Get Mystery Box with random crypto!

در جستجوی حقیقت

لوگوی کانال تلگرام tajeddin_mohammadbagher — در جستجوی حقیقت د
لوگوی کانال تلگرام tajeddin_mohammadbagher — در جستجوی حقیقت
آدرس کانال: @tajeddin_mohammadbagher
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.43K
توضیحات از کانال

جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند(حافظ)
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما ین است که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم(سهراب سپهری)
در جستجوی حقیقت کانالی است برای معرفی نوشته ها و تأملات دکتر محمد باقر تاج الدین

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

3

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-31 05:47:28 قانون در خدمت انسان و جامعه
[بخش نخست]

محمدباقر تاج الدین

قانون، امری است انسانی، اجتماعی و فرهنگی یعنی برآمده از کوشش ها و کنش های انسانی و در ضمن برآمده از بافت و زمینۀ اجتماعی و فرهنگی هر جامعه ای است. هیچ قانونی خارج از فعالیت ها و کنش گری های انسانی و اجتماعی و فرهنگی وجود خارجی ندارد. انسان ها در جوامع گوناگون و در دوره های متفاوت تاریخی قوانینی را ابداع کرده اند تا به یک زندگی ارزشمند، خوب و خوش دست یابند و این گونه است که می توان گفت تمامی قوانینی که انسان ها تنظیم کرده اند ضرورت دارد که در خدمت آنان قرار گیرد.

قوانین زمانی ارزشمند اَند که در خدمت انسان و جامعه قرار گیرند و کارکردهای مطلوب و مناسبی برای شان داشته باشند. کارکردهای اساسی و مهمی چون: تسهیل گری، بهزیستی، رفاه اجتماعی، برابری اجتماعی، همبستگی اجتماعی، برخورداری از حقوق شهروندی، برخورداری از آزادی های مدنی، نظم اجتماعی، توانمندسازی اجتماعی، جلوگیری از خودسری ها، کاهش خشونت اجتماعی، کاهش محرومیت اجتماعی، کاهش فاصله و شکاف طبقاتی، کاهش آسیب ها و مسائل اجتماعی و در مجموع داشتن جامعه ای بهنجار(نرمال) و مطلوب.

نکتۀ کلیدی ای که در این جا وجود دارد این است که قوانین زمانی می توانند کارکردهای مثبت و مطلوبی داشته باشند که جنبه ها و ابعاد انسان شناختی، روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی و حتی تاریخی انسان و جامعه با دقت هر چه تمام تر مد نظر قرار گیرند. قانون را برای انسان و جامعه می نویسند پس ضرورت تام دارد که در خدمت انسان و جامعه باشد تا سبب ارتقاء سطح زندگی شان بشود و اگر غیر از این باشد عدمش به زِ وجود!!

بیان این موضوع ضرورت دارد که در جهان سنتیِ پیشین این "عرف" هر جامعه بود که سبب ایجاد نظم اجتماعی و بسامان نمودن امور زندگی مردمان می شد و در جهان مدرن "قانون" جای عرف را گرفته و ایجاد نظم و سامان اجتماعی بدون قانون کم و بیش امکان پذیر نیست. روشن است که شهروندان هر جامعه ای از آن جا که می دانند پیروی از قوانین می تواند ضامن نظم و سامان اجتماعی باشد و لازمۀ دست یابی به یک زندگی مطلوب گردن نهادن به قوانین است لذا در صورتی که قوانین را مطابق با نیازها و خواسته های واقعی شان بدانند آن ها را مورد پذیرش قرار می دهند و این به معنای مشروعیت بخشی قوانین است. در واقع، پشتوانۀ اصلی قوانین مشروعیت بخشی از سوی شهروندان آن جامعه است و البته ضمانت اجرای آن نیز برخی اجبارها مانند ورود پلیس و ضابطین مربوطه است.

می ماند این نکتۀ اساسی که قانونگذاران هر جامعه ای مانند قوّۀ مقننه(مجلس) و سایر نهادهای قانونگذاری ضرورت تام دارد که مبتنی بر ابعاد فلسفی، روان شناختی، انسان شناختی و جامعه شناختی انسان و جامعه از یک سو و مطابق با مصالح و نیازهای واقعی شهروندان و به منظور ایجاد و حفظ نظم اجتماعی از سوی دیگر اقدام به تنظیم قوانین در زمینه های مختلف کنند. لذا هر اقدامی غیر از این برای قانونگذاری اقدامی نادرست و غیر عقلانی و خلاف مصالح عمومی جامعه بوده و در نتیجه نتایج و پیامدهای ناگواری هم برای جامعه خواهد داشت.

