Get Mystery Box with random crypto!

نی نی پرارین

لوگوی کانال تلگرام niniperarin — نی نی پرارین ن
لوگوی کانال تلگرام niniperarin — نی نی پرارین
آدرس کانال: @niniperarin
دسته بندی ها: سرگرمی ها
زبان: فارسی
مشترکین: 71.21K
توضیحات از کانال

🔴وب سایت ما
www.niniperarin.com
🔴 اینستاگرام ما
http://www.instagram.com/niniperarin.official
🔴تعرفه #تبلیغات
https://t.me/joinchat/AAAAAEAySHOOTWNnDRQqSQ

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 126

2021-12-16 23:42:27 در آخرین شب های پاییز ازخدا برايتان
join @Niniperarin
روزي مريم
قصرآسيه
تقواي حسين
قلب خديجه
دوستي فاطمه
جمال يوسف
ثروت قارون
حكمت لقمان
ملك سليمان
صبرايوب
عدالت علي
حياي زينب
عمر نوح
وفاى ابالفضل و محبت اهل بيت رسول الله (ص) را خواهانم...

پیشاپیش یلداتون مبارک
https://t.me/joinchat/AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
3.3K views20:42
باز کردن / نظر دهید
2021-12-16 23:42:20 اگر مادر هستید توصیه میکنم حتما بخونید!
دسترسی به قسمت اول
https://t.me/niniperarin/12233
#مادر_شدن_عجیب_من 2016 (قسمت دوهزار و شانزده)
join @niniperarin
خدا رحمت کرده که تو تن خودت آتیش نگرفته، وگرنه حالا تو جای درخت سوخته بودی!
میرزا بالاپوشش را این رو اون رو کرد و هی نگاهش کرد و نچ نچ کرد. گفت: باز خدا رو شکر که به وقت رسیدی کل مریم. هوشیار بودی که فرز اومدی بیرون، باز به تو. وگرنه معلوم نبود حالا چقدر از خونه مونده بود. این باغچه هم که شاخ و برگ زیاد داره، آتیش به نازکها می افتاد، مث جرقه ای بود که تو کاهدون بیافته. به این راحتی و با دوتا سطل آب نمیشد جمعش کرد.
گفتم: من چی میگم میرزا، تو چی میگی. خودتو زدی به کوچه ی علی چپ؟ دارم میگم که...
اکرمی نگذاشت حرفم منعقد بشه، پرید میون کلومم و گفت: زنت داره به در میزنه که دیفال بشنفه! منظورش به منه. آخه یکی نیس بگه چطوری نصف شبی تو خواب آتیش رو دیدی که از من و میرزا که بیدار بودیم زودتر رسیدی پای درخت؟ اراجیف اینو باور نکن میرزا. ضعیفه فال گوش وایساده بوده که چشمش افتاده به آتیش. بعید نیس خودش یه خبطی کرده، بی حواسی درآورده، درخت رو به آتیش کشونده، حالا میخواد بندازه گردن من. حالا دیگه واسه ی من شده مفتش. بذاری برسی تو این خونه، عرقت خشک بشه، بعد اوستا گیری دربیار. چس رفته گوز اومده، حاکم دهن دوز اومده!
کارد میزدی خونم نمیجست خواهر. انگاری با حرفاش همون شعله ای که به درخت بود رو انداخت به جونم. حرصم گرفته بود، هم از حرفاش، هم از اینکه داشت بهم اسناد میبست که فال گوش وایسادم و نکنه آتیش سوزی درخت کار من بوده!
میرزا گفت: بسه اکرم. یکی به دو نکن. انگاری هنوز تب داری! اگه کل مریم نبود که حالا آتیش همه جا رو گرفته بود.
چادرم رو بستم به کمرم، انگشتم رو نشونه رفته طرف اکرمی و گفتم: میبینی میرزا؟ اینم عوض دست دردنکنیم. میگم بی چشم و روئه باورت نمیشه. میبینی چطور حرف میزنه زنیکه ی آپاردی؟ یه شب رفتی پیشش حالش که خوب شده هیچ، زبونش هم دراز شده. یکی نیس بگه آخه زنیکه ی چاچولباز، من اگه میخواستم آتیش به راه بندازم که مینداختم به کـون تو، که انداختم، نه کنده ی درخت بی زبون. با بد کسی درافتادی. برو سنگ بنداز بغلت هم مث ماتهتت واز شه، بلکه اون دهن گشادتو ببندی. کی مرده نمیگوزه؟ از بس دروغ گفتی این چشات مث روغن سفید شده. ولی بازم عبرت بگیر نیسی.
