Get Mystery Box with random crypto!

فراسوی سیاست

لوگوی کانال تلگرام akhalaji — فراسوی سیاست ف
لوگوی کانال تلگرام akhalaji — فراسوی سیاست
آدرس کانال: @akhalaji
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.97K
توضیحات از کانال

همواره در «فراسوی سیاست» می‌توان راهی به سوی آگاهی، اندیشه‌ورزی، روشنگری، رهایی، و معنویت یافت!

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-09-01 12:10:28 در حسرت وطن!

محمدرضا جلایی‌پور

در پی درگذشتِ دور از وطنِ عباس معروفی کارنامهٔ او در رمان‌نویسی، روزنامه‌نگاری و شعر موضوع نوشته‌های زیادی خواهد شد. اما خوب است به ارزش نهادی که با زحمت زیاد و عشق فراوان در پلاک ۷۶ خیابان کانت در برلین ساخت هم توجه بیشتری شود: «خانهٔ هنر و ادبیات هدایت» و «نشر گردون».

صادق هدایت آرزو داشت در همین خیابان کتابفروشی تاسیس کند و عباس معروفی آرزوی او را با کیفیتی کم‌یاب عملی کرد. صدها جلد کتاب ارزشمند فارسی را در نشر گردون در برلین منتشر کرد و کتابفروشی هدایت را به فضایی دلنشین و تجربه‌کردنی در آلمان برای فارسی‌‌زبانان مبدل ساخت.

از نزدیک دیده بودم چطور تقریبا صفر تا صد آماده‌سازی و چاپ کتاب‌ها را خودش با همت و مشقت زیاد انجام می‌داد. هر چند باری که در سفرهای آلمان برای دیدار او در کتاب‌فروشی‌اش قرار گذاشتم در محتوا و لحن گفته‌هایش بیش از هر چیز امید و میل شدیدش برای بازگشت به ایران به چشمم می‌آمد. حق امثال او که زندگی‌شان وقف ایران و ادبیات فارسی شده نیست که دور از وطن و در حسرت شدیدِ فراهم شدن حداقل‌ آزادی و تحمل برای زندگی و‌ فعالیت‌شان در ایران بمیرند.

@jalaeipour

#عباس_معروفی #معروفی #کتابفروشی_هدایت

@akhalaji
206 viewsAbbas Khalaji, 09:10
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 12:00:17 عادت کرده‌ایم!

عادت کرده‌ایم ...
هر روز دوش بگیریم ...
 اما یادمان می‌رود که ...
ذهن‌مان هم به دوش نیاز دارد!
 
گاهی با یک غزل حافظ ...
می‌توان دوش ذهنی گرفت ...
و خوابید. ...
یک شعر از فروغ ...
تکه‌ای از بیهقی ...
صفحه‌ای از مزامیر ...
عبارتی از گراهام گرین ...
جمله‌ای از شکسپیر ...
خطی از نیما ...
ولی غافلیم ...! ...

شبانه روز چقدر خبر و گزارش و ...
 مطلب آشغال ...
می‌تپانیم توی کله‌مان، ...
بعد هم با همان کله‌ی بادکرده ...
به رختخواب می‌رویم ...
و توقع داریم ...
در خواب پدربزرگ‌مان را ببینیم ...
که یک گلابی پوست‌کنده ...
و با لبخند می‌گوید بفرما !!
 
عباس معروفی درگذشت!

عباس معروفی، داستان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و شاعر ایرانی در سن ۶۵ سالگی در آلمان درگذشت.

#عباس_معروفی #معروفی #عادت

@akhalaji
172 viewsAbbas Khalaji, edited  09:00
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 08:00:23 مرگ واپسین اصلاح‌طلب ناکام امپراتوری سرخ!

صلاح‌الدین خدیو

بامداد دیروز مردی درگذشت که یک تنه مسیر تاریخ جهان را تغییر داد: میخائیل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی سابق!
مردان تاریخ ساز در معرض قضاوت های پیچیده و متناقض قرار می گیرند.
شاید پرونده داوری درباره کارنامه وی و ارزیابی اقداماتش و پیامدهای آن ها، هیچگاه بسته نشود.
در نظر مردم اروپای شرقی، گورباچف ناجی و قهرمانی است که آن ها را از یوغ کمونیسم آزاد کرد. اما در نگاه هموطنان خودش، این قدر محبوب نیست و خاطره جمعی روس ها از سال های زمامداری وی با هرج و مرج و تورم بالا و فروپاشی گره خورده است.
صرف نظر از همه این ها، درباره یک نکته اتفاق نظر وجود دارد. این اصلاحات دیرهنگام و اشتباهات متعدد در نحوه اجرا و اولویت بندی آن ها بود که کشور را به سوی پرتگاه فروپاشی و تجزیه برد.
گورباچف، الکساندر دوبچک روس ها بود. مومن و معتقد به سوسیالیسم، دلبسته لنین و در همان حال دلواپس آزادی و دمکراسی. اما مشکل اینجا بود که عصر دوبچک همان اواخر دهه شصت سپری شده بود.
دهه هشتاد میلادی که گورباچف آمد، دیگر کمتر کسی دل در گرو ایده "سوسیالیسم با سیمای انسانی" داشت و عبور نهایی از کمونیسم، بیش از یک مد فکری در مراکز و محافل دانشگاهی غربی به شمار می رفت.
مکانیسم عمل نظام های توتالیتر، شبیه فیزیولوژی انسانی است. ساختاری پیچیده و منظم که به مرور به سمت آنتروپی و نهایتا مرگ می رود.
از یک انسان 50 ساله انتظار نمی رود که تازه در این سن، شناگر خوبی شود، یا قهرمان دومیدانی گردد و یا احیانا چند زبان خارجی بیاموزد. برای آدمی 70 ساله هم که این ها بسی سخت تر است.
نظام شوروی به مرور فرصت هایش را از دست داده بود.
در دهه سی که میلیون ها نفر در زندان ها و اردوگاه های کار اجباری جان می دادند، هنوز صدها هزار نفر از جوانان کومسومول وجود داشتند که از عمق جان به آرمان کمونیسم ایمان داشته و برای ساختن سوسیالیسم، سخت ترین رنج ها را به جان بخرند.
حتی در دهه پنجاه هم کمونیسم هنوز یک آرمان اخلاقی بود که از مشروعیت هنجاری و مقبولیت سیاسی بهره داشت و بسیاری از ملل تازه استقلال یافته در انتخاب آن برای توسعه و کامیابی درنگ نمی کردند.
در آن سال ها، در حالی که تصفیه ها و کشتارها جریان داشت، طیف دیگری از مردم، خشونت ها و سختی ها را با ایمان به آینده ای روشن و حقانیت اخلاقی ایدئولوژی تحمل و توجیه می کردند.
خود دوبچک که نماد اصلاح‌طلبان دهه شصت بود، بیش از آنکه دلبسته آزادی باشد، دلمشغول رها کردن آرمان محبوبش -کمونیسم- از زنگارهای استبداد و ناکارامدی بود.
در دهه هشتاد اما، این آدم ها دیگر وجود نداشتند. در سرتاسر امپراتوری سرخ، کمتر کسی پیدا می شد که از عمق جان مارکسیست باشد. زمان دوبچک و ایمره ناگی سپری شده و عصر لخ والسا و واتسلاول هاول فرا رسیده بود.
شوربختانه برای نظام های اقتدارگرا، مشروعیت یک مساله کانونی نیست. آن ها از رهگذر کمبود مشروعیت تن به اصلاحات نمی دهند، بلکه زمانی که موجودیت آن ها به خطر افتاد، به بازبینی گذشته می پردازند. درست مانند بیماری سالمند که پس از عمری ناپرهیزی، خطر مرگ را احساس و به فکر چاره‌جویی و درمان می افتد.
گورباچف خائن به سوسیالیسم نبود. در آخرین لحظات هنوز می کوشید که حزب کمونیست را حفظ و با کاستن از سرعت تغییر در ایستگاه سوسیالیسم دمکراتیک یا حتی سوسیال دمکراسی بایستد. وی بر آن بود با امضای یک پیمان جدید با جمهوری ها، شوروی را حفظ و نام و آرمان لنین را نگهدارد.
همان گونه که گفته شد، دشواره اصلی، زمان‌پریشی پروژه وی بود تلفیق کمونیسم و دمکراسی، آرمان شهر دهه های پنجاه و شصت بود. زمانی که ازقضا اسلاف وی آن را انحراف و کژروی و بازگشت سرمایه داری در قامت سوسیالیسم می خواندند و از موضع راست کیشی آماده هیچ انعطاف و اصلاحی نبودند.
همان زمان که جنبش بهار پراگ در جریان بود، اگر اصلاح‌طلبی راستین و مصمم در کرملین حضور داشت، ارابه تاریخ به راهی دیگر می افتاد.

