Get Mystery Box with random crypto!

شیطان مونث

لوگوی کانال تلگرام sheitanemoanas1 — شیطان مونث ش
لوگوی کانال تلگرام sheitanemoanas1 — شیطان مونث
آدرس کانال: @sheitanemoanas1
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 2
توضیحات از کانال

رمان هات😋💦💥

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 46

2021-07-23 18:06:00 ⁠ - تو خوابگاه دخترا کاندوم مصرف شده پیدا کردن.

- دوربینای مدار بسته ورود و خروج یکی از اساتید مرد رو به خوابگاه ثبت کردن!

یکی از اعضا با شیطنت میپرسه:
- چه طعمیه رییس؟

جمع میخنده و خونسرد نگاهشون میکنم. رییس چشم غره میره و به سمت من میچرخه:

- از DNA اسپرم ها تشخیص دادن، کاندوم مال شماست استاد سرمد!

گره کراواتم و شل میکنم و با خونسرد پا رو پا میندازم.

_خب؟

چشم هاش گرد میشه:

_چه توضیحی در این زمینه دارین دکتر سرمد؟ کاندوم استفاده شده توی خوابگاه دخترونه اصلا چه توجیهی داره!؟

_شاید چون سن و سال دوست دخترم برای مادر شدن کافی نیست! خودمم حوصله ی ونگ ونگ بچه ندارم .

چند تا سرفه ی پشت سر هم میزنه.

_یعنی این قضیه رو انکار نمیکنید؟

_خیر! شما غذا خوردنت و انگار میکنی؟ ما پزشکیم جناب رئیس میدونیم که سکس مثل غذا برای بدن واجبه!!

فکش سفت میشه و صورتش با ریتم ملایمی شروع به سرخ شدن میکنه.

_دانشجوها گزارش دادن که آوا دیباج رو در حال جر و بحث با شما دیدن .

_این چیزا تو روابط آدما طبیعیه!

پوزخندی میزنه و سرش و به سمت در میگردونه .

_دختره رو بگید بیاد داخل.

بلافاصله در باز میشه و آوای رنگ پریده با لبهایی که از سکس خشن و اجباری دیشبمون توی خوابگاه دخترونه هنوز کبود و متورمه پا به اتاق رئیس می‌ذاره

- دختر خانم هیچ میدونی ته رابطه با استادت اخراج شدنه؟

عصبی بلند میشم و دستش رو میکشم:

- کی بهتون اجازه داده پای دخترعموی منو بکشید وسط این مجلس؟

اشک تو چشم های اوا جمع میشه و رو به من التماس میکنه:

- استاد! توروخدا یه کاری کنید!

رئیس محکم روی میز می‌کوبه:

-یا باید عقد کنین و این ابروریزی رو تموم کنین یا هردوتون اخراجین!

نیشخند صداداری می‌زنم:

-از قدیم گفتن عقد پسرعمو و دخترعمو توی اسمونا بسته شده. دیگه لازم نیست عقد محضری کنیم. شما هم هرچقدر می‌خوای زور بزن ما...

همان لحظه رئیس کاندوم را بالا می‌گیرد و بهش اشاره می‌کند:

-وقتی ونگ ونگ بچه‌ات بلند شد می‌فهمی که باید عقدش کنی یا نه جناب سرمد! کاندوم سوراخه!

https://t.me/joinchat/lH0rvIFCLilhZWM0
https://t.me/joinchat/lH0rvIFCLilhZWM0

کاندوم سوراخه
1.0K views15:06
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 18:06:00 _خشتکت پاره‌س!

چشماش گرد شد و با تعجب پرسید:
_چی؟

_شورت هم که پات نیست، همه‌چیت افتاده بیرون آقای رئیس!

با وحشت سرشو پایین آورد و متوجه شد دارم راست میگم.

_تو چیکار خشتک من داری دختره‌ی بی‌ادب؟

با شیطنت گفتم:
_همیشه شورت پاتون نیست، یا فقط امروز میخواستین به من نخ بدید؟

عصبی از جا بلند شد و بازومو گرفت.

_از دفتر من برو بیرون. نظافتچی هم این‌قدر پررو نوبره!

