2021-05-21 15:55:12
شیوهی عاشقی و شهرآشوبی آقای اکبر خرمدین و همسرش دکتر خیام عباسی۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
برشت در داستان «آقای کوینر» چنین آورده که:
از آقای ک. پرسیدند: « اگر عاشق کسی بشوی چه میکنی؟». آقای ک. جواب داد : طرحی از او میکشم و مطمئن میشوم که به آن شبیه شود.».
«کدام شبیه شود، آن طرح؟ آقای ک. گفت: « نه، آن شخص».
اول. طراح همین حکومت ماست. طرحی از سیاست و مدیریت زندگی جمعی در ذهن داشت. شاید از سال 1342. انقلابیهای آن زمان، گمان میبردند سیاستگذاری و شهریاری چنان ساده است که در کوتهزمانی میتوانند بهشتی خلق کنند مقدمهی آن بهشت دیگر. آنها عاشق مردم شده بودند.
دوم. جابجایی رژیم سیاسی در ایران، به نظرم انقلاب نبود. اگر یکی از مؤلفههای انقلاب را – چنانکه کسانی چون کرینبرینتون و آرنت گفتهاند- خشونت و خونریزی بدانیم، در سال 1357 تنها حکومت دستبهدست شد ( این معیار را با آنچه در انقلابهای مشهور رخ داد، میتوان مقایسه کرد)؛ یعنی انقلابیها چون هزینهی قابلتوجهی برای رسیدن به قدرت ندادند، باز گمان بردند که ادارهی اقتصاد و بازار و فرهنگ و سیاست و خانواده و ...، سهل و ساده است. اینک نوبت آن بود که حاکمیت عاشق، از طرح خود رونمایی کند.
سوم. همچون آقای ک. طرح به معشوق هیچ شباهتی نداشت. چاره آن بود که معشوق را به طرح شبیه کنند و این جز با خشونت عملی نمیشد. بدن معشوق باید سلاخی میشد تا با طرح ذهنی انقلابیها همخوان شود. ابتدا از صورت و ظاهر آغاز کردند. سخنگفتن مردم، پوشاک و خوراک و خواب مردم، نحوهی آرایش مردم، تغذیه و عزاداری و شادمانی و به طور کلی سبک زندگی مردم، بایستی با طرح حاکمیت عاشق، همراستا میشد.
سپس نوبت به سیرت معشوق رسید. چهگونه فکر کردن مردم، مطالعه کردن آنها، عبادات آنها، فیلم دیدنشان، تئاتر و سینما رفتنشان، نوع نوشتن نویسندگان، فیلمسازی کارگردانان، تدریس استادان، عشقورزی عشاق، سرمایهاندوزی و سرمایهگذاری و خلاصه، ذهن و ضمیر مردم بایستی به طرح اولیه شبیه میشد، چرا که طراحان و خود ِ طرح چنان مقدس و غیر قابل نقد بودند که اکثریت شهامت نداشتند مشکل را در طرح ببیند. آن اقلیت نقاد و روشنفکر هم، خود کج میدیدند و اتفاقاً ضروری بود آنها زودتر از آن اکثریت به طرح شبیه بشوند. روشن است که لیست اسامی آنها چنان طولانی است که در اینجا نمیگنجد.
چهارم. به تدریج اندیشهی آقای ک. و انقلابیها تبلیغ و تکثیر و نهادینه شد. مردم در چند دهه قانع شدند که خودشان قناس و بد قواره هستند. «هر چه هست از قامت ناساز بیاندام ماست؛ ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست». الگوی شبیهکردن پرتره و شمایل معشوق به ذهنیت خود، نه تنها از سوی قدرتمندان مجاز بود که توصیه میشد مردم هم مجاز اند کج رأیها و کژسیرتان و بداندیشان و احولان و ابلهان و لوچچشمان را خود به هر شیوهای و با هر ابزاری به طرح شبیه کنند. هدف توجیه کنندهی هر وسیله و ابزاری شد. آقای ک. مجاز شد اندازه بگیرد، داوری کند، حکم صادر، و سپس اجرایاش کند. به همین سادگی.
نتیجه: نوع پوشش مردم که حجاب میگویندش، انتخاب وسایل ارتباط جمعی مانند دستگاه ویدئو، محتوای کتابهای نویسندگان، چهگونگی تفریح و فراغت در حوزهی خصوصی، نوع اندیشه و اندیشیدن دیگران، ادبیات گفتاری و شنیداری و نوشتاری، اجرای مناسک و خلاصه، سپهر عمومی و حوزهی خصوصی زندگی انسانهایی که معشوق قدرتیافتگان محسوب میشوند، مشمول این حکم کوچک شد با تبعاتی سنگین و دهشتناک. اسیدپاشی به صورت زنان و دختران، دستگیری جوانانی که در خلوتی به شادی مشغولاند، قتل روشنفکران و دگراندیشان، سانسور آثار فرهنگی، توقیف روزنامهها و روزنامهنگاران، ماجرای انقلاب فرهنگی، شیوهی تنبیه و تأدیب دانشجویان معترض، و ...، مصادیق اجرای همین عشق حاکمیت به معشوق است.
اکبر خرمدین و همسرش، یکی از مفسران و مجریان اندیشهی عاشقی بود به نام آقای ک.. بر اساس طرح ایشان، فرزنداناش به کوی نیکنامی راه نمیبردند، پس قضا را دگرگون کرد. به تعبیر حافظ « گر تو نمیپسندی، تغییر ده قضا را».
محدثی: درود بر آقای دکتر عباسیی عزیز! سپاسگزار ام استاد گرامی!
بهنظر ام نباید روایت متهم را مبنای تحلیل قرار دهیم. زنده باشید عزیز!
@NewHasanMohaddesi
570 viewsedited 12:55