@sharname1

#گورباچف #میخائیل_گورباچف #اصلاح‌طلب_ناکام #شوروی #فروپاشی_شوروی #امپراتوری_سرخ

@akhalaji
229 viewsAbbas Khalaji, edited  05:00
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 08:30:15 فساد و شرارت به نام دین؛ نشانه‌های هشدار دهنده!

سیدعلی میرموسوی


به تعبیر استاد مطهری عاشورا دو برگ دارد؛ برگی تاریک که روایت گر جنایتی کم نظیر بر ضد بشریت است و برگی زرین که اوج انسانیت و فضیلت های انسانی را به نمایش می گذارد. اما شاید تلخ ترین و اندوه بارترین وجه ماجرای عاشورا ارتکاب این جنایت به نام دین و توسط دین داران باشد. گویا دردآورترین صحنه عاشورا برای امام سجاد(ع) نیز همین بوده، زیرا در سوگ آن چنین مویه کرده است:
«هیچ روزی همانند روز حسین نیست، ۳۰ هزار نفر مرد که همگی خود را از امت اسلام می پنداشتند به جنگ با او برخاستند و همه با خون او به خدا تقرب می جستند. او خدای را به آنان یادآور شد ولی پند نگرفتند و ستمگرانه و تجاوزکارانه او را کشتند.»

به راستی چگونه دین مایه شرارت و ابزاری برای توجیه خشونت های فاجعه آمیز می شود؟ آیا مشکل ریشه در اصل دین دارد یا از جای دیگر سرچشمه می گیرد؟ پاسخ این دو پرسش با توجه به گسترش روز افزون خشونت به نام دین در شکل های گوناگون بسیار اهمیت دارد. گروهی با پاسخ مثبت به این پرسش و تاکید بر آموزه های خشونت زا در ادیان، پیوند این دو را ذاتی می دانند. در برابر برخی دیگر با تاکید بر آموزه های روادارانه و صلح جویانه دین، خشونت را در اصل پدیده ای اجتماعی و سیاسی و پیوند آن با دین را عارضی می دانند. بی تردید ادیان تنها می توانند نقش توجیه کننده خشونت را ایفا کنند و ادعای عاملیت دین برای خشونت، بر پذیرش فرض نادرست یکسان انگاری علت کنش اجتماعی و توجیه آن استوار است.

چارلز کیمبل، دین پژوه و استاد دانشگاه اوکلاهما، در پاسخ به این پرسش کتابی با عنوان «وقتی دین شر می شود؛ ۵ نشانه هشدار دهنده» تألیف و در سال ۲۰۰۲ منتشر کرده است. او با اشاره به وجوه مثبت دین برای زندگی بشر، ۵ نشانه هشدار دهنده برای شرارت انگیزی و فساد در دین برشمرده است. از دیدگاه وی وجود این نشانه ها، که همه ادیان کم و بیش در آن شریک اند، می تواند ما را از خطر شرارت و فساد دینی آگاه سازد.

۱. ادعای حقیقت مطلق: این ادعا جایگاهی بنیادین در ساختار همه ادیان دارد. هنگامی که تفاسیر خاصی از این ادعاها به گزاره هایی تبدیل می شوند که نیاز به موافقت یکسانی دارند و به عنوان دکترین های سفت و سخت تلقی می شوند، احتمال فساد در آن سنت به طور تصاعدی افزایش می یابد.

۲. اطاعت کورکورانه و محض: دین اصیل عقل را درگیر می کند، زیرا مردم با راز هستی و چالش های زندگی در جهانی ناقص دست و پنجه نرم می کنند. برعکس، اطاعت کورکورانه نشانه ی مطمئن دین فاسد است. هنگامی که مؤمنان از مسئولیت شخصی خود چشم پوشی می کنند و تسلیم اقتدار یک رهبر کاریزماتیک می شوند یا اسیر ایده ها یا آموزه های خاصی می شوند، دین می تواند به راحتی به چارچوبی برای خشونت و تخریب تبدیل شود.

