Get Mystery Box with random crypto!

نی نی پرارین

لوگوی کانال تلگرام niniperarin — نی نی پرارین ن
لوگوی کانال تلگرام niniperarin — نی نی پرارین
آدرس کانال: @niniperarin
دسته بندی ها: سرگرمی ها
زبان: فارسی
مشترکین: 70.89K
توضیحات از کانال

🔴وب سایت ما
www.niniperarin.com
🔴 اینستاگرام ما
http://www.instagram.com/niniperarin.official
🔴تعرفه #تبلیغات
https://t.me/joinchat/AAAAAEAySHOOTWNnDRQqSQ

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 124

2021-12-19 16:44:28
برنج کودک را مقوی کنید:
گوجه+پلو افزایش وزن واشتها
عدس+پلو تقویت هوش
ماش+پلو تقویت بنیه بدنی
هویج+پلو ضداسهال
کشمش+پلو ضدکمخونی،وزن دهنده
کنجد+پلو تقویت هوش
زیره+پلو لاغر،ضددل پیچه
join @niniperarin
1.7K views13:44
باز کردن / نظر دهید
2021-12-19 09:25:31
ما که دستمون به آجیل و خوردنیای شب یلدا نمیرسه، لاقل بذارید فالشو بگیریم

#یلداس شما کدوم یکی از اینایین

من اردیبهشتم یعمی تخمه فوتبالی شما چطور؟؟

join @niniperarin
1.3K views06:25
باز کردن / نظر دهید
2021-12-18 23:45:13 اگر مادر هستید توصیه میکنم حتما بخونید!
دسترسی به قسمت اول
https://t.me/niniperarin/12233
#مادر_شدن_عجیب_من 2018 (قسمت دوهزار و هجده)
join @niniperarin
چند لحظه بعد میرزا اومد بیرون و نشست سر پله. سیگارش رو روشن کرد و سرش رو گرفت میون دستهاش و خیره شد به زمین...
حتم کردم عذاب وجدان گرفته. رفتم نشستم چفتش، گفتم: برو یه نون بخور، صدتا صدقه بده که از بیخ گوشت جست امشب. این آتیشی که افتاد به درخت، جرقه اش زیر لحاف اکرمی خورده میرزا. خدا رحمت کرد نیافتاد به رختخوابی که توش بودی.
میرزا همونطور که سرش پایین بود و میون دستهاش، یه نفس عمیق کشید و گفت: آخه کدوم آدم عاقلی باورش میاد آتیش مث تیر غیب یهو بیافته به درخت به این کلفتی! میدونی چند ساله اکرمی تو این خونه اس؟ همچین چیزی تا حالا سابقه نداشته؟ اگه قرار به این چیزا بود که تا حالا بایست من و این زندگی دود میشدیم میرفتیم هوا.
چپ چپ نگاش کردم. شاکی گفتم: یعنی میخوای بگی دروغ میگم؟ حرفم بی ربطه؟ حتمی بایست هفت قدم رو به حضرت عباس وردارم تا باورت بشه؟
میرزا گفت: من نگفتم که تو دروغ میگی، فقط...
گفتم: فقط نداره. حرفت رو زدی میرزا. من که خورده برده از این زنیکه ندارم، اگه حرفی میزنم فقط و فقط محض خاطر توئه. همین امروز که گفت مریضه، خودم رفتم بالاسرش تا هرکاری از دستم میاد براش بکنم. حتی با اینکه دیدم برق ناخوشی تو چشماش نیس، براش پشکل ماچلاق دود کردم، طبیب آوردم بالاسرش، جوشونده ریختم تو حلقش، ولی جوابم رو چه جوری داد؟ تو خودت شاهد. این زنیکه سر به راه نیس میرزا. من آدم شناسم. حالا تو بگو این آتیش از میون لنگ این زنیکه نیافتاده به زندگیت. ولی خیلی وقته افتاده و خودت خبر نداری. یه نگاه به پشت سرت بنداز، ملتفت میشی. تو این چند ساله چندبار باختی؟ چندبار نزدیک بوده به خاک سیاه بشینی؟ اینا آتیش نیس؟ حتمی بایست با چشم خاکسترش رو ببینی تا قبولدار بشی؟ تو ناراحتی که چرا دست روی اکرمی بلند کردی، ولی خودت بی خبری از اینکه ثواب کردی! کفاره ی گناهش بود که با دست تو داد. مرحمت کردی درحقش میرزا. گناهشو سبک کردی. از عذاب شب اول قبرش کم کردی. میگن زجر و عذاب تو این دنیا گناه آدمو میشوره میبره، ولی عذاب این دنیا کجا و عذاب آخرت کجا؟ من از همون حضرت عباس خواستم که اگه هم قراره بابت گناه ندونسته و نخواسته، عذابی بکشم، تو همین دنیا بکشم که پاک بذارنم توی قبر. چون تحمل عذاب روز هزارسال رو ندارم. هرچند بار گناه اکرمی زیاده، ولی همین کتک امشب تو، یه چوب نمیسوخته از حواله هاش رو کم کرد!