میرزا با دهن واز و چشمای گشاد خیره شده بود به من. گفت: بسه کل مریم. تموم کن جر و بحثو.
گفتم: غلط کرده بهتون ناحق بهم میزنه. چاک دهنش رو جر میدم هرکی بخواد به من اسناد ببنده و افترا بزنه. بعدش هم میرزا، امگاری حرفای سر شبت یادت رفته؟
اکرمی که داشت جلز و ولز میکرد گفت...
لینک داستان در سایت
http://niniperarin.com/?page_id=115
این داستان متعلق به ادمین نی نی پرارین است و کپی برداری از داستان بی فوروارد مطلب و ذکر منبع( @niniperarin ) حرام است! استفاده فقط به شرط فوروارد!!
این داستان ادامه دارد...
3.2K views20:42
باز کردن / نظر دهید
2021-12-16 23:41:31
داستان #مادر_شدن_عجیب_من (قسمت 2015)
لینک داستان در اینستاگرام
http://www.instagram.com/niniperarin.official
(قسمت 2016)
2.9K views20:41
باز کردن / نظر دهید
2021-12-16 20:50:02 قراردادهای نانوشته ی زندگی (حتما بخونین، خیلی جالبه )
join @niniperarin
رادیو با یک زن سوری چهل و پنج ساله مصاحبه می‌کرد که دو سال پیش پناهنده شده ترکیه. خودش و دخترش. اسمش ادیبه بود. شوهرش مانده بود ادلب تا از کیان مملکت دفاع کند، که تیر خورد و مرد. ادیبه از شوهرش گفت که زندگی را از الف تا ی رتق و فتق می‌کرده و نان‌آور و ستون خانه بوده. بعد که فرار کرده‌اند به ترکیه، ادیبه مانده بود و حوضش. یک زن چهل و خورده‌ای ساله که در تمام عمرش کار نکرده بود و همیشه تکیه داده بوده به ستون خانه. ادیبه مجبور شده بایستد روی پای خودش تا از گرسنگی نمیرند. حالا بعد از دو سال یک شغل نسبتا مناسب داشت و چرخ زندگی را می‌چرخاند. آخر مصاحبه هم گفت که نیمه پر لیوانِ کشته شدن شوهرم این بود که مستقل شدن را تجربه کردم. خیلی هم قشنگ.
ادیبه من را یاد زن و شوهری می‌اندازد که چند سال پیش آمده‌اند آمریکا. (مثلا هوشنگ و عشرت). درست است که دعوا نمک زندگی است. اما هوشنگ، زندگی را با پارچ آب‌نمک اشتباه گرفته و عشرت را هفته‌ای چند بار مثل شیر بلال فرو می‌کند توی پارچ آب‌نمک و مفصل کتکش می‌زند. خودش و بچه‌ها را. تصمیم گرفتیم یک راهی پیدا کنیم و بلال را از دست بلالی رها کنیم. اول گفتیم زنگ می‌زنیم به پلیس تا بیاید هوشنگ را کت‌بسته ببرد همان‌جا که عرب نی‌ انداخت. بعد گفتیم، نه... زنگ می‌زنیم به مددکار که عشرت را نجات بدهد، بعد به پلیس و ارتش و اف‌بی‌آی و سیا می‌گوییم تا بیاید و خانه را محاصره کنند و پوست هوشنگ را بکنند و ببرند زندان تا عبرت همه بشود. مو لای درز نقشه‌مان نمی‌رفت. بعد یک‌هو یادمان آمد که عشرت مثل گوشت بدون استخوان است و بدون هوشنگ از گرسنگی می‌میرد. نه کاری بلد است. از زبان انگلیسی هم فقط هِلو و آی آم اِ ویندو را می‌فهمد. آن هم به زور. رانندگی هم بلد نیست. یعنی اگر یک روز تصمیم گرفت سالاد درست کند و توی یخچال گوجه نداشه باشند و هوشنگ هم نباشد، کُمیت کار می‌لنگد و باید خیار خالی گاز بزنند. خیلی تلاش کردیم و عشرت را هل دادیم تا زبانش را تقویت کند. یا رانندگی یاد بگیرد. یا از نظر مالی مستقل شود. یا لااقل حق و حقوقش را بفهمد. نتوانستیم. حس و حالش را ندارد و نمی‌خواهد. تنها واکنشش به سختی‌ها گریه است.