۳. ایجاد زمان آرمانی (ایده آل): ادیان به شکل های متفاوت دوره ای درگذشته یا آینده را به عنوان زمان آرمانی معرفی می کنند. این آموزه بدبینی نسبت به وضع موجود را در بردارد و پیروان مذهب را به کوشش برای ایجاد آن زمان آرمانی فرامی‌خواند. وقتی آرمان مورد انتظار با یک جهان بینی مذهبی خاص گره می خورد و کسانی که می خواهند دیدگاه خود را اجرا کنند به این باور می رسند که از خواست خدا برای خود و دیگران آگاهی دارند، شما نسخه ای برای فاجعه دارید. زیرا آنان می کوشند زمان آرمانی را احضار و راهی میان بر برای رسیدن به آن بیابند که با خشونت همراه است. تجربه اسلام گرایی که ایده دولت اسلامی را با هدف ایجاد چنین زمانی طرح و دنبال می کند، گواهی روشن بر درستی این ادعاست.

۴. توجیه وسیله برپایه هدف: در دین اصیل و سالم، هدف و ابزار رسیدن به آن هدف همیشه به هم مرتبط است، از این روی جهت گیری به سوی امر متعالی به طور جدایی ناپذیری با روابط دلسوزانه و سازنده با دیگران پیوند خورده است. اما متدینان بسیاری اوقات به آسانی هدف نهایی را از یاد می برند و به جای آن بر یکی از اجزای دین تمرکز می کنند. دراین وضعیت آن جزء دین حقیقت مطلق می شود و مومنان غیور کورکورانه به دفاع از آن می پردازند و برای حفاظت و دفاع از این جزء کلیدی استفاده از هر وسیله ای را روا می شمارند. بارزترین نشانه این فساد این است که روابط دلسوزانه و سازنده با دیگران کنار گذاشته شود.

۵. اعلان جنگ مقدس: اصل صلح و همزیستی مسالمت آمیز با دیگران همواره در ادیان اصیل مورد تاکید قرار گرفته است. با وجود این بسیاری از جنگ های خونین در سرتاسر جهان با استناد به جهان‌بینی‌های الهام‌گرفته از دین خوب در برابر دین بد و «ما» در برابر «آنان» شکل گرفته اند. این حقیقت تلخ در اصل ریشه در تقدس بخشی جنگ در پوشش دین از سوی رهبران و پیکارگران دارد. بنابراین اعلام «جنگ مقدس» را می توان نشانه فساد و شرارت به نام دین دانست.

#فساد #شرارت #به_نام_دین #سوءاستفاده_از_دین

@akhalaji
555 viewsAbbas Khalaji, edited  05:30
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 07:30:05 فقط این و نه آن!

محمدجواد کاشی

اگر کسی دلش به رفتن نیست، اما از زمان دانش‌آموزی در فکر و خیال رفتن است، دلش اینجاست اما می‌داند ماندن ممکن نیست، می‌رود اما حواسش اینجاست، مهاجرت می‌کند تا جسمش را از فشار برهاند اما روحش را باقی می‌گذارد. میهن ما امروز مملو از روح‌های فاقد جسم است. میهن ما همیشه پر از ارواح مردگان بود، اما این بار با ارواح زنده سروکار داریم.

مهاجرین اغلب به طبقات متوسط و مدرن شهری تعلق دارند. فردیت و قدرت انتخاب ویژگی آن‌هاست. الگویی از ارتباط را می‌پسندند. موسیقی و شعر و سینما و تئاتر و رمان زندگی‌شان را رونق و معنا می‌بخشد. علم برایشان مرجعیت دارد. بخش مهمی از مصرف فرهنگی‌شان به تولیدات غرب اختصاص دارد. به ندرت سنت ستیزند. اغلب گزینشگرند محصولی از سنت را به شرطی می‌پذیرند که بپسندند. شمار این طبقات را نمی‌دانم اما جهانشان برای کثیر بی‌شماری از مردم جاذبه دارد. کثیرند اما ریشه چندانی ندارند. جهان‌شان کاستی‌های فراوان دارد: بی‌معنایی، ملال، حس تعلیق و دشواری انتخاب. برای رفع کاستی‌ها، به طبقات سنتی روی می‌آوردند. سال‌های مدید میان این اقشار و طبقات متدین و سنتی، ارتباطی از سنخ گفتگو و بده بستان جریان داشت. به خانه‌های هم سر می‌زدند و هر کدام از جهان خود، جیزی به ارمغان می‌آورد. چیزی که کاستی جهان دیگری را پر کند. وطن چیزی نبود جز همین بده بستان پر رونق که در دهه‌های سی و چهل و پنجاه در اوج خود بود.

میان اقشار سنتی و مدرن، گروه‌ها و طبقات میانجی فراوان بودند. همین میانجی‌ها استوانه وطن بودند. آنها خیمه‌ای برقرار می‌کردند که اکثر مردم امکان زندگی در آن داشتند. نظام پهلوی برای هر دو قشر یک نظام زائد قلمداد شد. چرا که این چتر فراگیر را با نظام تبلیغاتی و مظاهر فرهنگی خود می‌درید. آن روزها هم مهاجرت بود، اما آنها که مهاجرت می‌کردند جسم و روح‌شان را با هم از این دیار می‌بردند. آنها که مانده بودند، با جسم و روح یکدیگر در نسبت و گفتگو بودند.

امروز اما همه چیز دگرگون شده است. شمار قلیلی که نه در جهان سنت و نه در جهان مدرن ریشه دارند، میانجی‌ها را از میدان به در برده‌اند و خیمه و خرگاه طبقات متوسط و مدرن را به آتش کشیده‌اند. حتی امکان زندگی کردن را هم از آنها می‌گیرند. پس جسم‌شان را از معرکه بیرون می‌برند اما روح‌شان را باقی می‌گذارند. امکانات تکنولوژیک و ارتباطی مدرن، بقاء این روح را بیش از پیش امکان‌پذیر کرده است.

روح‌های حاضر اما فاقد تن، از همه دیوارها عبور می‌کنند. انتقام می‌گیرند، روح‌ها به جان جهان رقیب افتاده‌اند. هست و نیست‌اش را متخلخل می‌کنند. شبیه اسفنجی که به ظاهر شکل و شمایلی دارد اما میان تهی است. فرسایش مدام ایجاد می‌کنند. رقیب را هر روز به سر و هم بند کردن اجزاء ناهمساز وادار می‌کنند. آنها توانسته‌اند هر چه سخت و استوار می‌نمود را دود کنند و به هوا بفرستند.

تجربه تاریخی اینک به همه ما ثابت می‌‌کند وطن نه مدرنیته و توسعه و پیشرفت مدرن است، نه سنت و دین و اسلام. وطن چیزی است مثل یک روح بازیگر که در این همه رسوخ می‌کند تا چتری برای هم زیستی بسازد. وطن امکانی برای «هم این و هم آن» است. همیشه «هم این و هم آن» ممکن نیست، اما وطن گاهی مثل مادری است که مسیر سخن را عوض می‌کند تا منازعه به تعویق بیافتد. هر کسی که در این تاریخ یکصد ساله منطق «فقط این و نه آن» را به راه انداخت، هم خود و هم دیگران را بی وطن کرد. آواره و سرگشته ساخت.

