Get Mystery Box with random crypto!

تجربیات و خاطرات قضایی

لوگوی کانال تلگرام tajrobiatghazayi — تجربیات و خاطرات قضایی ت
لوگوی کانال تلگرام tajrobiatghazayi — تجربیات و خاطرات قضایی
آدرس کانال: @tajrobiatghazayi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.24K
توضیحات از کانال

این کانال، کانالی برای قضات محترم و کاراموزان قضایی و دانشجویان علوم قضایی و حقوقدانان و وکلای محترم بوده و به منظور ارشیو کردن مطالب گروه تجربیات قضایی تاسیس شده است .
موسوی
تماس با ادمین : 09123136989. لطفا فقط پیام واتساپی
@mosavidamavand2

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2022-05-24 00:21:17 #تجربه_قضایی
#تحربیات_خامی
https://t.me/tajrobiatghazayi

همیشه سعی کردم نکات ریز کار قضایی رو از دیدگاه مراجعین بیان کنم؛ تا شاید ذره ای مثمر ثمر واقع شود و دید قضات معظم نسبت به مراجعین کمی پخته تر و محتاطانه تر شود؛ تا خدایی نکرده مشکل و سوء تفاهمی برای کسی به وجود نیاید .

نگاهی روانشناسانه و ریز بینانه در این نوشتار نهفته است؛ که تقاضا دارم کوچک نشمارید و دوباره و سه باره بخوانید و آن را تصور کنید و با تجربیات خود مقایسه کنید .

ارباب رجوع چه برای وقت رسیدگی؛ چه برای پیگیری کاری یا پرونده ای؛ یا برای هر امری؛ در اتاق شما حاضر شود؛ و هر چند برای ثانیه یا دقیقه ای نزد شما باشد؛ با زیرکی و کنجکاوی تمامی رفتار و گفتار و سکنات شما را زیر نظر دارد .

اگر با تلفن صحبت میکنید فکر میکند که طرف پرونده ی ایشان است؛ یا کسی زنگ زده که سفارش طرف ایشان را بکند .

اگر حرفی به جانبداری یا علیه هر کسی بزنید؛ این حرف را برای خود فرمول و الگویی قرار می‌دهد و فکر میکند الان یکی زنگ زد و سفارش کرد؛ پس این قاضی سفارش پذیر است و احتمالا طرف من هم دنبال رابطی میگردد تا سفارش بیاورد و یا حداقل به این فکر میکند که برود و پارتی ی برای خودش جور بکند .

هر اتفاقی یا رفتاری یا گفتاری از شما سر بزند ارباب رجوع آن را به خود میگیرد .

فکر نکنید که فقط مردم عادی اینگونه اند؛ وکلای محترم نیز ممکن است این دید را داشته باشند .

توهم توطئه در وجود ما نهفته است و همه‌ی ما وقتی به خواسته ی خود نمیرسیم؛ سعی میکنیم که آن را به همه چی ربط بدهیم؛ جز کم کاری یا بی سوادی یا هر علتی که به خود ما برمیگردد .

حداقل دوبار برای من اتفاق افتاده است که وقتی جلسه ی دادگاه تمام شد؛ وکیل طرف مقابل به بهانه ای در اتاق مانده یا رفته و برگشته و چند ثانیه ای در اتاق با قاضی محترم تنها مانده . هر دو بار هم محکوم شدم.

هر چه سعی کردم این محکومیت را به این چند ثانیه ربط ندهم؛ افسار ذهن سرکش باز این دو موضوع شاید بی ربط را به هم ربط میداد .

نکته ی روانی دیگری هم این وسط نقش پر رنگی دارد .

مراجعین برای اینکه برای جمع های دورهمی خود حرفی برای گفتن داشته باشند یا خودشان را مطلع از همه چیز جلوه دهند یا بدتر؛ نشان بدهند که فلان قاضی را میشناسند و به روحیات ایشان آشنا هستند؛ و احتمالا دیگران را جذب کنند؛ غیر از چیزهایی که دیده اند؛ مطالبی را هم که از تخیلات و تصورات خود ساخته اند را به قاضی بی خبر از همه جا نسبت میدهند .

این جنبه ی خوب داستان است؛ وای به حال آن قاضی که ارباب رجوع متوهمی را؛ محکوم هم بکند .

وکیلی که محکوم شده است باید بهانه ای برای نتیجه نگرفتن بیاورد و چه بهانه ای بهتر از بی سوادی قاضی و سفارش پذیر بودن و خدایی نکردی نسبت دادن فساد مالی به قاضی؛ تا انواع و اقسام نسبت های ناروا؛ که به قاضی بیچاره نسبت داده می شود .

