Get Mystery Box with random crypto!

کافه روانشناسی

آدرس کانال: @caferavanshenasi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 50.11K
توضیحات از کانال

از کتاب‌های روانشناسی می‌خوانیم
@ads_cafe :(آگهی)راه ارتباطی

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 8

2023-05-23 13:30:46 بیشتر اوقات همه ما نسبت به آنچه در واقعیت روانی‌مان رخ می‌دهد آگاهی نداریم. این مسئله به خصوص در قصه‌های نامعمولی که ما در حالت تغییر هشیاری روانی خلق می‌کنیم و آن را رویا می‌نامیم مشهود است،

همین طور در علائم روان‌شناختی‌ای که معمولا از آنها احساس شرم داریم، مانند رویاهایمان غالبا عجیب و غیرمنطقی به نظر می‌رسند. به طور اخص آن‌هایی که روانکاوی انجام می‌دهند درخواهند یافت که تنها از کسر کوچکی از آنچه جهان روانی درونی‌شان را می‌سازد آگاهی داشته‌اند.

همان گونه که فروید در مقاله خود با نام «ساختارها در روانکاوی» یاد می‌کند: «کار تحلیل تا حد زیادی مشابه کاوش یک باستان‌شناس در محلی است که سابقا مسکونی بوده و اکنون خرابه و ویران شده است... اما با این تفاوت که تحلیلگر در شرایط بهتری کار می‌کند و مواد بیشتری در دسترسش قرار دارد که می‌تواند به او کمک کند، زیرا آنچه او با آن سروکار دارد چیزی نیست که نابود شده باشد، بلکه چیزی است که همچنان زنده است.»

این حقیقت که روان ما به لحاظ دینامیکی و اقتصادی به شیوه‌هایی کار می‌کند که ما نسبت به آنها آگاهی نداریم به معنای محرومیت روان نیست. به عنوان مثال، تعداد خیلی کمی از ما از اشتیاق‌های جنسی دوران آغازین خود با درون‌مایه‌های زنای با محارم، همجنس‌گرایی و پیشاتناسلی آگاه هستیم.

به همین منوال، همه ما نسبتا در خصوص رنج‌های دوران کودکی، خشم دوران ابتدایی زندگی یا احساسات ناشی از حسادت و احساسات جنایت‌باری که درون کودک پنهان شده و نسبت به نزدیک‌ترین و عزیزترین افراد دوران کودکی احساس می‌شود ناآگاه هستیم.

این تکانه‌های ابتدایی همگی خروجی‌های بالقوه چندی در زندگی بزرگسالی این ما دارند. در حالت ،ایدئال، تمایلاتِ نارسیستیک، تهاجمی و لیبیدینال اولیه، در روابط عشقی و جنسی و نیز زندگی حرفه‌ای و اجتماعی و همچنین در آنچه آن را فعالیت‌های والایشی می‌نامیم ظهور کافی پیدا خواهد کرد.

بنابراین، وقتی حالت‌های هیجانی دوران ابتدایی ذهن ما پرفشار می‌شود و قدرت می‌گیرد و برای بروز راه‌های متفاوتی پیدا می‌کند، به این معناست که همه آنچه در پشت تجربه روزمره ما جای دارد از حافظه خودآگاه‌مان دور و سرکوب شده است.

جویس مک‌دوگال
از کتاب تئاتر بدن
ترجمه ترمه خسروی
11.9K views10:30
باز کردن / نظر دهید
2023-05-20 13:30:11 هورست اِبرهارد ریکتر (۱۹۷۹) در کتاب خود با عنوان مطالعه‌ای در باب عقده خدا در انسان غربی به شکل هوشمندانه‌ای پیش‌زمینه‌های فرهنگی و دوره‌ای کشف روانکاوی را توصیف می‌کند.

خلاصه‌ای از نکات اصلی این کتاب به شرح زیر است: خدا و کلیسا بزرگترین قدرت در زندگی فردی و اجتماعی اروپایی‌ها به شمار می‌آمدند. به هر حال با ادعای نیچه مبنی بر اینکه «خدا مرده است» قدرت خدا و کليسا تضعیف شد و مردم تلاش کردند تا موقعیت و جایگاه خدایان را ارتقا دهند.