چه بسا کسانی که مهاجرت می‌کنند، پاره‌ای از وطن خود را برده‌ باشند تا از آسیب در امان بماند، و کسانی که مانده‌اند سرگشته در جستجوی وطن بگردند. چه کسی می‌داند.

@javadkashi

#هویت #وطن #مدرنیته #توسعه #پیشرفت #سنت #دین #مذهب #اسلام

@akhalaji
143 viewsAbbas Khalaji, 04:30
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 07:30:05 «در گرگ‌ومیش برجام»!

مهدی تدینی

بخش دوم

و اما طرف ایرانی هم با آنکه با لحن جدی می‌گوید «ما دیگر معیشت مردم را به برجام گره نمی‌زنیم»، خوب می‌داند با این حلوا حلوا گفتن‌ها، کام تلخ اقتصاد ایران شیرین نمی‌شود و معیشت ــ و جیب دولت ــ بیش از پیش رو به ویرانی است. ممکن است ایران بخواهد تضمین‌هایی بگیرد و طرف مقابل هم قبول کند، اما این نیز نمی‌تواند سرنوشت توافق آتی را عوض کند یا بهتر از توافق قبلی کند. کسی که با یک امضا کل تعهدات خود را فسخ می‌کند، وقعی به دو تعهدِ مازاد و دو بند الحاقیِ جدید نخواهد نهاد. کسی که یک پرونده را پاره می‌کند، دو کاغذ کمتر و بیشتر داخل پرونده برایش فرقی نمی‌کند. اما ایران هم پیداست با موقت بودن توافق جدید مشکلی ندارد ــ چه‌بسا از این آینده نامعلوم خرسند هم باشد!

فقط می‌ماند رضایت روسیه که دفعۀ قبل در دقیقۀ نود پیش از احیای برجام به اکراین حمله کرد. برگشت ایران به توافق در آن مقطعِ زمانی به ضرر روسیه بود و نفت و گاز ایران مایه دهنکجیِ غرب به روسیه می‌شد. روسیه به چند ماه زمان نیاز داشت تا فروش محصولات انرژی خود را روی شرایط جدید سوئیچ کند. امروز این جابجایی کم‌وبیش صورت گرفته و اگر ایران تا چند ماه بعد به بازار برگردد، دیگر تهدیدی برای بازارهای جایگزین روسیه نیست. تنها خطری که می‌توانست وجود داشته باشد این بود که روسیه تصمیم می‌گرفت دامنه جنگ اکراین را به سایر مناطق نیز بسط دهد تا فشار به غرب را افزایش دهد. این سناریو می‌توانست برای ایران بسیار خطرناک باشد، زیرا تنها جای پای مطمئن برای توسعۀ جبهۀ روسیه خاک ایران بود؛ به ویژه به این دلیل که با درگیر شدن ایران، نفس انرژی جهان کامل بند می‌آمد. اما از ماه دوم جنگ، روسیه سیاستی واقع‌بینانه در پیش گرفت و با حداقل‌سازیِ اهداف جنگ ــ یعنی تمرکز بر دونباس ــ کوشید جنگ را در کوچک‌ترین ابعاد پیش برد تا آن را در اسرع وقت با حداقل دستاورد به پایان رساند. دیگر از بلوف‌های جنگ جهانی سوم و جنگ هسته‌ای که در ابتدا وِرد زبان کرملین و کرملین‌دوستان در غرب بود، خبری نیست. بنابراین، روسیه هم دیگر اختلالی ایجاد نخواهد کرد.

برجام احیا خواهد شد، اما این‌بار همه از اول به آن به دیده پلی موقت نگاه می‌کنند، برای عبور از رودخانۀ متلاطمِ همین آینده نزدیک... و همه با این پنداشت که «چو فردا شود فکر فردا کنیم...» پای میز امضا خواهند رفت.

اما بیایید فرض کنیم این اتفاق رخ ندهد. مذاکرات به هر دلیلی به بن‌بست برسد و تعطیل شود. آن‌گاه چه خواهد شد. تصور عمومی و برداشت عموم تحلیلگران این است که کار زار خواهد شد... اسرائیل دست به عملیات نظامی خواهد زد و پاسخ ایران نیز مسیر را به ناگوارترین جهات ــ یعنی حتی بدترین گزینه‌ها، از جنگی گسترده تا آزمایش هسته‌ای ــ هدایت خواهد کرد. اما در این مورد هم پیش‌بینی من چیز دیگری است. نه، چنین نخواهد شد.

حالت محتمل‌تر دیگری وجود دارد: همه‌چیز منجمد خواهد شد. یعنی ایران فعالیت‌های هسته‌ای خود را ادامه خواهد داد، اما به شکل مشهود و ملموسی به سمت گزینه‌های نظامی‌سازی حرکت نخواهد کرد. یعنی صرفاً همچنان مانند گذشته «توان بالقوۀ» خود را تقویت خواهد کرد. دلیل آن هم این نیست که از غرب یا از اسرائیل می‌ترسد. قطعاً اگر قرار باشد تحریم‌های گستردۀ بین‌المللی به طور جدی و سفت‌وسخت علیه ایران اجرای شود، کار برای ایران بسیار دشوار خواهد شد، اما بزرگ‌ترین عامل بازدارنده برای اینکه ایران آن گام آخری را که کابوس غرب است، برندارد، دوستانش است! روسیه و چین نیز نمی‌پذیرند ایران به جمع باشگاه دارندگان تسلیحات اتمی اضافه شود؛ به ویژه روسیه که همیشه به ایران به دیدۀ یک خطر بالقوه می‌نگرد. روسیه می‌داند که نمی‌تواند در بلندمدت ایران را از غرب دور نگاه دارد ــ کاری که چند دهه است انجام داده. همان‌طور که آمریکا یک روز صبح از خواب بیدار شد و دید ایران نه تنها دیگر متحدش نیست، بلکه به جدی‌ترین دشمنش بدل شده، روسیه نیز می‌داند هیچ بعید نیست سیاست خارجی ایران از این حالت ضدغربی خارج شود و تضاد منافع ایران و روسیه به عنوان دو کشور همسایه بالا بگیرد.

