Get Mystery Box with random crypto!

شرح زیارت جامعه کبیره(آیت الله ضیاءآبادی)

لوگوی کانال تلگرام sharhe_jamee_kabireh — شرح زیارت جامعه کبیره(آیت الله ضیاءآبادی) ش
لوگوی کانال تلگرام sharhe_jamee_kabireh — شرح زیارت جامعه کبیره(آیت الله ضیاءآبادی)
آدرس کانال: @sharhe_jamee_kabireh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 84
توضیحات از کانال

باعرض سلام خدمت بزرگواران عزیز
ان شاءالله هرروزقسمتی ازشرح مضامین گهربارجامعه کبیره درکانال گذاشته میشود.
امیداست پس ازخواندن،درانتشاراین مضامین گهربار در (گروه هاوکانال ها)کوشاباشید.
میتوانیدبا لینک خودتان نشر دهید.
اجرتان با آقاصاحب الزمان عج
@A_Sh_J_K

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2018-04-22 14:12:42 با عرض سلام و خسته نباشید
باتوجه به امکان فیلتر شدن تلگرام میتوانید با مراجعه به لینک های زیر ادامه مطالب بالا را دریافت نمایید.
http://www.ahadith.ir/fa/s-z-j/97-ayatollah-ziaabadi.html

http://jameah.blogfa.com/post/10/شرح-زیارت-جامعه-کبیره-آیت-الله-ضیآء-آبادی

http://www.zahra-media.ir/آیت-الله-سید-محمد-ضیاء-آبادی-شرح-زیارت/
650 viewsAli .., edited  11:12
باز کردن / نظر دهید
2018-04-09 20:23:31 #شرح_زیارت_جامعه_کبیره (آیت الله سید محمد ضیاءآبادی)

جلسه صد و هشتاد و هشتم

و أَهْلِ الذِّكْرِ وَ أُولِي الْأَمْرِ وَ بَقِيَّةِ اللَّه

«سلام و درود و تحيّت و عرض مودّت ما به آستان اقدس آن بزرگواران و اماماني كه] اهل‌الذّكر،اولي‌الامر و بقيّة الله‌اند».