بیان خاطره ای که در دوران وکالت برای من اتفاق افتاد نیز خالی از لطف نخواهد بود .
https://t.me/tajrobiatghazayi
ادامه در مطلب بعدی
220 viewsMousavi, 21:21
باز کردن / نظر دهید
2022-04-18 01:32:44 #تجربه_قضایی

https://t.me/tajrobiatghazayi
گفته های یکی از کارمندان دادگستری وقتی از این شهر به شهر دیگری منتقل شدم؛ من را شگفت زده کرد.

یکی از کارمندان دفتر دادستان می گفت؛ چندتایی از صورت‌جلسات شما را به عنوان رییس شعبه کیفری؛ خطاب به دادستان معظم کپی کرده ام و برای یادگاری نگه داشته ام.

علت بیان این مطلب؛ مقدمه و صحبتی بود که بین ما؛ در باب نحوه ی رفتار قضایی قضات معظم نسبت به همدیگر در مکاتبات قضایی انجام میشد؛ صورت گرفت.

ایشان گفتند که وقتی نحوه ی مکاتبه ی شما را در صورت‌جلسات دادگاه خطاب به دادستان معظم میدیدم؛ کاملا به این امر پی میبردم که مقام قضایی چه شأن و مرتبه ای دارد و دادستان و رییس شعبه چه جایگاه قانونی نسبت به هم دارند؛ و توجه به این امر که نحوه ی بکار بردن الفاظ و عبارات باید به چه نحو باشد؛ برایم آموزنده بود .

قضات معظم استحضار دارند عدم رعایت شأن قاضی و وکیل در مکاتبات و دستورات و هر آنچه که توسط قضات معظم انشاء می شود؛ تخلف انتظامی است . نکته ای که کمتر به چشم می آید و در شلوغی کار قضایی نادیده گرفته می شود .

این تجربه را وقتی در سمت مدیریتی بودم نیز داشتم .

پس از چند سال که از شهر قبلی منتقل می شدم یکی از کارمندان به من مراجعه نمود و گفت تمامی مکاتبات اداری دست نوشته ی شما را طی این چند سال نگه داشته ام و برای آموزش؛ چند وقت یکبار نگاهی بدان می اندازم .

بیان این مطلب نه از باب خودستایی؛ که از باب توجه دادن قضات جوان بدین امر است . ممکن است در شلوغی کار قضایی و اختلاف نظر های قضایی بعضاً اصطکاکی بین همکاران ایجاد شود .
این امر شما را مجاز نمیکند که از حدود اخلاق قضایی خارج شوید و خدایی نکرده همکار قضایی را به نحو توهین آمیزی خطاب کنید یا بجای نوشتن استدلال های حقوقی؛ با الفاظی کنایه آمیز و نامناسب منظورتان را برسانید .

فراموش نکنیم هر دستوری که مکتوب می شود جزئی از سابقه ی تاریخی قضایی شما و بلکه سابقه ای از رفتار قضات هر دوره در دستگاه قضایی؛ با همدیگر و وکلا و مراجعین خواهد بود.

توجه به عمق این مطلب؛ قطعا ما را از صدور دستورات مقطعی و احساسی باز خواهد داشت.

موفق باشید

https://t.me/tajrobiatghazayi
280 viewsMousavi, 22:32
باز کردن / نظر دهید
2022-04-16 02:28:04 #تجربه_قضایی
#تجربیات_خامی
#تکنولوژی
#هم_افزایی
https://t.me/tajrobiatghazayi

قبلا هم مطلبی در مورد نقش تکنولوژی در کار قضایی و لزوم استفاده از آن جهت تسریع در کارها روزانه قضایی منتشر کردم .

در چندین مورد آرای قضات معظم محاکم را دیده ام که به تفصیل با بیان خواسته خواهان و دلایل اثباتی ایشان و شرح دلایل و همچنین دفاعیات خوانده پرداخته اند و نهایتا با استدلال خود؛ مبادرت به صدور رای نموده اند؛ که جای بسی تقدیر و تشکر دارد .

با دقت در اینگونه آرا مشخص شده است به میمینت لوایح الکترونیکی و امکان کپی نمودن آن در متن رای؛ تا حدودی اشکال آرای قضایی از حیث عدم توجه به دلایل کم شده است .
شیوه ای که توصیه می شود توسط قضات بیشتری مورد استفاده قرار گیرد؛ تا هر کسی رای را میخواند؛ کل پرونده را در رای ببیند .

البته همینجا باید عرض کنم که بعضاً به دلیل کم توجهی؛ اغلاط املایی و انشایی وکلای محترم در متن رای تکرار شده است؛ که نشان از این امر دارد که بجای توجه به استدلال؛ برای خالی نبودن عریضه؛ متن لایحه صرفا کپی شده است .

