Get Mystery Box with random crypto!

شیطان مونث

لوگوی کانال تلگرام sheitanemoanas1 — شیطان مونث ش
لوگوی کانال تلگرام sheitanemoanas1 — شیطان مونث
آدرس کانال: @sheitanemoanas1
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 2
توضیحات از کانال

رمان هات😋💦💥

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 47

2021-07-23 07:40:03 وقتی چشام برق زد و نگام حالت بدجنسی به خودش گرفت حساب کار دستش اومد .

سریع و تهدیدگونه دستش رو زیر گردنش کشید .
نیشم شل شد و با تخسی ابرویی براش بالا انداختم

بعد قیافم رو مظلوم کردم رو به پدرش باصدای بلندی گفتم

#حاج اقا من از شما گله دارم

نگاه همه یهو سمت من برگشت
کی #جرات داشت از #حاجی معتمد گله داشته باشه !!

حاجی دستی به محاسنش کشید وگفت
خیره دخترم انشالا چه گله ای؟!

لبی نمایشیگزیدم وگفتم
پسرتون شبا #تمکینم نمی کنه !!

_صدای پچ پچ و هممهمه ی با تعجب همه بلند شد

حاجی استغفرالهی زیرلب گفت و حاج خانوم خدا مرگم بده ای گفت

دهن جاوید باز موند .

حاجی با تاسف به جاوید سری تکون داد واز شدت عصبانیت سرخ شد و یهو بلند گفت

_یعنی بلد نیسی با این قد و هیکل زنت رو بکنی که تو جمع آبرومون رو نبره
تو مگه پسره من نیسی !!

که #ننت از سال نه ماهش حامله بود

حاج خانوم #هینی کشید وگفت
_ #ای وای حاجی

حتی چشای منم #گرد شد .

از طرفی خنده م گرفت
اما آتیش خشم تو نگاه جاوید رو دیدم که نیشم جمع شد

جاوید با خشم و عصبانیت گفت
چرا #حاجی پسر شمام !!

_ #عروستونم ۹ ماه بعد بهتون یه نوه میده

چنان #جدی گفت که ترسیدم

اما به روم نیاوردما #جوووونی زیر لب بش گفتم
چه شبی شود #امشب
قند تو#دلم اب شد !!


یه رمان #طنز #خنده دار
از اول تا آخرش می خندین


https://t.me/joinchat/SeOk2zH-bo84L6zT
https://t.me/joinchat/SeOk2zH-bo84L6zT
560 views04:40
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 07:40:03 بهشت داغ

#پارت_۵۰

به شوگرددی شهوتیم نگاه کردم که #سینه هامو خورد و #بهشتمو همراهش مالید و قربون صدقه اش رفت
آه و ناله ام که بلند شد رون هامو گرفت و با یه حرکت کل #هلومو کشید دهنش و شروع کرد به #بهشت خوری
_اوووم آههه بخورش پیرمرد آییی #نازمو بلیس اوخ
یهو در باز شد و با دیدن شوگرمامی پسرا اووفی گفتم که حشری نگاهمون کرد
_اوووف توام بیا #پستون‌هامو بخور #جـ*ـنده خانم تا #نازتو بخورم آههه
لخت شد و امد سمتمون و #پستون هامو گرفت و میخورد جوری که ناله امو بلندتر کرد ..شوگرددی دست از خوردن #نازم برداشت و مردونگی دراز و قطورشو کوبوند تا ته تو #بهشتم که جیغم بلند شد
یهو یه #واژن امد توی دهنم و فهمیدم شوگرمامی طاقت نداره #بهشتشو نخورم
همینطور که رو #مردونگی شوگرددی خودمو میکوبیدم برا #بهشت شوگرمامی ساک پرتف میزدم
یهو #آبش پاچید توی دهنم که فحش رکیکی بهش دادم
_بلندشو #جـ*ـنده آبت ریختی تو دهنم .. آههه محکمتر بکوبون #مردونگیتو تو #بهشتم اووم
از روی دهنم پاشد و #بهشتمو مالوند و از شوگرددیم لب گرفت
#چـ*چولمو مالیدم و #مردونگیشو از #نازم کشیدم بیرون که ایندفعه #مردونگیشو چپوند توی #بهشت گشاد و گوشتی شوگرمامی
_اووف آخ گایید #مردونگیت #بهشتمو اووف آههه
رفتم سمت شوگرددیم که با دستش #بهشت و #چـ*چولمو مالوند
که آه لرزونی گفتم و انگشتش که با آبم #کثیف شده بود رو با ملچ ملوچ خوردم
جوونی گفت و #شهوانی گفت
_ #پستوناتو بزار دهنم میخوام بخورمشون
اوومی گفتم و پاشدم که کمرمو گرفت و با ولع نوک #پستونامو مک زد و خورد برای #بهشتم جق زدم و همزمان #پستونامو توی دهن پیرمرد حشری میذاشتم که یهو در باز شد و با دیدن پسرا #بهشتمو تند تر مالوندم و گفتم
_ آههه بیاین #بهشتمو بگایید پسرا .. #مردونگی باباتون تو #بهشت شوگرمامیتونه من دوتا #کلفت #هلومو سیرم میکنه اوووف ...

