تیمارِ‌ عاشقانه

2021-06-02 07:43:02 دیشب خواب دیدم در جهانِ اندوهم. همه‌چیز به غایت خیال‌انگیز و دل‌خواه و ساکت بود شکل نشستن در گِل به وضوحِ یک درخت. شکلِ تمایل به دوست‌داشتن به وضوحِ یک فقدان. شکلِ آویختنِ یک دامن از بابونه ‌و یک بغل از سوسن به وضوح یک خاموشی و آزادی. و کسی بالایِ سرم داشت، با صدایی عجیب که به آواز مِه و عود می‌مانْد، "تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق" را برایم می‌خواند.


صبح که بیدار شدم یاد آن سال افتادم؛ زمانی‌که تازه به تلگرام آمده بودیم، با دوستان وبلاگ‌نویس گروهی داشتیم به نام "اشاره" گروه را خودم ایجاد کرده بودم. یکی از کارهای خیلی خوبی که در آنجا داشتم این بود که برای بچه‌های اشاره، اصل‌ به اصل «تمهیدات - عین‌القضات همدانی» را تایپ می‌کردم و برایشان می‌فرستادم، تا که شب به شب بخوانندش.

——نمی‌دانم شما هم دوست‌دارید حقیقت و حالات‌ عشق را بخوانید یا نه؟

~ باز کردن / نظر دهید

2021-06-01 14:26:43 می‌دانستید همه‌ی ما یک‌جایی بهم رسیدیم که زمان بدجوری میان همه‌چیز قسمت شده‌ بود و فرصت کافی نداشت تا تکه‌ای واحد از خودش را، دو‌ به دو، به ما ببخشد.
—به این خیلِ عظیمِ دونفرهایِ دور افتاده از هم!—

جز کمی در دانشگاه، چند ساعتی در فرودگاه و ترمینال و سینما، چند روزی در سفر، یک ساعت برای جشن تولد، دو شماره‌ی تلفن، یک آدرس پُستی، بعدش دیگر هرآنچه در کار بود، فقط فاصله بود. بعدتر هم فاصله، و دوباره فاصله، و باز هم فاصله! و در ادامه هم، این فاصله است که -دوری- را شکل می‌دهد. که تنهایی را رنگ می‌زند، که ما را، که ما را می‌بازاند؛


@Street_25th باز کردن / نظر دهید

2021-05-30 23:07:39 ؛

«بیا با من زندگی کن. ما همه‌ی کتاب‌های شعر، همه‌ی موسیقی‌های جهان را ازآنِ خود خواهیم کرد. همه‌‌ی ارواحی که در چشم‌ها و بغض‌ها می‌سوزند. ما مست می‌کنیم و مثل انتشار آرام نور تلوتلو می‌خوریم و چنان شعر خواهیم گفت تا زبانمان مثل گل سرخ آتش بگیرد.»


• آلخاندرا پیثارنیک



@Street_25th باز کردن / نظر دهید

2021-05-30 09:10:34 .

«سلامٌ لأرضٍ خُلقت للسلام
و ما رأت یوماً سلاما.»

سلام بر زمینی که برای صلح آفریده شد
و هیچ روزی رویِ صلح ندید.


#محموددرویش باز کردن / نظر دهید

2021-05-29 09:25:08 ‍ ——— یادی از عباس نعلبندیان که در ۸ خرداد ۱۳۶۸ خودکشی کرد.


«... نسیم شاد پر بهارت نیست چرا ؟ دستم را اگر به سویت بیاورم آیا تسلی داری ؟ تسلی‌ات را تسلی مقدس مبارکت را بر دریاهای ژرف ابر بنشان و به ماتمزدگان هبه کن. چه کسی غارت لبخند شنیده است و ره‌آورد اشک؟ ...»



صدایی که‌ در فایل ضمیمه شده می‌شنوید، صدایِ عباس نعلبندیان است، ساعتی پیش از آنکه به‌قول خودش کاری بکند!



• ناگهان

@street_25th باز کردن / نظر دهید

2021-05-28 22:49:14 چقدر می‌توانم به تو فکر کنم! وقتی نیستی جایِ خالی‌ات پیداییِ غمگینی دارد. باز کردن / نظر دهید

2021-05-28 18:33:49 اگر فقط یک شعر باشد که تمام زیسته و زندگی‌ام را در برگیرد، آن شعر این هایکو از «ری ا‌وتا»‌ است؛


[ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﺳﺨﻨﯽ ﻧﮕﻔﺘﻨﺪ
ﻧﻪ ﻣﯿﺰﺑﺎن
و ﻧﻪ ﻣﯿﻬﻤﺎن
و ﻧﻪ ﮔﻞهاى داوودى]



|تیمارِعاشقانه| باز کردن / نظر دهید

2021-05-28 18:30:36 تیمارِ‌ عاشقانه pinned «ما انسانِ انتظارهایِ بی‌پایانیم. انسانِ چنگ‌زده به شب در رخوت‌ِ بی‌خوابی، انسانِ در گریز از تنهایی و پناه‌ بُرده به تنهایی. هر روز را به صبحِ روزِ بعد واگذار می‌کنیم. ما انسانِ تعویق‌ایم. انسانِ به تعویق افتاده در آرزوها؛ آرزوهایی که پوسیده‌اند مثل زنجیرهای…» باز کردن / نظر دهید

2021-05-25 21:48:31 ‏گوته: فرض کن که من عاشق تو هستم، این به تو چه مربوط است؟ باز کردن / نظر دهید

2021-05-25 16:18:08 اینجا شکل خودم هستم؛ آرام و روبراه با تنی رنجور.
من از زن‌هایِ اندام‌های ِ باریک ‌و مچ‌های کوچک و چشم‌های چال و گونه‌های استخوانی‌ام. زن‌هایی که رویِ زرد قرارهای آخر وقت‌ و دیدارهای خسته‌اند. زن‌های ازدحامِ خوشبختی، در خلوت‌های خموده و تنهایی بزرگ و نامه‌های نانوشته.

از زن‌هایِ آرام و نومید، در حال زمزمه‌ی زندگی! باز کردن / نظر دهید