Get Mystery Box with random crypto!

جامعه شناسی"زنان و خانواده"

لوگوی کانال تلگرام aliehshekarbeigi — جامعه شناسی"زنان و خانواده" ج
لوگوی کانال تلگرام aliehshekarbeigi — جامعه شناسی"زنان و خانواده"
آدرس کانال: @aliehshekarbeigi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 544
توضیحات از کانال

📝.تماس با من
@Aliehshekarbeygi

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2021-11-11 11:28:39 شمشیری دو لبه به نام دورکاری زنان/ وجود اراده‌ای قوی برای خانه‌نشین کردن زنان؟!
بار دیگر بحث دورکاری زنان در جامعه از سوی رئیس‌جمهوری و معاون امور زنان و خانواده‌اش مطرح شده است. موضوعی بحث‌برانگیز که مخالفین و موافقین فراوانی دارد. این موضوع را با عالیه شکربیگی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در میان گذاشتیم و دیدگاه‌های او را در این زمینه پرسیدیم.

مشکلات دورکاری زنان

نازنین فرزان‌جو، جامعه ۲۴ - دورکاری زنان موضوع امروز و دیروز نیست. شوربختانه یا خوشبختانه هر موضوعی که در کشور ما مطرح می‌شود بار‌ها و بار‌ها از زوایای مختلف و در دولت‌های مختلف بررسی و مطرح شده است؛ بنابراین در این دولت هم باید شاهد ادامه‌ رویکرد‌های پیشینیان باشیم، اما شاید از جنسی دیگر....ادامه ی مصاحبه را در لینک زیر ملاحظه فرمایید...https://jameh24.com/fa/news/17906/%D8%B4%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D9%88-%D9%84%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D9%88%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D9%88%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D9%86%D8%B4%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86
496 viewsAlieh Shekarbeigi(Iauctb), 08:28
باز کردن / نظر دهید
2021-11-11 08:01:13 بازگشت همه به سوی خداست

با کمال تاسف اطلاع پیدا کردیم استاد پیش کسوت جامعه شناسی ایران جناب اقای دکتر جمشید بهنام، در پاریس جان به جان آفرین تسلیم کرده اند.
شادروان دکتر بهنام از نسل بینان گذاران جامعه شناسی ایران است. در دهه ۴۰ شمسی در «موسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی» دانشگاه تهران نقش موثری در آموزش و پژوهش جامعه شناسی به خصوص در حوزه جامعه شناسی خانواده و جمعیّت شناسی ایران داشت.
به هنگام تاسیس دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۱ به عنوان اولین رئیس دانشکده برگزیده شد.
دکتر بهنام پس از انقلاب در پاریس اقامت داشت و به فعالیت های علمی خود در سطح جهانی ادامه داد. از سال ۱۹۸۱ به عنوان قائم مقام دبیرکل شورای جهانی علوم اجتماعی در یونسکو به توسعۀ نهادهای آموزشی بویژه در افریقا و برگزاری سمینار و مطالعه در بارۀ خانواده در جهان پرداخت.
ساختار خانواده و خویشاوندی»، «مقدمه‌ای بر جامعه شناسی» (به همراۀ دکتر شاپور راسخ)، «مبانی جمعیّت شناسی»، «ایرانیان و اندیشۀ تجدد» و «برلنی‌ها» از جمله تالیفات شادروان دکتر بهنام است.
درگذشت این استاد پیش کسوت جامعه شناسی ایران را به خانواده محترم، دوستان، همکاران و دانشجویان ‌ایشان و اجتماع علمی جامعه شناسی تسلیت گفته، برای ایشان روانی شاد و ارام و برای بازماندگان محترم، شکیبایی و طول عمر با عزت مسئلت داریم.
روان این استاد فرهیخته شاد و یادشان گرامی باد.

هیأت مدیره انجمن جامعه شناسی ایران

@iran_sociology
#انجمن_جامعه‌_شناسی_ایران
387 viewsAlieh Shekarbeigi(Iauctb), 05:01
باز کردن / نظر دهید
2021-11-09 23:47:37 دورکاری زنان شاغل، فرصت یا تهدید علیه ی آنان