قوانینی که منافع و مصالح همگانی در آن لحاظ شود حتما مورد پذیرش همگان نیز خواهد بود و اگر اقلیتی از شهروندان جامعه از این قوانین پیروی نکنند مستلزم مجازات خواهند بود چرا که منافع و مصالح عمومی را رعایت نکرده اند. اما در مقابل قوانینی که منافع و مصالح اکثریت در آن ها نباشد خودبخود مورد پذیرش قرار نخواهند گرفت و لذا اِعمال هرگونه مجازات برای افراد بی معنا و بی وجه خواهد بود و نوعی اِعمال زور و اجبار تلقی می شود. به کار بردن قوّۀ قهریه برای جاری وساری ساختن قانون زمانی معنادار و قابل پذیرش است که آن قانون از یک سو از پشتوانۀ حداکثری شهروندان برخوردار باشد و از سوی دیگر منافع و مصالح همگانی را در پی داشته باشد.

(ادامه دارد......)


@tajeddin_mohammadbagher
121 viewsدکتر محمد باقر تاج الدین, edited  02:47
باز کردن / نظر دهید
2022-07-29 06:36:05 برگی از یک کتاب


موضوع عدالت اجتماعی

«مهم ترین موضوع عدالت، ساختار بنیادینِ جامعه است، یا به تعبیر دقیق تر موضوع عدالت این است که نهادهای اجتماعی اصلی به چه شیوه ای حقوق و تکالیفِ اساسی را میان افراد توزیع و نحوۀ تقسیم سودهای برآمده از همکاری اجتماعی را تعیین کنند. مقصودم از نهادهای اصلی نظام سیاسی و سازمان های عمدۀ اقتصادی و اجتماعی است. از این رو مصونیت قانونی آزادی اندیشه و آزادی عقیده، بازارهای رقابتی، مالکیت خصوصی ابزارهای تولید و خانوادۀ تک همسری نمونه هایی از نهادهای اجتماعی اصلی به شمار می روند. نهادهای اصلی اگر در کنار هم چونان ترکیبی واحد در نظر گرفته شوند حقوق و تکالیف انسان ها را تعیین و بر دورنمای زندگی ایشان اثر می گذارند، یعنی مشخص می کنند که ایشان تحقق چه شخصیت و موقعیتی را از خود در آینده انتظار می توانند داشت و چه قدر می توانند امیدوار باشند که در این راستا موفق عمل می کنند. ساختار بنیادین جامعه از آن رو مهم ترین موضوع عدالت است که تأثیرات اَش بر زندگی انسان ها بسیار عمیق و از همان آغاز جاری است. عادلانه بودن یک نظام اجتماعی اساساً به شیوۀ تخصیص یافتن حقوق و تکالیف اساسی و نیز به فرصت های اقتصادی و شرایط اجتماعی در بخش های گوناگون جامعه بستگی دارد».

جان رالز، نظریه ای درباب عدالت، ترجمۀ مرتضی نوری، تهران: نشر مرکز، 1393، ص 47



@tajeddin_mohammadbagher
157 viewsدکتر محمد باقر تاج الدین, edited  03:36
باز کردن / نظر دهید
2022-07-29 06:34:14
برگی از یک کتاب

نظریه ای درباب عدالت / جان رالز/ترجمه مرتضی نوری/نشر مرکز


@tajeddin_mohammadbagher
145 viewsدکتر محمد باقر تاج الدین, edited  03:34
باز کردن / نظر دهید
2022-07-25 05:48:09 فقر و فلاکت

محمدباقر تاج الدین

بدون تعارف باید گفت که فقر نوعی فلاکت است و آدمی را تا سرمنزل سقوط پیش می برد آن هم در این روزگاران بسیار دشوار و پیچیدۀ امروزین که از در و دیوار گرفتاری می بارد!! تصور کنید پدری را که با درآمد ناچیز خودش بخواهد هم اجارۀ خانه بدهد، هم هزینه های زندگی را بپردازد و از سوی دیگر برخی نیازهای فرزندان خود را برآورده نماید!! این دیگر وامصیبت ها است!!! می دانیم که در این روزها اجارۀ خانه در تهران و حتی شهرستان ها سر به فلک ساییده است و بسیاری از مستأجران به هیچ وجه توان پرداخت اجاره های عجیب و غریب را ندارند.