نهایتا به این نتیجه رسیدیم که حتی اگر قانون حمایت کند، اما خود عشرت نخواهد، هیچ کاری پیش نمی‌رود. یک ژانر ترسناک در قراردادهای نانوشته‌ی زناشویی این دو نفر وجود دارد که کار را رسانده به این‌جا. این‌که آمده‌اند وظایف را دو قسمت کرده‌اند. هوشنگ پول درمی‌آورد. عشرت سالاد و کته و شامی‌کباب درست می‌کند و بچه‌ها را تر و خشک می‌کند. همین تقسیم وظایف باعث شده که استخوان را از گوشت عشرت بکشد بیرون. یک موجود غیر مستقل که قانون هم کاری نمی‌تواند برایش بکند. حتما باید جنگ بشود و شوهرش را بکشند تا تکان بخورد و اعلام استقلال کند؟ زن بودن در فرهنگ شرقی همین‌طورش هم خطرناک است. چه برسد به این‌که بخواهد فرمان زندگی را شش دانگ بدهند به دست مرد.
https://t.me/joinchat/AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
4.6K views17:50
باز کردن / نظر دهید
2021-12-16 20:50:02
اسفناج سرتاپا را درمان میکند:
بمب ویتامینA برای چشم
معدن آهن رفع کمخونی
منبع ویتامین C دشمن سرماخوردگی
فیبر خالص ضدیبوست
بمب کلسیم دندان واستخوانساز
معدن ویتامینB3 تب بر وضدتشنج
هیچ وقت اسفناج را دوبار گرم نکنید چون اسفناج از مواد غذاییه که با دوبار گرم شدن هم سرطانزا میشه و هم عامل سنگ کلیه!!
join @niniperarin
4.2K views17:50
باز کردن / نظر دهید
2021-12-16 16:55:11 دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده
join @niniperarin
دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده
جایی که در آن شیطنت هایم خریدار دارد
‏ جایی که همه چیز برای حالِ خوب داشتن فراهم است
جایی که همیشه در آن بچه ام ، و بچگی کردنم جرم نیست
جایی که پدرومادرم در کمالِ صحت نفس میکشند، می خندند، بغلم میکنند ونوازشم میکنند
جایی که خوش طعم ترین غذاها در آن وجود دارد و بهترین میوه ها را میتوانی در یخچالش بیابی
همه چیز بدونِ هیچ منتی مهیاست
آنجا که حتی مزه ی نان و ماستش هزار بار از پیتزا پپرونیِ بالای شهرِ اینجا بهتر است
همان جایی که هرصبح، بوی عطر گلدانهای شمعدانی مادر، مشام را می نوازد و صدایِ غُل غلِ سماورش، حالِ آدم را جا می آورد
‏ جایی که خواب های از سرِ صبح تا لنگ ظهر، عجیب، در آن میچسبد
که اگر آدم از سردیِ اولِ صبحها چنبره زد،کسی هست که با تمامِ عشق، پتو رویش بیاندازد و خوابِ شبها، هیچ نگرانی و ترسی ندارد
جایی که تماشای برنامه های کودک، آن هم از نوع نوستالژی اش، بیشتر از نوشیدنیهای انرژی زا، به آدم انرژی می دهد
جایی که هیچکس در آن،خسته از دنیا نیست
آنجا که جنسِ قربان صدقه هایش فرق دارد!
من دلم همین گوشه از دنیا را تا ابد میخواهد
کنارِ پدر و مادری که از لبخندشان تمام باورهایِ مرده ام جان بگیرند و از نو زنده شود!
https://t.me/joinchat/AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
5.4K views13:55
باز کردن / نظر دهید
2021-12-16 15:30:33
حراج لباس های پاییزه

