Get Mystery Box with random crypto!

اندیشه

آدرس کانال: @andiiishe
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
مشترکین: 29.24K
توضیحات از کانال

«اگر همهٔ ما یکسان بی‌اندیشیم، در واقع نمی‌اندیشیم.»
- والتر لیپمن

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 16

2023-03-01 21:31:18 - بیایید از آرمان‌گرایی دست برداریم!


شاید قبلاً نسخه‌ای از حکایت زیر را شنیده‌ باشید:

می‌گویند زنی شوهرش را گم کرده بود. زن – اسمش را صغرا می‌گذاریم – همراه با خواهرش، کبرا به کلانتری محل می‌رود و گزارش مفقودی شوهرش را می‌دهد. افسر مسئول از او می‌خواهد تا مشخصات ظاهری شوهرش را بگوید. زن می‌گوید: «یک متر و ۸۵ سانت قد، چهارشانه، با هیکلی تنومند، موهای مشکی پرپشت، چشمانی نافذ، با صدایی گرم و...»

در همان حالی که صغراخانم مشغول توصیف ویژگی‌های شوهرش است، کبرا او را نیشگون می‌گیرد و می‌گوید «شوهرت که این شکلی نیست؛ قدش کوتاه‌تره، قدری شکم داره، موهاشم کم‌پشت شده!»

صغرا جواب می‌دهد «خودم می‌دونم شوهرم چه شکلیه، ولی حالا که می‌خوان برام شوهر پیدا کنن بذار یه خوبشو پیدا کنن!»

ذهنیت صغرا، نمایانگر ذهنیت بسیاری از ایرانی‌هاست، آنان بی‌آنکه واقعیات و گزینه‌های موجود را در نظر بگیرند، درصدد یافتن آرمانی‌ترین بدیل‌ها برای انقلاب و دوران گذار پس از جمهوری اسلامی هستند. آنان می‌گویند «حالا که می‌خوایم انقلاب کنیم چرا یه انقلاب بی‌نقص نکنیم؟ بذار چهره یا چهره‌های معرکه برای گذار پیدا کنیم که هیچ‌کس نتونه ازشون ایراد بگیره!» گویی ما در سوئیس هستیم و فرصتی نامحدود برای تصمیم‌گیری داریم (درواقع برخی از کسانی که چنین تزهایی ارائه می‌دهند خودشان در سوئیس و کشورهای مشابه آن زندگی می‌کنند و درک درستی از وضعیت مهلک مردم ایران ندارند، برخی نیز اساساً نمی‌خواهند انقلاب شود).

زندگی عرصۀ محدودیت‌هاست. شخصیت بی‌نقص وجود ندارد. ما در دنیا و به‌تبع آن در عالم سیاست، از ابزارها و گزینه‌های محدودی برخورداریم. نمی‌توانیم جادو کنیم. اکنون کارت‌هایی برای بازی مقابل رژیم داریم. بهترین کارت کدام است؟ کارت ایدئال یا بی‌نقص نه، بهترین در میان کارت‌های موجود؟ کسی که - فارغ از خوش‌آمدٍ شخص ما - بیش از سایرین در ایران محبوبیت و مقبولیت دارد، همواره بر محتوای دموکراسیِ سکولار و تمامیت ارضی تأکید کرده، خواستار رابطۀ دوستانۀ مبتنی بر منافع ملی با همۀ جهان و من‌جمله اسرائیل است و می‌گوید فرم نظام آتی را باید مردم انتخاب کنند، چه کسی است؟

می‌دانم برخی از شما از رضا پهلوی خوشتان نمی‌آید، اما واقعیت آن است که او بهترین کارتی است که می‌توانیم از آن سود ببریم و به‌عنوان بدیلی برای دوران گذار برکشیمش.

مهم‌ترین محرک پیروزی یک انقلاب‌، مردمان کشورند اما تاریخ انقلاب‌ها نشان می‌دهد که برای موفقیت و گذار سریع‌تر و کم‌هزینه‌تر، وجود حمایت‌های بین‌المللی نیز ضروری است. اگر دنیا - غرب و آمریکا - بدیلِ مشخصی در حالت خلأ قدرت در ایران نبیند، به انقلاب ما اذعان نخواهد کرد و این کارمان را به‌غایت دشوار می‌کند.