حال ایران چه می‌تواند بکند؟ اصلاً یکی از دلایلی که ایران همچنان پای برجام مانده همین است که گزینۀ عدمِ مذاکرات و عدمِ توافق عملاً پس از فرسایشی طولانی به بن‌بست می‌رسد. ایران می‌تواند با داشته‌های هسته‌ای خود معاملۀ خوبی با غرب کند، اما از این بیشتر را حتی دوستانش اجازه نمی‌دهند ــ به عبارت دیگر، از این بیشتر باعث می‌شود دوستانش هم به صف دشمنانش بپیوندند و همان توان چانه‌زنی قبلی را هم از دست بدهد. همین ابهام‌هاست که باعث می‌شود، توافق هسته‌ای یگانه گزینۀ ممکن باشد، و اگر هم نشد، همچنان همین مسیر و وضعیت فعلی به شکل منجمد، یعنی بدون تغییر کیفی، تا آینده‌ای نامعلوم ادامه می‌یابد...

@tarikhandishi
#گرگ_و_میش_برجام
@akhalaji
202 viewsAbbas Khalaji, edited  04:30
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 07:30:02 «در گرگ‌ومیش برجام»!

مهدی تدینی

بخش نخست

به گمانم اکثر مردم دیگر تمایلی به پیگری قضیۀ برجام و مذاکرات هسته‌ای ندارند. هم از این ماراتن هسته‌ایِ دودهه‌ای خسته شده‌اند، و هم حس کرده‌اند بود و نبود برجام تغییر معناداری در سرنوشتشان ندارد؛ چه‌بسا بسیاری بودنش را به ضرر می‌دانند. علاوه بر این، این نیز دیگر عیان است که برجام کلاً یک حرکت تاکتیکی است و راهبردهای کلان جمهوری اسلامی چیزی مگر تداوم جنگ قدرت میان ایران و آمریکا نیست. به این ترتیب، برجام از یک دغدغه مردمی و ملی به مسئله‌ای حکومتی تبدیل شد ــ البته به معنایی دیگر، از ابتدا هم مسئله‌ای حکومتی بود، زیرا هر گونه تصمیم‌گیری دربارۀ آن در انحصار حکومت بود. اما دست‌کم این‌قدر بی‌تفاوتی اجتماعی نسبت به آن وجود نداشت.

پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری خرداد ۱۴۰۰ پیش‌بینی می‌کردم «دولت اصول‌گرایی» که از این انتخابات درخواهد آمد، برجام را احیا خواهد کرد. این را آن زمان در پاسخ به یک اقلیتِ به اصطلاح اصلاح‌طلب می‌گفتم که می‌کوشیدند با فریب برجام برای نامزدی که هیچ بختی نداشت، رأی جمع کنند. دلایلم برای این ادعا مفصل بود و در نوشته‌های آن روزها در کانالم موجود است، اما در کل اتفاقاً برجام تنها در صورتی احیا می‌شد که اصول‌گرایان کل قوه مجریه را آن‌گونه که دوست داشتند در اختیار می‌گرفتند ــ همان اتفاقی که مشخص بود رخ می‌دهد. اساساً هم جناح موسوم به اصول‌گرا آن‌قدر بزرگ، قدرتمند و متکی به انواع مواضع قدرت بود که دیگر نمی‌توانست اپوزیسیون باشد؛ یعنی در اپوزیسیون جا نمی‌شد! وقتی هم در اپوزیسیون بود، قدرت و نفوذش بسیار بیشتر از دولت بود، بنابراین، آن‌ها به لحاظ امکانات سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی اصلاً گنده‌تر و قدرتمندتر از آن بودند که در اپوزیسیون جا شوند. آن‌ها هر جا باشند، عملاً دولت همان‌ها هستند! چه بهتر که عملاً داخل دولت باشند تا دست‌کم مسئولیت هم متوجه خودشان باشد. فایدۀ انتخابات اخیر هم همین بود که دولت واقعی وارد دولت شد.

به گمان من برجام به زودی احیا خواهد شد. شاید چند رفت و برگشت مختصر دیگر داشته باشد، اما توافقی با هر عنوانی امضا خواهد شد. اما متأسفانه این توافق ضعیف‌تر و شکننده‌تر از توافق پیشین خواهد بود. قُبح نقض برجام شکسته است و مخالفان برجام در آمریکا از الان تکلیفشان را با توافق هسته‌ای ایران و دولت بایدن مشخص کرده‌اند. شبح ترامپ هنوز از کاخ سفید نرفته و شخص او از چنان محبوبیت بالایی برخوردار هست که یا خودش به کاخ سفید برمی‌گردد یا سیاستمداری نزدیک به او: از طرف جمهوری‌خواهان اگر قرار باشد کسی در انتخابات رياست پیروز شود یا خود ترامپ است یا کسی است که حمایت او را دارد. و اصلاً اگر کووید چند ماهی خاک آمریکا را به توبره نکشیده و جان ده‌ها هزار نفر را نگرفته بود، بعید می‌دانم ترامپ همان دور پیش هم شکست می‌خورد. به این ترتیب، توافق هسته‌ای با دولت بایدن در صورت شکست دموکرات‌ها به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که دفعه قبل دچار شد؛ با این تفاوت که ترامپ دفعه قبل یک سال صبوری کرد و بعد از توافق خارج شد، اما این بار روز اول ورود به کاخ سفید چنین خواهد کرد. ایران اگر واقعاً قصد حل مناقشه هسته‌ای را داشته باشد، باید با هر دو جناح آمریکا مذاکره کند و تیم مذاکره‌کنندۀ آمریکا باید متشکل از دو حزب باشد. اما مشخص است که برای طرف ایرانی چنین چیزی محال اندر محال است...

به هر روی امروز از چرخش روزگار به جایی رسیدیم که ایران و آمریکا و اروپا همه با رویکردِ «از این ستون به آن ستون فرج است» به برجام می‌نگرند. برای اروپا که در پی جنگ اکراین منبع اصلی انرژی‌اش را از دست داده و قرار است خرید انرژی از روسیه را تا ۲۰۲۷ به صفر برساند، برجام فرجی موقت است، زیرا با ورود ایران به بازار هم بهای انرژی کاهش می‌یابد و هم خود ایران می‌تواند گزینه‌ای برای تأمین بخشی از انرژی اروپا باشد. ضمن این‌که عدم توافق باعث می‌شود جو خاورمیانه شکننده‌تر و رفتار اسرائیل هیستریک‌تر شود و کوچک‌ترین جرقه‌ای می‌تواند شوک ترسناکی به قیمت انرژی دهد. چنین سناریویی برای اروپای درمانده یعنی قوز بالای قوز! ضمن اینکه خوب می‌داند افزایش بهای انرژی بسیار به نفع روسیه است: هم ضررهای تجاری جنگ اکراین برایش جبران می‌شود و هم نقطه‌ضعف اروپا ــ یعنی وابستگی‌اش به انرژی ــ سوزناک‌تر و آسیب‌زا‌تر می‌شود. پس باید با ایران توافق کرد... از این منظر می‌توان فهمید چرا جوزف بورل برای میانجیگری خود را به آب و آتش می‎زد. موضع آمریکا هم کم‌وبیش همین است. تا کنون ده‌ها میلیارد دلار خرج اکراین کرده و زیر بغل اروپای پیر را گرفته تا در نبرد با روسیه وا ندهد. آمریکا و اروپا به توافق نیاز دارند و میزان دوام و پایداری آن نیز اصلاً برایشان مهم نیست. اگر ایران پی تنفس است، آن‌ها هم تنفسی دو سه‌ساله می‌خواهند.
#برجام #گرگ_و_میش_برجام
@akhalaji
182 viewsAbbas Khalaji, edited  04:30
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 16:30:53 معرفی کتاب