عالیه شکربیگی

موضوعی به نام دورکاری زنان، دغدغه ای که در دوره های مختلف با تغییر دولت ها، ورد زبان مسئولان می شود، و به نوعی خواهان آن هستند که با طرح این مقوله به زنان کمک کنند ، جدیدترین طرح این موضوع از سوی خانم خزعلی معاونت زنان در نهاد ریاست جمهوری است .
معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور؛ در روز 29 مهرماه 1400، در گفتگوی تلفنی برنامه تلویزیونی سلام تهران، اعلام کرد مادرانی که کودک زیر 6 سال دارند و یا کودک شان در مقطع دبستان مشغول به تحصیل است می توانند به دورکاری خودشان ادامه دهند. به ظاهر این سخنان در جهت منافع زنان حرکت می کند و یک فرصت برای آنان است که هم در کنار خانواده و فرزندانشان باشند و هم کار خود را جلو ببرند و در واقع یک تعادل بین وضعیت شغلی و خانوادگی خود برقرار کنند. اما وقتی به نگاه کلی و ساختاری در باره زنان و حضور آنان در عرصه ی عمومی می اندیشیم، دچار هراس می شویم، هراسی که بر اساس مشتقات و رسوبات ذهنی دستگاهها و سازمان های اداری و همین طور مدیریت این دور کاری از سوی زنان است ، سوالاتی در این ارتباط مطرح می شود به این مضمون: آیا ساختارزن ستیز دستگاههای دولتی در بازگشت زنان از دورکاری ، حمایت های لازم را از آنها به عمل می آورند؟ و آیا زنان دورکار شاغل می توانند بر انضباط شخصی و انگیزه های خود برای مدیریت در خانه نظارت کنند؟ طبعا پاسخ به این سوالات نیازمند کنکاشی بیشتر در این بستر می باشد.
با توجه به انگاره هایی که در ایران و تقریبا همه جوامع بشری، همواره زن را در خانه به عنوان مدیر و سامان دهنده ی آن می شناسد، بنابراین اگر زنان شاغل بحث دورکاری را پذیرا باشند، با توجه به انتظارات اعضای خانواده از مادر، چگونه یک زن شاغل، بتواند بین شغل و وظایف خانه داری و مادری و همسری، در بحث دورکاری ارتباط برقرار کند، به گونه ای که تزاحم نقش ها به وجود نیاید؟ آیا فرهنگ حمایت عاطفی اعضای خانواده از یک زن شاغل که می خواهد دورکار هم باشد، در خانه وجود دارد؟ و نکته ی دیگر، آیا اگر زن شاغلی، پروسه ی دور کاری را بپذیرد، دوباره امکان برگشتن برای او در بسترکاریش ، وجود دارد؟ در بررسی که دراین راستا انجام دادم، سخنان یک زن مدیر را اینجا عینا نقل می کنم و قضاوت را به خوانندگان محترم، می سپارم. این خانم مدیر اشاره داشتند که: من دارای 4 کارمند زن در حوزه ی کاری خود هستم، گاهی وقت ها پیش می آید که هر چهار زن به دلیل مسائلی مانند شیردهی، بارداری، معلولیت، و یا بیماری در اداره نیستند و کار می خوابه، لذا من در خواست دو کارمند مرد داشتم، چون مردان همیشه در حوزه های کاری خود حضور دارند! یا وقتی یک زن مدیر، باردار می شود، در مواردی محترمانه از او خواهان سپردن مدیریت خود به دیگری هستند و به او وعده می دهند که بعد از بارداری در سمت بهتری ازتو ، استفاده خواهیم کرد ! در حالیکه، این بعدا ممکن است هیچوقت برای او پیش نیاید، لذا در این شرایط ، مطرح کردن، دور کاری برای زنان شاغلی که فرزندان کمتر از 6 سال دارند و یا باردارند، به مثابه ی یک شمشیر دو لبه علیه آنان خواهد بود.
در پایان، می خواهم به این نکته ی مهم اشاره می کنم، که با وجود خانواده در فضای مدرن و شبکه های اجتماعی و استفاده از ابزار ها و ادوات تکنولوژی های نوین ، پدیده دورکاری خوا ناخواه در آینده به دلیل حذف بسیاری از هزینه ها برای صاحب کار، ناخودآگاه مطرح خواهد شد، بخصوص در دوران پاندمی با دورکاری مواجه شدیم و حذف بسیاری از هزینه ها برای کارفرما که خوشایند آنها بود، یک تجربه ی زیسته را به آنها نشان داد . نکته ی دیگر در تحمیل ویروس کرونا بر جوامع بشری ، در مواردی شاهد سپردن مسئولیت های نهادهای دیگر به نهاد خانواده شدیم ، پیامد آن، بارهای زیادی بر دوش خانواده نهاده شد و شاهد بالارفتن خشونت و پرخاشگری در این ساحت تربیتی شدیم، لذا برای آن روزی که دورکاری به عنوان یک الزام با بهره گیری از تکنولوژی های نوین برای زنان شاغل مطرح خواهد شد، باید برای مسائل زنان و خانواده برنامه ریزی و سیاستگذاری کرد.

#دورکاری
#زنان شاغل
#دور کاری زنان شاغل


https://t.me/Aliehshekarbeigi
430 viewsAlieh Shekarbeigi(Iauctb), edited  20:47
باز کردن / نظر دهید
2021-11-02 11:06:43 ناتوان سازی زنان در سطوح میانی، مانعی برای رسیدن زنان به قدرت یابی مدنی در سطوح کلان (نکته ی پایانی)

دکتر عالیه شکربیگی

وظیفه ی اصلی آگاهان در این زمینه ایجاد و بهبود بخشیدن به شرایطی است که توان اندیشیدن و تدبر زنان را به گونه ای افزایش دهد که اندیشه ها و تامل و تدبرشان در عمل آن ها را به اقدام برای قدرت یابی خودشون رهنمون شود و طبعا آماده سازی چنین بستری نیازمند عاملیت زنان در بسترهای مدنی است . موضوع اصلی در قدرت یابی مدنی زنان، تغییر روابط جنسیتی شده قدرت است، یعنی روابطی که زنان را به گونه ای روشمند و با حساب و کتاب ناتوان می سازد. توانمندسازی زنان نیازمند آگاهی،عاملیت و رویاروی آنان با قدرت های ناتوان ساز در سطوح میانی است. برای رسیدن به این منظور، باید روش های موفق قدرتمند شدن زنانی که قادر بوده اند ساختارهای ناتوان ساز را تغییر دهند مستند و تحلیل و ترویج کرد. همچنین راه هایی را که از طریق حکومت گری خوب، دموکراتیزاسیون و توسعه عادلانه می توان نقش موثر و فعال زنان را تقویت کرد و از آن حمایت نمود.

