Get Mystery Box with random crypto!

اکوتوپیا(پوریا بختیاری)

لوگوی کانال تلگرام pouriabakhtiari — اکوتوپیا(پوریا بختیاری) ا
لوگوی کانال تلگرام pouriabakhtiari — اکوتوپیا(پوریا بختیاری)
آدرس کانال: @pouriabakhtiari
دسته بندی ها: اقتصاد
زبان: فارسی
مشترکین: 22.08K
توضیحات از کانال

روزنوشت‌های شخصی من
لینک ارتباط با ادمین: @ECOTadmin
‏اینستاگرام:(eco.pouria)
‏⁦ instagram.com/eco.pouria?igs… ⁩⁩
‏پادکست(ecotopia)
‏⁦ castbox.fm/vc/5104101 ⁩

Ratings & Reviews

4.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 5

2022-04-04 16:29:13 چی بودیم و چی شدیم؟!

چی‌شد که یه روز تخت جمشید می‌ساختیم و الان این مجسمه موتوری رو می‌سازیم؟

یک لحظه به این مجسمه بدترکیب نگاه کنید. آن را در کنار سرستون‌های شکوهمند تخت جمشید بگذارید. عجیب نیست که پس از ۲۵۰۰ سال، با وجود پیشرفت در علم و هنر و فناوری، توان هنری یک ملت اینچنین پایین آمده باشد؟

این افول، تنها محدود به ایران نیست. چرا اتریش که زمانی با بتهوون و موتزارت دنیا را تسخیر کرده بود، حالا تقریبا هیچ سهمی از موسیقی قرن بیست‌ویکم ندارد؟ چرا آمریکا و انگلستان، که روزگاری پینک فلوید، جیمی هندریکس، کویین و لدزپلین را روی صحنه می‌دیدند، حالا باید به جاستین بیبر قناعت کنند؟ آیا جهان امروز دارد هنر را له می‌کند؟ آیا هنر مرده است؟

خطای اول: مقایسه بیشترین و کمترین
خطای اول این است که ما در ذهن، بهترین آثار هنری گذشته را با بدترین نمونه‌های امروز مقایسه می‌کنیم. در اتریش قرن هجدهم نیز آهنگسازانی بسیار بد بوده‌اند و کسی امروز از آن‌ها یاد نمی‌کند. امروز هم شخصی مثل هانس زیمر می‌تواند نماینده موسیقی باشد، نه الزاما جاستین بیبر.

خطای دوم: سوگیری نجات یافته
سرستون تخت جمشید، سمفونی نهم بتهوون و غزلیات سعدی بعد از قرن‌ها، هنوز باقی مانده‌اند، چون شاهکار بودند. آیندگان نیز جاستین بیبر و مجسمه موتورسوار خیابان بهار را فراموش خواهند کرد و تنها از شاهکارهای دوران ما یاد می‌کنند. اما برای ما، دیدن این شاهکارها در میان انبوه آثار مبتذل دشوار است. مثل دیدن یک آهو در میان جنگلی انبوه. اما شاهکارهای گذشته را راحت‌تر می‌بینیم چون آثار کم‌ارزش، از بین رفته‌اند و دور شاهکارها را خلوت‌ کرده‌اند.

خطای سوم: تقاضا مقدم بر تولید
چرا کسی روی جاده‌ای بیابانی پل عابر نمی‌سازد؟ چون کسی حاضر نیست پول این جاده را بپردازد.
در گذشته، شاهان قادر بودند مبالغ هنگفتی را برای ساخت یک سرستون سنگی هزینه کنند. اما امروز، رئیس‌جمهور آمریکا به سختی می‌تواند چندین میلیون دلار را به ساخت یک مجسمه مرمر تخصیص بدهد. اگر هنرمند بخواهد این چند میلیون دلار را از عامه مردم بگیرد، چاره‌ای جز عامه‌پسند شدن ندارد. در واقع، این ما هستیم که انتخاب می‌کنیم که بجای بتهوون، جاستین بیبر روی صحنه برود، نه دست بی‌رحم روزگار.