درس‌هایی از "پیکان سرنوشت ما" برای توسعه ایران!

کتاب "پیکان سرنوشت ما" خاطرات احمد خیامی است. زندگی احمد خیامی پر از فراز و فرود، شکست و پیروزی بوده است. او از ذهنی قوی، هوشی سرشار، شم بالای تجاری، پشتکاری فوق‌العاده برخوردار بود. احمد خیامی صاحب کارخانه ایران ناسیونال و بعد پیکان، مبلیران، فروشگاه زنجیره ای کوروش و ... بود. زندگینامه احمد خیامی، برای گروههای مختلف بسیار آموزنده است. شاید دلیل اینکه این کتاب به چاپ یازدهم هم رسید همین نکات درس آموز آن است. در این یادداشت کوتاه از منظر توسعه به سه درس مهم اشاره میکنم.

او چند سال بزرگتر از برادرش محمود بود. از اول جوانی با همدیگر کار می کردند. اما در نهایت از همدیگر جدا شدند. عده ای در این میان شیطنت کردند و میان دو برادر اختلاف انداختند. عمر شراکت آنان کمتر از سه دهه بوده است. این در حالی است که همکاری خانواده راکفلرها در امریکا، خانواده أنیلی مالک فیات در ایتالیا، بیش از یک قرن ادامه دارد. اینکه چرا کار جمعی در کشور ما تداوم ندارد یک نکته کلیدی فرهنگی است.

احمد خیامی در دهه بیست با کانون نشر حقائق دینی همکاری داشته، در جوانی پیشرفت کرده و در سال 31 در سفر مصدق به مشهد، به نمایندگی از صنفش با وی دیدار کرد و همین امر بعد از کودتا برایش دردسر شد و مدتی را متواری بود. سپس به تهران آمده و فعالیت اقتصادیش را ادامه داده، رشد خوبی داشت. او و برادرش پس از وقایع سال 42 به این فکر می افتند که فعالیت های اقتصادی ما در حال بزرگ شدن است و در ایران کسی نمی تواند بدون داشتن حامی ادامه راه دهد. به عبارت دیگر تا زمانی که سطح فعالیت ها در حد بنگاه و کارخانه های کوچک و متوسط است فرد میتواند به تلاش و توانمندی خود اتکاء کند اما از مرحله ای که میگذرد، اگر رابطه خوب با حاکمیت وجود نداشته باشد هر لحظه ممکن است که برنامه ای برای نابودی آنها طراحی شود. لذا دو برادر به این نتیجه می رسند که ما باید در دربار کسی را داشته باشیم که مانع دست درازی ها شود و در مواقع حساس از ما حفاظت کند. آنان درست فکر می کردند. چرا که در آن دوران مشهور بود که کارخانه های بزرگ باید سهم برخی شاهزادگان را بدهند تا بتوانند ادامه حیات داشته باشند. برخی عامل جدایی دو برادر خیامی را غلامرضا پهلوی می دانند. در آن دوران ورود مادر ملکه، برخی شاهزادگان در هیات های امناء با همین منطق انجام میشد. امری کاملا تشریفاتی جهت حمایت از آن واحد و یا جلوگیری از خطرات احتمالی که با گرفتن سهم سالانه انجام میشد. شاید یکی از دلایل اینکه برخی از بزرگان در موسسات بسیاری عضو هیات امناء هستند نیز همین باشد. این نیز یکی دیگر از ویژگی های جهان توسعه نیافته است. زیرا در کشورهای پیشرفته، حکومت با تضمین حقوق مالکیت، بهبود فضای کسب و کار به بخش خصوصی امکان رشد و رقابت می دهد. اما در کشورهای در حال توسعه به دلیل ساختار حکومتی، چنین ریل‌گذاری‌ها و فضاسازی‌هایی وجود ندارد. از این رو بخش خصوصی که از حدی فراتر رود احساس نیاز به حمایت افراد داخل حکومت میکند تا تضمینی برای تداومشان باشد. همین امر در تحولات بزرگ مانند انقلاب و یا کودتا برایشان مشکل ساز میشود.

تمامی اموال خیامی در داخل کشور پس از انقلاب مصادره شد. در حالی که او یک کارآفرین به معنای واقعی بود. او برای اوج گرفتن در نظام سلطنتی نیاز به حمایت هم داشت اما ثروتش از طریق رانتخواری ایجاد نشده بود. البته او برای رشدش همیشه اصول اخلاقی را رعایت نمی کرد. ایران ناسبونال، ایران خودرو، مبلیران و ... مصادره شدند. چنانکه می دانیم همه اینها پس از دولتی شدن به طور ناکارآمد اداره میشوند. در زمان خیامی، اتوبوسهای کارخانه وی به کشورهای اروپای شرقی مانند مجارستان، آلمان شرقی و ... صادر میشد. و این مایه افتخار هر ایرانی بود. بنا بود تا 1360 اتومبیل تمام ایرانی ساخته شود اما اکنون اگر به کارخانه مصادره شده ایران خودرو نگاهی انداخته شود، باید حسرت خورد.

ناپایداری کار جمعی، عدم تضمین حقوق مالکیت موجب عدم شکل گیری بخش خصوصی کاملا مستقل شده و با تغییر نظام سیاسی، بخش خصوصی نیز در تلاطم قرار می گیرد. و بالاخره عطش مصادره نیز موجب تبدیل صنایع کارآمد به صنایع ناکارآمد شد. دو نکته اخیر موجب شده اند که مالکیت پایدار که شرط توسعه هر کشوری است در ایران شکل نگیرد.