بعضاً هم دیده شده که استدلال قاضی محترم بسیار شیوا و بلیغ و محکم است؛ ولی در نتیجه گیری؛ آنچه که مدنظر قاضی محترم بوده است؛ استنتاج شده است که ربطی به استدلال های پیش گفته شده ندارد.

اگر بی تجربگی در بعضی قضات جوان و شلوغی پرونده ها را آفت دستگاه قضایی بدانیم؛ قطعا ایراد و آفت بعدی عدم مشورت و خود رایی بعضی از قضات معظم است؛ که گوششان بدهکار هیچ استدلالی نیست . بارها رویه ای نقد شده و مورد اعتراض قرار گرفته و رای صادره در دادگاه تجدیدنظر هم نقض شده است؛ ولی قاضی محترم همچنان بر نظر خود که حداقل برخلاف رویه ی غالب است؛ اصرار دارد .

در دوران قضاوت در کلاس های آموزشی زیادی شرکت نموده ام که خیلی از اساتید از وکلای محترم یا قضاتی بوده اند که هم اکنون در کسوت وکالت بودند و همچنان افتخار شاگردی آنان را دارم .

برگزاری جلسات مشترک با وکلا در خصوص شیوه ی رسیدگی استاندارد و شیوه ی دفاع استاندارد هم خالی از فایده نخواهد بود .

حداقل انتظاری که از اینگونه جلسات می شود داشت؛ دیده شدن اشکالات وکلا در طرح دعوا و لایحه نویسی و ایرادات احتمالی در رویه های قضایی قضات معظم است .

استفاده از تکنولوژی هم بد نیست . اگر امکان جلسات حضوری نباشد؛ حداقل می توان یک یا چند جلسه ی مجازی برگزار کرد تا حداقل بعضی حرف های نگفته؛ گفته شود .
تا نظر سروران و قضات معظم چه باشد .
موفق باشید
https://t.me/tajrobiatghazayi
339 viewsMousavi, edited  23:28
باز کردن / نظر دهید
2022-02-18 19:34:25 #تجربیات_خامی
#روزانه_های_وکالت
#دلنوشته
https://t.me/tajrobiatghazayi

دیروز سه سالگی خروج من از دستگاه قضایی بود . این تاریخ از این جهت مهم است که ممنوعیت وکالت من در شهر تهران ( به عنوان آخرین شهری که در آن دارای سمت قضایی بودم ) رفع شده است .

صرفنظر از اینکه در همین ایام سه ساله؛ یک سالش رو در حال تجربه اندوزی بودم و دو سالش رو کار وکالت کردم؛ فکر میکنم دیگه رمقی برای وکالت نمانده است .

کار در دستگاه قضایی تمام توان ما را تحلیل برده است و ادامه همکاری با سیستمی که هر روز بر مشکلاتش افزوده می شود؛ سخت تر و سخت تر می شود .

یکی دو نفری یادشان بود و به من تبریک گفتند و خودم هم با اینکه برای رفع این محدودیت لحظه شماری میکردم؛ ولی واقعا برایم اهمیتی ندارد .

علت این تعارض این بود که از یک طرف هرگونه محدودیتی را بر نمیتابم و از طرف دیگر برای من که دیگه حوصله ی کار کردن را ( به دلایل فوق ) ندارم فرقی نمیکند ممنوعیتی باشد یا نباشد .

فراموش نکنیم که به همان دلیلی که آقای دکتر رنانی گفت مهاجرت نمیکنم؛ من هم توان جابجایی و شروع به کار در شهری مثل تهران را ندارم .

ترجیح میدهم گوشه ای بنشینم و کار را به جوان تر ها بسپارم و اگر مجالی به من بدهند؛ نکاتی را یادآوری کنم .

پیدا کردن وکیل و کارآموز کار بلد هم که واقعا کار سختی است .

اونی که بلده حاضر به همکاری نیست و اونی که حاضر به همکاری است کار بلد نیست .

اونی که کار بلده و حاضر به همکاری هم هست؛ اونقدر خودش کار داره که به کارهای شما نمی‌رسه .

اونی که کار بلده و حاضر به همکاری هم هست و کار هم می‌کنه؛ حرف گوش نمیده و همینطور بگیر برو بالا .

یکی از فانتزی های کاری من؛ داشتن دفتری قوی با وکلا و کادر دفتری مجرب است .

هر چند دوستان حاضر دارای خصوصیات خوب فراوانی هستند؛ ولی تا وضعیت مطلوب فاصله ی فراوانی داریم .

آموزش مدام و مستمر نیز فانتزی دیگر من است که کرونا بساط آن را نیز برچیده است .