در رسیدن به نگاهی عدالت گرایانه به حضور زنان در سطوح کلان:

باید در دست یابی استراتژی های قدرت بخش به زنان در راه احقاق حقوق خود کمک کرد.
فراهم نمودن دسترسی بیشتر و کنترل زنان بر امکاناتی که منابع قدرت را در بر دارد و می تواند برابری بیشتری در توزیع جنسیتی قدرت فراهم نماید. مسئله ای که ما سال هاست در کسب حقوق برابر برای زنان در ایران به نوعی طرح مسئله می کنیم و طبعا دست یابی به آن نیازمند عاملیت زنان است.
– دسترسی و استفاده از مجاری و مجامع مذکور جهت احقاق حقوق خود و شرکت در روند تصمیم گیری.
401 viewsAlieh Shekarbeigi(Iauctb), 08:06
باز کردن / نظر دهید
2021-11-02 11:05:47 ناتوان سازی زنان در سطوح میانی، مانعی برای رسیدن زنان به قدرت یابی مدنی در سطوح کلان (2)

دکتر عالیه شکربیگی


با توجه به مباحث فوق، این سوال مطرح است که سیاست های کلان حامی زنان تا چه حد زندگی واقعی آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد.تحقیقات جدید باید به این سوال پاسخ دهد که چگونه سیاست ها ناگزیر به واسطه فعالیت های سطح میانی قبل از رسیدن به زنان تصفیه می شوند؟ و فعالیت های زنان چگونه با ساختارهای سطح میانی تعامل می کند؟ و این فعالیت ها چه تاثیری بر سیاست ها دارند؟

نکته ی که باید به آن در پاسخ به سوال فوق توجه داشت، در بسیاری از مباحث توسعه، حتی با آن که اصطلاحات “قدرتمند شدن” و “قدرتمندسازی زنان” رواج یافته است و تلاش قابل توجهی برای سنجش توانمندی زنان صورت می گیرد، بحث در باره توانمندسازی بیش از پیش از ساختارهای قدرت، روابط قدرت و روش های اعمال قدرت که بر زندگی واقعی زنان تاثیر می گذارد، تفکیک شده است. در حالی که قدرت در همه ی روابط سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نهفته است و فقدان نسبی قدرت در میان زنان ناشی از عدم دسترسی آن ها به امکانات آموزشی و بداشتی و سایر مهارت ها و امتیازها نیست، بلکه این بی قدرتی ناشی از فرآیند ناتوان سازی تحمیل شده توسط ساختارهای قدرت محاط بر آن هاست. به عنوان مثال، افزایش سطح تحصیلات و شاخص های بهداشتی ممکن است وضعیت زنان را بهبود بخشد ولی مستقیما بر قدرتمند شدن زنان در ساختارهای قدرتی که در آن قرار دارند، اثری ندارد. کمااینکه ما هر سال شاهد افزایش دختران و زنان در دانشگاهها هستیم ولی این افزایش در بعضی از رشته ها به چشم نمی خورد، چون قدرت ناتوان ساز، برای زنان محدودیت هایی در ورود به این رشته ها که به نوعی به ساختار کلان قدرت ارتباط دارد، برقرار می کندو در این میان تنها استقلال در اندیشه و عمل در بستری آزاد می تواند این عوامل محدودیت را به عقب براند، عاملیت زنان در سطوح خرد و میانه و فشار به سقف شیشه ای می تواند راهگشای زنان به سطوح کلان قدرت باشد، قابل ذکر است که حضور در سطوح میانی فقط مختص کشور ایران نیست، بلکه در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، علیرغم مفاهیمی چون توانمند سازی زنان، آزادی آنان، همچنان ریشه در اندیشه ها و عمل های مردمان در جامعه و در ساختارها دارد.

لذا در اینجا سوالی که مطرح است، این است که برای کاهش نابرابری ها و عوامل ناتوان ساز عاملیت و قدرت زنان چه باید کرد؟ و اینکه چگونه زنان توانمند بودن خود را در سطوح میانی و بعد کلان به دست آورند، نیازمند چیست؟ به نظر می رسد، زنان تنها به واسطه عاملیت یافتن خود قدرتمند می شوند، یعنی به واسطه ی تصمیم گیری و اقدام به عنوان فاعلان امر قدرت یابی خود، می توانند در برابر عوامل ناتوان ساز در سطوح میانی بایستند. به عبارتی زنان خود باید با ساز و کارهای قدرت که موجب ناتوانی شان شده مقابله کنند و آن ها را قواعدی مشروع،کهن و خدادادی که خواهی نخواهی باید در مقابل آن تسلیم گردید تلقی نکنند و در اینجا از گفته ی فرئیره الهام می گیریم:

