Get Mystery Box with random crypto!

کافه روانشناسی

آدرس کانال: @caferavanshenasi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 49.93K
توضیحات از کانال

از کتاب‌های روانشناسی می‌خوانیم
@ads_cafe :(آگهی)راه ارتباطی

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2024-05-08 20:30:32 هر آدمی می‌داند مطالبی با خود دارد که به هیچ وجه میل ندارد آنها را نزد شخصی دیگری فاش کند و یا آنکه احساس می‌کند این مسائل اصولا گفتنی نیستند، این‌ها صمیمی‌ترین افکار شخص به ‌شمار می‌آیند. گذشته از این‌ها افکار، همان آدم پاره‌ای اوقات احساس می‌کند چیزهای دیگری هم در ذهن دارد که میل ندارد حتی نزد خود نیز آنها را مرور کند. بدین معنی که می‌کوشد آنها را حتی از خودش هم پنهان کند و هرگاه این‌گونه افکار به ذهنش می‌رسند بی‌درنگ رشته آنها را قطع کرده و از خود می‌راند.

زیگموند فروید، از کتاب مفهوم ساده روانکاوی، ترجمه فرید جواهرکلام
6.0K views17:30
باز کردن / نظر دهید
2024-05-08 17:30:15 اگر جزء سوم عشق یعنی احترام وجود نداشته باشد، احساس مسئولیت به آسانی به سلطه‌جویی و میل به تملک دیگری سقوط می‌کند. منظور از احترام، ترس و وحشت نیست، بلکه توانایی درک طرف، آن‌چنان که وی هست، و آگاهی از فردیت بی‌همتای اوست.

احترام یعنی علاقه به این مطلب که دیگری، آن‌طور که هست، باید رشد کند و شکوفا شود. بدین ترتیب، در آنجا که احترام هست، استثمار وجود ندارد. من می‌خواهم معشوقم برای خودش و در راه خودش پرورش بیابد و شکوفا شود، نه برای پاسداری من.

اگر من شخص دیگری را دوست دارم، با او آن‌چنان که هست، نه مانند چیزی برای استفاده خودم یا آنچه احتیاجات من طلب می‌کند احساس وحدت می‌کنم.

واضح است که احترام آنگاه میسر است که من به استقلال رسیده باشم یعنی آنگاه که بتوانم روی پای خود بایستم و بی‌مدد عصا راه بروم، آنگاه که مجبور نباشم دیگران را تحت تسلط خود در بیاورم یا استثمارشان کنم.

احترام تنها بر پایه آزادی بنا می‌شود: به مصداق یک سرود فرانسوی، «عشق فرزند آزادی است» نه از آن سلطه‌جویی.

اریک فروم، از کتاب هنر عشق ورزیدن، ترجمه پوری سلطانی
5.4K views14:30
باز کردن / نظر دهید
2024-05-06 10:30:19 نوع تجربیاتی که در اوایل زندگی برای ما پیش می‌آید و نحوه برخورد ما با این تجربیات، شدیدا بر نوع تجربیاتی که در آینده با آن مواجه خواهیم شد و همچنین نحوه ادراک ما از این تجربیات و برخورد ما با آنها تاثیر می‌گذارد.

برای مثال یک کودک دوساله که به صورتی اجتماعی و با بازیگوشی رشد پیدا کرده در مقایسه با کودکی که نسبتا آرام و گوشه‌گیر بوده، بسیار بیشتر می‌تواند توجه و علاقه بزرگسالان را برانگیزد. کودک گوشه‌گیر احتمالا محیط میان‌فردی پرباری نخواهد داشت که بیش از پیش باعث کاهش احتمال تغییر بنیادی در وی می‌گردد.

به همین ترتیب، کودک فعال‌تر همچنان به یادگیری این موضوع ادامه می‌دهد که دیگران سرگرم‌کننده هستند و لذا به تعامل با آنها ادامه می‌دهد و الگوی وی نیز هرچه بزرگتر می‌شود با شدت بیشتری تثبیت خواهد شد. به علاوه نه تنها این دو کودک رفتارهای متفاوتی را در سایرین برمی‌انگیزند، بلکه تفسیر آنها از یک واکنش واحد ابراز شده توسط دیگران نیز متفاوت خواهد بود.

بدین ترتیب کودک بازیگوش ممکن است واکنش سرد و خاموش شخص دیگر را به عنوان نوعی بازی تلقی نموده و به تعامل خود با وی ادامه دهد تا زمانی که شاید یک واکنش مثبت را در او برانگیزد. کودک ساکت‌تر، که چندان به تعامل عادت ندارد، فورا واکنش اولیه طرف مقابل را به عنوان نشانه‌ای برای عقب‌نشینی تلقی خواهد کرد.