انقلاب صنعتی، جنگ‌های پی‌درپی و آشفتگی‌های سیاسیِ آن زمان باعث در هم شکستن خودمختاری‌ها و قوانین موجود شد. در برابر بازداری جنسی، به ویژه تبعیض علیه زنان که تا آن زمان امری رایج بود مقاومتی ایجاد شد و همین امر موجب ایجاد تعارضاتی با اصول اخلاقی قدیمی گردید و زمینه شیوع هیستری را فراهم کرد. ریکتر این‌طور مطرح نمود که به نظر می‌رسد روانکاوی فروید با بحران‌های تمدن این‌چنینی مواجه شده است.

در آن زمان خرد و رفتار پدرانه جایگزین اقتدار تضعیف‌شده خدا و کلیسا شده بود. روانکاویِ فروید روح زمانه‌ای را که او در آن زندگی می‌کرد آشکار می‌نمود: ما نمی‌توانیم به درک مشخصه‌های غالب خردمندی و رفتار پدرانه در مجموعه راهبردهای درمانی که در روانکاوی منحصر به فرد هستند کمک کنیم، مانند روانکاوی که براساس تعابیری که بر پایه قوانین بنیادی تداعی آزاد، پرهیز و خنثی بودن درمانگر شکل گرفته است نسبت به بیمارِ خود بینش پیدا می‌کند به علاوه قانون بنیادی تداعی آزاد (یادآوری صادقانه گذشته) ارتباط نزدیکی با یگانگی خداوند در آیین یهودیت دارد.

در گفتگوهای او با رومن رولان در کتاب تمدن و ملالت‌های آن (۱۹۳۰) مشخص می‌شود که فروید دین و یهودیت را «اعمالی روان‌رنجورانه» می‌دانست به هر حال به نظر می‌رسد با جایگزینی «تمایل به جستجوی واقعیت» به جای «تمایل به یگانگی خداوند» در آیین یهودیت که فروید آن را به عنوان بالاترین سطح تمایل انسانی مورد تاکید قرار می‌دهد، او برای تمامی انواع بشر یک درمان بینشی جهانی انجام داد.

روانکاوی فروید به منظور دست‌یابی به جهان‌شمولی، به دنبال نجات ذهن تنها از طریق ابعاد روانشناسی بوده و ابعاد روح و جان را از نظریه خود کنار می‌گذارد. در پروژه‌ای برای روانشناسی علمی (۱۸۹۵) می‌توان مشاهده کرد که فرویدِ پزشک و نورولوژیست در حین ایجاد روانکاوی نگاهی احترام‌آمیز به عقل و خرد داشته و تلاش می‌کرده است تا ابعاد روان‌شناختی اتفاقات را با پردازش‌هایی که در مغز رخ می‌دهند مرتبط سازد.

همچنین فروید به روح زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کرد نیز حساس بود، به طوری که گفته شده نظریه رانه مرگ با افکار او در خصوص تخریب‌های انسانی‌ای که در مواجهه با بدبختی‌های ناشی از جنگ جهانی اول صورت گرفته مرتبط است. بدین ترتیب همان طور که در ابتدا گفته شد، روانکاوی در واقع انعکاسی از روح زمانه و فرهنگ است و به هر حال فروید، با هوش سرشار و نبوغ زیاد روانکاوی را به عنوان یکی از دارایی‌های عقلانی جهانی برای همه انسان‌ها توسعه داده است.

آلف گرلاش و همکاران
از کتاب روانکاوی در آسیا
ترجمه ترانه کوهستانی و زهرا قنبری
11.0K viewsedited  10:30
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 20:30:29 اگر کسی به ما بگوید که عاشق گل است، و ما ببینیم که اغلب فراموش می‌کند گل‌هایش را آب بدهد، طبیعتا عشق او را به گل باور نخواهیم کرد. عشق عبارت است از رغبت جدی به زندگی و پرورش آنچه بدان مهر می‌ورزیم. آن‌جا که این رغبت جدی وجود ندارد، عشق هم نیست.

…عشق و رنج جدایی ناپذیرند. آدمی چیزی را دوست می‌دارد که برای آن رنج برده باشد و رنج چیزی را بر خویشتن هموار می‌کند که عاشقش باشد.

دلسوزی و توجه ضمنا جنبه دیگری از عشق را در بر دارند؛ و آن احساس مسئولیت است. امروز احساس مسئولیت با اجرای وظیفه، یعنی چیزی که از خارج به ما تحمیل شده است، اشتباه می‌شود. در حالی که احساس مسئولیت به معنای واقعی آن امری کاملا ارادی است؛ پاسخ آدمی است به احتیاجات یک انسان دیگر، خواه این احتیاجات بیان شده باشند یا بیان نشده باشند. «احساس مسئولیت کردن» یعنی توانایی و آمادگی برای «پاسخ دادن».