مفهوم بقيّة ‌الله

بقيّة الله يعني باقيمانده از حجّت‌هاي خداكه براي هدايت آدميان از جانب خدا آمده و رابط خدا و عالم انسان بوده‌ اند.آن بزرگواران يكي بعد از ديگري آمدند و ارتباط خدا و انسان را تحكيم كردند و رفتند تا نوبت نبوّت ختميّه رسيد و بعد از آن‌ حضرت نيز اوصياي بزرگوارش، ائمّه‌ي معصومين‌(علیهم السلام)همان كار را انجام مي‌ دهند و ارتباط خدا و عالم انسان را تحكيم مي ‌كنند.
وحي تشريعي و وحي تبييني
البتّه،ارتباط با عالم ربوبي از طريق وحي تشريعي، پس از رحلت حضرت خاتم‌ الانبياء‌به پايان رسيده است وليكن اين ارتباط از طريق وحي تبييني برقرار است و ائمّه‌ي معصومين‌(علیهم السلام)از اين طريق ارتباط با عالم غيب دارند و شريعت ختميّه را تبيين مي ‌كنند. همان طور كه انبياء‌(علیهم السلام)از طريق ارتباط با عالم غيب وحي تشريعي را مي‌ گيرند و ابلاغ مي‌ كنند، ائمّه‌ي دين (علیهم السلام)نيز از طريق ارتباط با عالم غيب وحي تبييني را مي ‌گيرند و به تشريح و تبيين وحي تشريعي مي ‌پردازند و اين هر دو نوع وحي احتياج به صفت عصمت دارد تا مصون از سهو و خطا در اخذ و ابلاغ باشد.
اوصياي رسول خدا و ائمّه‌ي هدي‌(علیهم السلام)يكي پس از ديگري آمدند و همين كار را انجام دادند تا نوبت به حضرت خاتم الاوصيا رسيد كه وجود اقدس آن حضرت هم ‌اكنون در همين عالم طبع زنده است و ارتباط خدا و عالم انسان را برقرار مي ‌سازد؛ البتّه، هر يك از امامان معصوم(علیهم السلام)در زمان خودشان بقيّة الله و حجّت باقي خدا بوده‌اند و اكنون عنوان بقيّة الله به معناي واقعي‌اش منطبق بر وجود اقدس امام حجّة بن‌الحسن ـ‌عَجَّلَ اللهُ تَعــََاليََ فَرَجَهُ الشَّريفَ ـ است.
كلمه‌ي بقيّة الله در قرآن در قصّه‌ي حضرت شعيب (ع)آمده است كه قومش طاغي و عاصي بودند و گناه بزرگشان تطفيف*و كم فروشي در معامله بود.حضرت شعيب(ع)آن‌ها را تهديد و تحذير مي ‌كرد و مي ‌فرمود:"وَ يا قَوْمِ أوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أشْياءَ‌هُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي اْلاَرْضِ مُفْسِدِينَ.مراقب باشيد!در خريد و فروشتان كم نگذاريد و خيانت نكنيد و توليد فساد در زمين نكنيد.»1؛"بَقِيَّتُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ...‌.آنچه از جانب خدا [پس از خودداري از كسب ‌هاي حرام و از طريق كسب حلال براي شما] باقي مي ‌ماند [اگر چه كم باشد] همان براي شما خير است [و مايه‌ي رحمت و بركت] اگر از اهل ايمان به خدا و روز جزا باشيد....»2؛در آيه‌ي شريفه، مقصود از بقيّة الله، بر حسب تفسير، همان مال حلالي است كه از كسب حلال براي انسان باقي مي ‌ماند.
1-سوره‌ي هود ، آيه‌ي 85 .
2-همان،آيه‌ي86 .
976 viewsAli .., 17:23
باز کردن / نظر دهید
2018-03-26 10:15:15 #شرح_زیارت_جامعه_کبیره (آیت الله سید محمد ضیاءآبادی)

جلسه صد و هشتاد و هفتم

السَّلاَمُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلاَةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاة

«سلام بر امامان دعوت كننده به سوي حقّ...»