” برای آن که سرکوب شدگان و ناتوانان بتوانند وارد مبارزه برای آزادی خود شوند، نباید ساختار، نظام، یا نهاد سرکوب را همچون دنیایی بسته بینگارند که راه خروجی ندارد بلکه باید آن را موقعیتی محدود کننده بدانند که می توانند تغییرش دهند. این استنباط برای آزادی ضروری است ولی کافی نیست. این امر باید به نیروی محرک اقدام بخش بدل شود. سرکوب کنندگان زمانی بر تناقضی که به آن دچارند غلبه می کنند که این استنباط آن ها را به خدمت مبارزه برای رهایی خود در آورد.”(فرئیره،۱۹۷۰،۳۱). ادامه دارد.......
362 viewsAlieh Shekarbeigi(Iauctb), edited  08:05
باز کردن / نظر دهید
2021-11-02 11:05:11 ناتوان سازی زنان در سطوح میانی، مانعی برای رسیدن زنان به قدرت یابی مدنی در سطوح کلان (1)

دکتر عالیه شکربیگی
یکی از مسائلی که همواره پیرامون آن در جوامع مختلف و در میان فعالان حقوق زنان قابل بحث و بررسی است، چگونگی قدرت یابی حقوق زنان است .سوال این است که موانع بازدارنده قدرت یابی زنان در کدام سطوح است و نقش تشکل ها و ارزش های مدنی و جامعه مدنی در” قدرتمندی” زنان چیست؟ “قدرتمندی” قابلیت افزایش یافته ای است برای گرفتن تصمیمات مستقل و خودمختار که روابط قدرت نابرابر را تغییر می دهد.در ابتدا باید به این نکته ی مهم اشاره نمود که قدرتمند شدن زنان ربطی به مداخلات مرسوم و از بالا ندارد، زیرا این نوع مداخلات، ساختارهای قدرتی را که بین زنان و نهادهای دولتی قرار گرفته است، را نادیده می گیرند. برای حل این مشکل، ما توجه خود را به نیروهای سطح میانی معطوف می کنیم که سازنده ی نظام های جنسیتی اند. نظام هایی که قدرت یابی زنان، در درون آن ها پدید می آید. به عنوان مثال، در بررسی وضعیت زنانی که در ایران در سطوح کلان مدیریتی و قدرت حضور پیدا کرده اند از تعداد انگشتان دست هم کمتر است و این گواهی بر عوامل ناتوان ساز زنان در سطوح میانی است و در بسیاری از موارد زنان را در قدرت میانی و یا خرد حفظ می کنند.

به عبارت دیگر در پاره ای از موارد زنان و فعالیت های آنان توسط ساختارهای خاص قدرت که آن ها را احاطه کرده، محدود شده است. بطوری که سازمان های مدنی که به قدرتمند شدن زنان در جوامع بشری کمک می کنند مانند برنامه ی پکن، کنواسیون رفع هر گونه تبعیض از زنان و اهداف توسعه ی هزاره در صورتی که هنگام اجرا، با مانع ساختارهای قدرت موجود بین زنان ونهادهای دولت مواجه شوند، تاثیرگذار نخواهند بود.

بنابراین شناخت ماهیت این ساختارهای قدرت و راه هایی که اعمال قدرت را در زندگی واقعی زنان بی اثر می کنند بسیار ضروری است. بدون بذل توجه و پذیریش موجودیت داشتن این ساختارها و روابط قدرت و شیوه اعمال آن، صرف اهتمام به تنظیم سیاست های بی عیب و نقص و مناسب تر در سطح کلان، عملی ناکافی و حتی بیهوده خواهد بود. به هرحال این شیوه های اعمال قدرت ناتوان ساز که به دلایل مختلف رخ می دهند معمولا در سیاست ها، برنامه ها و مداخلات توسعه ای نادیده گرفته می شوند. علت این امر چیست؟ علت آن است که این نیروهای ناتوان ساز در اغلب موارد، به عوض آن که در سطوح کلان عمل کنند، در سطوح میانی عمل می کنند. طبیعتا بین سطوح میانی و کلان از نظر قلمرو اعمال قدرت تفاوت اساسی وجود دارد.قدرتی که در سطح کلان اعمال می شود، قدرت حکومت است که در کل قلمرو کشور قابلیت اعمال دارد. حال آن که قلمرو اعمال قدرت در سطح میانی محلی است و تنها در بخش هایی از کشور، برای مثال در برخی استان ها، شهرستان ها، روستاها و خانوارها قابل اعمال است. عوامل ناتوان ساز در سطوح میانی، یعنی آن جایی که دولت و جامعه به هم ارتباط پیدا می کنند،از دید جامعه شناسان و نخبگان جامعه پنهان مانده است.

یکی از معدود متفکرانی که به این ارتباط دولت و جامعه توجه داشته است، هابرماس است، که آن را”حوزه عمومی” می نامد. و این در حالی است که حوزه عمومی متشکل از افرادی است که به واسطه منافع خصوصی شان( و نه برای احراز منفعت های جمعی) به مثابه یک جمع گرد هم آیند و نیازهای جامعه را با صراحت به دولت اعلام کنند.(هابرماس،۱۹۶۲،۱۷۶) این روزها سخن از جامعه مدنی به عنوان نیازی مبرم و امری مطلوب همه جا به گوش می رسد، در حالی که خود “جامعه” کاملا نادیده گرفته می شود. به هرحال تجربیات جوامع مختلف حاکی از آن است که ساختار و روش های اعمال قدرت در سطح میانی می تواند محدود کننده ی قدرت زنان باشد و اینجا همان نقطه ی عطفی است که از آن به نام سقف شیشه ای نام می بریم، در حالیکه در ظاهر هوادار حضور زنان در سطوح کلان قدرت هستند، اما در همان حال از ورود آنان به سطوح بالاتر جلوگیری می کنند. ادامه دارد.....
318 viewsAlieh Shekarbeigi(Iauctb), 08:05
باز کردن / نظر دهید
2021-11-02 10:52:06 چرا تجربه‌ی آزار جنسی را از خانواده مخفی می‌کنیم؟
الهه رضوی