میرزا که رگ گردنش کلفت شده بود، بلند شد از جاش. گفت: چی داری میگی کل مریم نصف شبی؟ حالت خوشه؟ من ملتفت نمیشم چرا با این بدبخت بینوا چپ افتادی. اگه به عذاب این دنیا باشه، همینکه اکرمی چشماش رو داده برا صد کرور بیشتر از اون گناهایی که تو میگی، داره تقاص پس میده. این حرفا چیه داری پشت هم میبافی به هم؟ من که سر شبی گفتم بهت بذار یه ذذره دل به دلش بدم تا خرمون از پل بگذره. این ناخوشه...
بلند شدم و با توپ پر گفتم: حالا یه چیزی هم بدهکار شدم؟ خاک تو سر من که اومدم خبرتون کردم که آتیش به جونتون نیافته و یه جاییتون نسوزه که تا آخر عمر روتون نشه به کسی نشون بدین. بعدش هم، من با اون ضعیفه چپ نیافتادم. اونه که هنوز من پام رو تو این خونه نذاشته، حسادتش شروع شد. وگرنه وقتی که من اومدم که این زنیکه داشت از کـون نفس میکشید. اینقدر بهش رسیدم که آب زیر پوستش رفت و پروار شد. حالا اینم دستمزدم. خودت شاهد بودی همین امشب که چطوری داشت باهام حرف میزد. بیا ثواب کن و ک.. بچه یتیم بذار! اینم نتیجه اش. بشکنه این دست که نمک نداره...
داشتم همینطور حرص میخوردم که یهو رقیه از اتاق دوید بیرون و شروع کرد تو سرش زدن و به اتاق اشاره کرد.
میرزا دوید توی اتاق.
لینک داستان در سایت
http://niniperarin.com/?page_id=115
این داستان متعلق به ادمین نی نی پرارین است و کپی برداری از داستان بی فوروارد مطلب و ذکر منبع( @niniperarin ) حرام است! استفاده فقط به شرط فوروارد!!
این داستان ادامه دارد...
2.7K views20:45
باز کردن / نظر دهید
2021-12-18 23:45:07
داستان #مادر_شدن_عجیب_من (قسمت 2017)
لینک داستان در اینستاگرام
http://www.instagram.com/niniperarin.official
(قسمت 2018)
2.5K views20:45
باز کردن / نظر دهید
2021-12-18 21:55:18 آقا دكتری كه گفت بايد دامن بپوشی!
join @Niniperarin
من خواهر بزرگتر بودم و برادرم از من، ٥ سال كوچكتر بود
خوب به ياد دارم كه من ٧ ساله بودم و برادرم حدودا ٢ ساله ، كه يك روز من را در خانه پيش مادربزرگم گذاشتن و هرچي اصرار كردم كه منو هم با خودشون ببرن، مامان آروم در گوشم گفت:"نميشه بياي،داريم سجاد رو ميبريم كه بهش آمپول بزنيم!"
وقتي برگشتن،برادرم در آغوش بابا بود و دامن سفيد تنش بود! مادربزرگ خوشحال بود و قربون صدقه ي گريه و ناله هاي برادرم ميرفت و مُدام تبريك ميگفت!