هر كسي اهليّت قبول ولايت اهل بيت (علیهم السلام) را ندارد

آري،آن بزرگواران (الذّادَة الْحُماة) هستند؛يعني، هم نمي ‌گذارند كسي از سوي دشمن به عقايد شيعه حمله كند و سرمايه‌ي اصيلشان را از بين ببرد، هم نمي‌گذارند شيعه فريب شيطنت دشمنان را بخورد و از طريق حقّ منحرف گردد؛ منتهيََ، نالايق‌ها را به ولايت خود راه نمي ‌دهند؛شرايطي دارد، لذا در روايت آمده است: خيلي با مردم سر به سر نگذاريد، مسأله‌ي محبّت ما مانند قطرات باران است كه بر زمين‌هاي قلوب صالح ريخته مي‌شود:«شما چه كار با مردم داريد؛زبان خود را از مردم دور نگه داريد؛شما [با اصرار] كسي را به امر [ولايت و محبّت] ما دعوت نكنيد».به خدا قسم، آن كسي كه اهليّت ندارد،اگر همه‌ي آسمان‌ها و زمين بخواهند او را به ولايت ما بياورند،نخواهد آمد و آن كسي هم كه اهل است،اگر همه‌ي قدرت‌ها جمع شوند و بخواهند او را از ولايت ما بيرون ببرند، نمي ‌توانند.1
خود مولا مي ‌فرمودند:اگر من با اين شمشيرم بر بيني مؤمن بزنم تا با من دشمن شود،دشمن نخواهد شد و اگر تمام شيريني‌هاي دنيا را لقمه‌اي كنم و در دهان منافق بگذارم، با من دوست نخواهد شد؛چون منافق مرا دوست نمي ‌دارد و مؤمن با من دشمن نمي ‌شود.2
اختلافات روحي عجيب است، به قول شاعر:
آن يكي در مرغزار و جوي آب،
آن يكي پهلوي او اندر عذاب...
هر دو كنار هم نشسته‌اند؛ يكي روحي شاد و بانشاط دارد، آن چنان كه گويي كنار جوي آب و در ميان گلستان نشسته است و ديگري كنار همين است،امّا هيچ حال و نشاطي ندارد، چشمي خشك و قلبي تاريك دارد.
او عجب مانده كه ذوق اين ز چيست،
و اين عجب مانده كه او در حبس كيست،
هين چرا خشكي؟كه اينجا چشمه‌هاست،
هين چرا زردي؟ كه اينجا صد دواست...
بيا با هم به جلسه و مسجد برويم.مي‌گويد : من اهلش نيستم، تو برو. اين در مسجد مانند ماهي در آب است، او در مسجد مانند موش در آب است. موش در ميان آب دست و پا مي ‌زند كه بيرون بيايد،امّا ماهي حيات و شادابي‌اش در آب است و مي ‌خواهد هميشه در آب باشد .
1-تحف‌‌العقول،صفحه‌ي229.
2-نهج‌البلاغه‌ي فيض،حكمت42.
749 viewsAli .., 07:15
باز کردن / نظر دهید
2018-03-15 17:35:44 #شرح_زیارت_جامعه_کبیره (آیت الله سید محمد ضیاءآبادی)

جلسه صد و هشتاد و ششم

السَّلاَمُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلاَةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاة

«سلام بر امامان دعوت كننده به سوي حقّ...»

همه‌ي شيعيان غني هستند
زمام استر امام(ع)به دست غلامشان بود كه جلو مسجد ايستاده بود.مرد تاجر خراساني آمد و به غلام امام(ع)گفت: بيا با هم معامله‌اي بكنيم. تو نوكري امام(ع)را به من بده؛من تمام ثروتم را به تو مي ‌دهم كه در خراسان ثروت بسيار دارم.همه‌ي ثروتم از آن تو باشد و من غلام امام صادق (ع) باشم.او خوشحال شد از اين كه ثروت سرشاري به دستش رسيده است؛ گفت: پس صبر كن من بروم و مشورتي با خود امام(ع)بكنم.خدمت امام صادق(ع)آمد و گفت: آقا، من چند سال خدمت شما بوده‌ام.حال، اگر خيري به من بخواهد برسد،شما مانع مي‌ شويد؟ فرمودند: نه.عرض كرد : مردي مي ‌خواهد با من معامله كند. تاجري خراساني و ثروتمند است. طالب اين شده كه غلام شما باشد و من هم سر ثروت او بروم. فرمودند: معلوم مي‌ شود كه از ما خسته شده‌اي. اگر به ما بي ‌رغبت شده‌اي، عيبي ندارد. او جاي تو بيايد و تو به جاي او برو ؛ ما مانع نمي‌ شويم. او خوشحال شد و برخاست كه برود.امام صدا زدند و فرمودند: بيا، چون تو چند سال خدمت ما بودي، حقّي بر من داري؛ مي ‌خواهم نصيحتت كنم ؛ فرداي قيامت كه ‌شود، رسول خدا متمسّك به نور جلال خدا مي ‌شود و عليّ مرتضي، جدّ ما، متمسّك به رسول خداو ما هم متمسّك به جدّمان، عليّ مرتضي، مي ‌شويم و شيعيان و دوستان ما هم متمسّك به ما مي‌ شوند و همگي با هم وارد بهشت خدا مي ‌شويم. حال، اگر دوست داري با ما باشي، مي‌ پذيريم و اگر هم مي‌ خواهي بروي، مانع نمي ‌شويم. گفت: آقا، نخواستم. اگر تمام دنيا را هم به من بدهند، حاضر نيستم از در خانه‌ي شما بروم. من در خدمت شما و غلام شما هستم. سپس پيش مرد خراساني رفت و گفت: نه، من حاضر نيستم دست از غلامي امام بردارم. مرد خراساني گفت: پس مرا نزد آقا ببر تا خدمتشان عرض ارادت كنم.خدمت امام(ع)رسيد و عرض مودّت كرد و امام هم درباره‌اش دعا كرد.1؛
1-سفينة البحار،جلد1،صفحه‌ي733(شيع).
650 viewsAli .., edited  14:35
باز کردن / نظر دهید
2018-03-12 21:52:17 #شرح_زیارت_جامعه_کبیره (آیت الله سید محمد ضیاءآبادی)