نیازی به هیچ گونه تجزیه و تحلیل اقتصادی هم نیست چرا که همۀ ما هر روزه با مخارج و هزینه های سرسام آور زندگی مواجه ایم و با گوشت و پوست خود آن ها را لمس می کنیم. در همین تعطیلات تابستانی مدارس و دانشگاه ها بسیاری از خانواده ها توان مالی برای فرستادن فرزندان خود به کلاس های آموزشی و ورزشی را ندارند چرا که شهریه ها بسیار گران شده است. پدری که چنین توانی را از دست بدهد آن وقت دیگر نزد فرزندان خود چه حرمت و جایگاهی خواهد داشت؟ آیا این موضوع از سویی به معنای فروپاشی منزلت والدین نزد فرزندان و از سوی دیگر به منزلۀ فروپاشی خانواده نیست؟ آن وقت اگر دربارۀ جایگاه خانواده و ازدواج داد سخن بدهیم و شعارهای عجیب در این باره سر دهیم آیا مشکلی را حل می کند؟

فقر، فلاکت است چرا که تمام حیثیت و عزت افراد فقیر را به باد فنا می دهد!!!.
فقر، فلاکت است زیرا منزلت و جایگاه اجتماعی افراد فقیر را به اضمحلال و سقوط می کشاند!!!.
فقر، فلاکت است برای این که تمام توانمندی ها و استعدادهای فقرا را از آنان می ستاند و آنان را به افرادی بی خاصیت و ناتوان بدل می سازد!!!
فقر، فلاکت است چرا که تمام مسیرهای پیشرفت و ترقی را بر روی آدمی می بندد و وی را در بن بستی جدی قرار می دهد!!!
فقر، فلاکت است زیرا آدمی را دچار طرد از جامعه می کند و در انزوای ناخواسته ای قرار می دهد!!!
فقر، فلاکت است برای این که فقرا را از دایرۀ شمول حقوق شهروندی خارج ساخته و دچار انواع محرومیت ها می سازد!!!
فقر، فلاکت است چرا که قدرت تفکر و اندیشیدن را از آدمی می ستاند و هنگامی که چنین قدرتی از آدمی ستانده شود دیگر چگونه خواهد توانست انواع مسائل و مشکلات گوناگون را حل و فصل نماید؟!!!
فقر، فلاکت است زیرا آدمی را در گردابی سهمگین از انواع مشکلات دیگر گرفتار می سازد!!!
فقر، فلاکت است برای این که افراد فقیر ار از گردونۀ انسانی زیستن خارج ساخته و در وادی هولناکی می افکند!!!



@tajeddin_mohammadbagher
503 viewsدکتر محمد باقر تاج الدین, 02:48
باز کردن / نظر دهید
2022-07-15 07:03:49 شلّاق زدنِ آدمیان بر خود

محمدباقر تاج الدین

داستایفسکی در رمان مشهور و خواندنی "برادران کارامازوف" آورده است که:«اربابان به شلّاق زدن روستاییان پایان داده اند اما بسیار عجیب است که روستاییان دست از شلّاق زدن خودشان برنمی دارند». این موضوعی که داستایفسکی بیان کرده در واقع سخنی روان شناسانه است و پرده از نوعی سنخ روانی انسان ها بر می دارد که طی آن به سرکوب کردن نیازهای خود می پردازند بی آن که دلایل قانع کننده و منطقی ای ارائه دهند. به دیگر سخن این موضوع بیان سخت گیری انسان ها با خودشان نیز می تواند باشد که مبتنی بر چنین اقدامی انواع موانع و محدودیت ها را برای خود ایجاد می کنند و در نتیجه دچار انواع درد و رنج ها نیز می شوند.