@yousefimohamadreza

#کتاب #معرفی_کتاب #خیامی #احمد_خیامی #خاطرات_خیامی #کارآفرینی #سرمایه‌گذاری #پیکان #ایران_ناسیونال #پیکان_سرنوشت_ما

@akhalaji
209 viewsAbbas Khalaji, edited  13:30
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 20:30:13 زرنگ‌ها

نعمت‌الله فاضلی

زرنگ‌ها نیروی اصلی و گرداننده گفتمان عمل‌گرایی کور هستند. عمل‌گرایی کور فضای سازمان‌ها و دانشگاه‌ها را برای شکل‌گیری و رشد «زرنگ‌ها» باز می‌کند. زرنگ‌ها، منطق گفتمانی عمل‌گرایی کور را می‌شناسند و خود را با این منطق سازگار می‌کنند تا بتوانند حداکثر منافع شخصی را از منابع سازمانی و نهادی ببرند.

فرامرز رفیع‌پور در کتاب محافظه‌کارانه‌اش «دریغ است ایران که ویران شود» (۱۳۹۳) برای هشیارسازی حکومت شرح مفصلی از ظهور و گسترش «زرنگی» و «زرنگ‌ها» در ایران پسا انقلاب می‌دهد. رفیع‌پور به درستی استدلال می‌کند «زرنگ‌ها» لزوما افراد باهوش و خلاقی نیستند، آنها همین «میان مایه‌ها» و متوسط الحال‌هایی هستند که از قضا فاقد نبوغ، درخشش‌های فردی و قابلیت‌های ممتاز ویژه‌اند.

«زرنگ‌ها» توانسته‌اند زرنگی را به صورت یک ارزش اجتماعی درآورند. آن‌ها فرصت‌طلبی‌ها و سودجویی‌ها و رانت‌خواری‌هایشان را، و این که توانسته‌اند سیستم را فریب دهند و بر خر مراد سوار شوند، به حساب زرنگی‌شان می‌گذارند. زرنگ‌ها می‌دانند سیستم از آنها «کارآیی موثر» نمی‌خواهد بلکه آنها باید مدام وفاداری شان به ایدئولوژی رسمی را نشان دهند.

سمبولیسم ایدیولوژیک رسمی، کتاب راهنمای آنهاست. شیوه خاص مدیریت بدن، طرز سخن گفتن و ارایه کارنامه و تولید آمار و اطلاعات، مهارت‌های زرنگ‌هاست. زرنگ‌ها گاه خوش خلق‌اند، حتی زیاده از حد! زرنگ‌ها، گاه میانه‌رو و معتدل می‌شوند و گاه تندرو؛ همه چیز به «منطق موقعیت» و منافع شخصی‌شان بستگی دارد.

اینها در همه جا هستند حتی در دانشگاه‌ها. در دانشگاه‌ها حتی بیشتر. زرنگ‌ها می‌دانند مدرس و استاد دانشگاه اصیل و توانمند نیازمند سرمایه فکری، سرمایه علمی، انرژی عاطفی، و توانایی‌ها و قابلیت‌های یادگیری و یاددهی در سطح بالا، تسلط به یک زبان بین‌المللی، عضویت و حضور فعال در شبکه‌های علمی و دانشگاهی، داشتن تفکر مستقل، داشتن کمی ذوق و استعداد، روحیه شهامت و آزاداندیشی، و قابلیت‌های اصیل اخلاقی و فکری دیگر است. اینها نیز نیازمند زحمت کشیدن، دود چراغ خوردن، کسب فضیلت‌های اخلاقی، زیست دانشگاهی و صبر و بردباری است.

زرنگ‌ها، آنقدر خلاق و باهوش و در عین اخلاقی نیستند که این همه سختی و رنج را متحمل شوند. می‌کوشند در دارودسته‌ای از سیاسیون و صاحبان قدرت جا و منزلت و وابستگی پیدا کنند و در عین حال مطابق کتابچه راهنمای سمبلیسم ایدئولوژیک عمل می‌کنند. این طور می توانند در حاشیه ای امن و با سرعتی تند مدارج علم و دانشگاه را طی کنند.

گفتمان عمل گرای کور، راه‌های میان بُر برای صعود و ارتقای در دانشگاه ها و سازمان ها را برای زرنگ ها فراهم می کنند. عمل گرایی کور از افراد «فعالیت بیشتر» می خواهد نه «کیفیت بهتر». زرنگ ها، می دانند به تعبیر خودشان «چگونه کارها را اول بیندازند و بعد جا بیندازند». زرنگ ها، می دانند به جای «رقابت» چگونه با دسته‌ای «رفاقت» کنند و موقعیت‌ها و فرصت‌ها را از آن خود نمایند.

زرنگ‌ها، خلاقیت ندارند. اما می‌کوشند نقابی از هوش و استعداد برای خود بسازند. افراد خلاق و اصیل در سیستم‌های عمل‌گرایی کور حضور دارند. اما اغلب حاشیه و دور از متن روابط قدرت‌اند؛ و گاه با برچسب‌های ایدئولوژیکی که زرنگ‌ها برای‌شان ساخته‌اند کاملا منزوی شده‌اند.

جمعیت زرنگ‌ها به مرور افزایش یافته و منافع و موقعیت آنها ایجاب می‌کند تا گفتمان عمل‌گرایی کور تقویت شده و تداوم یابد. زرنگ‌ها، مانع تأثیرگذاری در راه اصلاح سیستم و ظهور گفتمان تازه است. زرنگ‌ها نیازمند ظاهرگرایی و نمادگرایی و مناسک‌گرایی‌اند، زیرا اینها رویه‌های حافظ منافع زرنگ‌های میان مایه و متوسط الحال است.

«جمعیت خلاق» و «آدم‌های نجیب» نیز در سیستم و به ویژه دانشگاه وجود دارند. اما این افراد از قدرت سازمانی برخوردار نیستند و به صورت فردی و پراکنده می‌کوشند تا چراغ دانش و اندیشه‌ورزی و معلمی خاموش نشود. کشمکشی پنهانی میان «زرنگ‌ها» و «نجیب‌ها» وجود دارد.

نجیب‌ها ارزش‌های مشترک دارند و برای خودشکوفایی، توسعه، یادگیری، آزادی و دموکراسی می‌کوشند و زرنگ‌ها نیز با نقاب سمبلیسم ایدئولوژیک برای منافع شخصی‌شان، ارزش‌های گوناگون دینی و علمی و فرهنگی خود را معرفی می کنند. نجیب‌ها برای عمل‌گرایی روشن، اثربخش، با کیفیت، خلاق و مسئولانه تلاش می کنند؛ از نهادهای مدنی، انجمن‌ها، فضاهای مجازی، انتشاراتی، و گفت و گوهای رو در رو کمک می‌گیرند؛ و زرنگ‌ها رسانه‌ها و مجاری رسمی و اداری را برای تداوم و توسعه سلطه و سیطره شان در اختیار دارند. سرنوشت ایران برای این که ویران نشود به نتیجه این کشمکش بستگی دارد.