جلسه صد و هشتاد و پنجم

السَّلاَمُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلاَةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاة

«سلام بر امامان دعوت كننده به سوي حقّ...»

همه‌ي شيعيان غني هستند
مردي از شيعه خدمت امام صادق (ع) آمد و عرض كرد:آقا،من فقير شده‌ام. امام فرمود:«تو شيعه‌ي ما هستي و اظهار فقر مي ‌كني»؟و حال آن كه:«همه‌ي شيعيان ما اغنيا هستند».فقير ميانشان نيست.گفت: آقا،چه طور فقير در ميانشان نيست؟من فقيرم. فرمود: بگو ببينم اگر تمام دنيا را پر از نقره كنند و به تو بدهند،حاضري آن محبّتي را كه به ما داري از دل بيرون كني ؟ گفت: نه، به خدا قسم، اگر همه را هم طلا كنند، من حاضر نيستم محبّت و ولايت شما را از دست بدهم. امام‌(ع)فرمود: پس تو ثروتمندي؛سرمايه‌ اي داري كه از همه‌ي كره‌ي زمين كه پر از طلا و نقره باشد بالاتر است. پس آن كسي فقير است كه آنچه تو داري ندارد، مسائل مادّي چيزي نيست كه بگويي من فقيرم.آنگاه مقداري پول عنايت فرمودند تا جنبه‌ي ظاهرش هم درست بشود.يونس ‌بن ‌يعقوب مي ‌گويد، عرض كردم :«[آقا]به خدا قسم، اين ولايت و محبّتي كه به شما دارم، از تمام دنيا و آنچه در آن است نزد من محبوب ‌تر است».او خيال مي‌كرد حرف خوبي زده است. امام(ع)اندكي از اين حرف ناراحت شد و فرمود:«اي يونس، تو در مورد ما مقايسه‌ي نادرستي كردي».محبّت ما را با دنيا و ما فيها مقايسه كردي؟مگر دنيا چيست؟«دنيا مگر چيست؟ با غذايي شكم را سير كردن و با لباسي عورت خود را پوشاندن».اين چيزي نيست كه آن را با محبّت ما مقايسه مي ‌كني.«محبّت ما حيات ابدي براي تو مي‌ آورد».1
1-بحارالانوار،جلد78،صفحه‌ي265،حديث177.
564 viewsAli .., edited  18:52
باز کردن / نظر دهید
2018-03-11 21:32:35 #شرح_زیارت_جامعه_کبیره (آیت الله سید محمد ضیاءآبادی)

جلسه صد و هشتاد و چهارم

السَّلاَمُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلاَةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاة

«سلام بر امامان دعوت كننده به سوي حقّ...»

