Sabksher

2021-08-01 00:18:53 #شب_ششم
#قاسم
#زمینه

بند اول

داری میری به سمت میدون
عمو به قربون تو قاسم
تازه دوماده من رسیده
وقت مراسم

امانت برادر من
نفس دیگه به سینه تنگه
عزیزه قلبم تک و تنها
میون جنگه

دل کندنت راحت نمیشه
با هیچکی هم قامت نمیشه
عمو تنت انقد کوچیکه هیچ زره اندازت نمیشه

آیینه ی مجتبایی
تو جنگ شبیه مرتضایی
ببین که پشت سرت عمه دیگه داره میشه فدایی

میری و عمو دل بریده
میبینی که موهام سفیده
دنبال تو عمه دویده
گل برادر

احلی من عسل رو لباته
توفیق شهادت دعاته
تصویر حسن تو نگاته
گل برادر
..........

بند دوم

افتادی روی زمین عزیزم
نشست به سر ضربه ی کاری
عمو برات عزا گرفته
بابا نداری

چی شد عمو که قد کشیدی
شدی دیگه گوشت جویده
عمه نفهمه روی جسمت
مرکب دویده

چرا جوابمو نمیدی
مگه حال منو ندیدی
عمو ببین عزیز قلبم به آرزوت آخر رسیدی

تو آغوشی دردم همینه
اینکه پاهات روی زمینه
خدا کنه عمه نیاد جسم تو رو پرپر ببینه

بی تابه دلم قد خمیدم
با ناله ی تو من بریدم
به پیکر تو دیر رسیدم
تازه دومادم

جسم تو لگدمال اسباست
پهلوی تو هم مثل زهراست
میبینی عمو دیگه تنهاست
تازه دومادم

@sabksher باز کردن / نظر دهید

2021-08-01 00:18:13 #شب_ششم
#قاسم
#زمینه

بند اول

عمو نشکن دل قاسم
ببین چشمامو گریون
علی اکبر دیگه رفته
سهم من میشه میدون

من که یادم نمیره
شبی که بی مَثَل بود
میگفتی از شهادت
که احلی من عسل بود

نامه ی بابام تو دست عمو
میبینم دیگه شکسته عمو
ای وای عموی من خمیده
........
بند دوم

نوشته توی این نامه
درد من کربلاته
حسن نیستش کنار تو
قاسم من فداته

دارم میرم میبینم
که عمو بی قراری
من بمیرم نبینم
واس قاسم میباری

باشه زره ها به تن نشدن
حریف یل حسن نشدن
وقتی عمو داره میبینه
.........
بند سوم

گرفته دشمنِ نامرد
همه دور و برم رو
ضربه ی نیزه و شمشیر
شکست آخر سرم رو

بدجوری افتادم من
پیکرم غرق خونه
عمو با چشم خونبار
برام روضه میخونه

ای عمو دیده کشیده شدم
با ضربه ی نعل خمیده شدم
ای کاش نیاد عمه ببینه

@sabksher باز کردن / نظر دهید

2021-07-30 17:35:46 #شب_پنجم
#عبدلله
#واحد

افتاده است بین عدو وای من عمو
عمه ببین چگونه شده پاره تن عمو
دست‌مرا گرفتی و من آه میکشم
من میروم دگر نشده بی حسن عمو
........
من آمدم برای عمویم سپر شوم
حتی اگر به ضربه چنین پاره پر شوم
من آمدم که حامی جسم عمو شوم
حتی اگر به نیزه چنین خون جگر شوم
........
با نعل های تازه دگر بیصدا شدم
با ضرب نیزه ها از عمویم جدا شدم
بابای من رسیده که وقت سفر رسید
شکر خدا که پیش عمویم فدا شدم
..........
عمه مرا ببخش که اینگونه مضطری
من را ببخش شاهد این پاره پیکری
تو ماندی و غم من با غم عمو
دیدی که رفته است روی نیزه ها سری

@sabksher باز کردن / نظر دهید

2021-07-30 17:30:29 #شب_پنجم
#عبدلله
#زمینه

بند اول

خیلی غمگینی
از غم میشینی
افتاده روی خاک همه دور و برش
عمه داری میبینی

من‌هم غم دارم
دارم میبارم
دستمو تو رها بکن عمه برم
وقتی هستم و یارم

عمه میبینی عمو خیلی غریبه
تشنس و بی نصیبه از یه جرعه ی آبی

عمه میبینی خیلی سخته بی یاره
رفت سه شعبه بیاره خیلی توی عذابی
.....
بند دوم

دستم رها شد
حاجت روا شد
میبینی که میرم میبینم غریبی
قد تو دیگه تا شد

دستم سپر شد
پاره این پر شد
افتادم پره خون پیش جسم عمو
دیگه وقت سفر شد

عمه میبینی تو یه گوشه بی جونم
میبینی پره خونم داری میباری عمه

عمه میبینی زیر مرکبا میرم
بعد اینکه میمیرم خیلی غم داری عمه
........
بند سوم

چشمامو بستم
پاره تن هستم
عمه کاشکی نیای ببینی یه طرف دیگه افتاده دستم

اشک پیوسته
میشینی خسته
میببنی جای نعل مونده روی تنم
که سینم رو شکسته

عمه میبینم که غریب گیر آوردن وقتی معجرو بردن بدن تو کبوده
عمه میبینم دیگه وقت فراره کف پا پر خاره وقتی آتیش و دوده

@sabksher باز کردن / نظر دهید