دقت در این بحث نشان می دهد که بسیاری از انسان ها بدون دلایل عقلی و علمی و فقط مبتنی بر برخی چارچوب های نادرست فرهنگی ای که در آن زیسته اند و مبتنی بر باورهای نادرستی که با خود دارند جسم و روان خود را به غُل و زنجیر می کشند و درد و رنج های بیهوده ای بر خود روا می دارند. برای مثال در فرهنگ سنتی ایرانی بسیاری از ایرانیان خندیدن را نوعی گناه تلقی می کردند و باور خطایی در ذهن شان نقش بسته بود که بیش تر باید گریست تا خندید و معتقد بودند که از پسِ هر خنده ای بدبختی و گرفتاری ای نیز پدید خواهد آمد!!! و این چنین بود که شادی را برای خود ممنوع کرده بودند و با گریه و زاری بیهوده فقط درد و رنج های بیش تری می بردند.

نکتۀ بسیار مهم در این زمینه این است که بسیاری از انسان ها در فرهنگ های بسته همواره می پندارند که در درجۀ نخست دست تقدیر و در درجۀ دوم حکومت آن ها را به چنین روز تیره و تاری انداخته و نقش خود را به طور کامل در این میان به دست فراموشی می سپارند. از سوی دیگر می توان گفت که اساساً نوع و میزان معرفت و آگاهی هر ملتی تعیین کنندۀ سرنوشت و آیندۀ آن ملت است و از این منظر ایرانیان اگر چه در دوره هایی از تاریخ خویش خوش درخشیدند اما در مقاطعی دیگر از تاریخ نه تنها خوش ندرخشیدند بلکه تحت سیطرۀ جهل به ویژه جهل مقدّس و انواع خرافات قرار گرفتند و با افتادن در چنین کج راهه ای آیندۀ خود و نسل های بعدی را با تباهی و بدبختی رقم زدند.

مسأله از این قرار است که ذهنیت و معرفتی که هر ملتی از خود و جهان پیرامون دارد می تواند نقشی بسزا در شکل گیری وضع و حال آنان داشته باشد(نقش تأثیرگذار باور و آگاهی بر رفتار و کنش که به نظر می رسد اصلی مهم در روان شناسی باشد). به عنوان مثال ملتی که باور تقدیرگرایانه داشته باشد و خود را اسیر و مقهور دست تقدیر بداند همواره در کنجی می نشیند و تنها نظاره گر تاریخ و حوادث می شود و بالعکس ملتی که تقدیرگرا نبوده و خود را محور تحولات این جهان می داند بدیهی و روشن است که تاریخ را نیز می سازد حتی اگر کاملاً بر مرادش نباشد. شوربختانه این که ملت ایران در تاریخ پر فراز و نشیب خویش بیش تر با جهل و خرافات آن هم جهل مقدس زیسته است و چنین زیست جهان نامطلوبی به طور دقیق ناشی از ذهنیت و معرفت سراسر ناقص و کج و مُعوَجی بوده که در ذهن و ضمیر او نقش بسته بود.

ایرانیان قرن ها گرفتار در چرخۀ شومی شده بودند که یک سرِ آن در چنبرۀ قدرت های استبدادی بود که نتیجه اَش یأس و نا امیدی و حرمان و سرِ دیگرِ آن دل سپردن به باورها و افکار غیر عقلانی و غیر منطقی ای که چونان شلّاق زهرآلود و دردناکی بود که بر جسم و روان شان زخم های کاری می زد و آنان را از هرچه تفکر کردن، اندیشیدن و نقد کردن بازمی داشت. طُرفَه آن که ملت ایران در دوره های تاریخی گذشته برای رهایی از چنین وضعیت اسف بار و تیره و تاری که برای خود رقم زده بود تنها کاری که می کرد دست به اتوپیاسازی دروغین می زد و دل به اسطوره ها می بست تا شاید راه نجاتی پیدا شود و افسوس که هرگز چنین نشد!!!

دلیل چنین وضع بغرنجی بیش از آن که ریشه در شرایط اقلیمی، جغرافیایی و شرایط سیاسی و اقتصادی داشته باشد ریشه در شرایط فرهنگی و وضع فکری و ذهنی مردمان این سرزمین داشت و چون معرفت و آگاهی منطقی و عقلانی ای در بین آنان شکل نگرفته بود راه رهایی ای نیز پیدا نشده بود. اکنون نیز راه رهایی ما ایرانیان از شرایط بغرنج فعلی در اندیشگی و تفکرمان ریشه دارد و تا اقدامی اساسی و بنیانی برای پالودن ذهنیت های غیرمنطقی، خرافی، پارادوکسیکال و دُن کیشوت وار خویش نکنیم هیچ امیدی به رهایی نخواهد بود.