خطای چهارم: برون‌یابی ذهنی
اگر بورس چندماه بد شود، مغز ما تمایل دارد که فکر کند دیگر امیدی به این بازار نیست و هرگز دیگر نمی‌شود به بورس برگشت.
اگر دنیا چندسالی بدون جنگ و بیماری باشد، مغز ما فکر می‌کند که دیگر دوران لشکرکشی‌ها و همه‌گیری‌هایی مثل طاعون گذشته است.
همین طور اگر چندسالی در دنیا شاهد شاهکارهای هنری نباشیم، خیال می‌کنیم که دیگر قرار نیست شاهکاری متولد شود.
ذهن ما، بازه‌های زمانی کوتاه را به «همیشه» تعمیم می‌دهد.

خطای پنجم: خطای تعریف
ما امروز از ون‌گوگ و بتهوون به عنوان سرآمدان هنر در تاریخ باد می‌کنیم. اما این هنرمندان در زمان حیات خودشان درک نشدند. نمی‌خواهم بگویم که شاید مجسمه موتورسوار خیابان بهار، در آینده به موزه لوور برود. نه. اما بعید است که امروز بتوانیم ارزش کار هنرمندان معاصر خود را به طور کامل درک کنیم. منتقدان همعصر بتهوون هم فکر می‌کردند که بعد از موتزارت دیگر کسی نمی‌تواند یک شاهکار خلق کند.

بی‌سلیقگی مدیران و مسئولان، پدیده جدیدی نیست. در نهایت، زمان، با دقتی بسیار بالا قادر است آثار هنری فاخر را از هنر مبتذل جدا کند. همانطور که بالاخره ارزش کارهای ون‌گوگ را به ما نشان داد، هنرمندی که در زمان حیاتش هرگز نتوانست به جایگاهی که شایسته آن بود دست پیدا کند‌.
به پرسش نخست باز گردیم. آیا هنر مرده است؟
خیر! هنر، هرگز نمی‌میرد!

@pouriabakhtiari
5.4K views13:29
باز کردن / نظر دهید
2022-04-04 16:28:56
4.1K views13:28
باز کردن / نظر دهید
2022-04-03 16:51:05
فردا ساعت ۱۱ با نیما آزادی عزیز لایو جذابی در اینستاگرام داریم
توصیه جدی اینکه این لایو رو از دست ندید
به شدت کاربردی خواهد بود
4.1K views13:51
باز کردن / نظر دهید
2022-04-03 16:49:35 چه کسی چرچیل را به استعفا واداشت؟!

چرچیل تا ۸۰ سالگی‌اش نخست‌وزیر ماند. در زمانی که حتی به سختی راه می‌رفت، به سختی می‌نشست، حاضر به استعفا نبود. او آنقدر بزرگ بود که انگلیسی‌های محافظه‌کار ترجیح می‌دادند از مقابله با او کنار بکشند. در واقعیت اما چرچیل پیر شده بود. با این حال، چه کسی بود که توانست چرچیل پیر و بزرگ را به استعفا بکشاند؟‌

برای تولد ۸۰ سالگی چرچیل، نمایندگان مجالس اعیان و عوام تصمیم به برگزاری یک جشن ملی می‌گیرند و این تولد از تلویزیون هم قرار است مستقیم پخش شود. اما هدیه‌ی تولد آقای چرچیل چیست؟ نقاشی پرتره‌اش. این نقاشی پرتره سفارش داده می‌شود به نقاش معروف «گراهام ساترلند» هنرمند نوگرای انگلیسی آن زمان.

روز تولد در محل مجلس از نقاشی رونمایی و چرچیل از دیدن خویش در آن آئینه برآشفته می شود. او درصدد باز پس فرستادن نقاشی است؛ اما ساترلند هنرمندی نیست که بشود به سادگی از آن گذشت و بازاندیشی در آنچه هست، می‌افتد به جان چرچیل!