اریک فروم
از کتاب هنر عشق ورزیدن
ترجمه پوری سلطانی
5.0K views17:30
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 20:00:45 اگه اینستاگرام دارید پیج کافه روانشناسی رو می‌تونید از اینجا دنبال کنید
https://instagram.com/caferavanshenasis
4.9K views17:00
باز کردن / نظر دهید
2023-05-13 22:30:26 چرا به نظر می‌رسد که شکست موجب درماندگی اشخاص دارای عزت‌نفس پایین می‌شود ولی افراد دارای عزت‌نفس بالا را به تلاش بیشتر تشویق می‌کند؟

پژوهشگران فکر می‌کنند که مردم آمادگی دارند تا بازخوردهایی را که با خودپنداره‌شان همخوانی دارد بپذیرند، بنابراین در مورد افراد دارای عزت‌نفس پایین، بازخورد شکست در تکلیف اول با خودپنداره‌شان همخوان بود و نظرشان را در این زمینه که اصولا افرادی شکست خورده هستند نه موفق، تایید می‌کند.

و به این ترتیب، وقتی که با تکلیف دوم روبرو شدند، دید منفی آنان درباره خودشان که با توجه به شکست در تکلیف اول هم تایید شده بود، آنان را به این باور رساند که در تکلیف دوم هم شکست خواهند خورد؛ پس چندان با جدیت تلاش نکردند یا آنکه از کار دست کشیدند.

اما اشخاصی که عزت‌نفس بالایی دارند چون شکست با خودپنداره موجود آنان همخوانی ندارد، به احتمال زیادتر این بازخورد را نمی‌پذیرند، همچنین احتمال این هست که آنان بازخورد فوق را چندان جدی نگیرند، شاید فکر کنند که شکست در تکلیف اول اتفاقی بوده یا بر اثر اشتباه روی داده است. در نتیجه، انگیزه پیدا می‌کنند تا در تکلیف دوم تلاش جدی‌تری کنند و دست از کار نکشند؛ چون نظر آنها درباره خودپنداره‌شان متفاوت از افرادی است که شکست می‌خورند.

باومایستر و همکارانش چنین استدلال می‌کنند که افراد دارای عزت‌نفس بالا به فرافکندنِ تصویری، موفق، خوب و تلاشگر از خود علاقه دارند. از طرف دیگر، اشخاص دارای عزت‌نفس پایین در پی اجتناب از شکست هستند. در اینجا، نوعی تفاوت در تاکید مشاهده می‌شود: افراد دارای عزت‌نفس بالا از موفق نشدن می‌ترسند؛ افراد دارای عزت‌نفس پایین از شکست خوردن می‌ترسند.

رندی لارسن و دیوید باس
از کتاب روانشناسی شخصیت
ترجمه فرهاد جُمهری و همکاران
7.8K views19:30
باز کردن / نظر دهید
2023-05-12 15:10:09 برای بیشتر بچه‌ها، قبل از هشت سالگی، و نیمی از آنها تا ده‌سالگی تنها مشکل تقریبا این است که دوستشان بدارند، ـ دوستشان بدارند برای آنچه هستند. خود کودک تا این سن هنوز دوست ندارد؛ بلکه او فقط با سپاسگزاری و خوشحالی جوابگوی عشقی است که بدو نثار می‌کنند.

در این مرحله رشد کودک، عامل جدیدی در زندگی او وارد می‌شود و آن احساس جدید تولید عشق به وسیله فعالیت شخصی است. برای اولین بار کودک به فکر می‌افتد چیزی به مادر (یا پدر) بدهد. چیزی به وجود بیاورد - یک شعر، یک نقاشی یا هر چیز دیگری. برای اولین بار کودک مسئله عشق از محبوب بودن به دوست داشتن، یعنی به خلق عشق، تبدیل می‌شود.

سال‌ها طول می‌کشد تا این احساس ابتدایی به عشق پخته و کامل برسد. سرانجام کودک، که اکنون به نوجوانی رسیده است، بر عوارض خودپرستی خویش چیره می‌شود، افراد دیگر برای کودک تنها وسیله‌ای برای ارضای نیازمندی‌های شخصی او نیستند. نیازهای طرف مقابل نیز همانند نیازهای خودش مهم است. در حقیقت، آنها مهم‌تر می‌شوند.