@tajeddin_mohammadbagher
473 viewsدکتر محمد باقر تاج الدین, 04:03
باز کردن / نظر دهید
2022-07-12 06:18:33 "فهم" کم، "اعتقاد" زیاد
[ترسناک ترین نوع بشر کسی است که فهمش کم و اعتقادش زیاد باشد(آنتوان چخوف)]

محمدباقر تاج الدین

کم نیستند افرادی در جامعۀ ما و سایر جوامع بشری که دارای "فهم اندک" و "اعتقاد زیاد" هستند. به عبارت دیگر این دسته از انسان ها دربارۀ اعتقادی که به کسی یا چیزی دارند کم ترین آگاهی و درکی ندارند و در واقع کورکورانه و مقلّدانه از برخی امور و افراد پیروی می کنند و هنگامی که از آنان دربارۀ اموری که تقلید می کنند چند پرسش ساده شود به خوبی روشن می شود که هیچ آگاهی ای ندارند و این موضوع حقیقتاً تأسّف بار است. ضررت دارد که آدمی مبتنی بر استدلال منطقی و عقلانی نسبت به کسی یا چیزی عقیده و باور داشته باشد و هر عقیدای بدون استدلال عقلانی و منطقی در زمرۀ عقاید بی پایه و اساس قرار گرفته و در نتیجه هیچ گونه ارزش معرفتی و اخلاقی ندارد. آدمیانی که در طول عمر خویش هیچ گاه نسبت به پالایش و منطقی نمودن عقاید و باورهای شان اقدام موثر و مفیدی انجام نمی دهند در زمرۀ کسانی اَند که دارای عقاید زیاد و نادرست و در عین حال فهم کم هستند.

این افراد در عین حال بسیار خطرناک هم هستند چرا که بر اساس اعتقادات بی پایه و اساسی که دارند ممکن است دست به اعمال و اقدامات خطرناکی هم بزنند که نتایج ناگواری نه تنها برای افراد دیگر بلکه برای کل جامعه داشته باشد. فراوان شاهد بودیم که کسانی بر اثر جهل و نادانی و صرفاً بر اساس برخی اعتقادات بی پایه و اساس دست به اقدامات نادرستی زدند که پیامدهای ناگواری به بار آورده و در نهایت البته موجبات پشیمانی برای آن افراد را هم به دنبال داشته است. این افراد اگر در کنار اعتقاد زیادشان فقط اندکی آگاهی و فهم و درایت هم داشتند به طور یقین چنین نمی کردند و این گونه آتش جهل و بی خردی بر جان خود، دیگران و جامعه نمی زدند.

در همین راستا عده ای صرفاً بر مبنای اعتقادات موهوم و با گفتن برخی سخنان نادرست و بی منطق روبهان مرده را چون شیران درنده به جان آدمیان می افکنند و نمی دانند که هر اعتقادی لزوماً مبنای عقلانی و اخلاقی ندارد و لذا هر سخنی که بر مبنای اعتقادات بی پایه باشد را نباید بر زبان ها راند و هر اقدام خلاف عقل و منطق را نباید روا داشت. در واقع عموماً می توان دید کسانی که اعتقد زیاد دارند فهم شان اندک و کوتاه است. فوراً باید تذکّر داد که هر اعتقادی نادرست و غیر منطقی نیست و هستند کسانی که اعتقاد مبتنی بر منطق و عقلانیت دارند و متناسب با فهم و درکی که اندوخته اند باورهای خود را نیز پالوده اند و بر عقلانیت و منطق استوار کرده اند. افسوس که این جماعت کم اند و اکثریت با کسانی است که اعتقاد زیاد و فهم اندک دارند و اینان صد البته نه تنها برای جامعه مناسب نیستند بلکه ممکن است خطرآفرین هم باشند.