امیدوارم با رفع این ممنوعیت؛ اتفاق جدیدتری بیافتد که اندک انگیزه باقیمانده برای کار وکالت را بیشتر کند .
به قول استاد عبدالصمد خرمشاهی
بیست و نهم بهمن ماه سال هزار و چهارصد کرونایی

موفق باشید
https://t.me/tajrobiatghazayi
189 viewsMousavi, 16:34
باز کردن / نظر دهید
2022-01-19 22:37:48 #تجربه_خامی
#مدافعان_قانون
https://t.me/tajrobiatghazayi
نزدیک غروب بود که موکل تماس گرفت .ظاهرا با افرادی که با هزار دوز و کلک رای محکومیتش را گرفته بودند درگیر شده بود . همه رفته بودند کلانتری .
به اصرار موکل منم رفتم . پرونده مسیر تحقیقات را طی میکرد و من هم کمی کمک میکردم . تحقیقات که تمام شد شاکی رفت و موکل منتظر دستور قاضی کشیک در کلانتری ماند .
به ناگاه سربازی وارد شد و گفت جناب سروان دم در درگیری شده‌ است .
همگی سریعا به سمت درب ورودی رفتیم. یکی توی اتاق نگهبانی افتاده بود و آثار جراحت بر روی پیشانی اش هویدا بود .
ناله میکرد و از درد پایش می‌نالید .
نگاهی به بیرون کلانتری انداختم . شکات موکل نگاه مشکوکی کردند و سریع سوار ماشین شدند و رفتند .
مشخص نبود کی به خدمت پسر جوان رسیده بود .
مامورین و سربازان که سر و صدا رو شنیده بودند؛ سریعا جمع شدند . هر کس به هر طریقی که می‌توانست پسرک مجروح را می نواخت .

تلاش من هم برای نجات پسرک بی نتیجه ماند . بعید نبود ادامه ی مداخله ی من موجب ضرب و شتم خودم هم بشود .

هر لحظه تعجبم بیشتر می شد که چه اتفاقی افتاده است که چنین پسرک را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند .

جالب این بود که سربازان و سایر مامورین همگی پسرک را می‌نواختند؛ با دلیل یا بی دلیل .

به خود که آمدم از کلانتری خارج شده بودم و بر اینهمه بی قانونی و قانون شکنی تاسف می‌خوردم .

چطور مامورانی که باید مدافع مردم و قانون باشند بی هیچ دلیلی؛ پسرک را مورد ضرب و جرح قرار میدادند .

شیوه حمله ی دسته جمعی شأن هم جالب بود . انگار به صورت تجربی آموخته بودند که با هر اتفاقی بی محابا حمله کنند و کم نیاورند .

با این اتفاقات؛ موکل شب را در بازداشتگاه گذراند و شکات هم احتمالا در خواب ناز و پسرک در بیمارستان .

بعدا شنیدم که همگی با هم کنار آمدند و قصد دارند به همدیگر رضایت بدهند . نه خانی آمده و نه خانی رفته .

انگار همه می دانند که آخر چنین درگیری هایی یا به سازش ختم می شود یا محکومیت کسی که کتک خورده  .

همین و دیگر هیچ . . .
موفق باشید

https://t.me/tajrobiatghazayi
278 viewsMousavi, 19:37
باز کردن / نظر دهید
2021-12-11 01:26:09 شاید هم مجاب نشدنم در پرونده ای که ایشان اصرار بر حقانیت خود داشت و من نظرم بر عدم حصول نتیجه ی کیفری پرونده بود و احتمالا بعدا نتیجه نگرفته بود عامل این نوع رفتار باشد .

شایدم عدم پذیرش سفارش ایشان به قاضی پرونده .

خیر است ان شاالله
موفق باشید
https://t.me/tajrobiatghazayi
311 viewsMousavi, 22:26
باز کردن / نظر دهید
2021-12-11 01:26:09 #مطلب_سوم
#تجربیات_خامی
https://t.me/tajrobiatghazayi

این تجربه از همه ی تحربیاتم تلخ تره . گفتنش هم برام سخته . قصد گفتنش رو نداشتم و هنوزم ندارم .

ولی میگم تا شاید با گفتنش خودم رو اصلاح کنم.

همون روزای اول وکالت؛ کسانی که فکر میکردن قاضی وکیل شده؛ یعنی بهترین راه برای بردن پرونده؛ یکی یکی به سراغم می اومدن و وقتی آب پاکی رو روی دستشون میریختم که امکان خروج از وظایف وکالتی رو ندارم؛ دست از پا درازتر برمیگشتن .

بودند کسانی هم که فکر میکردن دارم شکسته نفسی میکنم و همچنان به اصرار شأن ادامه میدادن و وقتی پرونده رو میباختم؛ تازه به صرافت می افتادن که رای قاضی خارج و برتر از تو بمیری؛ من بمیرم های متداول است .