اگر به این دو کودک به عنوان بزرگسال نگاه کنیم، شاید هنوز بتوانیم تفاوت میان آنها را دریابیم: یکی اهل معاشرت، شاد و دارای نظر مثبت به دیگران و دیگری برعکس، خجالتی و غیرمطمئن نسبت به اینکه دیگران به وی علاقمند هستند می‌باشد.

الگوی کودکی در دوران بزرگسالی آنها نیز ادامه پیدا کرده است. با این حال ما قادر به درک فرآیند رشد آنها نخواهیم بود، مگر آنکه متوجه شویم، معلمان، همبازی‌ها، دوستان و همکاران آنها یکی پس از دیگری چگونه به عنوان «هم‌دست» سبب حفظ الگوی غالب در آنها شده‌اند. ما قادر به فهم امکانات تغییر نخواهیم بود مگر آنکه متوجه باشیم حتی اکنون نیز چنین «هم‌دستانی» وجود دارند و اگر آنها نقش خود را در این فرآیند قطع کنند، احتمال تغییر الگو خواهد بود.

پل واکتل، از کتاب روان‌تحلیل‌گری، رفتاردرمانی و جهان رابطه‌ای، ترجمه فریبا خالیچی
5.9K views07:30
باز کردن / نظر دهید
2024-04-30 12:30:15 ویلهلم رایش گفته است که اختلالات شخصیتی مانند جورچین‌های روان‌پویای یخ زده‌اند و زمانی که تحلیل شوند، جان می‌گیرند. زره شخصیتی که فرد ساخته است زیر تفسیر سنگین روانکاوانه از بین می‌رود. به بیان دیگر، اگر کسی شخصیت خود را به تدریج در بلندمدت شکل داده باشد، سازوکارهای دفاعی و حالت‌های شخصیتی او طی روانکاوی تحلیل می‌شوند و تحول می‌یابند. معجزه‌ای در میان نیست. این کاری دشوار و طولانی است که می‌تواند درجات متفاوتی از موفقیت یا شکست را در پی داشته باشد.

کریستوفر بولاس، از کتاب پیش از سقوط روانکاوی فروپاشی روانی، ترجمه نسترن خسروی
7.6K views09:30
باز کردن / نظر دهید
2024-04-30 10:30:34 نقطه مقابل عشق، نفرت نیست، بلکه بی‌احساسی‌ست. نقطه مقابل اراده، دودلی -که به قول ویلیام جمیز به تکاپوی تلاش برای تصمیم‌گیری اشاره دارد- نیست، بلکه خود را با وقایع خاصی درگیر نکردن، بی‌اعتنا بودن و بی‌ارتباط ماندن با آنهاست.

رولو می⁩، از کتاب عشق و اراده، ترجمه سپیده حبیب
6.7K views07:30
باز کردن / نظر دهید
2024-04-28 20:30:11 وجدان می‌تواند وسوسه‌مان کند
به خودمان خیانت کنیم. در واقع، براساس سوپرایگویی که فروید از آن حرف می‌زند، وجدان آن وجهی از ذهن ماست که موجب می‌شود بی‌ذهن شویم؛ معلم اخلاقی که نمی‌گذارد اخلاقیاتی شخصی، اخلاقیاتی پیچیده‌تر و موشکافانه‌تر در خودمان پرورش دهیم؛ که نمی‌گذارد با توسل به تجربه برای یافتن چیزی تلاش کنیم که چه بسا سرحدات وجودمان باشد.

بنابراین، وقتی ریچارد سوم در پرده پایانی نمایش خود می‌گوید: «ای وجدان بزدل، مرا چه پریشان کرده‌ای!»، بدیلی بنیادی پیش کشیده می‌شود.

اینکه وجدان از ما آدم‌های بزدلی می‌سازد، چون خود نیز بزدل است. ما به این وجه منع‌کننده، تنبیه‌کننده و شماتتگر وجودمان باور داریم و احساس این همانی می‌کنیم؛ و طرفه اینکه این وجه ظاهرا اقتدارگرای ما خود بزدل است.

آدام فیلیپس، از کتاب لذت‌های ناممنوع، ترجمه نصراله مرادیانی
8.0K views17:30
باز کردن / نظر دهید
2024-04-28 18:30:21 لازمه عشق ورزیدن خودآگاهی و خویشتن‌شناسی است، زیرا عشق همدلی و هم‌احساسی با آدمی دیگر را می‌طلبد و از اهمیت دادن به ارزش‌ها و توانایی‌های بالقوه آن آدم دیگر شکل می‌گیرد.

