آدرس کانال:
دسته بندی ها:
تلگرام
زبان: فارسی
مشترکین:
1.30K
توضیحات از کانال
• زنی که سکوت خانه را شکستهاست، و خوابی در خوابِ دیگر مینویسد؛
• شعرها و یادداشتها
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
0
4 stars
0
3 stars
0
2 stars
1
1 stars
1
آخرین پیام ها 6
2021-06-13 22:36:41
ما خیلی کم هستیم! خیلی کم. و آنانکه هواخواهِ قتل و غارت و خفقاناند، بسیار بیشمارند. لطفن به عزیزانتان، به نزدیکانتان، به اطرافیانتان بگویید: اگر اینچنینکه هست، پیش برود «ما پس رفتهایم» و «نابودی» در انتظارمان است.
تعداد ما خیلی کم است. خیلی کم. پس حواسمان باشد!
~
468 views19:36
2021-06-13 11:31:43
چرا همهاش از مسیرهای کج، پر از پیچ و سربالا، نفسگیر، نفسبر؟ چرا همهاش از مسیرهای نشد، نخواهد شد؛ مسیرهای ناتوان از شدن؛ مسیرهای نرسیدن؟ چرا؟ شاید میترسم؟ شاید میترسم؟ شاید خوشم به همین رفتن؟ چقدر بدم میآید از ته هر چیز، از انتها؛ از آخر؛ از ایستادن در لبهی فساد؛ مثل میوهای در انتهای تابستان. مثل ایستگاه آخر اتوبوس؛ یا قطار؛ اینجا یا هرکجا.
• وردی که برهها میخوانند
•• رضا قاسمی
~
369 viewsedited 08:31
2021-06-12 22:50:01
با کِه بتوان گفت: راه رفتن با تو بویِ بهارهای آبی را دارد، حالا که بهار ته کشیده است و جان بیقرار است!
دریغ اگر ندانسته باشی و شهر در پیِ یک شعر هار شده و خانه به خانه در جستجو بودهباشد. زن هوای مکاشفه داشت و در پی کسی میرفت که سرانجام، از میانهی راه بازگردد و به آرزویِ یک عشق جامه بپوشاند.
تا مبادا او باشد و بهار نباشد و سرزمینش سوخته. که گریستن را حاجتِ چشم نباشد، همین چکیدنِ خون از قلب کفایت میکند زن را، و روز را و هفته را و ماه و سال را نیز.
____«که ما جام از قلبِ خویش میگیریم»
~
205 views19:50
2021-06-11 17:07:35
حالا دیر زمانی شده است که ما بهم آغشته و اندودهایم. در این میان که فاصله، باعث میشود تا دور شویم و سُکرِ ساعات را به تعویق میاندازد، باید یاد بگیرم تنهاییِ بیتو را، چون تنهاییِ زمانی که هستی، در جانم بپیچم و قلباندودش سازم. تا مبادا که دوریْ، رَخت بر طاق خانهی ما بیآویزد!
~
701 views14:07
2021-06-11 09:08:18
به سعید نفیسی
بیستم دیماه هزاروسیصدوهفت
یک دفعه نشد بنویسم و بهآسانی از فکرهای دورودراز خود فرار کنم. قلم در دست من موج یک دریای متلاطم است. برق است. بیحیاست. هرزه میگردد. مشی مرتب ندارد؛ و این علامت درماندگی قلب من است. بدبختیست. باید بنویسی چطور با درماندگی و بدبختی خود میگذرانی.
• نیما
796 viewsedited 06:08
2021-06-10 09:10:46
انگار کسی در من بذرِ بیقراری و دلتنگی کاشته!
61 views06:10
2021-06-09 21:33:41
بله واقعیت این است؛ شما این پوشش لعنتی را تبدیل کردهاید به دغدغه برای ما.
این یکخط پایین، که توییت امروز عصرم بود را اینجا گذاشتم، چند ساعت بعد چند پیام توهینآمیز دریافت کردم و چندنفر لفت دادند. چرا؟
چون نوشته بودم حجاب اجباری است. لعنت به آن تفکر که شما را اینگونه هار کرده و بهجان ما انداخته است.
تابستانها بهشدت احساس بدبختی میکنم. با این جبرِ حاکم بر لباس پوشیدنمان. #نه_به_حجاب_اجبارى
230 viewsedited 18:33
2021-06-09 20:41:10
آلبر کامو دربارهی راز خوشحال «ماندن» میگوید:
هرگز بدون فکر و سادهلوحانه به کسی نگویید که «من خوشحالم».
حق با آقای کامواست. چه بسیار لحظهها که ازگفتنِ «من خوشحالم» پیشمان شدهایم. و چه بسیار ساعتها که از غمباد رنج بُردهایم و کسی نبود تا کمی از بارخاطرمان را زمین بگذاریم و با او از رنج و دردمان بگوییم تا شاید فروکش کردهباشد حالِ دلِ زارمان.
ما انسانهایِ بسیار غریبی هستیم!
~
321 views17:41
2021-06-08 22:42:30
؛
در عجیبترین جای تاریخ ایستادهایم؛
کاش کسی ما را بنویسد.
• گُلتن آکین
~
312 views19:42
2021-06-08 15:13:07
زنها بسیار دور افتادهاند؛ در حالی اینجا نشستهاند که جای دیگراند. زمانی که لباسشانرا در میآورند، شهر را پوست میگیرند. غذایشان روی میز است، خودشان در قارهیی دیگر راه میروند. تنانگیشان در اتاق به فکر توش و تنیدن تو است و دهانشان پیِ یک گپ، از دیروز و هنوز و همیشه باز مانده است.
آنها دور افتادهترینِ موجوداتاند! یک روز خواهی دید یک زن مُدام زمین را زیر و رو میکند تا در تداوم دور افتادگی زیر آب پیِ روشن کردن سیگارش بزیَد.
#اشکال_یک_زن_در_من
201 views12:13