_من فقط خدمتکارتم؟؟ همین امروز بهم دست زدی!

_خودتم میخواستی!

_فقط ناخونک زدی ولی دلت میخواد باهام سکس داشته باشی انکار نکن!

با خشم و غرور غرید:

_اینطور نیست.

_خودم دیدم وقت طی کشیدن زل زده بودی به بدنم خصوصا سینه‌هام

کم نیورد و گفت:

مگه سینه های هرکیو دید زدم میخوام باهاش بخوابم؟

_تو به من عطش جنسی داری ولی چون مغروری نمیخوای اعتراف کنی!

_من نمیخوام شبو باهات بگذرونم!

با بغض گفتم:

_فقط چون #خدمتکارتم؟

محکم به دیوار چسبوندم و شروع کرد به کام گرفتن از لبام.

_نه چون میخوام #صیغه‌ت کنم... باید اولش حلالم باشی!

https://t.me/joinchat/AAAAAFfKq1lIGrwsXpJCAQ
https://t.me/joinchat/AAAAAFfKq1lIGrwsXpJCAQ


_دختر آروم تر میخوای همه بفهمن چه خبره؟

لب گزیدم و با ناله گفتم:

_آه... نمیتونم خودمو کنترل کنم.
من که گفتم تو دفترت نه...


https://t.me/joinchat/aD2c6E80xjtiZmY0

چه خبره تو دفتر آقای رئیس
1.2K views15:06
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 15:08:51 سلام دوستان بدلیل فیلترینک کانالمون رو با کانال رمان مرد بد ادغام کردیم و ممکنه پارتای بعدی رو اونحا بذاریم پس توی اون کانال هم حوین شین که اگه پارتا رو اونجا زدیم پارتا رو گم نکنید

https://t.me/joinchat/OUcesFV2A7plZGE8

موح فیلترینگ فوق العاده شدید شده لطفا حتما حتما جوین بدین قشنگام که مشکلی پیش نیاد
1.6K views12:08
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 10:46:48 با تحکم گفت:
- پاهاتو بیشتر باز کن.
درکمال تعجب، مطیع شده بودم و به حرفش عمل کردم. وقتی خودمو جلوش #می‌مالیدم چشم‌هاش از #شهوت کدر شده بودند. لعنتی، می‌تونست ببینه چقدر #خیس شدم و آبم راه افتاده.
به دیوار تکیه داد، زیپشو پایین کشید و #مردونگیشو درآورد. وقتی دستشو دور آلت شق شده‌اش حلقه کرد و شروع به #جق زدن کرد، منم سرعت دستمو بیشتر کرد‌م. #آه بلندی کشیدم. نگاهمو از مردونگیش نمی‌گرفتم و اونم نمی‌تونست نگاهشو از انگشت‌هام که مشغول مالیدن قلمبه #صورتیم بودند برداره. غرید:
- یه #انگشتتو بکن داخل.
یه انگشتمو توی #سوراخ #تنگم فرو کردم.
با تحکم گفت:
- حالا یکی دیگه‌.
تردید نکردم. ولی اون دیگه نمی‌تونست تحمل کنه. به سمتم پا تند کرد، دستمو کنار زد و وحشیانه ...
https://t.me/joinchat/Xc_VydoVMxk2NjFk
1.8K views07:46
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 07:40:04
طُ تنهـا ڪسی هستۍ
ڬ کـنارش آروممـ





┄•●❥
674 views04:40
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 07:40:04‍ - چند میگیری خودتو با بدنم ارضـا کنی؟

#چشم
هام گرد شد، به چاک سینم دست کشید.

- یعنی خودت نمی‌خوای امتحانم کنی؟

سری به معنی نه تکون داد، لباس هاش رو غیر #شورتش
دراورد روی تخت طاق باز خوابید.

- خودتو اون جوری ک من میگم، با #بدنم
ارضـا کن.

به چهره جاافتاده و گردنبند طلای دور گردنش خیره شدم. عجیب بود!
لباس هام رو دراوردم با دیدن بدن بلوریم چشماش خمار شد

- بشین رو شکمم #بهشتتو
بمال به نافم.