فهم اندک و اعتقاد زیاد زمینه را برای انجام هر عمل نادرستی مهیا می کند و مجوزی می شود برای کسانی که بر مبنای اعتقادشان بخواهند دیگران و جامعه را نیز به اصطلاح خودشان معتقد سازند و در این بی راهه چه فرصت سوزی ها، اندیشه سوزی ها، اخلاق سوزی ها، انسانیت سوزی ها، آرمان سوزی ها،آینده سوزی ها، صداقت سوزی ها، اعتماد سوزی ها و سرمایه سوزی هایی که صورت نمی گیرد. بر این اساس بر همگان و به ویژه بر اندیشمندان و روشنفکران فرض است که در جهت افزایش و ارتقای فهم و درک مردمان جامعه به هر طریقی بکوشند و از این طریق به آنان بیاموزند که چگونه اعتقادات درست از نادرست را تشخیص دهند و این که بر اساس هر اعتقادی نمی توان و نباید دست به هر اقدام ناشایستی زد و جامعه و جماعتی را به رنج و دردسر انداخت.


@tajeddin_mohammadbagher
365 viewsدکتر محمد باقر تاج الدین, 03:18
باز کردن / نظر دهید
2022-06-27 20:53:32 نشانگان(سندرُم) زباله گردی در شهرها

محمدباقر تاج الدین

طی سالیان اخیر تعداد زباله گردها در شهرهای بزرگ و حتی متوسط به شدت افزایش یافته است به گونه ای که تمام شهروندان شاهد حضور و فعالیت این افراد در خیابان های شهر هستند. چند روز پیش تر صبح هنگام برای خرید نان از خانه خارج شدم و در کوچۀ منتهی به نانوایی دو نفر را دیدم که بر سر برداشت زباله از سطل زباله با یکدیگر به نزاع برخاسته بودند و پس از خشونت کلامی در نهایت به خشونت فیزیکی هم پرداختند و فردی که نیروی بیش تری داشت زباله ها را سهم خودش نمود!!! سن و سالی هم نداشتند شاید حدود 14 تا 16 سال!! از شما چه پنهان هرگز باورم نمی شد که افرادی باشند که بر سر برداشت زبالۀ بیش تر این چنین با یکدیگر به نزاع و خشونت بپردازند. پرسشی که در ارتباط با صحنه های این چنینی مطرح می شود این است که چه تحلیلی می توان برای آن ها ارائه نمود؟ و اساساً وجود چنین صحنه هایی در یک جامعه نشانگان چیست؟ برای پاسخ گویی به چنین پرسش هایی می توان چند نکتۀ زیر را ارائه نمود:
1.تشدید فقر در جامعه سبب می شود که عده ای برای گذران زندگی حداقلی خویش دست به هر کاری بزنند و زباله جمع کردن یکی از همین اقدامات است که این گروه از افراد جامعه انجام می دهند. مطابق با آمارهای موجود دست کم 50 درصد از افراد جامعه زیر خط فقر قرار دارند و تو گویی که برای رهایی از فقر به ویژه فقر مطلق راهی به جز روی آوردن به مشاغل پَست و پایین را ندارند.
2.تشدید نظام طبقاتی در جامعۀ ایران که اکنون سخن از سیاهچالۀ طبقاتی می رود (در مقاله ای جداگانه به این موضوع پرداخته ام) زمینه ساز از بین رفتن طبقۀ متوسط و سقوط آن به طبقۀ پایین شده و در نتیجه تعداد افراد طبقۀ فرودست به عنوان طبقۀ محروم از بسیاری از خدمات و فرصت های اجتماعی نیز به شدت افزایش یافته است. در چنین وضعیت بغرنجی وقتی از سویی تعداد متقاضیان کار و شغل زیاد باشد و از سوی دیگر تعداد مشاغل موجود محدود باشد به ناچار عده ای مجبور به روی آوردن به مشاغل کاذب و البته پَست مانند زباله جمع کنی خواهند بود تا از این طریق امکان گذران زندگی حداقلی برای شان فراهم شود.
3.بروز انسداد اجتماعی نیز از جمله مهم ترین دلایل برای ظهور چنین وضعیت دردناکی است چرا که کسر قابل توجهی از افراد طبقۀ پایین جامعه امکان دست یابی به بسیاری از فرصت های اجتماعاً ارزشمند را از دست می دهند و چاره ای جز روی آوردن به مشاغل مورد اشاره را نخواهند داشت.
4.مهاجرت های گسترده از مناطق روستایی و شهرهای کوچک و متوسط به سمت شهرهای بزرگ و به ویژه کلان شهرها تمرکز و تراکم جمعیت زیادی را به دنبال داشته است به گونه ای که اکنون با پدیدۀ حاشیه نشینی مواجه هستیم. مطابق با آمارهای موجود حدود 20 میلیون نفر از جمعیت ایران در حاشیۀ شهرهای بزرگ دچار زیست حاشیه ای هستند که بخشی از این جمعیت سواد و مهارت لازم به فرصت های شغلی مناسب و انسانی را نداشته و به ناگزیر به مشاغل کاذب و پَست روی آورده اند.
5.گسترش طرد اجتماعی که افراد را از دایرۀ حقوق شهروندی خارج می کند چنین می شود که ناشهروندان به مبارزه برای زیست حداقلی از یک سو و اعلام شهروند بودن و دست یابی به حقوق شهروندی از سوی دیگر کشانده شوند.زباله گردی نشانه ای از مبارزۀ ناشهروندان برای قرار گرفتن در جرگۀ شهروندان است که ضرورت دارد جدی گرفته شود.
6.ناکارآمدی سازمان های حمایتی و رفاهی در امر ایجاد رفاه حداقلی برای تمامی شهروندان به ویژه شهروندان آسیب پذیر و محروم از بسیاری از خدمات و فرصت های اجتماعی نیز دلیل دیگری از افزایش زباله گردی و زباله جمع کنی می تواند باشد. به عبارت دیگر، می توان گفت زباله گردی نشانه ای از فقدان کارآمدی سازمان های مرتبط با امر رفاه و حمایت در جامعه است.