...بعد، رو به هشام كرد و گفت: حال، من از تو مي ‌پرسم و تو جواب بده. گفت:بسيار خوب، بپرس. او گفت: آيا خدا حجّتي بر بشر اقامه كرده يا نه ؟ گفت :بله، اقامه كرده است. گفت: آن حجّت كيست؟هشام گفت: چه زماني را مي‌ گويي؟ زمان رسول خدا يا زمان حاضر؟ گفت : زمان حاضر. هشام با دو زانوي ادب مقابل امام(ع)نشست، اشاره به امام كرد و گفت:«همين آقايي كه اينجا نشسته و [از اقطار و اكناف عالم بار سفر مي ‌بندند و] رو به آستان اقدس او مي ‌آيند.اوست كه به وراثت از پدر و جدّ، از اعماق آسمان و زمين ما را آگاه مي ‌سازد». او حجّت خدا بر ماست. خدا هيچ‌ گاه بشر را بي‌ حجّت نمي ‌گذارد. تا رسول خدادر ميان مردم بود، او حجّت بود. پس از رسول خدابايد كتاب خدا به دست حجّت ناطق معصوم از خطا بيفتد تا او رفع اختلاف از ميان امّت كند. مرد شامي گفت : چه دليلي هست بر اين ‌كه ايشان حجّت خداست؟ هشامگفت: اين تو و اين درياي ژرف و عميق علم و حكمت و فضل و كمال،آنچه مي‌ خواهي از محضر اقدسش سؤال كن. گفت: راست گفتي، بهترين راه همين است. تا خواست سؤال كند، امام(ع)فرمود: من به تو خبر مي‌ دهم از وقتي كه از شام بيرون آمدي تا به اينجا رسيدي، در راه چه حوادثي بود و چه وقايعي پيش آمد و با كه بودي. او با كمال تعجّب گفت: بفرماييد. امام‌(ع)آغاز به گفتن كرد و او با تعجّب گوش مي ‌كرد و مرتّب مي‌ گفت:«درست مي ‌فرماييد اي پسر رسول خدا».گويي كه شما با خودم همراه بوده‌ايد. بعد گفت:«الآن من مسلمان شدم».فرمود: نه، مسلمان بودي.الآن ايمان آوردي؛وگرنه، اسلام همان شهادتين بود كه به زبان آورده‌اي.گفت‌: بله، يابن رسول الله."اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا الله وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ وَ اَنَّكَ وَصِيُّ الْاَوْصِياءِهادت به وحدانيّت خدا و رسالت محمّد‌مي ‌دهم و شهادت مي ‌دهم كه تو وصيّ اوصياي رسول خدا هستي"1؛
اين معناي ذائدِحامي است؛ يعني از يك سو دشمني را كه در مكتب بني‌اميّه تربيت شده و آمده بود تا در ميان شيعه اختلاف بيفكند دفع ‌كرد و نگذاشت افكار انحرافي او در دل شيعه جا بگيرد و از ديگر سو، به حمايت از شيعه بر‌خاست و نگذاشت شيعه به دست دشمنان مهلك بيفتد و عقايد حقّه‌ي خود را از دست بدهد.
1- اصول كافي،جلد1،صفحه‌ي171.
526 viewsAli .., 18:32
باز کردن / نظر دهید
2018-03-11 21:25:02 #شرح_زیارت_جامعه_کبیره (آیت الله سید محمد ضیاءآبادی)

جلسه صد و هشتاد و سوم

السَّلاَمُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلاَةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاة

«سلام بر امامان دعوت كننده به سوي حقّ...»

