2021-04-30 20:51:54
دوقلوی اسلامی و سرنوشت بدفرجام
ایران راه نجاتی جز پس گرفتن کنترل سرنوشت خود و کنار گذاشتن خدایان دروغین ندارد؛ انتخاب میان دو نوع سرسپردگی، اگر نخواهیم بگوییم بردگی، شایسته ملت بزرگی چون ایران نیستزمان: در آیندهای نزدیک یا دور، صحنه: کافه اسکار در نیویورک. پیرمردی با ریش بزی یا به قول آمریکاییان «ون دایک» با چند تن از دوستان در حین نوشیدن «منهتان»های لیوانبلند درد دل میکند. دیالوگ: پیرمرد میگوید: من نیمهای از دوقلوی سیامی بودم در کشوری دوردست، برادرم ریش توپی داشت و من ریش بزی. سرهایمان به هم چسبیده بود اما دلهایمان در دو مسیر متضاد میتپید، برادرم، یعنی نیمه دیگرم آرزو میکرد که به عنوان مهتر بازیل قدیس، وارد تاریخ شود، آن هم با خدمت به ولادیمیر پوتین، جانشن به حق بازیل قدیس که منجی قوم روس بود. من، برعکس آرزویی جز این نداشتم که در نقش جیمی تارزان ظاهر شوم. آن هم یک تارزان سیاهپوست به نام باراک حسین اوباما. اما، سرانجام، متوجه شدم که برادرم یعنی نیمه دیگرم، نمیگذارد تا آنچه را که تارزان از من میخواهد، عرضه کنم. آیا شکایتهای من از برادر دوقلویم باعث شد که تارزان آمریکایی با یک عمل جراحی او را به کلی حذف کند؟ اما حذف نیمه دیگر مرا هم بیمعنا کرد ـ به خصوص با توجه به اینکه جانشین تارزان متوجه شده بود که من عرضه جیمی شدن را هم ندارم...
خلاصه بالا میتواند سناریویی باشد که در آن محمدجواد ظریف، یکی از «بچههای نیویورک»، در آن نقش نیمه دوقلوی سیامیای که نیمه دیگرش قاسم سلیمانی بود را برعهده میگیرد.
طرح کلی سناریو را خود ظریف در مصاحبهای طولانی که اخیرا درز کرد، عرضه کرده است. او از کوششهای خود برای موفقیت «برجام» زدوبند اتمی دیکته شده از سوی اوباما سخن میگوید و ادعای همدست خود حجتالاسلام حسن روحانی را تکرار میکند که اگر برجام عملی میشد کلیه مشکلات جمهوری اسلامی حل میشدند. او ادعا میکند که کارهای قاسم سلیمانی، سرلشکر بعد از وفات، باعث شد که «برجام» شکست بخورد و جمهوری اسلامی به بحرانی بیسابقه کشانده شود.
مصاحبه درزداده شده، احتمالا وسیلهای است برای آقای ظریف و به طور کلی «بچههای نیویورک» که مسئولیت شکست دولتشان را به سلیمانی و گروه «روسوفیل» منتقل کنند. ظریف و روحانی از تاکتیک مذموم بازندگان تاریخ بهره میگیرند: ما میتوانستیم بهشت را بسازیم اما دیگران نگذاشتند!
متاسفانه از دید ظریف، بازی «درزدادن» مصاحبه صوتی تضادهای فراوان دربر دارد. او متوجه نیست که اگر «برجام» موفق شده بود، جمهوری اسلامی صدها میلیارد دلار پول به دست میآورد تا بخشی از آن را در اختیار «برادر قاسم» و شبکه «صدور انقلاب» بگذارد و ماجراجوییهای دیگری را بیاغازد.
ظریف، روسیه را به خرابکاری در روند «برجام» متهم میکند. اما همه میدانند که هیچ یک از شرکتکنندگان در این بازی شرمآور که هدفی جز تحت قیمومیت قراردادن ایران نداشت، به تعهدات خود عمل نکردند. گروه گانگستری ۱+۵ هرگز وقت نداشت که به خاطر ریش بزی آقای ظریف با ریش فورانی روحانی منابع لازم برای توسعه ماجراجوییهای سلیمانی را فراهم کند. «برجام» در تاریخ دیپلماسی نخستین و انشاالله، آخرین نمونه حقارتپذیری یک کشور خواهد بود- ترفندی که یک کشور مستقل را به صورت یک مستعمره درمیآورد بدون آنکه کمترین سودی نصیب مردم آن شود.
ظریف میگوید: جان کری (وزیر امور خارجه وقت آمریکا) او را از حملات هوایی اسرائیل به مواضع ایران در سوریه باخبر کرد – حملاتی که در آن بیش از ۵۰۰۰ نظامی ایرانی و متحدان آن به «شهادت» رسیدهاند. ظریف، اما نمیگوید چرا این اطلاعات را در اختیار «برادر قاسم» یا لااقل حجت الاسلام حسن و اگر نخواهیم بگوییم «رهبر عالیقدر» قرار نداد تا دست کم ترتیباتی بدهند که تلفات «مدافعان حرم» کاهش یابد.
در اینجا باید یادآور شد که «برادر قاسم» نیز نخواست یا نتوانست بازیل قدیس خود یعنی ولادیمیر پوتین را، قانع کند که با عرضه پوشش هوایی جلوی کشتار نظامیان ایرانی و متحدان آنان را در سوریه بگیرد. به عبارت دیگر «برادر قاسم» نیز یک نوکر بی جیره و مواجب بود که نقش پیادهنظام پوتین را میپذیرفت بی آنکه از پوشش نیروی هوایی روسیه بهره گیرد.
یک نکته مهم دیگر: اظهارات ظریف این تصور را به وجود میآورد که «رهبر عالیقدر» و «ولایت مطلقه الهی» یعنی حضرت آیتالله العظمی امام سید علی حسینی خامنهای در مجموعه این کمدی تراژیک نقش یک شبح گاه حاضر و گاه غایب را داشته است. آیا اگر او دارای آن اختیارات مطلقهای است که چاپلوسان بیت ادعا میکنند، نمیتوانست دوقلوی جواد-قاسم را در یک مسیر قرار دهد یا عمل جراحی لازم برای جدا کردن آنان را برعهده گیرد؟
@AmirTaheri4
2.6K views17:51