@tajeddin_mohammadbagher
781 viewsدکتر محمد باقر تاج الدین, 17:53
باز کردن / نظر دهید
2022-06-19 06:21:50 در نقد دیگری می توان گفت که اگرچه شریعتی نقدی جدی و اساسی به روند منحرف شدن جوامع و حکومت های اسلامی در طول تاریخ دارد و از این منظر نقد مورد اشاره تا حدود زیادی هم منطقی تلقی می شود اما مکانیسم و راه کاری که برای برون رفت از این معضل و مشکل جوامع اسلامی بیان می کند در واقع راه کاری تقلیل گرایانه و ساده انگارانه است و کمی دور از ذهن به نظر می رسد که شدنی و عملی باشد. برای مثال نفی تمام نظام های اقتصادی و طبقاتی مدرن مانند نظام های سوسیالیستی و سرمایه داری و به دنبال آن ایجاد و برساختن نظامی اسلامی در قالب جامعه بی طبقه توحیدی یا انقلابی آیا اساسا شدنی است؟ ضمن این که ایشان در این کتاب همواره تأکید دارد که مرز اسلام راستین و انقلابی را از اسلامی که منافع طبقات حاکم را تأمین می کند جدا سازد اما پرسش این است که چگونه و با کدام مکانیسم و ساز و کار منطقی؟ آن هم در جامعه پیچیده مدرن و جهان جدید؟ اگرچه ایشان راه حل "خودسازی انقلابی" را پیشنهاد می دهد و معتقد است که با "زهد انقلابی" و نه گفتن به خیلی چیزها می توان به سوی ایجاد و تأسیس یک جامعه بی طبقه حرکت کرد اما به نظر می رسد که این پیشنهاد در عمل خیلی ساده انگارانه باشد و بعید است که بتوان با چنین ساز و کاری به یک جامعه بی طبقه و عاری از نظام های طبقاتی دست یافت. دست آخر این که راه حل جامعه را همواره و دائماً در مرحله انقلابی نگه داشتن به منظور رهایی از نظام طبقاتی موضوعی است که ضرورت دارد مورد واکاوی همه جانبه قرار گیرد.


@tajeddin_mohammadbagher
928 viewsدکتر محمد باقر تاج الدین, 03:21
باز کردن / نظر دهید
2022-06-19 06:21:50 شریعتی و جامعۀ بی طبقۀ توحیدی (انقلابی)
(نقدی بر دیدگاه علی شریعتی)

محمدباقر تاج الدین

مقالۀ حاضر متن سخنرانی ای است که به مناسبت برگزاری سمینار بازخوانی اندیشۀ شریعتی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ایراد نمودم و اکنون به مناسبت سال روز درگذشت این اندیشمند بخشی از آن بازنشر می شود.