تا 75% تخفیف ویژه یلدا


فقط امشب


کانال حراجیمون
https://t.me/joinchat/AAAAAEYGn2FkQMSlnQxbdQ


#پرداخت درب منزل

5.5K views12:30
باز کردن / نظر دهید
2021-12-16 14:51:00
درشیر پرچرب کلسیم با چربی،ترکیبی صابون مانند تشکیل میدهد که مانع جذب کلسیم دربدن میشود! هرچه چربی شیر کمتر، جذب کلسیم بهتر انجام میشود. شیرکمچرب گزینه بهتری بخصوص برای کودکان است.
join @niniperarin
5.5K views11:51
باز کردن / نظر دهید
2021-12-16 12:32:19 تعبیرخواب!
join @Niniperarin
دزدی وارد خانه یک پیر زنی شد و شروع کرد به جمع کردن اثاث خانه.
پیرزن که بیدار بود صداش کرد و گفت: ننه از قیافه ات پیداست که شما جوان خوبی هستی و از روی ناچاری دزدی میکنی! اون وسایل سنگین را ول کن، بیا تا این النگوهای طلا را بهت بدم، فقط قبل از اون خوابی که پیش پای اومدنت دیدم را برام تفسیر کن!
دزد گفت: خوب چه خوابی دیدی مادر؟
پیرزن گفت: خواب دیدم که من با همه اهل محل توی یه باغ بزرگی در حال دویدن بودیم که من داخل نهر افتادم و برای بیرون آوردنم از نهر با صدای بلند پسرم عبود را صدا میکردم و میگفتم:
عبووووووووود
عبووووووووود
بیا کمک
کمک
پسرش عبود از خواب بیدار شد و مثل جت از طبقه بالا اومد پایین. دزد را گرفت و شروع کرد به کتک زدن دزد.
پیرزن به پسرش گفت: ننه بسشه دیگه.... بسه نزنش.
دزد گفت: بذار بزنه، بذارررر بزنه آخه من پدر سوخته برای دزدی اومدم یا تعبیر خواب
https://t.me/joinchat/AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
905 views09:32
باز کردن / نظر دهید
2021-12-16 12:32:19
بهترین جایگزین های قرص #سرماخوردگی:
دمنوش پونه: رفع آبریزش بینی و حساسیت.
دمنوش گل گاوزبان: تقویت سیستم عمومی بدن.
دمنوش نعنا: ضد سرماخوردگی و اسهال عفونی.
دمنوش بنفشه: رفع حساسیت و سرفه های خشک.
دمنوش آویشن: رفع خلط و شستشوی مجاری گوارشی.
دمنوش بابونه: رفع میکروب معده و خون تقویت سیستم ایمنی بدن.
برای شیرین شدنش بعد از اینکه یه کم خنک شد میتونید توش عسل بریزید. عسل را نباید توی آبجوش و چایی داغ ریخت. سمی میشه.
join @niniperarin
857 views09:32
باز کردن / نظر دهید