2023-04-16 15:55:04
تفنگ و گل
باطلنمای گفتوگو
کارل پوپر میگفت “با کسی که ترجیح میدهد بهجای آنکه در بحث با شما مجاب شود، شما را به گلوله ببندد، نمیتوان گفتوگوی عقلانی راه انداخت”.
به این معناست که گفتوگوی عقلانی و عمومی، لوازم و پیششرطهای خودش را دارد، حدّ و مرزهایی دارد، چارچوبی دارد که به آن تن داد؛ یعنی “چارچوب عقل” که پادزهر خشونت و قهر است.
همچنان که مدارا و آزادی هم حدود خودشان را دارند، گفتوگو هم چنین است.
گفتوگوی نامحدود و بیچارچوب، در واقع باطلنمای گفتوگوست؛ نامعقول، تصنّعی و زائد است
.
در چارچوب عقل آنچه بر گفتوگو مقدّم است، حقِّ برابر شهروندان است. همهی طرفهای گفتوگو باید از حقّ برابر برخوردار باشند و همهی طرفها به حقوق بنیادین یکدیگر حرمت نهند؛ چه حقّ حیات و زندگی باشد که طبیعیترین حقّ افراد است، چه حقّ امنیّت، و چه حقّ آزادی.
حقّ آزادی دربرگیرندهی همهی آزادیهای اساسی برابر است؛ آزادی عقیده، آزادی وجدان، آزادی انتخاب، آزادی بیان، آزادی شخصی، آزادی سیاسی، آزادی دارایی.
پس، گفتوگو میان طرفهای مُحقّ و آزاد است در جامعهی باز. بدون این حقوق و بدون این آزادی، و در جامعهی بسته، گفتوگو نمیتوان کرد. گفتوگو پرتاب کلمات و اندیشههاست نه پرتاب گلولهها و آتشها.
همچنان که پوپر گفت، با کسی که با تفنگ در برابر ما ایستاده است و آمادهی شلّیک گلوله است، نمیتوان گفتوگو کرد. چون گفتوگو میان زندههاست نه مردهها.
با کسی که ما را به سبب مخالفت و انتقاد راهی زندان میکند، اندیشهی ما را کنترل میکند، بیان ما را سانسور و محدود میکند و بهدنبال تحمیل عقیده و ایدئولوژی خودش بر عقاید ما و تحمیل سبک زندگی خودش بر زندگی ماست، نمیتوان گفتوگو کرد. این پارادوکس گفتوگوست.
جبّاریّت سزاوار گفتوگو نیست. دشمن آزادی و حقّ، داعیهی گفتوگو نمیتواند داشته باشد.
دعوت به گفتوگو میکنند، در همان حال که خونهای پاک بسیار بر زمین جاریست و کالبدهایی که از روح و جان خالیست؛
درحالی که دستهایشان بر ماشه و تفنگهایشان آمادهی شلّیک است؛
درحالی که زندانها پُر میشوند.
رضا زمان
@Tafakkor
2.0K views12:55