ساترلند به دیدن چرچیل می‌رود. او به صراحت به چرچیل می‌گوید که هم او را دوست دارد و هم او را قابل ستایش می‌داند؛ اما «پیر شده‌ای آقای چرچیل!» ساترلند هنر را آئینه‌ای می‌داند که باید به چرچیل یادآوری کند که به جنگ سن و سال نمی‌تواند، برود.

تابلو نقاشی ساترلند به دستور همسر چرچیل به آتش کشیده می‌شود. اما آتش اصلی تصویری بود که به جان چرچیل بزرگ افتاد و تا او استعفای خود را اعلام نکرد، رهایش ننمود! چرچیل از دیدن خویش در آئینه‌ هنر به این واقعیت پی‌برد که برای حفظ احترام خودش و کشورش باید کنار بکشد!

امروزه نقاشی ساترلند شاهکاری از دست رفته است؛ شاهکاری که توانست غایت هر هنری باشد. همین نقاشی بود که انگلستان آن روز را از اشتباهات مردان بزرگش رهانید. فرد پیر ناخودآگاه دل‌بسته‌ افکار کهنه است! این طبیعت آدمی است و نمی‌شود با طبیعت چنین به جنگ برخاست...

منبع گاهنامه مدیر

@pouriabakhtiari
4.3K views13:49
باز کردن / نظر دهید
2022-03-31 11:06:21 تحریک نقطه ترس

اگر میخواهید مردم رو به چیزی ترغیب کنید نقطه ترسشون رو تحریک کنید

سیاستمدارها موقع انتخابات بیشتر از اینکه از برنامه‌های خودشون بگن، سعی میکنن مردم رو بترسونن که اگه رقیبشون رای بیاره اوضاع بدتر میشه
مثلا میگن ببینید اگه فلانی رای بیاره تورم بیشتر میشه، گرونی میاد، زندگیتون سخت میشه، احتمال جنگ بالا میره و…
به عبارتی برای اینکه رای بیارن دست روی نقطه ترس مردم میذارن

خیلی از فروشنده‌های بیمه وقتی میبینن نمیتونن به مشتری بیمه بفروشن،شروع میکنن به داستان سرایی تا بتونن به نقطه ترس مردم برسن
مثلا میگن فلانی توی این تصادف اخیر مجبور شد ۸۰ میلیون از جیبش هزینه کنه اگه ۱۰ میلیون هزینه بیمه بدنه پرداخت می‌کرد الان اینطور نبود


احتمالا این جملات رو زیاد شنیدید
اگه فلان دوره رو شرکت نکنی پس فردا در روابط با همسرت دچار مشکل میشی
این وسیله رو برای بچه نخری بزرگ بشه عقده‌ای میشه
آقا الان این خونه رو نخری فردا فروش رفته‌ها
درس نخونی فردا بدبخت میشی جایی استخدامت نمیکنن
میری وسیله بخری میگن گارانتی نکنی بعدا مشکلی پیش بیاد باید کللللی پول بدی(در صورتیکه عموما وسایل چند سال اول استفاده خراب نمیشن)


شما موقعی میتونید کالا، خدمات، ایده یا… رو بفروشید و برای خودتون مخاطب جمع کنید که برای مردم ترس ایجاد کنید، اکثر مشاغل اینکار رو میکنن، حتی در مذاهب مختلف هم روی نقطه ترس مردم دست میذارن
اگر این گناه رو بکنی میری جهنم
اینکار رو بکنی برکت از زندگیت میره

یا مثلا دقت کنید برای محدودیت اینترنت و اجرای طرح صیانت دقیقا سعی کردن روی نقطه ترس مردم دست بذارن و این مدل روایت‌ها رو تعریف کردن
دختری با دو گیگ اینترنت هدیه باعث شد روابط نامشروع پیدا کنه و باردار بشه
در اینترنت فضا برای فرزندانمان اصلا مناسب نیست باید فیلتر کنیم

یا مثلا هر وقت میخواستن محدودیت برای خانم‌ها در ایران بذارن دست روی نقطه ترس گذاشتند
قدیم‌ترها نمیذاشتن دخترا سواد یاد بگیرن، چون مردم رو ترسونده بودن که وقتی دختر سواد یاد بگیره میره برای پسرها نامه مینویسه
یا نمیذارن برن ورزشگاه چون میگن ممکنه عفت خانم‌ها لکه دار بشه