آیا من می‌توانم بگویم که گذار با محوریت شاهزاده رضا پهلوی خوشبختی ما را تضمین می‌کند؟ البته که نه! هیچ‌کس نمی‌تواند چنین تضمینی ارائه دهد. متغیرهای بی‌شماری در این میان نقش بازی می‌کنند و ازاین‌رو پیش‌بینی آینده ناممکن است، ولی می‌توانم بگویم که او در قیاس با گزینه‌های موجود شانس بیشتری برای تحقق‌بخشی به اهداف انقلاب ما دارد. وی طی چند ماه اخیر نشان داد که از سایر چهره‌های مطرح اپوزیسیون، باثبات‌تر، پخته‌تر و روادارتر است. به‌عنوان یک جمهوری‌خواه تا همین تابستان، او را فردی این‌چنین معقول نمی‌دانستم اما مواضع وی نسبت به رویدادهای این چند ماه آشکار ساخت که اشتباه می‌کردم.

نمی‌گویم خوشبختی ما با پهلوی قطعی است، ولی تضمین می‌کنم با تداوم جمهوری اسلامی بدبخت و بدبخت‌تر می‌شویم، تضمین می‌کنم دل‌خوش کردن به گروه‌های «آرمان‌گرایِ» چپ، قبیله‌گرایان، و پنجاه‌وهفتی‌ها، بیچارگیِ بیش‌ازپیش ما را در پی خواهد داشت. تاریخ این‌ را نشان داده است.

بدترین سناریوی مخالفان پهلوی آن است که با تثبیت محوریت او، ایران در چنگال خمینی دیگری اسیر می‌شود؛ اما به‌گمانم احتمال سناریوی بدل شدن پهلوی به خمینی، به دو دلیل، مردود است: دلیل نخست آنکه جهان‌بینی و ارزش‌های او آشکارا مخالف جهان‌بینی و ارزش‌های خمینی‌اند. دلیل دوم و مهم‌تر آنکه جامعۀ امروز ایران و به‌ویژه جوانانش، جوانان گنگ و پخمۀ پنجاه‌وهفتی نیستند.

اما فرض کنید، زبانم لال، او به شاهی مستبد بدل شود، آیا یک شاه مستبد و مدرن، بهتر از خمینیِ واپس‌گرا نخواهد بود؟ در این صورت حداقل آزادی‌های مدنی ما تضمین می‌شود و احتمالاً اقتصاد بازتر و پویاتری خواهیم یافت. فراموش نکنید ما داریم غرق می‌شویم. این فرصت همیشگی نخواهد بود.

یکی از مهم‌ترین عوامل وقوع انقلاب ویران‌گر ۵۷، آرمان‌گرایی پنجاه‌وهفتی‌ها بود و یکی از موانع انقلاب کنونی، آرمان‌گرایی بسیاری از ما؛ بیایید از آرمان‌گرایی‌های پوچ دست برداریم و امکانات واقعی‌مان را دریابیم.

میثاق همتی
تحلیل‌گر سیاسی
ــــــــــــــــــ

•• اگر مشتاق خواندن تحلیل‌های روز هستید، به ما بپیوندید:
@andiiishe
7.8K views18:31
باز کردن / نظر دهید
2023-02-26 19:09:21 - تاوان انقلاب ۵۷


در گزارشی کلی از نشریهٔ اکونومیست، هزینهٔ انقلاب ۵۷ برای مردم ایران چیزی در حدود ۳۰ تریلیون دلار آمریکا برآورد شده است.

١- جنگ هشت‌ساله، ۳ تریلیون دلار.
٢- هسته‌ای شدن و کل هزینه‌های جانبی ناشی از آن، ٩ تريليون دلار.
‌‏٣- حمایت‌های گستردهٔ نظامی و غیرنظامی به کشورهای منطقه و گروهک‌های تروریستی، ۵ تریلیون دلار.
۴- خسارات وارده به زیرساخت‌های معادن و صنایع مادر، منابع زیرزمینی نفت و گاز و انواع حمل و نقل ریلی، زمینی دریایی و هوایی، ۴ تریلیون دلار.
‏۵- صدمات جبران‌ناپذیر به محیط زیست و عدم مدیریت آب کشور، ٣ تریلیون دلار.
۶- عدم سود حاصله در اثر قهر کشور طی چهل سال گذشته با جامعهٔ جهانی که برجسته‌ترین نمود آن تحریم‌های هسته‌ای و نابودی صنعت توریسم است، ۶ تریلیون دلار.

