Get Mystery Box with random crypto!

فلسفه و ادبیات

لوگوی کانال تلگرام philosophers2 — فلسفه و ادبیات ف
لوگوی کانال تلگرام philosophers2 — فلسفه و ادبیات
آدرس کانال: @philosophers2
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 10.55K
توضیحات از کانال

برترین مطالب ادبی و فلسفی
@Hichism0 برای تبلیغات به این آیدی پیام دهید
کانال های پیشنهادی
@Philosophy3 فلسفه
@Ingmar_Bergman_7 اینگمار برگمان
@bookcity5 شهر کتاب
@audio_books4 کتاب صوتی
@Philosophicalthinking فلسفه خوانی
@TvOnline7 فیلم و سریال

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 68

2021-08-17 08:50:17 ‍ زندگی حتی وقتی انکارش می کنی حتی وقتی نادیده اش می گیری، حتی وقتی نمی خواهی اش از تو قوی تر است. از هر چیز دیگری قوی تر است.

آدم هایی که از بازداشتگاه های اجباری برگشتند دوباره زاد و ولد کردند.
مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند، که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانه هاشان را دیده بودند، دوباره دنبال اتوبوس ها دویدند، به پیش بینی های هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهایشان را شوهر دادند.
باور کردنی نیست اما همین گونه است.
زندگی از هر چیز دیگری قوی تر است...!

باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد!
آن قدر که اشک ها خشک شوند!
باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد!
به چیز دیگری فکر کرد!
باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد!

#من_او_را_دوست_داشتم
#آنا_گاوالدا
مترجم: #الهام_دارچینیان

l عضو شوید l
@Philosophers2
445 views05:50
باز کردن / نظر دهید
2021-08-16 22:24:51
گرامیداشت محمد قائد، نویسنده‌ و مترجم معاصر
گفتگویی درباره‌ی او و آثارش در کلاب‌هاوس
جمعه 29 مرداد 1400 ساعت 18:30 تا 20 به وقت تهران
(لندن: جمعه 20 آگوست ساعت 3 بعدازظهر
نیویورک: جمعه 20 آگوست ساعت 10 صبح ،
ونکوور: جمعه 20 آگوست 7 صبح
سیدنی: جمعه 20 آگوست، نیمه‌شب)
https://www.clubhouse.com/event/xkLjLE82
131 views19:24
باز کردن / نظر دهید
2021-08-16 22:22:31 ‍چه کسی جز من می‌داند که آریادنه چیست؟

امروز مردِ برجسته‌ای را دیدم، باوقاری را با جانِ توبه‌کار. وَهْ که روان‌ام چه مایه به زشتی‌اش خندید!
در چشمان‌اش هنوز خوارشمری هست و در دهان‌اش تهوع نهان است.
رفتار-اش می‌باید رفتارِ گاوِ نر را مانَد و شادکامی‌اش بویِ زمین دهد، نه بویِ خوارشمردنِ زمین.
ایستادن با ماهیچه‌هایِ رها و اراده‌یِ بی لگام شما همگان را دشوارترین کار است، شما برجستگان را!
آنگاه روان‌ات از آرزوهای خدایی به لرزه خواهد افتاد؛ آنگاه خودستایی‌ات نیز خود نیایشی خواهد بود.
زیرا این است رازِ روان: آنگاه که قهرمان او را ترک گوید، اَبَرقهرمان در رؤیا به او نزدیک می‌شود.

#فردریش_نیچه
#چنین_گفت_زرتشت
درباره‌یِ برجستگان

«آریادنه» که توسطِ «تِزئوس» ترک شده بود، توسطِ همان کسی که به هر روی خودش وی را درونِ هزارتو راهنمایی کرده بود، این بار به واسطه‌یِ «دیونیزوس» موفق می‌شود، و هزارتویی دیگر کشف کند.

ــ مشخصه‌هایِ انسانِ برجسته با صفت‌هایِ انسانِ والاتر به طورِ کلی مطابقت دارد: روحِ خطیر او، سنگینی‌اش، اشتیاق‌اش برایِ به دوش کشیدنِ بارها، انزجارش از زمین، عجزش از خندیدن و بازی کردن، و دست یازیدن برایِ انتقام جویی.