«نمی‌توانستم به خانواده‌ام بگویم». این جمله‌ای است که در مورد بسیاری از آزاردیدگان جنسی مصداق دارد. بخش بسیار کوچکی از آزاردیدگان از تجربه‌ی تلخ خود با دیگران حرف می‌زنند و این دیگران، حداقل در ایران و برپایه‌ی مشاهدات (چون هیچ آمار رسمی در این باره وجود ندارد) شامل خانواده‌ی درجه‌ی یک نمی‌شود. خانواده معمولاً آخرین جایی است که در آن، فرد آزاردیده سکوتش را می‌شکند و از آن‌چه بر او رفته سخن می‌گوید.
در ایران آمارهای تجاوز و آزار جنسی کاملاً مخدوش است. ۸۰ درصد از موارد تجاوز جنسی اصلاً گزارش نمی‌شود و حمایت از قربانی تجاوز در ایران حداقلی است، چه در قوانین و چه در نهادی به نام خانواده.
اما چرا خانواده آخرین جایی است که درباره‌ی آزارهایی که دیده‌ایم، به‌ویژه آزارهای جنسی، سخن می‌گوییم؟ من درباره‌ی این امر بارها با اطرافیانم صحبت کرده‌ام. تجربه‌ی آزار جنسی، از آزار کلامی تا آزار فیزیکی و تعرض و تجاوز، آنقدر زیاد است که وقتی دور هم می‌نشینیم می‌توانیم ساعت‌ها در مورد تجربه‌ و مشاهدات شخصی خودمان صحبت کنیم. اما در محیط امن دوستانه هم فقط درباره‌ی آزارهایی حرف می‌زنیم که از سوی غریبه‌ها در مکان‌های عمومی رخ می‌دهد. در حالی که ۹۰ درصد از آزارهای جنسی از سوی آشنایان (از جمله خانواده و دوستان) اتفاق می‌افتد.
بر اساس مشاهدات، مطالعات و گزارش‌های پراکنده‌ی موجود می‌توان کمابیش توضیح داد که چرا آزاردیدگان ترجیح می‌دهند که تجربه‌ی خود را از خانواده مخفی کنند.
یکی از مهم‌ترین دلایل این پنهان‌کاری این است که فرد آزارگر یا متجاوز اغلب از اعضای خانواده و فامیل است. آزاردیده چیزی نمی‌گوید تا مسبب از هم پاشیدن خانواده نباشد. یکی از اطرافیانم می‌گفت از همان بچگی می‌فهمیدم که بحران‌ها در خانه‌ی ما به درستی مدیریت نمی‌شوند، والدینم توانی برای حل مسائل غیرمترقبه ندارند و اگر به آنها می‌گفتم، ممکن بود درگیری فیزیکی یا حتی قتل رخ دهد و من این را نمی‌خواستم. ترجیح می‌دادم که در سکوت رنج بکشم و شاهد از هم پاشیدن خانواده‌ام نباشم. گاهی برای خانواده حفظ آبرو آنقدر اهمیت پیدا می‌کند که فرزندان می‌دانند باید بر رنج‌های خود سرپوش بگذارند تا آبروی خانواده حفظ شود. گاهی هم نه ترس از قتل است و نه بی‌آبرویی، بلکه خانواده در مقابل بحران چنان ضعیف و شکننده است که آزاردیده ترجیح می‌دهد بار این اتفاق را تنهایی به دوش بکشد تا عذاب و رنجی به خانواده نیفزاید.
«می‌دانستم که حرفم را باور نمی‌کنند.» این یک دلیل دیگر سکوت و جمله‌ای است که از زبان بسیاری از آزاردیدگان می‌شنوید. باورنشدن از سوی خانواده از دیگر دلایل سکوت آزاردیدگان است. والدین اغلب به کسانی که فرزندانشان را در خفا آزار جنسی داده اعتماد دارند و نمی‌توانند بپذیرند که یکی از معتمدانشان همان فرد آزارگر یا متجاوز باشد. بسیاری از کسانی که درباره‌ی تجربه‌ی آزار خود، به‌ویژه در دوران کودکی، با خانواده صحبت کرده‌اند دروغگو خطاب شده‌اند. آمار به دست آمده از نتایج یک تحقیق نشان می‌دهد که ۹۸ درصد از گزارش‌های آزار جنسی واقعی هستند و این در حالی است که از هر سه نفر یک نفر افشاگری کودکان درباره‌ی آزار را باور نمی‌کند. بسیاری از خانواده‌ها فکر می‌کنند که این حرف‌ها زاده‌ی تخیل کودک است و نمی‌تواند واقعیت داشته باشد زیرا تنها یک شکل از آزار و تجاوز جنسی در ذهن آنها وجود دارد که همانا تجاوز غریبه‌ای بزرگسال در یک مکان خلوت در بیرون شهر به یک بزرگسال دیگر است. در معادلات آنها تجاوز به کودک آن هم از سوی آشنایان نزدیک یا حتی یکی از اعضای خانواده جایی ندارد.....ادامه ی یادداشت در لینک زیر، مطالعه بفرمایید....
منبع : منبع:
https://www.aasoo.org/fa/notes/3024
277 viewsAlieh Shekarbeigi(Iauctb), edited  07:52
باز کردن / نظر دهید
2021-10-27 00:08:00 نظم، تغییر و مطالبه گری زنان در پارادایم تفسیری پرگمتیستی: مید"
(قسمت پایانی)
عالیه شکربیگی