‏در خوشبینانه‌ترین حالت بعد از دستیابی ایران به صلح پایدار، ثبات و حکومتی کارآمد و دوست با جهان، حداقل ۱۰ سال طول خواهد کشید تا سیاستمداران میهن‌دوست بار دیگر بتوانند کشور را به ریل  توسعه بازگردانند. البته، این پژوهش اکونومیست، تازه برای ۶ سال پیش است ‏و به همهٔ این ارقام باید ویرانی‌های سال‌های اخیر را نیز افزود. به‌راستی که جمهوری اسلامی، بهترین الگوی پسرفت در جهان است.

برای مثال قبل از انقلاب، سهم ایران از دریای خزر، ۵٠ درصد بود و حالا ۱۳ درصد است. نرخ دلار در سال ۵٧ حدود هفت تومان و اینک ۵۷.۰۰۰ تومان است (یعنی افت چند هزاربرابری ارزش پول ملی).‏ پاسپورت ایران در سال ۵۶ جزو ۱۰ پاسپورت معتبر دنیا بود و حالا درمیان ١٩٩ کشور جهان در ردهٔ ۱۹۱ قرار دارد. مجموعهٔ ورزشی و ورزشگاه آریامهر (آزادی) در زمان تأسیس خود یکی از بزرگ‌ترین مجموعه‌های ورزشی جهان و برترین مجموعهٔ ورزشی در کل خاورمیانه محسوب می‌شد، آن هم در زمانی که کشور قطر، میزبان جام‌جهانی اخیر، اصلاً وجود نداشت.

برای روشن‌‌تر شدن شدت زوال ایران، کافی است ایران و کرهٔ جنوبی را در این نیم‌قرن باهم مقایسه کنیم تا دریابیم چه‌قدر از کاروان پیشرفت و توسعه جا مانده‌ایم.

‏حدود ۵۰ سال پیش، ایران حتی قدری از کرهٔ جنوبی هم جلوتر بود و متخصصان کره‌ای برای الگوبرداری از روند مونتاژ خودرو و توسعهٔ صنعت لوازم خانگی، سفرهایی به ایران داشتند. بسیاری از کارگران کره‌ای‌ در ایران مشغول به کار بودند، امروز اما پاسپورت کرهٔ جنوبی با پیشی گرفتن از پاسپورت آلمان به قدرتمندترین پاسپورت دنیا بدل شده است و تکنولوژی‌، خودروها و محصولات خانگی و دیجیتال این کشور را هم که همه می‌دانیم به کجا رسیده است.

همهٔ آمارها به‌روشنی حاکی از آن‌اند که انقلاب ۵۷، تاوان عظیمی بر کشور ما تحمیل کرد، افسوس که بسیاری از افراد و گروه‌های سیاسی و فکری دخیل در انقلاب ۵۷، نه‌تنها از کردهٔ خود پشیمان نیستند که موضعی طلبکارانه دارند و کماکان مصرند با همان ایده‌ها و باورهای منسوخ پنجاه‌وهفتی‌شان برای جوانان و انقلاب نوین ایران نسخه بپیچند.


- رضا حاجیلو
ــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
5.2K views16:09
باز کردن / نظر دهید
2023-02-24 22:26:18 - زلزله‌ای در قلمروی اندیشه


زلزلۀ لیسبون، پایتخت پرتغال، در سال ۱۷۵۵ میلادی، مشهورترین زمین‌لرزۀ تاریخ بشر است؛ نخست از آن رو که ده‌ها هزار کشته بر جای گذاشت و زیباترین شهر اروپا (پس از لندن و پاریس) را از بستر نرم بر خاکستر گرم نشاند؛ دوم به دلیل توفانی که در الهیات مسیحی برانگیخت. زلزلۀ لیسبون تیر خلاصی بر پیکرهٔ قرون وسطا و خون تازه‌ای در رگ‌های عصر روشنگری بود.