....ناگهان شتر سواري از دور پيدا شد. ديديم امام با خوشحالي تمام فرمودند:"هِشامٌ وَ اللهِ.به خدا قسم، هشام آمد."ما فكر كرديم منظور امام(ع)هشام يكي از اولاد عقيل است،وقتي وارد شد ديديم نه، هِشام بن‌حَكَماست كه جوان نورسي بود و تازه مو بر صورتش روييده بود. امام(ع)از ديدن او بسيار خوشحال شد و فرمودند:«خوش آمدي اي كسي كه با زبان و دست و قلبش به ياري ما برمي ‌خيزد».
آنگاه كنار خودشان براي او جا باز كردند و او را كنار خودشان نشاندند .مفضّل يا يونس مي‌ گويد: اين مطلب بر ما گران آمد؛چون ما پيرمرد و مسنّ‌ تر بوديم و او جوان نورس بود. اين‌گونه احترام كه امام(ع)براي او قائل شدند،بر ما سنگين آمد.بعد، امام(ع)رو به آن مرد شامي كردند و فرمودند: اينك با اين جوان صحبت كن. او رو به هشام كرد و گفت: از من بپرس. هشام از او پرسيد:آيا به‌ نظر تو خداوند بر بشر حجّتي اقامه كرده يا خير؟ گفت: البتّه، خدا مردم را بي‌حجّت نمي‌ گذارد. هشام گفت: بسيار خوب، آن حجّت از جانب خدا كيست؟ گفت: رسول خدا. هشام گفت: رسول خدا‌كه الآن در ميان ما نیست. بعد از رسول خداحجّت كيست؟گفت: قرآن. هشام پرسيد: آيا قرآن مي ‌تواند رافع اختلاف در ميان امّت باشد؟ گفت: بله، مي ‌تواند. هشامگفت: چه طور مي‌ تواند در حالي كه الآن با ما اختلاف نظر داري؟ تو هم مسلماني، من هم مسلمانم و هر دو تابع قرآنيم، در عين حال، تو از شام آمده‌اي تا با ما مناظره كني؛ معلوم مي‌شود كه باهم اختلاف داريم.اگر اختلاف نبود، مناظره جا نداشت. از شام بار سفر بستن و به حجاز آمدن و مناظره كردن،خود دليل بر وجود اختلاف است، با اين كه قرآن در ميان ما هست. او سكوت كرد و جوابي نداد. امام‌(ع)فرمودند: چه طور حرف نمي‌ زني؟ گفت : چه بگويم؟اگر بگويم اختلاف نداريم، دروغ است . اگر بگويم قرآن رافع اختلاف است، نيست؛ براي اين‌كه قرآن در ميان ما هست و ما همه مسلمانيم ولي با هم اختلاف نظر داريم .....
500 viewsAli .., 18:25
باز کردن / نظر دهید
2018-03-11 21:13:47 #شرح_زیارت_جامعه_کبیره (آیت الله سید محمد ضیاءآبادی)

جلسه صد و هشتاد و دوم

السَّلاَمُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلاَةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاة

«سلام بر امامان دعوت كننده به سوي حقّ...»