از بین همه ی این موکلین؛ موکلی بود که خود درس حقوق خوانده بود و روش و منش من رو در قضاوت و وکالت میدونست و با تمام علم و اطلاع؛ باز هم اصرار به قبول وکالت در پرونده اش را داشت .

به واسطه ی دوستی چند ساله پذیرفتم و یک روز سرد زمستانی که نیم متر برف باریده بود برای دیدنش به دفترش رفتم .

( بله؛ ما از اون وکلاش نیستیم که حتما موکل باید بیاد دفتر؛ لازم باشه خودمون میریم . )

از زمین و زمان گفت و کارهای بزرگی که دستش بود و پیشنهاد عضویت در هیات مدیره شرکتی بزرگ به من داد و از این جور تعارف های معمول.

در مورد پرونده هایی که خودش داشت و نمی‌تونست به نتیجه برسد گفت و نهایت پیشنهاد کاری را به من داد و گفت قرارداد ببندیم .

گفتم اجازه بدهید مدارک را ببرم و مطالعه کنم .

مدارک رو گرفتم و مطالعه کردم و گفتم به نظرم نتیجه میگیری .

چند ماهی گذشت و خبری ازش نشد . به منشی گفتم با ایشون تماس بگیره که اگه قصد وکالت دادن رو نداره بیاد و مدارکش رو ببره .

ناراحت شد و گفت فردا حتما برای تنظیم قرارداد میام .
فردا اومد و دوباره کلی بحث حقوقی و غیر حقوقی کردیم و چاکرم و مخلصم گفت و آخر الامر به منشی گفتم وکالتش رو گرفتم و قرارداد خصوصی اش رو شما تنظیم کن .

سرم به کار خودم و موکلین دیگر گرم بود و یک ساعت بعد از منشی پرسیدم چی شد ؟

گفت به بهانه ی تلفن زدن بیرون رفت و دیگه هم برنگشت .

چند وقت بعد هم پیغام داد که مدارک رو بفرستین که برایش فرستادم .

بی هیچ دلیلی و بی هیچ دلخوری یا ...

راستش فکر میکنم به علتی دنبال آتو گرفتن از من بود .

مدتی گذشت و مخبران خبر می آوردند که کسی در حال خبر سازی علیه شماست و از هر اقدامی فرو نمی‌گذارد  .

مثل همیشه گفتم نوش جانش؛ شنونده باید عاقل باشد؛ مردم هم من را میشناسند و هم ایشان را؛ هر کس که باشد .

خبر ها که متواتر شد؛ پی خبر را گرفتم و به همین دوست چند ساله رسیدم .

باز هم به روی خودم نیاوردم؛ گفتم شاید عده ای قصد بر هم زدن دوستی چندین ساله ی مان را دارند . یکی اومد گفت فلان نسبت رو به شما داده . یکی گفت که داشت در مورد شما این رو میگفت. ( متاسفانه از بیان جزییات معذورم ) .

مدت ها فکر میکردم که چه هیزم تری به ایشان فروختم . چرا کسی که وقتی من را میبیند؛ احترام میکند؛ پشت سر من باید چنین رفتاری بکند .

هر چی بیشتر فکر کردم کمتر به نتیجه رسیدم . به این فکر کردم که خودش را صدا بزنم و علتش را بپرسم .

دیدم قطعا انکار میکند و بهتر است پرده ی حیاء بین ما دریده نشود . وقتی هدفش تخریب باشد؛  فکر می کند به منظورش رسیده و این کار بیشتر ایشان را در کاری که میکند مصمم تر میکند .

هنوز هم بهش نگفتم که خودش و دوستانش در رصد اطلاعاتی هستند . میدانم با کدوم قاضی و کدوم کارمند و کدام مامور و چه کسانی می نشیند و چه میگویند .

قسمت جالبش این است که همان افراد می‌آیند و به من می‌گویند که فلانی چه گفت و هر بار به آنان متذکر می شوم؛ لطفا از این خبرها برای من نیاوردید .

آخرین بار یکی صدایش را وقتی در حال صحبت کردن در مورد من بود را ضبط کرد و برای من آورد . حتی به خودم اجازه ندادم که صدایش را بشنوم .

وقتی اصرار زیاد من را در نشنیدن دید گفت من درکت نمیکنم . اگر چنین کاری با من میکرد حتما بلایی سرش می آوردم .

گفتم : تجربه ی اندکم به من می گوید؛  از هر چه حاشیه باشد گریزان باش . نه برای کسی حاشیه درست میکنم و نه اجازه میدهم کسی در اطراف من حاشیه درست کند . این کار شما جز اینکه برای من تولید استرس و اضطراب کند هیچ فایده ای ندارد .

چرا باید  خودم را درگیر ضعف نفس و شخصیت دیگری بکنم . خدا خودش می‌بیند .
برایش دعا میکنم به راه راست هدایت شود .