روز اول نوامبر ۱۷۵۵ میلادی، برابر بود با «عید مذهبی مقدسان». مردم لیسبون در کلیساها گرد آمده بودند و خدا را نیایش می‌کردند که ناگهان شهر لرزید، زمین شکافت، خانه‌ها فروریخت و سپس ابرموجی از دریا به سوی شهر برخاست. هنوز آفتاب به میان آسمان نرسیده بود که هفتاد هزار کشته بر زمین افتاد، ده‌ها کلیسا در یکی از مقدس‌ترین روزهای مسیحی با خاک یکسان شد و از زیر هر سنگی نالۀ انسانی به گوش می‌رسید.

اروپای مسیحی به فکر فرو رفت. کاتولیک‌های جهان می‌پرسیدند: چرا لیسبون؟ در تمام اروپا کدام شهر را می‌توان یافت که به اندازۀ پایتخت پرتغال، کلیسا و کشیش و آیین‌های مذهبی داشته باشد و مردمی نیایشگر و راست‌کیش در آن زندگی كنند؟ این پرسش، زلزلۀ دوم را در سرتاسر اروپا به راه انداخت و کسانی چون ولتر و دیدرو نیز بر آتش آن دمیدند. هیچ واقعه‌ای تا آن زمان، مردم را دربارۀ دعاوی و قداست كلیسا، چنين به تردید نینداخته بود.

اندک‌اندک الهیات مسیحی عقب نشست و پذیرفت که افسار زمین در دست نیروهایی است که بیرون از جهان‌شناسی کلیسا عمل می‌کنند. عقب‌نشینی‌های کلیسا ادامه یافت و تا آنجا پیش رفت که به‌نوبت، کیهان‌شناسی، فیزیک، شیمی، طب، سیاست، اقتصاد و حقوق نیز از کلیسا اعلان استقلال کردند. از دل عصر روشنگری، ایدۀ مهم و بسیار کارساز «قراردادهای اجتماعی» و سپس «منشور حقوق بشر» بیرون آمدند.

اکنون کلیسا هم‌زیستی با علوم جدید را آموخته است و قوانین علمی را بیش از پیش حرمت می‌گزارد؛ اگرچه برای پستوهای ذهن تاریخ‌زده‌اش، زلزله‌هایی دیگر نیز در راه است.


- رضا بابایی
ـــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
10.3K views19:26
باز کردن / نظر دهید
2023-02-21 19:44:38 - جمهوری، لزوماً ضد دیکتاتوری نیست!


بخش عمدۀ بحث‌ها سر فُرم حکومت که اخیراً جریان داشته، بنظرم بیهوده است؛ نه اینکه مهم نباشد، بلکه دچار خطاهای نظری است. در اینجا می‌خواهم نشان دهم ایراد این بحث‌ها کجاست.

نخست اینکه «دیکتاتوری‌هراسیِ» جمهوری‌خواهان را درک می‌کنم. در کشوری که دائم دیکتاتوری را بازتولید کرده، طبیعی است همیشه از دیکتاتوری‌ بترسیم. جالب اینکه همۀ جریان‌های فکری اصلی در ایران: از چپ تا محافظه‌کاران سیاسی و دینی میل به دیکتاتوری داشته‌اند - و جمهوری‌خواهان آرمان‌گرا هم، خود جاده‌صاف‌کن دیکتاتوری شده‌اند. اما همزمان این نقد را بر جمهوری‌خواهان وارد می‌دانم که گمان می‌کنند جمهوری سد مقاومی در برابر دیکتاتوری است. جمهوری‌خواهان خبر ندارند یا نمی‌خواهند درک کنند که خود جمهوری اتفاقاً خاک مساعدی برای پیدایش خشن‌ترین دیکتاتوری‌ها دارد.

بگذارید مثالی بزنم. پس از جنگ جهانی اول و شکست آلمان، انقلابی شتابزده و عجولانه در آلمان رخ داد. سلطنت مشروطه برچیده شد و نظام جمهوری (جمهوری وایمار) پدید آمد. جمهوری وایمار نشان می‌دهد نظام جمهوری چگونه مثل قابله‌ای، قاتل خود را به دنیا می‌آورد. جمهوری وایمار یکی از مدرن‌ترین قوانین اساسی را داشت. اما از دل این جمهوری به دلایل عدیده یکی از ضددموکرات‌ترین و توتالیترترین دولت‌های تاریخ سر برآورد: حکومت هیتلر.