به عنوان حرف پایانی
دست گذاشتن روی نقطه ترس اگر با نیت دلسوزی باشه اصلا چیز بدی نیست، خودش یک سیاست انگیزشیه ولی باید در جای درست استفاده بشه
مثلا اینکه بترسونی مردم رو محافظ برای تلویزیون و یخچال بخرن یا اینکه مردم رو بترسونی قبل اینکه میخوای کاری انجام بدی حتما با اهل فن مشورت کن خیلی خوبه

و مورد دیگر اینکه
وقتی حس کردید شخصی(سیاستمدار، بقال سرکوچه، خانواده یا…) داره نقطه ترس شما رو تحریک میکنه کمی فکر کنید ببینید خودش از ترس شما ذینفعه یا نه
از طرفی حتما قبل از اینکه کاری بکنید با یک شخص مشابه مشورت کنید(مثلا اگه برای خرید ملک فروشنده‌ای شما رو ترسوند از افزایش قیمت حتما قبل خرید با یک فروشنده دیگه مشورت کنید)

@pouriabakhtiari
5.3K views08:06
باز کردن / نظر دهید
2022-03-28 15:29:05 تصور کنید در اینستاگرام پست مورد علاقتون رو میبینید و این موضوع رو برای دوستتون تعریف میکنید و دوستتون نظری کاملا مخالف شما میده، طبیعتا ناراحت میشید، شب میرسید منزل و برای همسرتون ماجرا رو تعریف میکنید، دیدگاه دوستتون رو چطور توصیف میکنید؟ ‏احمق، دیوانه،…
4.5K views12:29
باز کردن / نظر دهید
2022-03-28 15:27:49 تصور کنید در اینستاگرام پست مورد علاقتون رو میبینید و این موضوع رو برای دوستتون تعریف میکنید و دوستتون نظری کاملا مخالف شما میده، طبیعتا ناراحت میشید، شب میرسید منزل و برای همسرتون ماجرا رو تعریف میکنید، دیدگاه دوستتون رو چطور توصیف میکنید؟
‏احمق، دیوانه، خنگ نفهم و…

این مدل دیدگاه شما نوعی تبعیض برعلیه معلولیت هست که بهش میگن توانایی‌گرایی!
‏توانایی‌گرایی یعنی ماها باور داریم که توانایی‌های معمولی برتر هستن. این دیدگاه در قالب یک نگرش، کلیشه یا یک اظهار نظر یا رفتار توهین آمیز آشکار ظاهر میشه.
‏مثلا میگیم “فلانی از نظر عاطفی فلجه”

نکته مهم اینجاست:
‏“توانمندی بزرگتر از زبان است”

‏توانایی‌گرایی باعث چی‌ میشه؟
‏۱.تعصبات، ناخودآگاه ما رو آشکار میکنه یعنی نگرش ما نسبت به معلولیت در زبانی که استفاده میکنیم نمایان میشه.
‏مثلا ممکنه در ظاهر برات فرد معلول و عادی فرقی نکنه ولی وقتی حرف می‌زنی ناخودآگاهت آشکار میشه

‏۲.باعث به وجود اومدن سوگیری مضر در مورد ناتوانی میشه، وقتی با معلولیت به عنوان یک شوخی، استعاره یا تعبیر رفتار میکنید، شما در حال گسترش این ایده هستید که غیرانسانی کردن و انگ زدن به معلول خیلی عادیه، از طرفی با تکرارش خود معلول هم این رو به صورت درونی میپذیره

۳.شما وقتی به جای ابراز عقیده یا ایده به توانایی‌های جسمی و ذهنی یک نفر حمله می‌کنید، بیشتر به افراد دارای معلولیت انگ می‌زنید.
‏مثلا میگیم ”ترامپ با موهای زردش، قانون احمقانه مهاجرت رو وضع کرد”
‏ما داریم درباره سیاست مهاجرت اظهار نظر می‌کنیم ولی بیشتر به یک معلول داریم انگ میزنیم.