از تمام این حرف ها که بگذریم؛ همانطور که گفتم؛ حتی یادآوری این موضوع برایم تلخ است؛ همیشه به این فکر میکنم؛ چرا ؟ و چرا ؟

اخرالامر به این فکر میکنم که شاید ناخواسته گزندی از من به ایشان رسیده است و سعی میکنم بیشتر به ایشون احترام کنم تا شاید جبران مافات کرده باشم .
311 viewsMousavi, 22:26
باز کردن / نظر دهید
2021-12-08 10:12:22 #مطلب_دوم
#تجربیات_خامی
#مصائب_وکالت

این یکی هم از اولین پرونده های وکالتی من بود .

حق الوکاله هم نگرفتم . هزینه های قانونی اش رو هم خودم دادم .

نمی‌گم که بگم خیلی خوبم . میخوام بگم ما وکلا اسم مون بد در رفته؛ وگرنه اینقدر ها هم که میگن بد نیستیم .

نمیدونم برای چی رفته بودم دادگستری. بیرون که اومدم؛ یکی دم در من رو دید و به اصرار گفت پرونده ای دارم و فلان و فلان .

گفتم بیا دفتر؛ دفتر که از خودم نداشتم . همکار محترمی ما رو به گرمی پذیرفته بود و از همان شب اول؛ نمی‌گم روز اول؛ چون واقعا نصفه شب کلید دفترش رو بی هیچ منتی داد و گفتار فردا بیا دفتر من .

وکالتش رو پذیرفتم . شاکی بود . لایحه ی مفصلی نوشتم و رفتیم دادگاه . وقت رسیدگی بود .

قاضی محترم همین که حرف میزد انگار خودم پشت میزم و دارم قضاوت میکنم.
پیش فرض قاضی مبنی بر منع تعقیب رو توی حرف ها و سوالاتش می‌دیدم .

به خودم نهیب زدم اینقدر خودشیفته نباش . شاید داری اشتباه میکنی .

(( بازم تاکید کنم . نقش پیش فرض قاضی در صدور رای ؛ و ما ادراک الپیش فرض. ))

رای علیه ما صادر شد و موکل با عصبانیت از در درآمد .
اعتراض مفصلی نوشتیم و دادگاه تجدیدنظر رای رو نقض کرد .

رای که نقض شد و پرونده به شعبه ی بدوی برگشت؛ تقریبا برای قاضی بعدی و موکل محرز شد که چاره ای جز محکومیت متهمین نیست؛ موکل هم رفت ما رو عزل کرد .

به همین راحتی. بدون اینکه به من بگه رفت و من رو عزل کرد .

چند وقت بعد خودش زنگ زد که یه کاری کردم و روم نمیشه به شما بگم .

گفتم بفرما؛ گفت یکی من رو اغفال کرد و رفتم شما رو عزل کردم .

گفتم کار خوبی کردی . این حق شما بود . چه گله ای میتونم داشته باشم .

اصلا هم به روی خودم نیاوردم که چقدر برای هزینه ی تمبر و تجدیدنظر خواهی و .... دادم .

گفت می‌خوام بیام دفتر و کاری با شما دارم .

گفتم آدم که از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشه . فقط بیا مدارکت رو ببر .

با گردنی آویزون و سرشار از خجالت اومد . مدارک رو دادم و رفت .
رای محکومیت متهمین رو که گرفت رفت اجرا .

دادستان معظم نمیدونم از کجا موضوع رو فهمید و جلوی اجرای رای رو گرفت .
موکل هر چی که اومد و اصرار کرد فقط گفتم شما رو به خداوند متعال میسپارم .

دنیا گرد است . میدونستم دوباره گذرش به من می‌افته .

شاید یک سال بعد دوباره سر و کله اش پیدا شد . در گیر و دار اجرای رای متوقف شده بود .

ایندفعه زیرکی بخرج داد و رفت پیش یکی از افراد متنفذ .  ( البته به قول خودش )

طرف بهش گفته بود که من فقط یه وکیل توی دماوند میشناسم که کار شما رو می‌تونه انجام بده .

وقتی به من زنگ زد و داستان رو گفت؛ اجازه دادم مفصل خواسته اش رو بگه .

حرفاش که تموم شد کل داستان پرونده رو برای ایشون گفتم و گفتم من خودم وکیل ایشون بودم و ماجرای عزل رو هم گفتم .

خیلی ناراحت شد و زنگ زد به موکل . موکل هم انکار نکرد و حقیقت رو گفت .

وقتی اومدن دفتر و موضوع را با جزییات براشون گفتم به من حق دادن که پرونده اش رو نپذیرم و رفتن .

وعده های سر خرمن و ... هم دادن که مفید واقع نشد .