نثار کردن ارضاکننده‌تر و لذت‌بخش‌تر از دریافت کردن می‌شود؛ و عاشق بودن حتی اهمیتی بیشتر از معشوق بودن کسب می‌کند. او به وسیله دوست داشتن، زندان تنهایی و انزوای خود را، که در نتیجه خودفریفتگی و خودپرستی به وجود آمده بود، رها می‌کند. او احساس نوعی پیوند جدید نوعی سهیم بودن و یگانگی می‌کند. از این گذشته، به جای اینکه در نتیجه محبوب بودن ـ که محصول کوچکی، ناتوانی ناخوشی یا خوب بودن اوست - فقط به دریافت کردن متکی باشد به توانایی ایجاد عشق از رهگذر عشق ورزیدن پی می‌برد.

عشق کودکانه از این اصل پیروی می‌کند که: «من دوست دارم چون دوستم دارند.» عشق پخته و کامل از این اصل که: «مرا دوست دارند چون دوست دارم.» عشق نابالغ می‌گوید: «من تو را دوست دارم برای اینکه به تو نیازمندم.» عشق رشدیافته می‌گوید: «من به تو نیازمندم چون دوستت دارم.»

اریک فروم
از کتاب هنر عشق ورزیدن
ترجمه پوری سلطانی
3.4K views12:10
باز کردن / نظر دهید
2023-05-12 14:30:23
یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که باعث بهبود بیماری می‌شود «تبعیت از درمان» است.
اما منظور از تبعیت از درمان چیست؟
این ویدیو را تماشا کنیم تا از تاثیر تبعیت یا پایبندی به درمان آگاه شویم.

برای آگاهی از به‌روزترین مطالب حوزه‌ی سلامت کانال تلگرام داروسازی دکتر عبیدی را دنبال کنید.

@dr_abidipharma
3.2K views11:30
باز کردن / نظر دهید
2023-05-05 16:30:07 شرایط و ملزوماتی که والدین یا دیگر افراد مهم در زندگی کودکان، توجه مثبت خود را به آنها مشروط می‌کنند، شرایط ارزشمندی نامیده می‌شوند. ممکن است تعیین چنین شرایطی سبب شود که کودک به جای پرداختن به کارهایی که باعث خوشحالی‌اش می‌شوند، تمام هم و غمش را صرف محقق ساختن این شرایط کند و برای آنکه بتواند محبت، احترام و توجه مثبت والدین و دیگر اشخاص مهم زندگی‌اش را جلب کند به شیوه‌ای خاص رفتار کند. توجه مثبتی که بذل آن به تحقق شرایط خاصی وابسته باشد، توجه مثبت مشروط نامیده می‌شود.

تمایلات و گرایش‌های شخصی کودکانی که با شرایط ارزشمندی متعددی مواجه می‌شوند به تدریج از بین می‌رود و تمام زندگی‌شان صرف تلاش برای جلب رضایت و خشنود ساختن دیگران می‌شود. آنها به اشخاصی بدل می‌شوند که دیگران از ایشان انتظار دارند و درک و برداشتی که از خود دارند صرفا به ویژگی‌هایی محدود می‌گردد که از دید دیگران پنهان مانده‌اند.

این کودکان از آرمان‌های اشخاصِ برخوردار از کارکرد کامل فاصله می‌گیرند و بیش از هر چیز به خشنود ساختن دیگران اهمیت می‌دهند. سوالی که آنها همواره از خودشان می‌پرسند این است که «دیگران چه فکر خواهند کرد؟» نه این که «من دوست دارم در این موقعیت چه کار کنم؟»

این کودکان وقتی بزرگ می‌شوند هم باز دل‌مشغول این هستند که دیگران درباره‌شان چه فکر می‌کنند. آنها عمدتا به خاطر جلب توجه و تایید دیگران کار می‌کنند نه به خاطر
خودشان، و برای دریافت توجه مثبت به دیگران وابسته‌اند و همواره در پی آناند که شرایط ارزشمندی لازم برای جلب این توجه مثبت را محقق سازند.

آنها ضعف‌ها و کاستی‌هایشان را پنهان می‌کنند و گاهی حتی خطاهایشان را نیز انکار می‌کنند و رفتارشان طوری است که هر کسی را غیر از خودشان خوشحال کند، و آنقدر سرگرم خشنود کردن دیگران می‌شوند که فراموش می‌کنند خودشان از زندگی چه می‌خواهند. این افراد در زندگی مسیر خود را گم کرده‌اند و دیگر در جهت خودشکوفایی گام برنمی‌دارند.

