Get Mystery Box with random crypto!

•|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|•

لوگوی کانال تلگرام romanlove_maf — •|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|• م
لوگوی کانال تلگرام romanlove_maf — •|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|•
آدرس کانال: @romanlove_maf
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین: 1.37K
توضیحات از کانال

°﷽°
پارت‌گذاری: روزانه ۲ پارت(به جز جمعه ها)
رمان هام
میخواهم اربابت باشم💦
رمان مافیا 🔥
نویسنده✍: خزان
دلم از اون با هم یکی شدنا میخواد که پاهامون توی هم گره خورده و لبام رو گردنت چسبیده💋
لفت نده🥺میوت کن🔇
🔴هر گونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد🔴

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 58

2021-07-05 21:50:18 #پسره.دختره.رو.شب.میبره.جنگل.و...

صبح با خستگی بلند شدم که دیدم نیماک توی اتاقم وایساده.
با تعجب گفتم تو اینجا چیکار میکنی؟
گفت اومدم ببرمت جنگل با هم حرف بزنیم. چشم هام اندازه گردو شد و طبق عادتم لبام رو غنچه کردم که...

#به.دلیل.مثبت.هجده.بودن.این. قسمت.از.گذاشتن.این.قسمت.معذوریم.

ادامه...

نینا: داشتم با نیماک توی #جنگل قدم میزدیم که یکدفعه حولم داد که پشتم خورد به #درخت و کنار گوشم گفت: گوش کن. یک #صدایی داره میاد.

با دقت گوش کردم ببینم صدای چیه که یکدفعه چیزی پشت سر #نیماک موجودی دیدم که قدی بلند داشت و چشم هاش وایی... نه... چشم هاش #قرمز بود. این یعنی...

https://t.me/majnoon_hay_faratabiee

#ترسناک‌ترین‌رمان‌تلگرام
#مواظب‌پشمات‌باش
5 views☬✞𝐤𝐡𝐚𝐳𝐚𝐧✞☬, 18:50
باز کردن / نظر دهید
2021-07-05 21:50:18 دختره نصف شب تو خونشون یه...
#پارت.واقعی

نصف شب بود بلند شدم بدجور تشنم شده بود رفتم تو اشپزخونه اب که خوردم موقع برگشت چیزی #محکم کوبیده شد بهم و #پرت شدم روی زمین....

چشم هام رو با ترس باز کردم و به چشم های قرمزی که جلوم بود خیره شدم تو اون تاریکی نزدیکم شد با دیدن موجود روبه روم خواستم #جیغ بزنم که گفت:
_ متعلق به منی....

@majnoon_hay_faratabiee
@majnoon_hay_faratabiee
@majnoon_hay_faratabiee
#فکرش.رو.کن.یه.خون.آشام.نصف.شب.بیاد.بهت.بگه.دوست.داره
#نصف.شب.یه.موجود.عجیب.تورو.متعلق.به.خودش.بدونه.و.بخواد...
5 views☬✞𝐤𝐡𝐚𝐳𝐚𝐧✞☬, 18:50
باز کردن / نظر دهید
2021-07-05 21:25:01 #پارتی_از_آینده
#دختر_شیطان

دوباره چسبوندمش به دیوار و دم #گوشش بازدممو ازاد کردم که اومی گفت و همینطور که #بهشتش درگیر #مردونگیم بود دستمو گرفت و گذاشت روی #سینه هاش و با شیطتنت گفت:شروع کن ئاکام ..#میخوامت.
مردونگیمو هل دادم داخل و چسبیده بهش سرمو توی گودی #گردنش فرو کردم و بوسه های ریز و کوچیکی بهش زدم که گرگم‌ زوزه‌ کشید‌ هیچ وقت از این توله گرگ‌ خسته نمیشدم

با دیدن قیافه پراز #لذتش ، با شرارت لبخند زدم و یکدفعه محکم و پر قدرت #تلنبه هامو توی #بهشتش آغاز کردم‌ که #نالش‌ اوج‌ گرفت....