هنوزم خبر ندارم که تونست رای رو اجرا کنه یا نه؟

ان شاالله که تونسته باشه .
موفق باشید .

https://t.me/tajrobiatghazayi
158 viewsMousavi, edited  07:12
باز کردن / نظر دهید
2021-11-29 22:13:54 و اما
#مطلب_اول

یکی از اولین پرونده های من اعتراض به ضبط وجه الکفاله بود .

وقتی رفتم اجرای احکام که اعلام وکالت کنم؛ قاضی محترم اجرای احکام گفت؛ کفیل نمیتونه وکیل معرفی کنه . گفتم مستند قانونی شما چیه ؟ گفت قانون گفته اصحاب دعوا؛ نگفته کفیل و وثیقه گذار .

چند تا استدلال شفاهی که گفتم؛ گفت؛ راستش نظر خودم اینه که می‌تونه؛ ولی دادستان محترم دستور دادن که نمیتونن .

گفتم اجازه بدید لایحه ای بنویسم که چرا کفیل هم میتونه وکیل معرفی کنه .
لایحه ی مبسوطی نوشتم و در اون لایحه هم اشاره کردم که عدم پذیرش وکیل در محاکم مسئولیت انتظامی داره .

قاضی محترم اجرای احکام متن لایحه رو کامل خوند و به زیرکی دریافت که چی نوشتم .

گفت تهدید به شکایت انتظامی هم که کردین !!!
گفتم من!؟ چاقو که دسته اش رو نمی بره .

جمله ی نغز ما کارگر افتاد و وکالت ما پذیرفته شد .

پرونده هم رفت دادگاه و من که مطمئن بودم دستور ضبط به لحاظ عدم ابلاغ واقعی نقض میشه چند روز بعد سری به دادگاه زدم .

دیدم ضبط وجه الکفاله تایید شد و قاضی محترم هم نیست که برم باهاش صحبت کنم که چی شد که اینجوری شد. .

دست از پا درازتر داشتم می اومدم که قاضی محترم رو توی اتاق یکی دیگر از همکاران دیدم .

هنوز چیزی نگفته دیدم قاضی محترم سرخ شد و لبخند تلخی بر لبش نشست .
من میدونستم که بابت چی سرخ شده ولی به روی خودم و خودش نیاوردم و سلام و علیک گرمی کردیم و اومدم که برم گفت: راستی وکالت شما رو قاضی اجرای احکام نپذیرفت ؟ گفتم بله و مجبور شدم لایحه ای بنویسم تا قبول کنه .

قاضی محترم ادامه داد :
برای من محرز شده بود که کفیل از مفاد اخطاریه مطلع شده و برای همین دستور ضبط رو تایید کردم .

دیگه جای سکوت نبود . مقداری از مواد قانونی و لزوم تقید به آیین دادرسی رو‌ برای قاضی محترم ردیف کردم .

گفت نه برای من محرز شده بود که مطلع شده؛ علتش هم اینه که از تاریخ اعتراض شما تا روزی که من رای دادم ۳۰ روز گذشته؛ پس فهمیده که وکیل معرفی کرده .

به قول دوستان فضای مجازی تا حالا اینقدر قانع نشده بودم .

رای صادر شده بود و چاره ای جز استفاده از مکانیزم قانونی دیگر پیش بینی شده در قانون نبود .

ولی برای اطلاع دوستان خلط مبحث پیش آمده رو توضیح میدم .

نکته ی حقوقی :
قانون در خصوص ابلاغ به کفیل یا وثیقه گذار چند ماده ی قانونی داره که برای جلوگیری از اطاله ی کلام مواد رو نمیارم .

وقتی به کفیل ابلاغ میشه که متهم رو معرفی کنه بهش ۳۰ روز مهلت میدن که متهم یا محکوم رو معرفی کنه .
به موجب قانون این ابلاغیه باید ابلاغ واقعی بشه .

ابلاغ قانونی هم موقعی معتبر است که قاضی مطمئن بشه این ابلاغیه به دستش رسیده و از مفاد اون مطلع شده . سه حالت هم در قانون پیش بینی شده که شما رو به مفاد ماده ۲۳۱ قانون آیین دادرسی کیفری ارجاع میدم .

اگر ابلاغ واقعی شده باشه و متهم / محکوم رو معرفی نکنه دستور ضبط توسط دادستان محترم صادر میشه .

قاضی اجرای احکام مکلف است که این دستور دادستان رو به کفیل ابلاغ کنه و کفیل ده روز فرصت داره که به دستور ضبط اعتراض کنه .

توجه کردید ؟ دو تا مبحث کاملا جدا . ۱ . ابلاغ به کفیل برای معرفی مکفول و ۲ . ابلاغ به کفیل مبنی بر ضبط وجه الکفاله .