راه حل چیه؟
‏۱.ناتوانی اطرافتون رو بپذیرید، سعی نکنید ناتوانی رو برطرف کنید، سعی کنید ظلم و دیدگاه رو اصلاح کنید
‏ما باید از این طرز فکر که یک معلول "چیزی کمتر از بقیه" داره، خارج بشیم، اینجاست که تبعیض شروع می شود.
‏بیش از یک میلیارد نفر در سراسر جهان، دارای نوعی معلولیت هستند.

‏۲.یاد بگیرید، یاد بگیرید، یاد بگیرید.
‏‌دایره لغاتتون رو گسترش بدید و تلاش کنید بیشتر شنونده باشید تا حرف بزنید این باعث میشه به تعصباتتون بیشتر آگاهی پیدا کنید
‏به دنبال مقالات، کتاب‌ها، ویدیوها، پادکست‌ها و سایر آثار نویسندگان و فعالان معلول باشید.

‏۳.در مورد هویت افراد به فرضیاتتون توجه نکنید به عبارتی وقتی از هویت کسی مطمئن نیستید، فقط بپرسید.
‏مثلا اگه کسی در تشخیص رنگ ها مشکل داره سریع به این فکر نکنیم که کور رنگی داره، بپرسیم ازش این خودش یک نوع احترام هست!

۴.وقتی اشتباه می کنید، واقعاً عذرخواهی کنید.
‏وقتی کسی به شما میگه چیزی بی‌احترامیه، لازم نیست بپرسید چرا این حرف، شوخی یا.. شما چرا بی احترامیه اون فرد آسیب دیده و این مشکل رو شما در قالب یک کنایه جک یا.. دارید تعریف میکنید پس باید عذرخواهی کنید بجای توجیه کردن.

@pouriabakhtiari
4.5K views12:27
باز کردن / نظر دهید
2022-03-28 00:13:16
نتایج مطالعه‌ای جدید نشان می‌دهد مردان همواره خود را باهوش‌تر از زنان می‌دانند؛ در مقابل زنان نیز بهره هوشی خود را دست کم می‌گیرند. علی‌رغم شواهد بی‌شمار روان‌شناختی و نظریات پژوهشگران روان‌شناسی حوزه هوش (IQ) که با صراحت می‌گویند مردان و زنان از لحاظ بهره هوشی با هم برابر هستند و جنس باهوش‌تر وجود ندارد، همچنان تفاوت‌های جنسیتی در هوش خود تخمینی (SEI) به نحوی گسترده گزارش می‌شود. در واقع قوی‌ترین عواملی که تخمین بیش‌ از حد بهره هوشی را تعیین می‌کند جنس زیستی و سپس جنسیت روان‌شناختی است. افراد تمایل دارند که هوش خود را دست بالا بگیرند؛ گرچه آن‌ها باهم فرق دارند. برخی در توانایی‌های فکری خود تردید دارند، اما برخی دیگر استعدادهای خود را بیش‌ از حد ارزیابی می‌کنند. در مجموع مردان به شکلی سیستماتیک خود را به طور قابل‌توجهی در مقایسه با زنان باهوش‌تر می‌دانند؛ در مقابل زنان نیز به شکلی سیستماتیک هوش خود را دست‌کم می‌گیرند؛ پدیده‌ای که در بسیاری از فرهنگ‌ها به وضوح مشاهده می‌شود.

به این اثر «غرور مردانه - تواضع زنانه» گفته می‌شود.

