2023-02-21 19:44:38
- جمهوری، لزوماً ضد دیکتاتوری نیست!
بخش عمدۀ بحثها سر فُرم حکومت که اخیراً جریان داشته، بنظرم بیهوده است؛ نه اینکه مهم نباشد، بلکه دچار خطاهای نظری است. در اینجا میخواهم نشان دهم ایراد این بحثها کجاست.
نخست اینکه «دیکتاتوریهراسیِ» جمهوریخواهان را درک میکنم. در کشوری که دائم دیکتاتوری را بازتولید کرده، طبیعی است همیشه از دیکتاتوری بترسیم. جالب اینکه همۀ جریانهای فکری اصلی در ایران: از چپ تا محافظهکاران سیاسی و دینی میل به دیکتاتوری داشتهاند - و جمهوریخواهان آرمانگرا هم، خود جادهصافکن دیکتاتوری شدهاند. اما همزمان این نقد را بر جمهوریخواهان وارد میدانم که گمان میکنند جمهوری سد مقاومی در برابر دیکتاتوری است. جمهوریخواهان خبر ندارند یا نمیخواهند درک کنند که خود جمهوری اتفاقاً خاک مساعدی برای پیدایش خشنترین دیکتاتوریها دارد.
بگذارید مثالی بزنم. پس از جنگ جهانی اول و شکست آلمان، انقلابی شتابزده و عجولانه در آلمان رخ داد. سلطنت مشروطه برچیده شد و نظام جمهوری (جمهوری وایمار) پدید آمد. جمهوری وایمار نشان میدهد نظام جمهوری چگونه مثل قابلهای، قاتل خود را به دنیا میآورد. جمهوری وایمار یکی از مدرنترین قوانین اساسی را داشت. اما از دل این جمهوری به دلایل عدیده یکی از ضددموکراتترین و توتالیترترین دولتهای تاریخ سر برآورد: حکومت هیتلر.
هیتلر و حزبش به نحوی کاملاً قانونی به قدرت رسیدند: از طریق صندوق رأی. فقط وقتی از نردبان دموکراسی بالا رفتند و به قدرت رسیدند، نردبان را برداشتند.
نمیخواهم با یک مثالِ نقض، «توان دفاعی جمهوری» را زیر سوال ببرم. فقط میخواهم یک چیز را یادآوری کنم: وقتی اکثریت جامعه یا یک اقلیت خیلی بزرگ رویکردی ضددموکراتیک داشته باشد، در هیچ نوع حکومتی نمیتوان بر آنها پیروز شد.
اگر هم فکر میکنید جمهوری وایمار استثنا بود، جا دارد یادآوری کنم همۀ کشورهای بلوک شرق که گرفتاری دیکتاتوریِ حزبیِ کمونیستی شدند، جمهوری بودند.
پس هیچیک از اشکال حکومت در برابر دیکتاتوری مصون نیستند. ضمن اینکه دیکتاتوریهای برآمده از «توده» عموماً بدخیمتر و خشنتر از مستبدانِ سنتی و محافظهکار قدیمی [نظیر نظام پادشاهی] هستند. دیکتاتوریهای سنتی همچنان پایبستهای تاریخی و فرهنگی دارند و در ذات خود محافظهکارند؛ به همین دلیل چه در اِعمال خشونت و چه در سطح دیکتاتوری از یک حدی تجاوز نمیکنند. برای اینکه از حد سنتی دیکتاتوری عبور کنند باید یک ایدئولوژی توتالیتر داشته باشند؛ در حالی که توتالیتاریسم با ماهیت خودشان در تضاد است.
دیکتاتوریهای سنتی در نهایت نوعی «دیکتاتوری اقتدارگرا» هستند. اما دیکتاتوریهای تودهای ایدئولوژیکند و اصلاً بدون یک جهانبینی توتالیتر نمیتوان توده و عوام را جذب کرد. کافی است دیکتاتوریِ پادشاهی ویلهلم آلمان را با دیکتاتوری هیتلر مقایسه کنید. شقِ دوم، دیکتاتوری ایدئولوژیک و بسیار سهمگینتر از شق اول است.
حال برگردیم به مثال جمهوری وایمار... چرا جمهوری آلمانیها عجولانه بود؟ زیرا متوجه نبودند وقتی همۀ مراجع قدرت سنتی را - با آن دیکتاتوریِ محدود سنتیشان - از میان برمیدارند، برهوتی ایجاد میکنند که از دل آن دیکتاتوری توده سر برمیآورد. فاشیسم از ریشه سر درنمیآورد، بلکه نتیجۀ «بیریشگی» است. در آلمان سنت جمهوریخواهی ضعیف بود، اما وقتی وضع جبههها خراب شد و آلمان رو به شکست رفت، حاکمیت لرزید.
جمهوریخواهان آلمان از این لغزش استفاده کردند و اعلام جمهوری کردند. خیال کردند تمام شد! خیال کردند تاریخ را دوپلهیکی کردند! اما خبر نداشتند با نابودی مراجع محافظهکار و سنتی پادشاهی، زمینه را برای ظهور بدسگالترین و غیرانسانیترین دیکتاتوری فراهم میآوردند.
در خلأ پادشاه، توده گشت و گشت تا رهبری را از میان عوام برای خود یافت؛ رهبری بیفرهنگ، بیهویت و خشونتطلب: هیتلر!
به همین دلیل، از نظر من جمهوری هم به اندازۀ دیگر اشکال حاکمیت در معرض تبدیل شدن به دیکتاتوری است - حتی گاهی بیش از دیگر نظامها، زیرا آسانترین پلکان را برای رسیدن یک اکثریتِ ضددموکرات به قدرت تدارک میآورد. در یک نظام دیکتاتوری، اکثریتِ ضددموکرات، دستکم باید برای رسیدن به قدرت با دیکتاتور بجنگد. اما در جمهوری به آسانی به قدرت میرسد.
اگر اکثریت یک جامعه ضددموکرات، ضدآزادی و استبدادخواه باشند، خود را در قالب هر فرمی به جامعه تحمیل میکنند! در شکل جمهوری این کار را آسانتر انجام خواهند داد! بسیار آسانتر! در چشم بر همزدنی!
برایم عجیب است، ایرانیانی که ۱۲۰ سال است «بحران دولت» و «نزاع حاکمیتی» داشتهاند، هنوز درک نکردهاند «شکل حاکمیت» چقدر میتواند پوچ باشد.
مهدی تدینی،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
11.2K views16:44