https://t.me/joinchat/mqF0cP9iGOlmN2Q0
سس شوگرددی و شوگرمامی

https://t.me/joinchat/mqF0cP9iGOlmN2Q0
گرووپ داغ
742 views04:40
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 07:38:46 #پارت_۳۶۱ یکم جاخورده بودم اما غافلگیر نشده بودم چون رفتارها و حرفهای عمه قبلا بهم‌ثابت کرده بود بالاخره این حرف رو میزنه اما نمیدونستم به این زودی.... من زمان دوری رو براش پیش بینی کرده بودم....نه حالا....! داشتم خیره و غرق فکر نگاهش میکردم که دستش روی…
789 views04:38
باز کردن / نظر دهید
2021-07-22 19:49:53
بگو آمین
2.0K views16:49
باز کردن / نظر دهید
2021-07-22 12:46:54سک‌س‌پسرلات‌وخشن‌بادخترهمسایه‌شهوتی

#پارت_56

کوبیدم به دیوار و دستشو رسوند به شورتم
ناله ایی کردم که جونمی گفت و #بهشتمو
مالوند
_آااهه اووم آرمین .. #مردونگیتو
توی #کلوچم میخوام آه
با شهوت و ترس به اطراف کوچه نگاه کردم و شورتمو کشیدم پایین که با صدای خشن و لاتیش غرید
_ جووونم قربون #تپلت
بشم ضعیفه!
با #چـ*چولم ور رفت و #پستونامو
از لباس کشید بیرون و شروع کرد به خوردن و میک زدن #پستون هام ... آه و ناله هام که بلند شد
دستشو جلوی دهنم گرفت و شهوانی گفت
_هیسس #جن‌ده
کوچولوی حشری میخوای همسایه رو بکشونی پایین اوووف بدو یه ساک بزن برا سالارم که ناجور سیخ شده!
زانو زدم و با دیدن #مردونگی
کلفتش #بهشتم نبض زد
_ آااهه آرمین دلم میخواد تا ته #تخ*ماتم توی #بهشتم
فروکنی و هی تلمبه بزنی و منم #پستونامو بزارم دهنت و برام بخوری آااهه
حریصانه نگاهم کرد و شهوتی قربون صدقم رفت
_آره تپلی من ‌.. قربون اون #بهشتت
بشم فعلا #سالارو بخورش تا برسم بکنم این تپل خیس و نازتو اوووف
با ولع شروع کردم به خوردن #مردونگیش
و با لذت براش ساک پرتف میزدم
#چـ*چولمو مالیدم و توی دهنم #مردونگیشو
بالا پایین کردم که با صدای پایی یهو بلندم کرد و نشوندم روی سکو و محکم #مردونگیشو توی #بهشتم فرو کرد و دهنمو گرفت و ناله هامو خفه کرد.
تندتند توی #بهشتم
تلمبه میزد، صدای پا نزدیکتر شد اما ارمین بی توجه #پستونامو میخورد و برای #بهشتم جق میزد
#مردونگیش
بکارتمو پاره کرد اما خودمو میکوبیدم به #آلتش و روش سواری میکردم
یهو #آبش
تو کلوچم پاچید که همون لحظه با دیدن مامان پوری.....
https://t.me/joinchat/TeshajWopk8cdrKf
https://t.me/joinchat/TeshajWopk8cdrKf
سس مخفیانه با بوکسور خشن همسایه

https://t.me/joinchat/TeshajWopk8cdrKf
https://t.me/joinchat/TeshajWopk8cdrKf
#رمانش‌زیادی‌فول‌صحنه‌اس#رمانش‌زیادی‌فول‌صحنه‌اس
با دستمال وارد شو
583 views09:46
باز کردن / نظر دهید
2021-07-22 08:17:11
ای جان که تو تاج سرمی





┄•●❥
1.5K views05:17
باز کردن / نظر دهید
2021-07-22 08:17:11 #پارت_۲
فاحشه .