Source: Frontiers in Psychology
@pouriabakhtiari
4.9K views21:13
باز کردن / نظر دهید
2022-03-25 10:30:26 همیشه برای ما از خوبی‌های شرکت اپل گفتن. این که چقدر در مدیریت کیفیت، بازاریابی و ایجاد وفاداری موفق بوده و چه خدماتی به بشریت کرده. اما تاحالا فکر کردین آیفون، چه چیزهایی رو از ما گرفته؟ تا آخر این پست با ما همراه باشید تا بهتون بگیم چیز بعدی که قراره آیفون از ما بگیره، چیه؟

۱. باتری قابل تعویض

تا قبل از آیفون، باتری گوشی به سادگی در دسترس و قابل تعویض بود. اما شرکت اپل فهمید که مردم بیشتر از هر چیز دیگه‌ای به‌خاطر باتریه که گوشی عوض می‌کنن. پس درِ باتری رو به روی ما بست تا بتونه گوشی‌های بیشتری بفروشه، و البته موفق هم شد.

۲. کارت حافظه

این که با یک کارت کوچیک و ارزون، به راحتی بتونید حافظه گوشی خودتون رو افزایش بدید خیلی حس خوبی داره. اما اپل سوال کرد که چرا باید شرکت‌های سندیسک و سامسونگ از این نیاز مشتری سود ببرن؟ وقتی مردم حاضرن برای حافظه بیشتر به ما پول بدن؟ برای همین کارت حافظه رو کنار گذاشت.

۳. جک هدفون

اپل به بهانه داشتن جای بیشتر برای باتری بزرگ‌تر، جک هدفون رو حذف کرد. عاشقان موسیقی این کار رو دوست نداشتن، چون هرگز بلوتوث نمی‌تونه به گرد کیفیت هدفون‌های حرفه‌ای کابلی برسه. اما چرا اپل با حذف دکمه سایلنت جای بیشتر باز نکرد؟ درسته، چون اپل قصد داشت به ما هدفون بلوتوث بفروشه. و باز هم موفق شد.

۴. شارژر و هدفون
شارژر قوی‌تر و هدفون بهتر، یکی از ابزارهایی بود که شرکت‌هایی مثل وان‌پلاس باهاش به جنگ اپل می‌رفتن. پاسخ اپل چی بود؟ حذف شارژر و هدفون از جعبه. با این کار اپل میلیون‌ها دلار سود کرد.

۵. طراحی
تا قبل از آیفون ۶، شرکت‌ها هر سال یه گوشی جدید طراحی می‌کردن. اما آیفون ۶، ۶اس، ۷ و ۸ از یک طراحی استفاده می‌کردن. طراحی آیفون ۱۰، ۱۰اس، ۱۱، ۱۲ و ۱۳ هم تحول عظیم نداشت و به چند اصلاح کوچیک خلاصه شد. طراحی آیفون ۱۴ هم قرار نیست متحول بشه و به غیر از تغییر در شکل ناچ، تغییر دیگه‌ای نخواهد داشت.

۶. و حالا... چیپست!

این تغییر قراره برای آیفون ۱۴ رخ بده. و شاید عجیب‌ترین کاری باشه که تاحالا اپل انجام داده. بعد از سیستم عامل اختصاصی، چیپست اختصاصی، همیشه بزرگ‌ترین نقطه قوت آیفون بوده. و تمام گوشی‌های اپل، چه پرو، چه مینی و چه معمولی از یک چیپست قدرتمند استفاده می‌کردن. اما اپل اینجا هم از سود بیشتر نگذشت.

در سری ۱۴، فقط آیفون‌های پرو چیپست جدید دریافت می‌کنن و آیفون‌های معمولی و مینی، با چیپست سال قبل عرضه می‌شن! مهم‌ترین اتفاقی که میفته اینه که پردازش تصویر در ایفون ۱۴ و ۱۳ هیچ تغییری نمی‌کنه و غیر از یک تغییر کوچیک ظاهری، آیفون ۱۴ هیچ ویژگی جدیدی نخواهد داشت، مگر در مدل‌های پرو و پرومکس.

اما به نظر میاد باز هم مشتری‌ها اهمیتی به این تغییر ندن و مثل همیشه به برند اپل وفادار بمونن. گویا حتی اگر اپل خود گوشی رو هم از جعبه حذف کنه، باز کسی ازش ناراحت نشه.