ـــ نظریه‌یِ نیچه در بابِ انسانِ والاتر نوعی نقادی است که ژرف‌ترین و خطرناک‌ترین رازورزیِ اومانیسم را آشکار می‌کند. انسانِ والاتر مدعیِ رساندنِ انسانیت به کمال و بهبود بخشیدن به همه‌یِ خصایصِ بشر، غلبه کردن بر بیگانگی و قرار دادنِ بشر در جایگاهِ خدا و بدل کردنِ بشر به نوعی قدرتِ «آری‌گویی» است. ــ اما در حقيقت، انسان، حتی انسانِ والاتر، معنایِ آری‌گویی را نمی‌داند. او صرفاً کاریکاتورِ آری،گویی و تقلیدی مضحک است. به باور او آری‌گویی یعنی تحمل کردن، تقبل کردن، تاب آوردنِ کاری شاق، و بر دوش کشیدنِ بار. او ایجابیت را بر حسبِ باری که می‌کشد، می‌فهمد، و آری‌گویی را با تقلایِ عضلاتِ منقبض‌اش اشتباه می‌گیرد. حیواناتِ انسانِ والاتر به جایِ گاوِ وحشی، خر و شتر هستند. تزئوس، انسانِ برجسته یا والاتر، بر گاوِ نر چیره می‌شود، اما به مراتب فرومایه‌تر است.
تزئوس درنمی‌یابد که گاوِ نر مالکِ تنها برتریِ حقیقی است: «جانوری سبکبار و شگرف در قلب هزارتو. جانوری که یراق را برمی اندازد».

ـــ انسان والاتر توهمِ آری‌گویی است. او دانش را اقتدارِ خویش می‌داند: او مدعیِ کندوکاوِ «هزارتو» یا جنگلِ معرفت است. اما معرفت صرفاً لباسی مبدل برایِ اخلاقیات است؛ طنابِ درونِ هزارتو طنابی اخلاقیاتی است.

ـــ انسان برجسته دیگر حتی به خدا هم برای یراق بستن بر انسان نیازی ندارد، او خود یراقش را بر سر می‌گذارد.

ــ تا زمانی که آریادنه عاشقِ تزئوس است، در این پیشه‌یِ انکارِ زندگی سهیم است. «آریادنه آنیماست»، جان است، اما جانی «واکنشی» یا «نیرویِ کینه‌توزی».

ـــ آریادنه، که تزئوس ترکش گفته بود، نزدیک شدنِ دیونیزوس را حس می‌کند. دیونیزوس، گاو نر، آری‌گوییِ ناب و بس‌گانه، آری‌گوییِ حقیقی و اراده‌یِ آری‌گویی است؛ او هیچ چیز را بر دوش نمی‌کشد، خودش را به تمامی از شرِّ بار خلاص می‌کند. او قادر به انجامِ کاری است که انسانِ والاتر نمی‌داند. «خندیدن»، «بازی کردن»، و «رقصیدن» و به زبانِ دیگر، آری‌گفتن. او همان سبکبار‌ترین است که خویشتن را نه در انسان، خصوصاً نه در انسانِ والاتر و قهرمانِ برجسته، «بلکه تنها در فراانسان، در فراقهرمان باز می‌جوید».

ــ فراانسان یا فراقهرمان، یعنی نقطه‌یِ مقابلِ انسانِ والاتر، یعنی محصولِ پیوندِ «دیونیزوس» و «آریادنه» است. پسرِ آریادنه و گاوِ نر.

دیونیزوس آواز می خواند:

خردمند باش، آریادنه !...
گوش هایِ کوچکی داری، همچون گوش هایِ من:
کلامی زیرکانه از آن بیاویز!
اگر بخواهیم به یکدیگر عشق بورزیم، آیا نباید نخست از هم متنفر باشیم؟
من هزارتوی توام.

#ژیل_دلوز
#یک_زندگی
برگردان #پیمان_غلامی و #ایمان_گنجی

l عضو شوید l
@Philosophers2
155 views19:22
باز کردن / نظر دهید
2021-08-16 21:07:49 هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری

یعنی که نمودند در آیینه صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

#ابوسعید_ابوالخیر

l عضو شوید l
@Philosophers2
391 views18:07
باز کردن / نظر دهید
2021-08-16 10:59:38
■ دموکراسی یعنی رای گیری از دو گرگ و یک گوسفند، برای آنکه ناهار چه بخورند...!

#بنجامین_فرانکلین

l عضو شوید l
@Philosophers2
1.1K views07:59
باز کردن / نظر دهید
2021-08-15 22:19:22 ‍سرتاسرِ نوشتار آشغال است.

خوک‌اند آنانی‌که از ناکجا سربرآوردند و می‌کوشند هرآن‌چه را در اذهان‌ِشان می‌گذرد به کلمه بدل کنند.

خوک‌دانی‌ست سرتاسرِ صحنه‌یِ ادبیات، خاصه امروز.

