2023-03-10 12:20:59
۱۷ سالم بود و سال بعدش کنکور داشتم.
بابای من یه کارمند ساده بودن. بی پول نبودیم ولی اینجوری هم نبود که هر خرجی رو با خیال راحت کنیم و ککمونم نگزه. مثلاً مامان همیشه از خرید لباسِ خودشون میزدن و برای منی که دغدغهم آموزش و یادگیری بود هزینه میکردن، اون سال هم یه عالمه کتاب تست و آموزشی خریده بودن واسم که یادمه خیلی هم گرون شدن و من کلی خجالت کشیدم چون علاوه بر من ۲ تا بچهٔ دیگه هم بود.
خلاصه تو ذوقِ داشتن کتابام بودم که با آزمونهای سنجش آشنا شدم:)
ولی مگه رو داشتم برم بگم اینم میخوام ثبتنام کنم؟
رفتم به آموزشگاه سنجش و با خانم ناصری مدیر آموزشگاه صحبت کردم و از چند و چون آزمونها و قیمتشون پرسیدم.
بهم گفت ۱۰ دوره آزمون ۱۵۰ تومن میشه.
رفتم خونه و فکر کردم که چیکار کنم؟
اتفاقی به ذهنم یه چیزی خطور کرد:)
پاکت پول تازه مد شده بود و چند وقت قبلش یه پاکت پول بهم رسیده بود و هی میگفتم وای چه ایدهٔ جذابی.
پاکت رو باز کردم تا بتونم مدلشو بفهمم چطور درست شده.
رفتم یه مقوای فابریانوی قرمز خریدم و برگشتم خونه و از روی الگوی پاکت قبلی یه پاکت پولِ خیلی مستحکمتر درست کردم:)
روشم با چندتا مُرواریدی که داشتم تزیین کردم.
بردم پیش لوازم تحریر و عروسک فروشی نزدیک خونهمون، گفتم میخرید این پاکت پول رو؟
جفتشون کلی خوششون اومد که چه جالبه این.
چند میزنی واسمون؟
من گفتم دونهای ۸۵۰ تومن:)
عروسک فروشه بهم ۵۰ تا سفارش داد گفت اگه فروشش خوب بود بازم میخرم ازت.
لوازم تحریریه هم ۴۰ تا سفارش داد:)
خلاصه رفتم با ۱۵،۱۶ هزار تومنی که از پول تو جیبیم باقی مونده بود، چندین رنگ مقوا، روبان و گل خشک خریدم و این پاکت پولها رو با عشق آماده کردم و فروختم:)
اون ۷۶هزار و ۵۰۰ تومن برای من یه گنج بود. گنجی که برای به دست آوردنش، ۱هفته وقت گذاشتم و پاکت درست کردم اونم بدون اینکه خانوادم بفهمن چون میدونستم مخالفت میکنن و مامان هر طور شده بهم پول میدن.
هفتهٔ بعدش رفتم سراغ عروسک فروشه، تا منو دید کلی خوشحال شد گفت شماره نداشتم ازت همشو فروختم ۱۵۰ تا دیگه میخواستم:))))))))
ببین رو ابرا بودمممم
دیگه سراغ لوازم تحریریه نرفتم چون پول آزمونهام جور شده بود و حتی ۵۰ تومنم اضافه میموند واسم.
به آقاهه گفتم این آخرین باره که میتونم واستون آماده کنم چون سال دیگه کنکور دارم و باید درس بخونم.
گفت پس میتونی ۳۰۰ تا بزنی؟
بعدشم به دخترم یاد بدی که چطوری درست میکنی تا اون واسم آماده کنه؟
اصلا لال بودم از خوشی
گفتم بله حتما
گفت برای آموزش چقدر میگیری؟
گفتم هیچی چون شما میتونستی حرفای منو راجع به این پاکت گوش ندین و تا گفتم خریدِ پاکت پول دارید؟
سریع بگید نه ولی به من کمک بزرگی کردین که من بتونم آزمون شرکت کنم.
من به شما مدیونم و وقتی ۳۰۰ تا رو آماده کردم میام بهتون میدم و همینجا توی مغازهتون به دخترتون یاد میدم.
شیرینی این خاطره واسم خیلی پررنگه و باور کنید همین الان با تعریف کردنش واسه شماها، دوباره کامم شیرین شد.
#ساناز_قنواتی
#خاطره
@Citizen_Saturn
3.2K viewsedited 09:20