2022-12-08 00:30:59
نامهای برای خدا
رحیم قمیشی
خدایا!
صد خانواده شهید به من گفتهاند نمیدانیم چطور، ولی باید کاری بکنیم.
صد تن از دوستان جانباز و ایثارگرم پرسیدهاند آخر چهکار کنیم. یعنی هیچکاری از دستمان برنمیآید، در این وانفسا
خودم صد بار به خودم گفتهام نمیشود تا ابد نگاه کرد، حرف زد و به امید اتفاقات دل بست.
صد بار کاغذ برداشتهام، نامهای بنویسم، پارهاش کردهام.
خدایا!
قبول کن تو خودت ایستادهای جلوی ما!!
آنقدر گفتی نمیگذارم حقها ضایع شوند
آنقدر گفتی آینده برای مظلومان و مبارزان است
آنقدر گفتی روز ظالمان خیلی سخت است
که ما باور کردیم!
خدایا!
یعنی نمیشنوی صدای دلهایمان را
مگر تو نگفتی یک نیکی را صد حسنه میدهی؟
مگر نگفتی پس از هر سختی گشایشهاست!
مگر نگفتی از شما حرکت، برکتش با من
نگو نگفتی...
خدایا!
نمیبینی به جوانها میگویند آشوبگر
مخالفان آرام را میگویند نق زن
منتقدین را میگویند اغتشاشگر
مردم دست خالی را میگویند خشونتطلب
همانها که اسلحه دارند...
خدایا!
زندانها را نمیبینی!؟
حکمهای اعدام را نمیشنوی
مفسد فیالارضها را نمیبینی، همه جوان!
مردان دین را نمیبینی چه لال
مقصر خودِ خودتی خدا...
نباید این همه امید میدادی به ما
نباید همهاش با رمز صحبت میکردی
نباید میگفتی من شما را میبینم و میشنوم
آن وقت انتظار ما از تو اینهمه نبود...
خدایا، کفر نمیگویم
عزیزتر از خانوادههای داغدار هم هست
عزیزتر از جانبازان و درد کشیدهها هست
عزیزتر از زندانی کشیدههای بیگناه هست
آنهمه از یوسف گفتی که چطور نجاتش دادی
از یونس گفتی که از دل ظلمات بیرونش آوردی
از یعقوب گفتی چطور دلش را شاد کردی
چرا نگفتی همه آنها مال گذشته بوده!
و دیگر ما را سپردهای به خودمان...
به همانها که ذرهای درکمان نمیکنند
تا میگوییم شما را نمیخواهیم
میگویند حکم خداست!
میگوییم زندگی معمولی
میگویند فرمان از آسمان است
میگوییم مگر خدا آزاد نیافریدمان
خدا هم نخواست به زور ایمان بیاوریم
میگوییم مگر جان عزیز نیست، آسان میگیریدش
خدا نیافریدمان تنها غم و غصه داشته باشیم
میدانی، به ما میخندند...
خدایا، مسخرهمان میکنند!
و ما از عمق جان میسوزیم.
خدای تنها ماندهها
خدای دل شکستهها
خودت را نشان بده
یک بار
تا بتوانم به پسرم بگویم من سالها دروغ نگفتم
به دخترانم بگویم ببینید چه خدایی داریم، مهربان
که میشنود صدایمان را
میبیند ما را
خدایا!
ما الان لازمت داریم نه بعدها
نه بهشتت را میخواهیم، نه وعدههای آن دنیا را
اصلا نمیخواهیم با صابرین باشی...
با حقطلبان باش!
نه صد سال دیگر
نه هزار سال پیش
امروز!
خدای دلسوختگان
بیا و خودت را تبرئه کن...
یا بگو هر چهگفته بودی شوخیای بوده
یا بیا و طرف مظلوم را بگیر
هر چه تقلا کردم راهی پیدا کنم حاکمانت را بفهمانم بدتر از ظلم به نام خدا چیزی نیست
کشتن به نام خدا
زندان به نام خدا
خفقان به اسم خدا
نتوانستم!
هر راهی را آزمایش کردم، نشد...
آنطرف خود را متصل به تو میبیند
اینطرف حق آزاد بودنش را میخواهد
آنطرف خود را سایه تو میبیند
اینطرف دلش با توست
حتی وقتی لج میکند و نماز نمیخواند
حتی وقتی مومنان تو را مسخره میکند...
خدایا!
به آخر خط رسیدهام
راستش را بگویم
اگر تو در معادلات ما نبودی
وضع ما شاید به این بدی نبود!
خدایا!
ما حتی وقتی انکارت میکنیم دلمان پیش توست
نگذار همین یک ذره ایمانمان
از دستمان برود...
نگذار تاریکی دلمان را بگیرد
من که دیدهام وقتی بخواهی، چه میشود!
نگذار تصور کنم بازنشسته شدهای
یادت هست در اسارت چطور به دلمان نور میتاباندی
یادت هست در اوج ناامیدی چطور نجاتمان میدادی
ببا یک چشمه دیگر نشانمان بده...
ببین ما چه منتظریم
ببین چقدر حرکت کردیم
ببین چه مردم خوبی داریم
دستت را بیاور جلو برای آشتی!
ما هم دستمان کشیده است...
خدایا!
اگر کاری نکنی...
نه نمیشود!
فقط
زودتر کاری بکن
همین...
@ghomeishi3
https://t.me/ghomeishi3/2198
172 views21:30