همه‌یِ آنانی ‌که در اذهان‌ِشان، در طرفِ معینی از کله‌هاشان، و درنواحیِ مشخصی از مغزهاشان نقاطِ ارجاعی دارند، همه‌یِ آنانی که اربابانِ زبانِ‌شان‌اند، همه‌یِ آنانی که کلمات برایِ‌شان معنا دارند، همه‌یِ آنانی که سطوحِ بالاتری از جان و جریان‌هایِ اندیشه برای‌ِشان وجود دارد، همه‌یِ آنانی‌ که روحِ زمانه را نمایندگی می‌کنند، و آنانی که این جریان‌هایِ اندیشه را نام‌گذاری کرده‌اند، دارم به صنعتِ باریک‌بینانه‌یِ آن‌ها و به آن غژغژِ مکانیکی می‌اندیشم که اذهان‌ِشان از همه‌سو منتشر می‌کند.
ــ همه خوک هستند.

آنان که کلماتی معین و حالاتی معین از هستی برای‌ِشان معنا دارند، همان‌ها که بسیار دقیق‌اند، آنان‌که احساسات برای‌ِشان طبقه‌بندی می‌شوند و آنانی که درباره‌یِ نکته‌ا‌ی از طبقه‌بندی‌های مضحکِ‌شان وراجی می‌کنند، آنانی‌که به «الفاظ» هنوز باور دارند، آنانی‌که ایدئولوژی‌هایِ عالی‌رتبه‌یِ زمانه‌شان را به بحث می‌گذارند، همان‌ها که زنان چنین هوشمندانه در موردِشان بحث می‌کنند، و خودِ آن زنانی که بسیار خوب سخن می‌گویند و جریان‌هایِ زمانه را به بحث می‌نشینند، آنانی‌که هنوز به جهت‌گیریِ ذهن باور دارند، آنانی که مسیرها را پی می‌گیرند، آنانی که اسم می‌گذارند، آنانی که کتاب پیشنهاد می‌دهند.

ــ این‌ها بدترین خوک‌ها هستند.

تو کاملاً غیرِلازمی ای جوان!

نه! دارم به آن منتقدهایِ پشمالو فکر می‌کنم.

و قبلاً به شما گفته‌ام : نه اثر، نه زبان، نه کلمه، نه ذهن، هیچ چیز.

هیچ مگر یک «عصب‌سنج»ِ عالی.
نوعی توقف‌گاهِ درک‌نشدنی در ذهن درست در میانه‌یِ همه‌چیز.

و انتظار نداشته باشید تا این همه‌چیز را بنامم، تا به شما بگویم به چند بخش تقسیم می‌شود؛ انتظار نداشته باشید تا وزنِ آن‌ را به شما بگویم...

آه، این حالاتی که هرگز نامیده نمی‌شوند، این مواضعِ والایِ جان، این استنشاق‌هایِ ذهن، آه، این قصورهایِ کوچک که خوراکِ ساعاتِ من‌اند، آه این جمعیتِ مملؤ از واقعیات ــ همیشه کلماتی یکسان به‌کار می‌برم و واقعاً به نظر نمی‌رسد که چندان در تفکرم پیش رفته باشم، اما در واقع بیش از شما پیش می‌روم ای الاغ‌هایِ پشمالو، ای خوک‌هایِ لایق، اربابانِ کلمه‌یِ کاذب، دلالانِ پرتره‌ها، نویسندگانِ سریالی، ای خوانندگانِ بی‌ذوق، ای گله‌پروران، حشره‌شناس‌ها، ای آفتِ کلامِ من.

#آنتونن_آرتو
#قطعات_بعید
ترجمه‌یِ #پیمان_غلامی و #ایمان_گنجی

l عضو شوید l
@Philosophers2
551 views19:19
باز کردن / نظر دهید
2021-08-15 20:45:30
نگاه فلسفی #احمد_شاملو به مرگ و زندگی

l عضو شوید l
@Philosophers2
696 views17:45
باز کردن / نظر دهید
2021-08-15 08:40:24 ‍ #شعرِ غنایی یکسره به روحِ #موسیقی وابسته است، ولی خودِ موسیقی، با اقتدارِ مطلقش، نیازی به تصاویر و مفاهیم ندارد بلکه صرفاً آن‌ها را به عنوانِ یک همراه تحمل می‌کند. شعرِ غنایی نمی‌تواند از چیزی سخن بگوید که از قبل، با عمومیتِ تام و اعتبارِ عام، در موسیقی وجود نداشته است، موسیقی‌ای که شاعرِ غنایی را وادار کرده در قالبِ تصاویر سخن بگوید. به همین دلیل برایِ زبان غیرِ ممکن است معنایِ نمادگراییِ عالمِ موسیقی را ایفاد کند، زیرا موسیقی به طرزی نمادین به تناقضِ اصلی و دردِ اصلیِ موجود در دلِ وحدتِ ازلی اشاره دارد و به این ترتیب حیطه‌ای را نمایندگی می‌کند که فوق و ورایِ هرگونه نمود واقع می‌شود. در ارتباط با آن، وجودِ ازلیِ هر پدیده‌ای صرفاً یک تصویر است و به همین دلیل زبان، به مثابه‌ی اندام و نمادِ پدیدارها، هرگز تحتِ هیچ شرایطی نمی‌تواند اعماقِ درونیِ موسیقی را بیرونی کند. هرگاه زبان سعی کند به تقلید از موسیقی بپردازد صرفاً سطحِ بیرونیِ موسیقی را لمس می‌کند، و با وجودِ تمامِ فصاحتِ شعرِ غنایی، عمیق‌ترین معنایِ موسیقی هرگز حتی یک قدم هم به ما نزدیک‌تر نمی‌شود.