@pouriabakhtiari
6.0K viewsedited  07:30
باز کردن / نظر دهید
2022-03-23 20:28:20 اصل پیتر

چرا در سازمان‌ها این همه مدیر بی‌کفایت داریم؟

کسب‌وکار موفقی رو تصور کنید که بخاطر عملکرد خوب فروشندش پیشرفت زیادی کرده، شرکت بخاطر ابن عملکرد خوب به فروشنده ارتقا میده و اون شخص سرپرست فروش میشه، در جایگاه سرپرست هم به خوبی عمل میکنه و بازهم شرکت بهش ارتقا میده و حالا اون شخص یکی از مدیران ارشد شرکت میشه!


این فرد اصول فروش و بازاریابی رو به خوبی بلد بود و در کار فروش هم بسیار موفق عملکرده بود ولی چون مدیر ارشد نیاز به دانش مدیریت داره و اون شخص آموزشی برای مدیریت ندیده عملکردش به شدت افت میکنه و به عنوان مدیر نمی‌تونه در مذاکره‌ها شرکت ‌کنه و دانش مدیریت تیم رو هم نداره. حالا اون فرد میبینه که جایگاه فعلیش فراتر از توانایی‌ها و صلاحیتشه.

روی همین حساب آقای ”لارنس جی پیتر” در سال ۱۹۶۹ یک قانونی رو در مدیریت مطرح کرد به نام قانون پیتر
این قانون به طور خلاصه میگه:
شرکت‌ها عموما برای ارتقای کارکنانشون به جای اینکه توانمندی‌ها و شایستگی‌های اون شخص برای فعالیت در موقعیت جدید رو ارزیابی کنن، به دستاوردهاش در موقعیت قبلی توجه میکنن.

یکی‌ از علت‌هایی که در سازمان‌ها مدیران ‌بی‌کفایتی رو میبینیم که شایستگی جایگاهشون رو ندارن هم همینه!
چون این افراد در موقعیت قبلیشون خوب عمل می‌کنن و به همین خاطر ارتقا میگیرن و این روند تا وقتی ادامه پیدا می‌کنه که هر فرد به جایگاهی برسه که شایسته اون جایگاه نیست. بنابراین، دیگه شایسته ترفیع شغلی نبوده و در جایگاهی باقی می‌مونن که در اون بی‌کفایت هستند.
عموما تا جایی در این جایگاه باقی میمونن تا بازنشست یا اخراج بشن!


چند توصیه:
۱.مدیریت یک موهبت و هدیه نیست که بخاطر تقدیر از کارمند خوبمون بهش اعطا کنیم.
مدیریت یک علم و هنره، پس اگه میخوایم سمت مدیریت رو به کسی بدیم باید از شعور و دانش مدیریتی اون شخص مطمئن بشیم.

۲.اگر میخوایم شخصی رو برای پوزیشن مدیریت انتخاب کنیم باید براش یک نقشه راه تهیه کنیم که مهارت های لازم برای ارتقا شغلی رو داشته باشه، نه اینکه وقتی به سمت مدیریت رسید تازه بخواد با آزمون و خطا تجربه کنه و یاد بگیره.

۳.یک مدیر کارش مدیریت هست و بیشتر از هرچیزی به دانش مدیریتی نیاز داره نه ریز مسائل فنی.
تجربه نشون داده وقتی کارگر و کارشناس به سمت‌های مدیریتی میرسن بیشترین تنش رو با زیردستانشون خواهند داشت چون در کوچکترین مسایل هم نظر میدن و دخالت میکنن و نمیذارن زیر دست با روش و فکر خودش کار رو پیش ببره.

‏۴.هر موقعیت شغلی و هر ارتقایی رو قبول نکنید.
‏وقتی بهتون یک سمت شغلی پیشنهاد میشه فارغ از اینکه اون سمت جذابه ‌حقوقش چقدر هست نگاهی به سطح خودتون بکنید ببینید واقعا در توانتون هست یا خیر؟
‏باور کنید افت درجه یا بد شدن عملکرد آثارش خیلی مخرب تر از اونیه که فکر میکنید!

@pouriabakhtiari
5.0K views17:28
باز کردن / نظر دهید