Sabksher

2021-07-23 21:44:41 #شب_سوم
#زمینه
#رقیه

بند اول

من خیلی خستم
چشمامو بستم
بعد رفتن تو همه جا زدنم
دیگه خرد و شکستم

میلرزه پاهام
بارونه چشمام
از رو ناقه بابا افتادم نیمه شب
اگه خونیه دستام

بابا میبینی رو پام آبله دارم
من از حرمله دارم ترس و واهمه بابا

بابا میبینی که چشام پر خونه
رد سیلی نشونه روی گونمه بابا

خستم ای بابا
........

بند دوم

قلبم بی تابه
مثل یک خوابه
اومدی پیش من تو میون طبق
ولی توی خرابه

دیدم زخماتو
پاره رگهاتو
میبینم که چقد پر خونه نگات
عمه بسته نگاتو

بابا میبینم که لب تو کبوده
بوی هیزم و دوده سوخته موی تو بابا

بابا میبینم که سرت رو بریده
خون تازه چکیده از گلوی تو بابا
.......
بند سوم

پاهام لرزیده
چشمام چی دیده
فقط اینو بگم تو که رفتی سفر
عمه بی تو خمیده

روی پای من
ای دنیای من
تو آروم خوابیدی دارم قصه میگم براتو بابای من


بابا افتادم زنجیرو که کشیدن قد من رو ندیدن گردنم پره درده
بابا افتادم به سینم که لگد زد بابا ضربه ی بد زد به من رحمی نکرده

@sabksher باز کردن / نظر دهید

2021-07-23 21:41:46 #واحد
#رقیه
#شب_سوم

با درد دوری پدرم گریه میکنم
یا از کبودی کمرم گریه میکنم
آتیشه خیمه ها که زبانه به من کشید
بر لاخه لاخه موی سرم گریه میکنم
.........
من دردسر شدم به دل اهل قافله
از بس که پای من پره از زخم آبله
زنجیر میزدن به روی گردن ولی
میترسم از نگاه پر از بغضه حرمله
..........
بوسه زنم خرابه به لبهای پرپرت
ای وای من که پر از زخمه بر سرت
سر آمدی ولی به کجا مانده پیکرت
بابا خوش آمدی به غریبی دخترت
......
دیده خمیده از پس این ناقه ها شدم
دیدی که با عصا دگر‌از جام‌پا شدم
بابا مرا ببر که نفس نیست در برم
بابا مرا ببر که به غم آشنا شدم

@sabksher باز کردن / نظر دهید