كمي بعد مادربزرگ از آشپزخونه اسپند آورد و بي توجه به صداي گريه ي برادرم كه فرياد ميزد:"درد ميكنه!" با كلي قربون صدقه رفتن ميگفت:"پسرمون ديگه مرد شده!" دلم ميخواست سجاد رو بغل كنم كه از درد جاي آمپولش ديگه گريه نكنه،اما وقتي به طرفش رفتم،مامان بلافاصله دستم رو كشيد و منو عقب كشيد كه:"چيكار ميكني؟نميبيني درد داره؟نبينم داداشتو تو اين وضعيت اذيت كني!تا خوب نشده اصلا سمتش نرو!" دلم ميخواست سجاد گريه نكنه،دلم ميخواست اسباب بازي هامون رو بيارم و باهم بازي كنيم!
از صداي گريه هاي بي پايان سجاد،به اتاق رفتم و گوش هام رو با دست محكم گرفتم تا كمتر بشنوم و غصه بخورم!طولي نكشيد كه عمه ها و خاله ها،دايي ها و عموها و حتي همسايه ها،به خانه مان اومدن و هركدوم هديه اي براي سجاد مي آوردن!
حتي بابا بالاخره ماشين كنترلي آبي رنگي كه مدت ها به سجاد قول داده بود رو،براش خريد و به خونه آورد!يادم هست با ديدن اون همه هديه،دست مامان رو گرفتم و پرسيدم:"امروز تولد سجاده؟" و مامان به گفتن يك:"نَه!" بسنده كرد اما در سر من سوال هاي زيادي بود!
چرا تبريك ميگفتن؟چرا كادوهاي قشنگ براي سجاد مياوردن؟سجاد كه براي درد آمپول خونه رو،روي سرش گذاشته بود،پس چرا جايزه ميگرفت؟چرا سجاد دامن دخترونه پوشيده بود؟چرا بچه ها رو از نزديك شدن بهش منع كرده بودن؟
مدت ها گذشت!بعدها كه سجاد خوب شد،هروقت كار بدي ميكرد،بابا ميگفت:"اگه يه بار ديگه كار بد انجام بدي،ميبرمت پيش همون آقا دكتري كه گفت بايد دامن بپوشي!" و سجاد از ترس گريه ميكرد!
سال ها بعد فهميدم كه "ختنه" يعني چه!
بزرگتر كه شدم،يك روز كه دل درد عجيبي داشتم و از درد به خودم ميپيچيدم و بابت چيزي كه در دستشويي ديده بودم،از ترس ميلرزيدم،مامان منو به اتاق بُرد،در رو بست و شروع كرد آهسته حرف زدن و گفتن اينكه خانوم شدم و اين خانوم شدن بايد مثل يك راز هميشه بين من و خودش،و يا در نهايت زن هاي ديگه،مثل يك راز باقي بمونه و برادر و پدرم هم،حق باخبر شدن از اين موضوع رو ندارن!
اون روز هرچي گذشت،خبري از مهمان و مهماني نشد كه نشد!خبري از جايزه ي خانم شدنم نبود كه نبود!خبري از عروسكي كه هميشه دلم ميخواست نشد!اما در عوض،بارها مامان بابت آداب درست نشستن،درست خوابيدن،درست توالت رفتن و...برام چشم و ابرو نازک كرد و اشاره كرد،مثل يك خانوم مودب باشم و در چگونگي رفتارم دقت كنم،
و من هرگز نفهميدم چرا خانم شدن يواشكي ست و مرد شدن در بوق و كَرنا ميشود؟!
https://t.me/joinchat/AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
2.1K views18:55
باز کردن / نظر دهید
2021-12-18 18:23:45
کودک فرق ساعت 8شب با 12را نمیداند،او آنقدر انرژی دارد که میتواند تاصبح هم بیدار بماند. اگرحتی خودتان نمیخواهید بخوابید،حدود ساعت ۹شرایط خواب را فراهم کنید وخاموشی درخانه ایجاد کنید.
join @niniperarin
2.4K views15:23
باز کردن / نظر دهید
2021-12-18 18:23:45
غذاهای انگشتی و استفاده از انگشت برای خوردن خوراکیها نه تنها در هنگام خوردن برای کودک سرگرم‌کننده‌ اند، بلکه باعث مستقل شدن او و پیشرفت مهارت‌های حرکتی اومیشود. بر اثر نگاه به غذا، بویژه غذاهای رنگارنگ،اعصاب ازطریق چشم تحریک و انرژی مثبتی درکودک ایجاد میشود.این انرژی بار دیگر ازطریق نوک انگشتان به بدن برمیگردد.