امام(ع) هم دفع كننده‌ي بلا هم حامي شيعيان

وَالذّادَة الحُماة.«ذادة»جمع ذائداست؛يعني دفع كننده.«حماة»جمع حامياست؛يعني حمايت‌كننده. آن كس كه دشمن را از انسان دور مي ‌كند ذائداست و آن كس كه از انسان حمايت مي ‌كند و نمي ‌گذارد او به خطر بيفتد حاميناميده مي ‌شود . ائمّه (ع) هم ذائدند و مراقبند كه دشمنان از خارج هجوم نياورند كه افكار و عقايد شيعه را فاسد كنند،هم مراقبند كه شيعيان به دست دشمنان نيفتند كه مورد اغوا و اضلال آنان قرار گيرند.
يونس‌بن‌يعقوب ميگويد:"ما سالي خدمت امام صادق(ع)در منا بوديم(چون هر سال امام (ع)چند روزي قبل از موسم حجّ در خارج شهر مكّه خيمه‌اي مي ‌زدند و اقامت مي ‌كردند تا موسم حجّ برسد).ما خدمت امام(ع)در ميان چادر نشسته بوديم.يك مرد شامي وارد شد و پس از سلام، به امام عرض كرد: من از شام آمده‌ام تا با اصحاب و ياران شما مناظره‌ي مذهبي كنم.امام(ع)فرمودند:كلام،كلام خودت است يا از پيامبرنقل مي‌ كني؟ گفت:هم از پيغمبر است هم از كلام خودم. فرمودند:مگر تو شريك پيامبري؟ گفت: نه. امام‌(ع)فرمودند: مگر بر تو وحي نازل مي ‌شود؟ مرد گفت: نه. فرمودند: پس ما به كلام تو نيازي نداريم، اگر از پيامبراكرم كلامي داري بگو . مرد گفت: بسيار خوب،من از كلام پيامبراكرم‌با ياران شما مناظره‌اي دارم. امام (ع)به يونس فرمودند: اي كاش از علم كلام اطّلاعي داشتي و با اين فرد بحث مي ‌كردي(چون بعضي از ياران امام در امر مناظره ماهر بودند و بعضي نبودند). سپس فرمودند: برو بيرون خيمه، ببين از ياران خود كسي را مي ‌يابي كه از فنّ مناظره مطّلع باشد،او را بياور. يونس رفت و چند نفر را آورد؛ حمران‌بن‌اَعْيَنو قيس‌بن‌ماصرو مؤمن الطاقو... آن‌ها به مناظره با مرد شامي‌ نشستند.يونس مي ‌گويد: ديدم امام(ع)مثل اين‌كه انتظار كسي را مي كشد، دائم سر از خيمه بيرون مي ‌بردند و نگاه مي ‌كند ....
484 viewsAli .., edited  18:13
باز کردن / نظر دهید
2018-03-01 22:26:30 #شرح_زیارت_جامعه_کبیره (آیت الله سید محمد ضیاءآبادی)

جلسه صد و هشتاد و یکم

السَّلاَمُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلاَةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاة

«سلام بر امامان دعوت كننده به سوي حقّ...»

مفهوم سيّد و والي بودن امام(ع)

"وَالسّادَة الْوُلاة"؛«سادة»جمع سيّداست. «ولاة»جمع والياست.يعني ما شما را سيّد و والي مي ‌دانيم. سيّديعني بزرگ و محترم،آقاي بزرگوار و جليل‌القدر ،نه به اصطلاحي كه ما داريم و به اولاد پیامبر اکرم(ص)سيّد مي‌ گوييم؛ به آن معنا كه گفتيم، خدا هم سيّد است. در دعاي ابوحمزه مي‌ خوانيم:"سَيِّدي اَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْيا مِنْ قَلْبي.اي خدا،اي سيّد و آقاي من، دوستي دنيا را از دلم بيرون كن."
اگر ما در اصطلاح خويش به ذرّيّه‌ي پيامبراكرم(ص)سيّد مي ‌گوييم،از آن نظر است كه آن‌ها در ميان مسلمانان به خاطر شرف انتسابشان به رسول خدا(ص)و صدّيقه‌ي كبريََ(س)محترم و معزّزند و سيّد و آقا شناخته مي ‌شوند، لذا به امامان (علیهم السلام) مي‌ گوييم شما سادة الولاة هستيد؛يعني ما شما را بزرگ و محترم و جليل‌القدر مي‌شناسيم و والي مي‌دانيم.
ممكن است كسي سيّد و بزرگ باشد ولي والي و فرمانروا نباشد. ممكن است كسي فرمانروا باشد ولي در ميان مردم محترم و بزرگ نباشد . نادرشاه فرمانروا بود امّا به سبب ظالم بودن در ميان مردم محترم نبود. امامان‌(علیهم السلام) هم سيّد به معناي واقعي در عالمند كه از آن‌ها بزرگ ‌تر و جليل تر و محترم ‌تر پس از خدا وجود ندارد، هم والي‌اند؛يعني از جانب خدا به فرمانروايي عالم برگزيده شده‌اند.
495 viewsAli .., 19:26
باز کردن / نظر دهید
2018-02-24 21:55:22 #شرح_زیارت_جامعه_کبیره (آیت الله سید محمد ضیاءآبادی)

جلسه صد و هشتادم

السَّلاَمُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلاَةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاة

«سلام بر امامان دعوت كننده به سوي حقّ...»