گونه ای دیگر از رویکرد هم کنش گرایی انتقادی در تحلیل چشم انداز ترکیبی فمنیسم و هم کنش گرایی دیده می شود. بر اساس این مطالعه این موضوع تاکید و بررسی و هم کنش گرایی دیده می شود که چگونه نابرابری جنسیتی در کنش هر روزه ، تقویت یا از هم گسیخته می شود.
برای مثال، کندیس وست و دان زیمرمن در سال 1987، از فمنیسم، هم کنش گرایی نمادی و روش شناسی قومی استفاده کردند تا تبیین کنند چگونه مردم از طریق هم کنشی و گفت و گوهای عادی شان جنسیت را تولید می کنند. وست و زیمرمن، این موضوع که چگونه مردم، منفردا و یا نهادینه ای، به قواعد جنسیت عمل کرده و آن را بازتولید می کنند را شفاف و روشن نشان داده اند. با نشان دادن این نکته که جنسیت یک اجرا در زندگی هر روزه است، وست و زیمرمن اعلام می کنند که مردم می توانند نظم جنسیتی را تغییر داده و یا آن را زیر سوال بگیرند، بشرطی که دارای آگاهی و هم کنشی و همکاری و مفاهیم مشترک در این بستر باشند.
نتیجه گیری
زنان و مسائل آنان از جمله مباحثی است که باعث شکل گیری اظهارنظرها و گفت و گوهای زیادی درجوامع بشری و علی الخصوص، ایران گشته است، و در جایی که بحث و گفت و گو وجود دارد، گویای آن است که هنوز نکات بسیاری در باره ی زنان وجود دارد که نه تنها اطلاعات در مورد آن ها ناچیز است، بلکه توافقی نیز در باره ی آنها وجود ندارد. موانع بازدارنده ی فقدان توافق در باره ی مسائل زنان، علاوه بر کلیشه ها ی جنسیتی و ساختاری و سقف شیشه ای، عدم شکل گیری یک خود بازاندیش و بازنگرانه در من فردی آنان است.
ناگفته نماند که حضور زنان در عرصه ی عمومی در سال های اخیر و فشارروزافزون تقاضاهای آنان برای نقش گیری در سطوح میانه و کلان در ایران باعث چالش های زیادی رویاروی آنها گشته است. تحول آرام و نرم زنان از عرصه ی خصوصی به عرصه ی عمومی از طریق آموزش، و نشان دادن قابلیت های نهان خود، باعث تغییر موقعیت زنان در خانواده و جامعه گردیده است. مطالبه گری زنان در عرصه ی سیاسی و مدنی و اجتماعی، ساختارهای پوسیده ی سنتی که تاب حضور زنان را در عرصه ی عمومی نداشت، امروز تلاش دارد با بهانه های دیگری او را به خانه برگرداند، غافل از اینکه اگر آگاهی در انسانی نسبت به موقعیت خودش به وجود آید، تلاش او قاعدتا بر بهبود است. به عنوان پژوهشگری که در عرصه ی زنان فعالیت دارم، به نظر می رسد، برای بهبود بخشیدن، بر اهداف زنان که مبتنی بر نیازهای آنان شکل گرفته است، بایستی از طریق راههایی منطقی به اهداف رسید و مهم ترین مسئله ی زنان در ایران، فقدان یک چارچوب تئوریک و پارادایم فکری برای پیشبرد اهداف زنان در ایران است.
نکته:
معرفی کتاب صدسال پس از مید و معرفی مقاله ی خودم.
انشاالله در فرصت دیگری به بررسی دیدگاه سایر صاحب نظران و شارحان پارادایم تفسیر گرایی پرگمتیستی خواهم پرداخت .
322 viewsAlieh Shekarbeigi(Iauctb), 21:08
باز کردن / نظر دهید
2021-10-27 00:05:14 نظم، تغییر و مطالبه گری زنان در پارادایم تفسیری پرگمتیستی: مید"
قسمت (4)