کاری ک خواست رو با بی میلی انجام دادم. روی تن #لخت
و برنزه اش نشستم. از دید سیکس پگ هاش چشم هام خمار شد.

از گرمی تنش #بهشتم
اب افتاد.
دست هام رو دو طرف تشک چسبوندم و دورانی خودم رو تکون دادم
به چشم هام زل زد. انقدر #خیس
شدم که اب از کنار پهلو هاش روی تشک می‌ریخت.
داشتم ارضـا می‌شدم که باسنمو گرفت.

-رو سینه ام بشین.

اطاعت کردم. روی سینه های سفت و عضلانیش نشستم داغ کرده بودم.
خودم رو روی سینه اش تکون دادم.
همزمان #نوک‌اش
رو تو دستم چرخوندم. با لرزیدنم و ارضـا شدنم بی حال روی بدنش افتادم که خندید.

روی تخت خوابوندتم، با #لباسام
منی روی سینه اش رو پاک کرد.
به وسط پاهام دست کشید. شورتش رو دراورد از دیدن #مردونگی
بزرگش خم شدم و تو دستم گرفتمش

- برات بخورم؟

جوابی نداد، #تخت
سینم کوبید و صاف خوابوندتم سر #مردونگیشو به #بهشتم مالید. داشتم بی قراری می کردم که گفت
- من یه تمایلات خاص دارم.

به چشم های خمارم زل زد، سر #مردونگیشو
به جای اینکه تو دهانه #رحمم بزاره تو مجرای #ادرارم گذاشت.

-اگه بتونی دوام بیاری از این فاحشه خونه درت میارم!

قبل اینکه جواب بهش بدم با فرو کردن #مردونگیش
تو #مثانه ام از درد جیغ کشیدم و.....

#part_vansheat

https://t.me/joinchat/PzL79G5Vrx-RqXib
https://t.me/joinchat/PzL79G5Vrx-RqXib

مردی که فیتیشای خاصی داره و درد دادناش متفاوته
توجــه این رمان برای افراد خاص و کسایی که خوی وحشی دارن توصیه میشه..
صحنه های رمان فوق العاده متفاوت و دارک میباشد
580 views04:40
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 07:40:04 #کوچولو_هات
#پارت_199

سرد گفت:
_ پاهاتو باز کن
ملتمس گفتم
_ اما اخه.....
#دستش رو دماغش گذاشت و با تحکم گفت
_ هیش فقط کاری رو که میگم انجام بده
دلم نمیخواد صداتو بشنومم
#پاهام شل کرد
اونم شورت و شلوارمو از پام خارج کرد
#پاهامو بهم چفت کردم تا ب*شتم کمتر تو دیدش باشه
ما تو شرکت بودیم
هر آن ممکن بود یکی اون در کوفتی باز کنه و منو #لخت روی میز تیام ببینه
_ پاهات باز کن و بزار دو طرف میز
_ چی؟؟
#ضربه محکمی بالای ب*شتم نشوند که از درد تو خودم جمع شدم
_ با هر بار چی که میگی و ادعای نفهمی میکنی یه #اسپک نوش جون میکنی
_ تیام تو شرکتیم اگر کسی اون در....
دوباره #سیلی محکمی روی بهشتم زد
اینقدر محکم بود که صداش تو فضای اتاق میپیچید
_ من ازت توضیح خواستم ؟؟
کاری که گفتم رو انجام میدی.
به اجبار پاهامو با خجالت از هم #باز کردم.
سمت پرونده ای که براش آورده بودم رفت.
این حالت اصن راحت نبودم
اینکه میدونستم ممنوعه ترین نقطه #بدنم تو دیدشه باعث میشد بدنم داغ بشه
پرونده رو باز کرد و خودکاری برداشت و
پرونده رو جلو اورد و لای چاک ب*شتم گذاشت
با صدای لرزونی که به خاطر #تحریک شدنم بود لب زدم
_ تیام داری چیکار.....
پرونده رو اروم حرکتی داد که نفسم رفت
این دیگه چه #تنبیه ای بود؟؟
_ گفتی چه صفحاتی؟؟
https://t.me/joinchat/QDU7LaQxhtGzijih
https://t.me/joinchat/QDU7LaQxhtGzijih
تو شرکت تنبیهش میکنه و با خودکار جلوی منشی ارضاش میکنه
https://t.me/joinchat/QDU7LaQxhtGzijih
https://t.me/joinchat/QDU7LaQxhtGzijih
بلوط دختری #هات و #وحشی که بیماری قلبی داره و بعد از مفقوط شدن پدر و مادرش مجبوره پیش پسر عموش زندگی کنه.
شایان که عاشق بلوطه و با نقشه وارد زندگیش شده سعی داره کم کم گرایششو که #دارکه بهش تحمیل کنه، اما با ورودش به شرکتی که قراره انتقام کشته شدن خانوادشو از رییسش بگیره.
غافل ازینکه تیام #ددیه و ....
https://t.me/joinchat/QDU7LaQxhtGzijih
https://t.me/joinchat/QDU7LaQxhtGzijih
415 views04:40
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 07:40:04
دستات بدون هیچ سرنگی
مورفین تزریق میکنه