سرنخ عالم به دست امام(ع)
قصّه‌اي از حضرت امام باقر (ع)در روايات داريم:بني‌اميّه خيلي طغيان مي‌ كردند و شيعيان را آزار فراوان مي ‌دادند. حضرت امام سجّاد‌(ع)نخ باريكي به فرزندشان امام باقر(ع)دادند و فرمودند: اين نخ را بگير و ببر در مسجد بايست و آن را اندكي حركت بده. از جابر نقل شده است كه حضرت باقر(ع)يك سر نخ را به من داد و سر ديگر نخ را كه دست خودش بود اندكي حركت داد. من ديدم تمام مدينه لرزيد؛ ساختمان ‌هايي ويران شد و جمعيّت‌ها زير آوار رفتند و به نقلي سي‌هزار نفر مردم عادي طاغي كه مستحقّ هلاكت بودند به هلاكت رسيدند.1؛
يعني،سر نخ عالم به دست ماست؛ اگر بخواهيم عالم را زير و رو مي‌كنيم و زمين و آسمان را به هم مي‌ ريزيم.
حضرت امام مجتبي‌(ع)در مجمعي كه شرايطي پيش آمد، فرمود: من مي ‌توانم شام را تبديل به كوفه و كوفه را تبديل به شام كنم!مرد را تبديل به زن و زن را تبديل به مرد كنم! مرد كوردلي از فرقه‌ي ناصبي آنجا نشسته بود؛از اين حرف برآشفت و گفت: اين چه حرفي است كه مي ‌زنيد؟ مگر شما خدا هستيد؟ امام نگاه تندي به او كرد و فرمود: اي زن،حيا نمي ‌كني كه در ميان مردها نشسته‌اي؟ آن نامرد تا به خود آمد، ديد خلقتش تغيير كرده و اعضا و جوارحش مبدّل به اعضا و جوارح زن گشته. با شرمندگي از جا برخاست و عبا سركشيد و به خانه رفت. ديد زنش هم مبدّل به مرد شده است.2؛
امام(ع) هم رهبر است هم هدايتگر
البتّه،هضم اين سخن در مزاج كوردلان غير ممكن است. اگر بشنوند طبيبي پيدا شده كه با عمل جرّاحي مرد را تبديل به زن و زن را به مرد تبديل مي‌ كند، تعجّب نمي ‌كنند و صد آفرين به پيشرفت علم مي ‌گويند؛ امّا اگر بشنوند حجّت و وليّ خدا و مظهر علم و قدرت بي ‌منتهاي پروردگار كه از مصاديق(اَلْقادَة الْهُداة)است، اين كار را مي‌ كند، تعجّب مي ‌كنند و آن را باور نمي ‌كنند، اين نشأت گرفته از جهل به مقام ولايت تكويني امام(ع)است.
امامان (علیهم السلام) اَلقادة الهداة هستند؛يعني هم قائد و زمامدار، هم هادي و راه‌ شناسند. ممكن است كسي قائد باشد و زمام امّتي را به دست داشته باشد ولي راه ‌شناس نباشد؛ او مردم را به بيراهه مي ‌برد. ممكن است كسي هادي و راه شناس باشد امّا قائد و حاكم بر مردم نباشد؛ او نيز بر مردم تأثيرگذار نخواهد بود. امّا آن كس كه هم قائد است هم هادي، اوست كه امّت‌ها را به هدف مطلوب مي‌ رساند و او منحصراً امام معصوم‌(ع)است.
1-بحارالانوار،جلد46،صفحه‌ي260.
2-بحارالانوار،جلد43،صفحه‌ي327.
540 viewsAli .., 18:55
باز کردن / نظر دهید