عالیه شکربیگی

قابل ذکر است که ، در حوزه ی زنان مطالبه گری های زیادی وجود دارد و به دلیل تنوع دیدگاه زنان در این بستر، مطالبه گری ها در ساحت های مختلف مطرح می شود و از آنجایی که حکمرانی با مطالبات عده ای از زنان موافق نیست، در نتیجه پیامدهای مختلفی را ببار می آورد و نبودن معانی مشترک در حوزه ی زنان یکی از نقدهای وارد شده به این حوزه است. البته در بستر مطالبه گری، اگر همگرایی در میان زنان بالا رود، مطالبه گری مسالمت آمیزتر خواهد شد. اما در مهم تشخیص دادن حق برای مطالبه گری هم شبهاتی وجود دارد. مثلا اشتعال زنان مهم تر است یا ازدواج؟ حکومت به ازدواج بها می دهد و اولویت دوم با اشتغال است. در حالیکه اولویت های زنان در جامعه اول تحصیلات، بعد اشتغال و سپس ازدواج است و این یعنی فقدان مفاهیم مشترک در میان زنان. همچنین همکاری و هم کنشی و رسیدن به مفاهیم مشترک نیازمند گفتگو زنان در بستر واقعیت اجتماعی است .برخوردار بودن از مهارت گفتگو یکی از دانش های عمومی است که هر انسانی باید از آن بهره مند گردد. رکن دوم که بی ارتباط با مهارت گفتگو نیست، تفکر انتقادی و بحث نقادانه است که در تنش های اجتماعی جای خالی خود را نشان می دهد.
البته قابل ذکر است : بررسی مسائل زنان در سطوح، خرد ، میانه و کلان در جامعه و خانواده قابل بحث و بررسی است و مید هم در این ارتیاط اشاره می کند: رویکرد مطالعاتی مید، می تواند در سطوح مطالعاتی یا واحدهای تحلیل خرد، میان گستره یا میان ساخت، کلان ، یا بنابر اصطلاح بلومر مولار و به اصطلاح گورویچ جهانی باشد.
انتخاب هرکدام از این سطوح یا واحدهای مطالعاتی، برای حل مسائل زنان در ایران در جای درست خودشان، نه توتم است و نه تابو.

هم کنش گرایی نمادی
هم کنش گرایی نمادی به نظر می آید صدای رسا و موثری برای شنیدن صدای زنان باشد.دور نما و آینده ی هم کنش گرایی نمادی در قرن بیست و یکم، با توجه به رسالت آن مشخص خواهد شد. اگر هم کنش گرایان تصمیم بگیرند که کلیدی ترین رسالت آن ها قالب بندی رویکردی پرگمتیستی برای زندگی اجتماعی " به عنوان مثال،زنان "باشد، یعنی قدرت خلق نماد و هم کنشی، که قلب تخیل جامعه شناختی در این پارادایم است، بنابراین آینده ای درخشان در انتظار آنان است.با راهبری چنین هدفی، هم کنش گرایان می توانند انتظارساخت و توسعه ی راه های درون پارادایمی که در سال های اخیر به دست آورده اند را داشته باشند. آن ها می توانند انتظار این را نیز داشته باشند که بر رشته های مرتبطی چون" مطالعات جنسیتی "هم تاثیری روز افزون داشته باشند.
به نظر می رسد، در مطالعات مسائل اجتماعی، به عنوان مثال مشکلات زنان، هم کنش گرایان توانستند پرسش های جامعه شناختی کلان را در تحلیل های پارادایمی وارد کرده و در انجام چنین فرآیندی، آن ها توانستند شالوده ای برای رویکرد هم کنشگرایی انتقادی در مطالعه زندگی اجتماعی زنان توسعه دهند.
شاید بهترین نمونه در هم کنش گرایی انتقادی، را بتوان در کارهای میکل شوآلب دید که فهم و بصیرت هایی از مارکس و مید را برای مطالعه "بازتولید نابرابری "ترکیب نمود.اخیرا شوآلب و همکارانش در سال 2001، چهار فرآیند اجتماعی عام را که از طریق آن نابرابری ساخته شده و محافظت می شود را مشخص کردند،(شامل: 1- دیگران ظالم 2- حفاظت مرزبندی 3- مدیریت عاطفه و 4- سازگاری های فرودستان..).
پیتر هال، اخیرا این نکته را بررسی کرد که چگونه سیاستمداران، از جمله روسای جمهور، با مدیریت احساسات ، نمادها را تحت سلطه ی خویش در می آورند تا عامه را مطمئن کنند، سکوت آن ها را افزایش دهند و مردم را از مشارکت در همه ی امور و بخصوص امور سیاسی ناامید کنند.... ادامه دارد.....
281 viewsAlieh Shekarbeigi(Iauctb), 21:05
باز کردن / نظر دهید
2021-10-27 00:02:42 نظم، تغییر و مطالبه گری زنان در پارادایم تفسیری پرگمتیستی: مید"
قسمت (3)