#فرهیختگان #زرنگ #زرنگی #زرنگ‌ها

@akhalaji
232 viewsAbbas Khalaji, 17:30
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 07:30:08 لغت‌نامه‌ی دهخدا چه اهمیتی برای ایران دارد؟

احمد مسجدجامعی

روزنامه اطلاعات

اگر بخواهیم برای آغاز رویداد کتاب‌گردی‌ها جایی را معرفی کنیم، همین ساختمان لغت‌نامۀ دهخدا در مجموعۀ موقوفات مرحوم دکتر محمود افشار یزدی است. روز آدینه‌ای در سال ۱۳۹۳ میهمان آن‌ها بودیم و آقای محقق داماد میزبان ما؛ پس از بازدید از تالارهای اجتماعات، «بهبودستان»، انتشارات و کتابفروشی حوزۀ ایران‌شناسی و زبان فارسی وارد فضای دیگری شدیم: مؤسسۀ لغت‌نامۀ دهخدا.

در همان ورودی بنا در تابلویی نام و تصویر «هیأت پنج نفرۀ همکاران استاد فقید علی‌اکبر دهخدا در تدوین لغت‌نامه» آمده بود: آقای دکتر خان‌بابا بیانی، آقای دکتر ذبیح‌الله صفا، آقای دکتر عبدالحمید زنگنه، آقای دکتر غلامحسین صدیقی و آقای دکتر محمد معین.

در کنار ایشان بایستی از دکتر سید جعفر شهیدی نیز یاد کنیم که به‌ویژه در سال‌های پس از انقلاب در حفظ و نگهداری این سازمان از ذره‌ای تلاش فروگذار نکرد و از سال ۱۳۴۵ تا سال ۱۳۸۶ که ریاست آنجا را عهده‌دار بود اجازۀ حرمت‌شکنی به حریم مقدس مؤسسۀ لغت‌نامه را نداد. همۀ این بزرگان دل و جان در گرو گسترش زبان و ادب فارسی داشته‌اند و اکنون به رحمت ایزدی پیوسته‌اند.

در تابلو نوشتۀ دیگری آمده بود که علی‌اکبر دهخدا امید داشت پس از پایان لغت‌نامه به تدوین فرهنگ‌های عمومی و تخصصی دیگر از جمله فرهنگ زبان فارسی، فرهنگ طبی، فرهنگ گیاهان و گل‌ها، فرهنگ جانوران و فرهنگ اعلام نیز پرداخته شود.

هنگامی که افشار ساختمان بهبودستان را در باغ فردوس (پسیان) وقف دانشگاه تهران کرد و دانشگاه این مکان را به لغت‌نامه سپرد، مؤلفان دیدند پس از سال‌ها منزلی برای این کار فراهم آمده و چاپ آن رو به پایان است.

تصمیم گرفتند «نیت پدر لغت‌نامه‌نویسی» را عملی کنند. بنابراین از میان فرهنگ‌ها، تدوین لغتنامه بزرگ فارسی را انتخاب کردند. بزرگان این راه جز آقای دکتر غلامرضا ستوده، آقایان دکتر سید محمد دبیرسیاقی قزوینی، دکتر حسن انوری، دکتر سعید نجفی اسداللهی و استاد رسول شایسته هستند که نخستینِ آن‌ها، دوست و شاگرد و همشهری علامه دهخدا، چند سال پیش به دیار باقی شتافت.

آن‌ها تاکنون کارهای بزرگی با پشتکار خود و پشتگرمی اصحاب علم و فکر و فرهنگ و به پشتوانۀ دانشگاهیان و بدون حاشیه به پیش بردند و توفیق خدمت آن‌ها به زبان و ادب فارسی بر کسی پوشیده نیست.

پیشینۀ شکل‌گیری این لغت‌نامه به پس از جنگ جهانی نخست، اواخر قرن سیزده شمسی بازمی‌گردد و سابقۀ قرارداد چاپ اول آن با وزارت معارف وقت، ۱۳۱۳، با تاریخ بنیان‌گذاری دانشگاه تهران برابر است.

ازاین‌رو می‌توان گفت لغت‌نامۀ دهخدا پیشینه‌ای بیش از صد سال دارد و هیچ مؤسسۀ فرهنگی دیگری آن هم با این نتایج درخشان به پای آن نمی‌رسد. از دل سازمان لغت‌نامه دو فرهنگ دیگر به زبان فارسی تقدیم شده است؛ یکی فرهنگ فارسی زنده‌یاد دکتر محمد معین و دیگری فرهنگ بزرگ سخن به سرپرستی دکتر حسن انوری.

به هر حال این کوشندگان و پاسداران هویت ملی را قدردان باشیم و برای پیشبرد کارهایی چنین سترگ از انسان‌هایی بزرگ بهره گیریم. امید که زمینه‌ای فراهم آید تا ذوق و شوق آن‌ها به خدمت برگردد و این «راه مقدس» از پیشگامان فرهیخته خالی نماند.

از یاد نبریم در شرایطی که زبان فارسی و هویت ایرانی، آشکار و نهان مورد یورش قرار گرفته و کسانی از تضعیف آن خوشنود می‌شوند اهمیت این بنیاد صد ساله از نگاه ملی دو چندان است.

من که افتخار همراهی دوستداران و حامیان این مؤسسه را دارم (و پیش‌ترها مرحوم آقای دعایی هم در جمع ما بود) جز ادب و خویشتنداری و فداکاری و شوق خدمت به ایران و زبان فارسی در این بزرگان ندیده‌ام و امیدوارم استادان پرسابقه و خوشنام زبان و ادب فارسی بیش از این خاموش نمانند و به شیوه‌ای که خود می‌پسندند در یادآوری حرمت و حریمِ همراهان و همدمان این مؤسسه کوشا باشند و اجازه ندهند که این سازمان علمی که پیوند با هویت ایرانی دارد دچار آشفتگی شود .

کلام را با دکتر حسن انوری به پایان می‌بریم که در مراسم مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب سخنی گفت بدین مضمون:

ایران فقط خاک نیست؛ ایران یک روح است و این روح برای همیشه ماندگار خواهد ماند.

#فرهیختگان #دهخدا #لغت‌نامه_دهخدا #فرهنگ_دهخدا

@akhalaji
287 viewsAbbas Khalaji, 04:30
باز کردن / نظر دهید