join @niniperarin
2.3K views15:23
باز کردن / نظر دهید
2021-12-18 15:23:04 خیلی جالبه حتما بخونید
Join @niniperarin
نگاه آقایان به پیرامونشان تونلی است: اگر خانم هستید حتماً مکرر پیش آمده که آدرس یک ظرفی را در کابینت به همسرتان داده‌اید و او همانطور که درِ کابینت را باز نگه داشته و درون آن را نگاه میکند، به شما میگوید: اینجا نیست! قطعاً شما هم خیلی عصبانی شده‌اید و مدام به او گفته‌اید که خوب نگاه کند ظرف همان‌جا است و باز همسرتان همان‌طور که در ِکابینت را باز نگه داشته به شما میگوید: نیست، من که نمیبینمش! و وقتی خودتان به کنار او رفته‌اید و ظرف را از همان کابینت بیرون آورده‌اید و با عصبانیت به همسرتان نشان داده‌اید که لازم نکرده کمک‌ کند. نکته همین‌جاست! اینکه شما باید بدانید نگاه آقایان به محیط اطرافشان یک نوع نگاه تونلی است. آنها فقط به مستقیم نگاه میکنند و هر آنچه را در یک راستای مستقیم در خط دیدشان هست، میبینند. وقتی که شما به همسرتان آدرس ظرفی درون کابینت را میدهید، او در زاویه‌ مستقیم دید چشمانش به دنبال ظرف میگردد و اگر ظرف در طبقه‌ بالای کابینت یا سمت چپ یا راست باشد آنرا نمیبیند. این یک خصوصیت طبیعی و ساختاری مردانه است. پس قبول کنید که نگاه شوهرتان به اطراف تونلی است و اگر میخواهید چیزی را برایتان از آشپزخانه بیاورند، او را بیشتر راهنمایی کنید. مثلاً بگویید سمت چپ کابینت کنار کاسه آبی‌رنگ. شاید همین دید تونلی باشد که آقایون میتوانند رانندگان خوبی باشند و شاید به همین علت باشد که وقتی شما یک سفره رنگین برای شوهرتان میچینید، او فقط دیس برنج را میبیند و به‌خاطر زحمتی که برای ژله و سالاد کشیده‌اید و در گوشه‌ سفره است، تشکر نمیکند؛ حتی اگر از آن‌ها هم بچشد! شوهر شما، زاویه‌ دیدش تونلی آفریده شده، پس این نکته را بدانید و هر روز با خود تکرار کنید. باور کنید با دانستن همین زاویه‌ دید تا حد بسیار بالایی از حرص خوردنها و مشاجراتتان کاسته خواهد شد.
نگاه خانم‌ها به پیرامون‌شان، پنکه‌ای است: پنکه را دیده‌اید؟ در همه‌ جهت‌ها می‌چرخد و هوا را جا‌به‌جا می‌کند. نگاه خانم‌ها به اطراف یک نوع نگاه پنکه‌ای است. آن‌ها می‌توانند در حالیکه نگاه‌شان در یک خط مستقیم است، زاویه‌های بالا و پایین و چپ و راست را هم بررسی کنند. بر اساس همین خصوصیت خانم‌ها میتوانند همزمان آشپزی کنند؛ در حالی‌که بچه بغل‌شانست و با یک دستشان هم تلفن را گرفته و در حال حرف زدن با دوستشان باشند. همین خصوصیت پنکه‌ای دیدن خانم‌هاست که باعث میشود تا شوهرشان از سر کار می‌آید در یک چشم بر هم زدن متوجه شوند لباس همسرشان چقدر کثیف شده! روز خوبی داشته یا نه! اصلاً به خاطر همین نگاه کامل آن‌ها به اطراف است که وظیفه پر‌اهمیت تربیت نسل بر عهده خانمها سپرده شده تا بتوانند در همه‌ جهات فرزندان را خوب تربیت کنند. بی‌شک اگر شما به خانم‌تان آدرس بدهید که چیزی را از کیف یا جیبتان بیاورد، او دست خالی بر‌نخواهد گشت؛ حتی از شما چند بار نمیپرسد که در کدام جیبت گذاشته‌ای؟ خانم‌ها خارق‌العاده‌اند! ارتباط میان نیمکره‌ راست و چپ مغزشان خارق‌العاده‌تر است. بر اساس همین نوع نگاه چرخشیشان است که نمیتوانند سفره را در یک خط مستقیم بچینند و غذاها و خورشتها و سالاد و ژله را دور تا دور‌میچینند. شاید بر اثر همین نوع نگاه‌شان باشد که توقع دارند برای هر کدام از غذا و خورشت و سالاد و ژله شوهرشان جدا تشکر کند؛ چون یک زن تمام اینها را جدا میبیند؛ ولی نگاه مردانه همه‌ اینها را غذا‌ میبیند و با یک تشکر گمان میکند دل همسرش را به‌دست آورده ‌است.