میخای ادامه‌ شو بخونی‌؟بدو‌ تو چنل‌ که‌ دختره دو رگه‌ زیر جفت گرگینش‌ هر شب جر میخوره

ورود‌ افراد زیر ۱۸‌ ممنون
https://t.me/joinchat/FLYnTetd6Qk3M2Jk
8 views☬✞𝐤𝐡𝐚𝐳𝐚𝐧✞☬, 18:25
باز کردن / نظر دهید
2021-07-05 20:50:54 #پارت۲۴ #رمان_مافیا #به_قلم_خزان داشتم میرفتم اتاقم که یهو سام صدام زد ! من : بله سام : ب...یا هیچی خواستم ببنیم چیزی لازم داری ؟ من : اره سام : چی من : حرف زدن با تو و شنیدن حقایق سام : باشه بیا اتاقم من رفتیم داخل اتاق من : …
11 views☬✞𝐤𝐡𝐚𝐳𝐚𝐧✞☬, 17:50
باز کردن / نظر دهید
2021-07-05 20:50:15 #پارت۲۳ #رمان_مافیا #به_قلم_خزان با هم نشسته بودیم که در ویلا باز شد ... یه ماشین لامبورگینیه زرد وارد ویلا شدتا سام ماشینو دید سریع رفت جلوش و دست زد ... 《 وا چه مرگشه رفته جلو ماشین دست میزنه 》 یهو یه پسر قد بلند حدود ۱۹۰ اینا از ماشین…
10 views☬✞𝐤𝐡𝐚𝐳𝐚𝐧✞☬, 17:50
باز کردن / نظر دهید
2021-07-05 11:56:34 #بیو ~•° °•~


یك روحِ خوشحال
بهترین سپر در برابر یك دنیاي ظالمِه..!

     ‌‌‌ ‌‌⃤••𝗔 𝗛𝗔𝗣𝗣𝗬 𝗦𝗢𝗨𝗟
              ɪs ᴛʜᴇ ʙᴇsᴛ sʜɪᴇʟᴅ ғᴏʀ ᴀ
ᴄʀᴜᴇʟ ᴡᴏʀʟᴅ..!

@romanlove_maf
25 views☬✞𝐤𝐡𝐚𝐳𝐚𝐧✞☬, 08:56
باز کردن / نظر دهید
2021-07-05 11:55:58 #بیو ~•° °•~

بی تَفاٰوت تَر از هَمیشه =]
●━━━─ ᴹᵒʳᵉ ᴵᶰᵈᶤᶠᶠᵉʳᵉᶰᵗ ᵀʰᵃᶰ ᴱᵛᵉʳ ─── ⇆

@romanlove_maf
23 views☬✞𝐤𝐡𝐚𝐳𝐚𝐧✞☬, 08:55
باز کردن / نظر دهید
2021-07-05 11:55:43 #بیو ~•° °•~

ناراحت بشم ناراحت میکنم (:
⃟○━ ⌞ 𝒊𝒇 𝒊'𝒎 𝒖𝒑𝒔𝒆𝒕, 𝒊'𝒍𝒍 𝒖𝒑𝒔𝒆𝒕 𝒕𝒉𝒆𝒎⌝ ━─⇆

@romanlove_maf
23 views☬✞𝐤𝐡𝐚𝐳𝐚𝐧✞☬, 08:55
باز کردن / نظر دهید
2021-07-05 11:55:10 #بیو ~•° °•~

خیلی رویا به خودم بدهکارم!
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ⁱ ᴏʷᵉ ᵃ ʟᵒᵗ ᴏᶠ ᴅʳᵉᵃᵐ ᴛᵒ ᴍᵃʸˢᵉˡᶠ
‌‌ ‌‌‌‌──• · · · ⌞ ⌝ · · · •──

@romanlove_maf
22 views☬✞𝐤𝐡𝐚𝐳𝐚𝐧✞☬, 08:55
باز کردن / نظر دهید
2021-07-05 11:51:21 #پارت۲۲ #رمان_مافیا #به_قلم_خزان خب از حالا نقشمو شروع میکنم ... #شب سام با ماشین مشکی اومد بعد منو دید که تو حیاط نشستم سریع از ماشین پیاده شد اومد بهم گفت : چی شده من بغلش کردم و گفتم : ممنونم ازت . نفس که میکشیدم توی بغلش بوی عطرش هوش…
24 views☬✞𝐤𝐡𝐚𝐳𝐚𝐧✞☬, 08:51
باز کردن / نظر دهید