این استدلال قاضی محترم که وقتی ابلاغ دومی رو گرفته پس میدونسته که باید معرفی کنه هر چند به نظر منطقی و قانونی میاد ولی ؛ منطبق با قانون آیین دادرسی کیفری نیست . قاضی هم نمیتونه برخلاف نص قانون به حدس و گمان اکتفاء کنه .

ماده ۲۳۱
هرگاه ثابت شود که متهم، کفیل یا وثیقه‏ گذار »» به منظور عدم امکان ابلاغ واقعی اخطاریه، ۱ _ نشانی محل اقامت واقعی یا تغییر آن را به مرجع قبول‏ کننده کفالت یا وثیقه اعلام نکرده یا به این منظور ۲ _ از محل خارج شده یا ۳ _ به هر نحو دیگر به این منظور امکان ابلاغ واقعی را دشوار کرده است .

یعنی کفیل باید یه کاری بالاخره کرده باشه که .....

اگه موکل بی سواد باشه چی ؟ اگر موکل از قانون بی اطلاع باشه چی ؟ اگه اولی ابلاغ نشده باشه و دومی ابلاغ شده باشه چی ؟

اگر استدلال قاضی محترم درست باشه چرا قانونگذار چنین چیزی رو تو قانون پیش بینی نکرده ؟ چگونه قاضی محترمانه چنین چیزی را احراز نموده است؟ آیا صرفا با حدس و گمان یا دلیل قانونی ؟

از همه مهمتر ؛ به موجب ماده ی ۲ قانون آیین دادرسی کیفری دستورات قاضی فقط و فقط باید منطبق با قانون باشه .

تفسیر قضایی هم خود شرایطی داره که آن را به قضات معظم محول میکنم .
موفق باشید
https://t.me/tajrobiatghazayi
159 viewsMousavi, edited  19:13
باز کردن / نظر دهید
2021-11-27 22:08:53 #تجربیات_خامی
#افتادن_از_اونور_بوم

قاضی که بوده باشی؛ وکیل شدنت مصیبت است.

وکلا میگن از رانت استفاده میکنه؛ قضات خودشون رو به اون راه میزنن که انگار اصلا شما رو نمیشناسن؛ کارمندان هم که تا شما رو میبینن؛ پیش خودشون میگن که؛ میشه یه روز ما هم وکیل بشیم؛ موکلا هم که انتظار دارن خودت به نفعشون رای بدی و خودت هم اجرای کنی.

انتظارات دوست و آشنا و فامیل هم که بماند .

من که تازه ممنوعیت وکالتم در شهر تهران ( محل آخرین سمت قضایی ) داره تموم میشه هم؛ تو فکر فرار به تهرانم؛ که شاید اونجا کسی من رو نشناسه و انتظار بیجایی از من نداشته باشه . هر چند میدونم میان اونجا هم ما رو پیدا میکنن و ...

یه عده هم هنوز هر روز پیغام و پسغام میدن که دیگه قاضی نیستی و از دستت راحت شدیم .  تهدید های عده ای دیگر هم بماند .

به بهانه ی اینکه آخرین مطلبم به مذاق یکی از وکلای محترم خوش آمد و گفت توی گروهی منتشر کردم و خیلی استقبال شد؛ تشویق شدم که بیشتر بنویسم .

( اینهمه میگم نظر بدید تا تشویق بشم بیشتر بنویسم کسی به روی خودش نمیاره . اه )

حالا به این صرافت افتادم جرعه ای از مصائب وکالت بعد از قضاوت رو بنویسم که درس عبرتی بشه برای قضاتی که هی می‌خوان از سیستم در برن و خدمت به خلق را به دست اهلش بسپارن .
بمون دیگه برادر؛ خواهر؛ کجا میخوای در بری؟

همینجا بگم مطالبی که مینویسم مربوط به هیچ شخص خاصی نیست و برای فرار از تحت تعقیب قرار گرفتن از سوی دوستان قدیم؛ چند تا داستان رو باهم قاطی میکنم که به شخص خاصی برنخوره .

بین خودمون بمونه . یه عده هم هر روز مطالب من رو میخونن و میرن پیش همون دوستان قدیم و دوستانه میگن ببین فلانی پشت سرت چی گفته و اثرات مفیدش رو هم توی نوع برخوردشون تو دادگاه میبینم؛ ولی خوب؛ ما دیگه یاد گرفتیم به روی خودمون نیاریم .

اگه این دفعه رفتم دادگاه و از این برخوردها دیدم حتما به شما هم میگم که اشتباهات من رو تکرار نکنین تا چنین بلاهایی سرتون نیاد .
موفق باشید

https://t.me/tajrobiatghazayi
117 viewsMousavi, 19:08
باز کردن / نظر دهید