با پایین کشیدن شلوارش دستهای #ظریفش رو به دور #آلت اون مرد حلقه کرد و با لوندی همه اش رو توی #دهنش فرو برد...
از جلوی پاهای اون غریبه بلند شد ودرحالی که بدنش رو با #لوندی پیچ و تاب میداد شروع به درآوردن لباسهای زیرش کرد....
این کتایون بود؟زن من...زنی که وقتی اجازه نمیداد تنش رو #فتح کنم هم به خودم اجازه ندادم گمون بد راجبش بکنم وحالا اینقدر راحت #خیانت میکرد و عین یه #پورن‌استار لوندی به خرج میداد....
#داگ‌استایل شد و اون غریبه به سمتش رفت و و‌دو طرف کمرشو گرفت و #خشکه از پشت شروع کرد به #تلنبه زدن تو پشت کتایون
کتایون هم دستشو برد سمت کلوچش و با مالیدنش اه و نالش بلند شده بود اون غریبه مردونگیشو از پشت کتایون دراورد و وارد بهشت کتایون که عین ابشار ابش روون شده بود کرد و دستاشو زیر پاهای کتایون گذاشت و بلندش کرد و شروع کرد تلنبه زدن توی بهشت کتایون که چشماشو از سر لذت زیاد بسته بود و اه و نالش اتاقو‌ پر کرده بود .....
https://t.me/joinchat/WIWnqsbCp_01ZDM0
https://t.me/joinchat/WIWnqsbCp_01ZDM0

من‌ شاهو‌ هستم‌؛متوجه‌ #خیانت‌ همسرم‌ شدمو بعد از کلی‌‌ سروکله‌ زدن‌ با خودم‌ تصمیم‌ گرفتم‌ به‌ خونه‌ی‌ یه‌ #فاحشه‌ برمو‌ با‌ یه‌ #رابطه‌ی‌خشن‌ خودمو‌ #تخلیه‌ کنم‌ #غافل‌ ازینکه‌ دختری‌ که‌ تو‌ اون‌ خونه‌ بوده‌ یه‌ #باکره‌اس‌ نه‌ یه‌ #فاحشه و...
1.4K views05:17
باز کردن / نظر دهید
2021-07-22 08:17:11 #part16
این مرد روانی بود؟بدنمو #تکون دادم تا ولم کنه اما بیشتر بهم #چسبید!سرمو به #زور عقب کشیدم و داد زدم که #انگشتاشو وارد #دهنم کرد و تن #سفید و #سک*سیشو چسبوند به #تنم!

_بمکش افرین دختر خوب!

انگشتاشو #گاز گرفتم که کشیده‌ای رو #صورتم نشوند و پرتم کرد رو #تخت!

_چرا وحشی بازی درمیاری جوجه عمو؟

_کثافت #هوسباز معلوم هست میخوای چه #غلطی بکنی؟میدونی اگه #بابا بفهمه چه حیوون #کثیفی هستی زندت نمیزاره؟

رو شکمم نشست و کیفو باز کرد!با دیدن طنابای سیاهی که توش بودن چشمام گرد شد!

_یکی کمکم کنه!

دستمالی وارد دهنم کرد و دستامو محکم گرفت!خودمو تکون میدادم و سعی میکردم از زیر دستای کثیفش خلاص شم!

_ببین هیلدا به نفعته که ساکت شی واگرنه بد میبینی!

دستامو بست و روم خم شد!

_دلبر عمو اروم شدی؟

حالم ازش به هم میخورد!اونقدر در برابر #شهوت سست #عنصر بود که نمیتونست به منم #رحم کنه؟

دوباره سراغ کیف رفت و #قیچی سفید رنگی رو ازش بیرون کشید!میخواست تیکه تیکم کنه؟

_اون بدن هات و س‌کسیت همیشه مال من بوده و هست!