https://t.me/joinchat/AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
3.7K views12:23
باز کردن / نظر دهید
2021-12-18 12:49:43 ديگران را مسخره نكنيم!
join @niniperarin
تهرانی ها را مسخره نکنیم!
پایتخت یک کشور نقطه عطف فرهنگ کشور، در سطح بین الملل است! تمسخر تهران تمسخر ایران است .
کورد ها را مسخره نکنیم !
در جنگ تحمیلی حتی زنان و دختران کورد از کشورت دفاع کردند و اگر نبودند که کشورت الان دست عراق بود و ناموست دست بیگانه. دیگر کوه و تفنگ و غیرت هم معنایی نداشت...
ترک ها را مسخره نکنیم!
این ترک ها بودند در مقابل تهاجم قیام کردند! ترک ها بودند که اولین مدرسه را به پا کردند و البته این ترک ها بودند که حمله ی مغولان را سر به نیست کردند!
شیرازی ها را مسخره نکنیم
شیرازی که امپراطوری کورش اش شرق تا غرب جهان بود! صد و هفت کشور مستعمره داشت ،تنبل نیست! بیشترین تولید گندم و مرکبات و البته رتبه یک کشاورزی در کشور،مختص استان فارس است.
لرها را مسخره نکنیم !
لر های کشور ما آریو برزن هایی بودن که در تاریخ نشان داده شده است و همیشه اهل قلم و عاشقی در عین سادگی بودند. سادگی ملاک عقب افتادگی نیست ! لرها آدم هایی هستند که فکر میکنن همه با آنها یا برادرند یا خواهر! خبر از کینه و نفرت بین ما ندارند.
مشهدی ها و قمی ها را مسخره نکنیم!
جدا از مردم متمدن و حق پرست، آغوش شان برای میهمان باز است .
اصفهانی ها را مسخره نکنیم!
شهر و قدمتی دارند پر از تاریخ و زیبایی! بزرگانی از اصفهان مثل شیخ بهایی مایه فخر همه ی ایرانند و زنده رود و بناهایشان روزگاری به قدمت ایران دارد!
شمالی ها را مسخره نکنیم!
زمانی که قهرمانان یک رنگ و پهلوانان کشورت در شمال باشند جایی برای تمسخر نمیماند!
جنوبی ها را مسخره نکنیم!
با معرفت ترین و خونگرم ترین مردمان کشورت جنوبی هستند.
و البته هیچ شهری و مردم و قشری شایسته نیست بخاطر لبخند کنار دستیتان به سمت آنها انگشت تحقیر دراز کنی.
جهل و نادانی بشر بزرگترین نقطه تمسخر انسان است!
#نادان نباشیم
https://t.me/joinchat/AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
4.5K views09:49
باز کردن / نظر دهید
2021-12-18 12:49:43
درمان قطعی قند خون با راهکار خانگی
معرفی راهکاری ساده برای کنترل دیابت
اگر نشانه های دیابت رو داری حتما این کلیپ رو ببین
جهت اطلاعات بیشتر لینک زیر را لمس کنید
https://b60.ir/landing/main.html&id=TVRNMU1qYz0=
4.2K views09:49
باز کردن / نظر دهید