشابه هستیم. خوشبختانه تعدادشان هنوز آنقدر زیاد نیست و اکثر خانوادهها راضی نیستند که دخترشان در سن کم ازدواج کند. با این حال، این خطر در کمینشان است.»
@NashrAasoo
6.2K views17:48