عالیه شکربیگی


در اینجا لازم است ذکر شود گونه های مختلفی از زنان در جامعه ی ایران شناسایی شده است که تعریف مشترکی از مسائل مختلف ندارند و در این صورت، این پراکندگی تعاریف، خودرا در شکاف برنامه ریزی ها و شکست های پی در پی مسائل زنان در همه ی زمینه ها نشان می دهد و البته سیاستگذاران دارای جبر ساختاری در این زمینه هستند.
مثال روشنی در این زمینه می زنم، به عنوان مثال طرح هایی که مرتبط با مسائل زنان در زمان دولت آقای روحانی بوده است دارای فهم مشترک از سوی زنان مسئول در آن ساختار بوده است و با تغییر حکومت، آن مفاهیم مشترک ، جای خود را به نقد و شکاف تعاریف می دهد وپیامدش ، از بین بردن یا نقد کردن هر چیزی که در این 8 سال در باره ی زنان انجام شده است و در این ارتباط، نظم 8 ساله جای خود را به تغییر می دهد و البته در این تغییر مطالبه گری هم وجود دارد، پس من فکر می کنم نظم و تغییر اموری نسبی هستند یعنی تا زمانی که تعاریف مشترک در باره ی پروژه های زنان وجود دارد، نظم هم قاعده مند است اما به محض اینکه این نظم از سوی گروهی با فشار و بدون اشتراک معانی زنان ، تغییراتی را رقم زنند از دید خود جبرگرایان این امر یک تغییر مطلوب است و به دنبالش نظم سیستمی هم از نظر آنها به وجود می آید.
نقدی که به این وضعیت زنان در ایران وارد است فقدان اشتراک معانی است در باره ی مسائل مبتلابه ی زنان . در اینجا به نظر می رسد باید به نکته ی مهمی اشاره نماییم و آن دموکراتیزه شدن فرهنگ در پارادایم تفسیری پرگمتیستی می باشد و به اعتقاد من ، این یک مفهوم بسیار مهم در مسائل زنان در ایران است که زنان با دیدگاههای مختلف با هم صحبت نمی کنند، با هم همکاری نمی کنند ، با هم به اشتراک معانی در مورد مسائل مبتلابه نمی رسند و این یعنی استبداد در رای و استبداد در اندیشه و نبودن فرهنگ گفتگو و نبودن فرهنگ هم کنشی و و نقشی بازی کردن جلوی صحنه برای همدیگر، فرهنگ دموکراتیزه شدن، یعنی زنان خودشان باشند، خواته های خود را با هم طرح کنند عاری از قضاوت ارزشی و تنها به واقعیت موجود در میدان بنگرند و فرود به زمین داشته باشند. فرهنگ دموگراسی ،یعنی زنان خود واقعی شان را به منصه ی ظهور بگذارند و دموکراسی را در ارتباطات خود رقم بزنند و اینجاست که مید بدرستی اشاره می کند : ارتباطات که مهم ترین ابزاری است که همکاری و دنیاهای اجتماعی مشترک در آن تنیده و پروریده می شوند از خلال رقابت بر نمی خیزد، (رقابت تاریخی زنان اصلاح طلب و اصول گرا)بلکه از نظر مید در فرآیندی از همکاری سازنده بوجود می آید. به عبارتی جامعه ای بودن، نه از خلال استراتژی محتاطانه سلطه یا بقای فردی ، که در عمل، در ظهور و خلق زبان از ابتدا موجود بوده است.
اشتراک معانی در معنای دیگرش در پارادایم تفسیر گرایی ، به معنای "اخلاقی بودن "است، یعنی توجه و دریافت درک و تفسیر دیگران، و به اشتراک گذاشتن دنیاهای معانی و تفسیرهای مشترک آدمی در گذارهایی از همکاری اجتماعی و فرآیندی از حامعه ای بودن، و در معرض قضاوت "دیگری تعمیم یافته قرار گرفتن"، بدون آن که از پیش، آدمی در چمبره ی جبر بیرونی راه را بر انتخاب خود ببندد. اخلاقی بودن، نه تنها به معنای تمامی موارد بالا است، بلکه در همان حال، به معنای کنشگری آدمی بر اساس معنا و تفسیری است که از جهان اجتماعی، به جکم آدمی بودن، و در هر موقعیتی، از نو بر ساخته می شود. پس اخلاقی بودن مهم ترین نقد به ساحت آسیب زای مسائل زنان در ساختار و عاملیت حاکم بر آنان است .


مفهوم دیگری که می تواند به تحلیل مسائل زنان در ایران بپردازد، مفهوم مطالبه گری است و ،بررسی تاریخی و فرهنگی جوامع نشان می دهد هر چه حکمرانی در جوامع ناکارآمدتر باشد، مطالبه گری سخت تر و خشونت آمیزتر می شود و حکمرانی خوب، فضای مناسبی برای مطالبه گری مسالمت آمیز فراهم می نماید.
محتوای مطالبه گری که به مطالبات می پردازد.عناصر مطالبه گر که امکان شنیده شدن صداهای به حاشیه رانده شده را فراهم می کند، مطالبات فردی را در صورت به هم پیوستن زنان به همدیگر به مطالبات اجتماعی تبدیل می کند، بستر مسئولیت پذیری در جوامع را شکل داده و قوام می بخشد، عملگرايانه و معطوف به هدف است و با شکل گیری خرد جمعی و رسیدن به اهداف جمعی همراه است.
دکتر تنهایی مدیر گروه‌های علمی و تخصصی جامعه‌شناسی تفسیری و نظری "مطالبه گری "را بیانگر افزایش نارضایتی و وجود شکاف عمیق بین مطالبات مردم و دولت دانستند که می تواند با کنش های نمادی گسترش یابد و به جنبش اجتماعی منجر گردد یا با کنش نانمادی همراه شده و تبدیل به شورش شود. مطالبه گری در پارادایم تفسیری ، کنشی آگاهانه و مبتنی بر تفسیر و خردجمعی از موقعیت اجتماعی است که کنش پیوسته به شمار می رود.
ادامه دارد.........
235 viewsAlieh Shekarbeigi(Iauctb), 21:02
باز کردن / نظر دهید