علی شریعتی در کتاب جهت گیری طبقاتی در اسلام به طور مستقیم و غیر مستقیم به دنبال پی ریزی پایه های جامعه بی طبقه انقلابی(توحیدی) بود و این که تا کجا چنین توفیقی را به دست آورده است البته محل تأمل و واکاوی دقیق تر است. از نظر ایشان در اسلام چیزی به نام های طبقات فئودال، بورژوا و سرمایه داری و خلاصه طبقات بالا و متوسط و پایین آن چنان که امروزه مطرح شده است و یا در مکاتب دیگر درباره آن صحبت می شود، وجود ندارد. از نظر شریعتی اسلام فقط در "مرحله انقلابی" می تواند پویایی داشته باشد و حرکت کند و اگر بدل به "فرهنگ و قدرت" شود دیگر از حرکت و پویایی باز می ایستد و آن وقت است که به جامعه طبقاتی همانند سایر جوامع تبدیل می شود و دچار انواع انحرافات و فسادها می شود. فقط در حالت انقلابی است که به صورت بی طبقه توحیدی باقی می ماند و توان ایجاد برابری و مساوات را خواهد داشت. شریعتی همه جا از "زهد انقلابی" سخن می گو.ید که موجب حرکت و پویایی است و بدون آن جامعه به طبقات نابرابر و تبعیض گونه تبدیل می شود. او می گوید: «نسل جوان یقه ما را گرفته است و می گوید توحید و شهادت و امامت و خلقت و معاد و جهان آخرت را می پذیرم و همه این ها هم درست است....اما اکنون سئوال اساسی این است که شما اگر فردا رهبری یک جامعه را به دست گرفتید تا یک جامعه بی طبقه انقلابی(توحیدی) بر اساس این جهان بینی و این ایدئولوژی بیافرینید، با این سرمایه ها چه می کنید؟ با سرمایه داران چگونه رفتار می کنید؟ برای طبقه کارگر و دهقان چه ارمغانی بالاتر از مارکسیسم دارید؟ آیا سرمایه داران رباخوار، متقلب، وابسته به استعمار، فاسد، بهایی مال مردم خور را به دست عدالت انقلابی می سپارید اما سرمایه دارانی که ربا نمی خورند، تقلب نمی کنند، ملی اند، صالح اند، مسلمان نمازخوان و وجوهات بده اند و مال کسی را نه تنها نخورده اند که خیرات و مبرات و حسنات هم کرده اند نگاه می دارید و تشویق و تأیید و حمایت می کنید؟ طبقه کارگر را –به عنوان طبقه ای که نیروی کارش را به سرمایه دار می فروشدتا زنده بماند- حفظ می کنید و تنها می کوشید که هر چه بیشتر از خدمات رفاهی و بهداشتی و مزد بیشتر برخوردار شوند یا آن ها را از زندان طبقاتی خود رها می کنید؟»(شریعتی، 1380: 110).

در نقد دیدگاه شریعتی در این زمینه باید گفت که اولاً ایشان چنان جامعه و پیچیدگی های آن را ساده سازی می کند که گویی جوامع همواره در همان حالت ابتدایی و بدوی خویش روزگار می گذرانند. دوماً ایشان از تحولات و پیچیدگی های جامعه مدرن که صدها و بلکه هزاران بار پیچیده تر از جامعه سنتی است سهوا یا عمدا غفلت ورزیده اند به گونه ای که بسیاری از فرایندهای زندگی و بود و باش مردمان در جامعه سنتی را قابل پیاده سازی در جامعه مدرن می داند. سوما، این که شریعتی دست به ساده سازی ها و تقلیل گرایی های آشکارا خطا آمیز درباره جامعه مدرن می زند و با قاطعیت می گوید که بسیاری از مفاهیم و پدیده های فرهنگی و اجتماعی واقتصادی جهان مدرن که جدیدا مطرح شده اند به ویژه توسط روشنفکران در قالب های جدید مطرح می شود همان است که در جامعه سنتی بود و باید از همان ها استفاده کنیم و این دیگر خیلی عجیب است.
804 viewsدکتر محمد باقر تاج الدین, 03:21
باز کردن / نظر دهید
2022-06-19 06:17:30
شریعتی و جامعۀ بی طبقۀ توحیدی (انقلابی)

محمدباقر تاج الدین


@tajeddin_mohammadbagher
502 viewsدکتر محمد باقر تاج الدین, edited  03:17
باز کردن / نظر دهید