#فردریش_نیچه
#زایش_تراژدی
ترجمه‌ی #رضا_ولی_یاری

l عضو شوید l
@Philosophers2
952 views05:40
باز کردن / نظر دهید
2021-08-14 22:16:30 «آشنازدایی» [Ostrannenja]

شکلوفسکی نخستین بار این مفهوم را بیان کرد. پس از او یاکوبسن و تینیانوف در مواردی از این مفهوم با عنوانِ «بیگانه‌سازی» یاد کردند.

به نظر شکلوفسکی هنر، ادراکِ حسیِ ما را دوباره سازمان می‌دهد و در این مسیر قاعده‌هایِ آشنا و ساختارهایِ به ظاهر ماندگارِ واقعیت را دگرگون می‌کند. هنر، عادت‌هایمان را تغییر می‌دهد و هر چیزِ آشنا را به چشم ما بیگانه می‌کند. میانِ ما و تمامیِ چیزهایی که به آنها خو گرفته‌ایم.

آشنازدایی در آثارِ شکلوفسکی به دو معنا به کار رفته است.
نخست به معنایِ روشی در نگارش که آگاهانه یا ناآگاه در هر اثر ادبی برجسته‌ای یافتنی است و حتی گاه شکلِ مسلطِ بیان است. کاربردِ مجازی واژگان ذهن را متوجه معانیِ تازه‌ای می‌کند و معناهایِ آشنا بی اهمیت و ناپديد می‌شوند.
معنایِ دوم آشنازدایی تمامیِ شگردها و فنونی را در بر می‌گیرد که مؤلف آگاهانه از آن سود می‌جوید تا «جهانِ متن را به چشمِ مخاطبان بیگانه بنمایاند». نویسنده به جایِ مفاهیمِ آشنا، واژگان، شیوه‌یِ بیان یا نشانه‌هایِ ناشناخته را به کار می‌گیرد. این ترفند البته درکِ دلالت‌هایِ معناییِ اثر را بسیار دشوار می‌کند و موضوع را چنان جلوه می‌دهد که گویی از این پیشتر وجود نداشته است. شکلوفسکی نوشته است که ساحل نشینان صدایِ امواج دریا را دیگر نمی‌شنوند و «ما هر روز به یکدیگر نگاه می‌کنیم، بی‌آنکه دیگری را ببینیم». زیرا ادراکِ حسیِ ما به جهان عادت کرده است. وظیفه‌یِ شاعر از میان بردنِ نیروی «عادت» است یعنی آفرینشِ دنیایِ تازه، دیدنِ چیزهایی پیش‌تر نادیده.

یکی از ریشه‌هایِ دیگر مفهومِ آشنازدایی، روانشناسیِ گشتالت است: هر ادراکِ حسی به عادت تبديل می‌شود و کارکردی خودکار می‌یابد. بنا بر این عادت و کارکردِ خودکار،ما می‌توانیم از هر شکل، محتوایش را حدس بزنیم و بپنداریم که آن را می‌شناسیم. اما کارکرد اصلیِ هنر این است که بیاموزیم تا هر شکل عادت را کنار بگذاریم. هنر به این دلیل وجود دارد که ما چیزها را احساس می‌کنیم. هدفِ هنر ایجادِ احساسی از چیزهاست، چنان‌که دیده می‌شوند و نه چنان‌که شناخته می‌شوند، یا به تحلیل درمی‌آیند. شگردِ هنر همه چیز را ناآشنا و مبهم می‌کند. از این رو ادراکِ حسی را دشوار و دیریاب می‌سازد.

#بابک_احمدی
#ساختار_و_تاویل_متن
کتابِ اول، ارزشِ شکل، فرمالیست‌هایِ روسی

l عضو شوید l
@Philosophers2
1.0K views19:16
باز کردن / نظر دهید
2021-08-14 21:01:02
نمی توانی بذر را از خاک بیرون بکشی. فقط می توانی به آن گرما و رطوبت و نور بدهی و آن وقت باید رشد کند.

#ویتگنشتاین_و_حکمت
مالک حسینی
صفحه 223

l عضو شوید l
@Philosophers2
1.0K views18:01
باز کردن / نظر دهید