رندی لارسن و دیوید باس
از کتاب روانشناسی شخصیت
ترجمه فرهاد جُمهری و همکاران
7.6K views13:30
باز کردن / نظر دهید
2023-05-05 15:45:48
متاسفانه خوددرمانی در کشور ما به عنوان یک روش درمانی رایج درمیان مردم جا افتاده و در بسیاری مواقع نیز این امر به اشتباه انجام می‌شود.

گاهی اوقات حتی کوچک‌ترین علائم می‌تواند نشانه‌ای از یک بیماری جدی باشد،بنابراین بهتر است علائم بیماری‌ها را بشناسیم و بدانیم چه زمانی لازم است به پزشک مراجعه کنیم.
@dr_abidipharma

برای آگاهی از به‌روزترین مطالب حوزه‌ی سلامت کانال تلگرام داروسازی دکتر عبیدی را دنبال کنید.
6.5K views12:45
باز کردن / نظر دهید
2023-05-04 20:10:16 چندین نویسنده به غفلت از شرم در ادبیات روانکاوی و همچنین تاکید زیاد بر گناه، به ویژه قبل از ۱۹۸۰، تاکید کردند. همانند مفاهیم مهم روانکاوی، نخستین اظهارات در مورد شرم و گناه و ارتباط‌شان با فرهنگ در نوشته‌های زیگموند فروید یافت می‌شوند.

این ارجاعات در سراسر آثار او پراکنده است، اما در نوشته‌های بعدی‌اش پیداست که گمان می‌کرد شرم برای روانشناسی ژرفانگری که او مفهوم‌بندی کرده بود، موضوع ارزشمندی نیست. او احساس می‌کرد که شرم (همراه با اخلاق) منجر به «ریاکاری فرهنگی» شده است. با این وجود، او تا حد زیادی از نقش شرم (و اخلاق) در آفرینش تمدن آگاه هست و بیان می‌کند: «این بحث مطرح می‌شود که آیا درجه معینی از ریاکاری فرهنگی برای حفظ تمدن ضروری نیست.»

جالب است با اینکه فروید (۱۹۱۳) موقع شرح «قانون اساسی روانکاوی» هیچ اشاره‌ای به شرم یا هیجان‌های مشابه نکرد. دیگران، واژه «خجالت‌آور» را به «نامربوط» و «بی‌اهمیت» اضافه کردند و آنها را ناخرسندی‌هایی خواندند که بیمار باید هنگام صحبت کردن با تحلیلگر کنارشان بگذارد. به طور قابل توجهی، غفلت نسبی فروید از شرم مانع از این نشد که او تا حدودی مسبب کاهش شرم (در بین دیگر چیزها) در فرهنگ آمریکا شناخته شود.

خواندن دقیق سه تراژدی اُدیپیوسِ از سوفوکل می‌تواند مثالی باشد از اینکه فروید مفهوم گناه را بر شرم رجحان داد. فرويد اساس مفهوم عقده اُدیپ را که حل آن منجر به شکل‌گیری فرامن و احساس گناه می‌شود. از نخستین نمایش‌نامه شاه اُديبوس برگرفت، اما من ادعا می‌کنم که احساس تجربه شده از سوی ادیپوس بیشتر به مفهوم کنونی ما از شرم مربوط است تا گناه.

وقتی اُدیپیوس دریافت که قاتل پدرش است و با مادرش جوکاستا ازدواج کرده است، نخستین واکنش او خشمی خام بود و درخواست شمشیری کرد و به اتاقش رفت تا احتمالا او را [مادرش] بکشد. اما مادرش را در حالی که خود را دار زده بود و مرده بود پیدا کرد.

او پیش رفت و طناب دور گردنش را باز کرد و سپس جنازه مادرش در مقابل او روی زمین افتاد. سپس سنجاق‌های لباس ملکه را که لباس او را باوقار نگه داشته بودند، پاره کرد. به احتمال او را برهنه کرد و با سنجاق چشمایش را کور کرد و گفت «این چشم‌ها هرگز نباید ببینند؛ حال آنها را کور می‌کنم». بعدها او می‌گوید: «من از شما خواهش می‌کنم، مرا در جایی به دور از این سرزمین پنهان کنید.»

سلمان اختر
از کتاب شرم
ترجمه مجتبی تاشکه و همکاران
6.6K viewsedited  17:10
باز کردن / نظر دهید