┄•●❥
407 views04:40
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 07:40:04 #part5

خودمو رو تخت عقب کشیدم و دستامو ضربدری روی سینه هام گذاشتم.با همون چشمای خیس نگاش کردم و لب زدم:
- میخوام برم!
بی توجه به حرفی که زدم، دوباره نزدیکم شد، مچ هر دوتا پامو گرفت و طوری طرف خودش کشوندم که سرم به پشتی تخت کوبیده شد.پاهامو روی شونه های انداخت و با همون پوزخند روی لبش گفت:
- وقتی داشتی میومدی اینجا بهت نگفتن باید چیکار کنی نه؟ پس بذار من بگم بهت...میخوام بکنمت!
کلاهک برآمدگیشو چند بار وسط پام بالا و پایین کرد.
- خیسش میکنم راحت بره تو! نمیذارم درد بکشی.
عضوشو یه خورده تو فرستاد که صدای نالم در اومد و با اخرین توانم نالیدم:
- دخترم!
- دخ..دختری؟
نفسشو کلافه بیرون فرستاد و در حد چند ثانیه ازم جدا شد و گفت:
- عیبی نداره راهای دیگه‌ای هم هست! بجای سوراخت از دهن خوشگلت کار میکشم، عیبی نداره!
- اما م...
هنوز جملم کامل نشده بود که سرمو محکم به سمت مر‌دونش فشار داد.مجبور شدم دهنمو وا کنم و عضو بزرگشو تو دهنم بفرستم.کلاهک مردونگیش که به ته حلقم خورد با لذت ناله کرد.
سر دو تا پاهام نشسته بودم، نمی‌دونستم چطوری باید کارمو کنم، خودشو دستشو توی موهام فرو کرد و سرمو عقب و جلو کرد و گفت:
- دندون نزن!
خودشو محکم به ته حلقم می‌کوبید و اجازه نمیداد حتی واسه نفس کشیدن ازش جدا شم.دست ازادشو پایین اورد و سینه‌ی کوچیکم بین دستش گرفت و خمار لب زد:
- چوچولتو بمال! می‌خوام همزمان با من آبت بیاد!
چشمای خیسمو بالا کشیدم و بهش نگاه کردم،پوزخندی زد و با خباثت لب زد:
- نکنه می‌خوای خودم انجامش بدم؟
از فکر کاری که می‌خواست کنه لرز تو تنم نشست
سرمو عقب و جلو کردم و بر خلاف میلم دستمو روی چوچولم گذاشتم.سیلی نسبتا محکمی به سینم زد و گفت:
- انگشتاتو تکون بده، زود باش.
انگشتای لرزونمو یه خورده تکون دادم که موهامو محکم کشید و با سرعت مشغول کارش شد.مردونگیش هر بار به ته حلقم می‌خورد و بعد دوباره کارشو تکرار می‌کرد.همین که ازم جدا شد عقی زدم و هر چی تف تو دهنم بود روی پارکتای کف اتاق ریختم.جلوم روی دو زانو نشست و با چشمای خمار شده نگام کرد، دستشو روی دهن خیسم کشید و گفت:
- نشنیدی چی گفتم نه؟
بیحال فقط نگاش کردم.دستمو گرفت و روی مردونگی خیس و کلفتش گذاشت و گفت:
- با این انگشتای کوچولت به این اقا پسر حال بده!
بالافاصله بعد از تموم شدن حرفش کمرمو گرفت و روی زمین خوابوندم.حالا جای انگشتای ظریف و کوچیک منو دست بزرگ و پهن خودش گرفته بود.مجبورم کرد دستمو روی مردونگش خیسش عقب و جلو کنم.انگشتاشو با اب دهن خودم خیس کرد و بعد روی چوچولم گذاشت و همونطور که میمالیدش گفت:
- وای به حالت همزمان با من ارضا نشی!
شروع به مالیدن مردونگیش کردم و فیاض همونطور که به من خیره بود تند تند دستشو بین پام می‌کشید.حرکت دست منم ناخودآگاه تند تر شد.فیاض ناله‌ی تو گلویی کرد و سیلی محکمی بین پام کوبید و با شهوت زمزمه کرد:
- بیا برام! بیا.
حرفاش و حرکت تند دستش باعث شد بدنم لرز کنه و چند ثانیه بعد شل و ول کف زمین پهن شم!
- ارضا شدی!