#قیچیرو سمت لباسام برد و #پارشون کرد و انداخت یه طرف!حالا #لخت مادرزاد جلوش #دراز کشیده بودم؟

_چه قدر خواستنی هستی تو!سفید برفی کوچولوی من!

دستش رو #شکمم لغزید و مور مورم شد!

_دوست داری زیرم #جر بخوری #توله؟

سرشو خم کرد سمتم و لباشو چسبوند به گوشم!

_فک کن وقتی من دارم توت ت‌.لمبه میزنم و مر***دونگی کلفتم تو به***شت تنگ.ته تو چه جوری ناله میکنی برام!اووف از تصورشم شق میکنم!....

هیلدا دختر نوجوونیه که توسط عمو جوون و استاد دانشگاهش بهش تجاوز میشه و مجبوره بخاطر پنهان کردنش هرشب جر بخوره...
https://t.me/joinchat/mljf8NlFa1VlZGRk
https://t.me/joinchat/mljf8NlFa1VlZGRk
جدیدترین رمان ممنوعه و هات تلگرام
#هات_فول_خشن
1.1K views05:17
باز کردن / نظر دهید
2021-07-22 08:17:11
#جان دلم
تویی آرام دلم
همه شب میل تو دارم
بی قرارم تویی ماه شب تارم




┄•●❥
1.1K views05:17
باز کردن / نظر دهید
2021-07-22 08:17:11تو دست داعشیا گیر آفتاده تا این که یکی میاد و میگه شرط نجاتت اینه که همینجا جرت بدم
https://t.me/joinchat/EIZPEWeAWgc5M2U0

با گریه تو اتاق مجللی که زندانیم کرده بودن وایسادم و به لباسی که همه چیمو ریخته بود بیرون نگاه کردم.
به زور اومدن تا اتاق و این لباسو تنم کردن و رفتن‌.


اشکامو پاک کردم و خواستم برم سمت در که در باز شد و مرد بزرگ و هیکلی ای که من یک سومش هم نمیشدم اومد تو و همون طور که دکمه هاشو باز میکرد با صدای ترسناکش گفت:
_دربیار اون یه وجب پارچه رو.

عقب عقب رفتم و خوردم به دیوار.
وقتی کامل لخت بود و فقط شورت پاش بود اومد و منو بین خودش و دیوار گیر انداخت و یکی از پاهامو بلند کرد و انگشتشو از رو شورتم روی خط بهشتم کشید.

_اوممم معلومه دست نخوره و بکره....اگه میخوایی هرروز و هرساعت زیر این راعشیا نچرخی و پاره نشی همراهیم‌کن که خیلی وقته خودمو خالی نکردم‌.

ترسیده به حرفش گوش دادم و لباسمو دراوردم.
_آفرین کوچولو حالا برو رو تخت دراز بکش و پاهاش باز کن.

حرفشو گوش دادم و روی تخت دراز کشیدم.
_حالا با انگشتات با اون بهشت قرمزت بازی کن.
اومد روی روی پاهای بازم نشست و من ناچار شروع کردم به مالیدن بهشتم.

دیگه طاقتش طاق شد و آلت بزرگ و کلفتشو از تو شورتش دراورد و بعد از کمی لاپایی زدن کامل کردش توم و من جیغ بلندی کشیدم.

_آه...دختر چقدر تنگی...بهشتت خیلی خیس و آبکی و کل مردونگیمو با آبش میبلعه...اهههه....

لذت کل وجودمو فرا گرفت و با یه حس خیلی عالی لرزیدم و ریخت مایعی رو از تو بهشتم حس کردم.
_اومم ماهی قرمز کوچولو آبش اومده...برا منم داره میاد.

و بعد از کشیدن آه های مردونه که حشرمو بالا میزد خودشو توم خالی کرد و بعد نوک سینه هامو مکید.

_اوممم خیلی نابی....اونقدر که دوست دادم تا صبح خودمو تو سوراخ تنگت عقب جلو کنم و سالارمو با آب خوشمزت حموم بدم.

از حرفاش خمار شدم و انگشتمو روی بهشتم کشیدم تا دردش کم شه.
با دیدن حرکت انگشتام بلند ناله کرد و بعد گاز محکم از سینه هام برم گردند و رو سالارش نشوند و از پهلوهام گرفت و بالا پایینم کرد.

https://t.me/joinchat/EIZPEWeAWgc5M2U0
1.1K views05:17
باز کردن / نظر دهید