عشق، همچنین، باید آزادانه باشد و اگر نباشد عشق نیست. اگر کسی را بدان جهت دوست می‌داریم که در دوست داشتن آدمی دیگر آزاد نیستیم و یا صرفا به خاطر روابط خانوادگی دوستش می‌داریم، این عشق نیست.

علاوه بر این اگر کسی آدمی را دوست داشته باشد که بی‌وجود او نمی‌تواند زندگی کند، این دوست داشتن اختیاری نیست و چون اختیاری نیست نمی‌توان آن را عشق به حساب آورد.

نشانه عشقی که آزادانه نیست این است که شخص ویژگی‌های آدم مورد نظرش را تشخیص نمی‌دهد و او را مشخص و متمایز از دیگران احساس نمی‌کند.

رولو می، از کتاب انسان در جستجوی خویشتن، ترجمه مهدی ثریا
6.8K views15:30
باز کردن / نظر دهید
2024-04-27 19:30:40 آیا تا به حال شنیده‌اید که می‌گویند فلانی «آن‌قدر محو تماشای درخت‌ها شده که جنگل را نمی‌بیند؟» این گفته معمولا به این واقعیت اشاره دارد که کسی نمی‌تواند فراتر از جزئیات یک موقعیت، کلیت آن را ببیند، یعنی نمی‌تواند ادراکش را از قید جزئیات خاص یک موقعیت رها سازد و به کلیت آن توجه کند.

روانشناسی به نام هرمن ویتکین تقریبا ۳۰ سال از عمر خود را صرف بررسی این تفاوت‌ها در سبک ادراکی افراد کرد و در نهایت، این پدیده را وابستگی به میدان نامید که در مقابل عدم وابستگی به میدان قرار دارد.

عنوان اولین کتاب ویتکین شناخت شخصیت از طریق ادراک بود. این عنوان بیانگر این اندیشه بود که شخصیت افراد در تفاوت‌هایی نمود می‌یابد که از نظر ادراک محیط پیرامون، میان آنها به چشم می‌خورد.

رندی لارسن و دیوید باس، از کتاب روانشناسی شخصیت، ترجمه فرهاد جُمهری و همکاران
6.2K views16:30
باز کردن / نظر دهید
2024-04-27 13:30:23
در روایت فروید، امکان رضایتمندی ما وابسته به ظرفیتی است که برای سرخوردگی داریم؛ اگر نتوانیم به خودمان اجازه دهیم که سرخوردگی‌مان را احساس کنیم- و برخلاف انتظارمان این کار به طرز شگفت‌آوری دشوارتر از آن چیزی است که می‌پنداریم- نمی‌توانیم حس درستی از آنچه ممکن است واقعا بخواهیم یا آنچه که ممکن است حسرتش را بخوریم و یا آنچه واقعا می‌تواند ما را سرشار از لذت کند (آز و شره نوعی نومیدی از لذت بردن است)، داشته باشیم.

آدام فیلیپس، از کتاب حسرت در ستایش زندگی نازیسته، ترجمه میثم سامان‌پور

Jess Allen, she was reading a book, 2022
7.2K views10:30
باز کردن / نظر دهید
2024-04-15 19:30:32 خودپسندی و عشق به خود نه تنها به یک مفهوم نیستند، بلکه نقطه مقابل هم می‌باشند. خودپسند خود را کم دوست دارد نه زیاد و در حقیقت از خود بیزار است. این فقدان علاقه و توجه به خود، که فقط یکی از نشانه‌های عدم باروری است، شخص خودپسند را تهی و بی‌اثر می‌سازد.

وی لزوما ناشاد بوده و با نگرانی به زندگی می‌آویزد و خود راه رسیدن به خوشنودی‌ها را به خود می‌بندد. او به ظاهر زیاده از حد مراقب خویش است ولی عملا بیهوده کوشش دارد تا شکست خود را در راه مراقبت از «خود» حقیقی خویش بپوشاند.

فروید عقیده دارد که آدم خودپسند عاشق خویش است، گویی که عشق خود را از دیگران پس گرفته و به شخص خود معطوف داشته است. گرچه شخص خودپسند توانایی عشق‌ورزی به دیگران را ندارد، ولی توانایی عشق به خود را نیز فاقد است.

اریک فروم، از کتاب انسان برای خویشتن، ترجمه اکبر تبریزی
10.5K views16:30
باز کردن / نظر دهید