https://t.me/joinchat/5uiOj2wT1CM5YzE0
https://t.me/joinchat/5uiOj2wT1CM5YzE0
محیا پرستار تازه کاری که تو خدمات جنسی کارمیکنه و وظیفه اش تحریک مرداییه ک مشکل جنسی دارن و توروز اول کاریش گیر استاد خشنش میافته
435 views04:40
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 07:40:04 ‌استاد دانشجویی داغ

خیره به #کلفت استاد لبمو گاز گرفتم و با فکر به فرو رفتن کلفتش توی #کلوچم خیس شدم

_حواستون کجاست خانم؟

با عشوه مقنعه امو نامحسوس کشیدم بالا تا #ممه‌های گُنده و خوش فرمم توی دیدش بیوفته:

_همینجا استاد!

هیچکس تو کلاس نبود برای همین مستقیم به #ممه‌هام زل زد و لبشو لیس زد و حریص گفت:

_ولی حس میکنم داشتی به #خشتک استادت نگاه میکردی دانشجوی شیطونم.

بی پروا پاشدم و روی پاهاش نشستم که جونمی گفت و کوبید در #باسنم

_ استاد شوهرم بهم نمیرسه منم نیاز دارم .. به شوهرم #نیاز دارم استاد.

گردنمو چنگ زد و خشن غرید :
_که من بهت نمیرسم لامصب ..یجوری جرت بدم که تا یه ماه نتونی راه بری!

ناز ریز خندیدم که شلوارمو کشید پایین و با دیدن شورت #لامبادا قرمزم اوفی گفت و #سینه هامو فشار داد

بی قرار #کلوچمو کشیدم رو #کلفتش که شورتمو زد کنار و زیپ شلوارشو کشید پایین که #کلفتش پرید بیرون، با دیدنش آهی کشیدم که یهو بلندم کرد و نشوندم روش.

میخواستم جیغ بزنم که جلوی دهنمو گرفت و خشن و #حشری شروع کرد به ضربه زدن تو #کلوچم

آه و ناله هام توی دستش خفه میشد با درد بلیزمو کشیدم پایین که #ممه‌هام پریدن بیرون و مهرزاد با دیدنشون رگ گردنش متورم شد

و تو دستاش گرفت و وحشیانه شروع کرد به خوردنشون و منم همزمان رو #کلفتش خودمو بالا پایین می‌کردم و #کلوچمو میمالیدم که یهو با صدای در ‌‌‌......
https://t.me/joinchat/WTXef-YO4Tm0xG2I
سکس با استادش توی دانشگاه

https://t.me/joinchat/WTXef-YO4Tm0xG2I
استاد دانشجویی‌ صحنه‌دار
473 views04:40
باز کردن / نظر دهید