هیتلر و حزبش به نحوی کاملاً قانونی به قدرت رسیدند: از طریق صندوق رأی. فقط وقتی از نردبان دموکراسی بالا رفتند و به قدرت رسیدند، نردبان را برداشتند.

نمی‌خواهم با یک مثالِ نقض، «توان دفاعی جمهوری» را زیر سوال ببرم. فقط می‌خواهم یک چیز را یادآوری کنم: وقتی اکثریت جامعه یا یک اقلیت خیلی بزرگ رویکردی ضددموکراتیک داشته باشد، در هیچ نوع حکومتی نمی‌توان بر آن‌ها پیروز شد.

اگر هم فکر می‌کنید جمهوری‌ وایمار استثنا بود، جا دارد یادآوری کنم همۀ کشورهای بلوک شرق که گرفتاری دیکتاتوریِ حزبیِ کمونیستی شدند، جمهوری بودند.

پس هیچ‌یک از اشکال حکومت در برابر دیکتاتوری مصون نیستند. ضمن اینکه دیکتاتوری‌های برآمده از «توده» عموماً بدخیم‌تر و خشن‌تر از مستبدانِ سنتی و محافظه‌کار قدیمی‌ [نظیر نظام پادشاهی‌] هستند. دیکتاتوری‌های سنتی همچنان پای‌بست‌های تاریخی و فرهنگی دارند و در ذات خود محافظه‌کارند؛ به همین دلیل چه در اِعمال خشونت و چه در سطح دیکتاتوری از یک حدی تجاوز نمی‌کنند. برای اینکه از حد سنتی دیکتاتوری عبور کنند باید یک ایدئولوژی توتالیتر داشته باشند؛ در حالی که توتالیتاریسم با ماهیت خودشان در تضاد است.

دیکتاتوری‌های سنتی در نهایت نوعی «دیکتاتوری اقتدارگرا» هستند. اما دیکتاتوری‌های توده‌ای ایدئولوژیکند و اصلاً بدون یک جهان‌بینی توتالیتر نمی‌توان توده و عوام را جذب کرد. کافی است دیکتاتوریِ پادشاهی ویلهلم آلمان را با دیکتاتوری هیتلر مقایسه کنید. شقِ دوم، دیکتاتوری ایدئولوژیک و بسیار سهمگین‌تر از شق اول است.

حال برگردیم به مثال جمهوری وایمار... چرا جمهوری آلمانی‌ها عجولانه بود؟ زیرا متوجه نبودند وقتی همۀ مراجع قدرت سنتی را - با آن دیکتاتوریِ محدود سنتی‌شان - از میان برمی‌دارند، برهوتی ایجاد می‌کنند که از دل آن دیکتاتوری توده سر برمی‌آورد. فاشیسم از ریشه سر درنمی‌آورد، بلکه نتیجۀ «بی‌ریشگی» است. در آلمان سنت جمهوری‌خواهی ضعیف بود، اما وقتی وضع جبهه‌ها خراب شد و آلمان رو به شکست رفت، حاکمیت لرزید.

جمهوری‌خواهان آلمان از این لغزش استفاده کردند و اعلام جمهوری کردند. خیال کردند تمام شد! خیال کردند تاریخ را دوپله‌یکی کردند! اما خبر نداشتند با نابودی مراجع محافظه‌کار و سنتی پادشاهی، زمینه را برای ظهور بدسگال‌ترین و غیرانسانی‌ترین دیکتاتوری فراهم می‌آوردند.

در خلأ پادشاه، توده گشت و گشت تا رهبری را از میان عوام برای خود یافت؛ رهبری بی‌فرهنگ، بی‌هویت و خشونت‌طلب: هیتلر! 

به همین دلیل، از نظر من جمهوری هم به اندازۀ دیگر اشکال حاکمیت در معرض تبدیل شدن به دیکتاتوری است - حتی گاهی بیش از دیگر نظام‌ها، زیرا آسان‌ترین پلکان را برای رسیدن یک اکثریتِ ضددموکرات به قدرت تدارک می‌آورد. در یک نظام دیکتاتوری، اکثریتِ ضددموکرات، دست‌کم باید برای رسیدن به قدرت با دیکتاتور بجنگد. اما در جمهوری به آسانی به قدرت می‌رسد.

اگر اکثریت یک جامعه ضددموکرات، ضدآزادی و استبدادخواه باشند، خود را در قالب هر فرمی به جامعه تحمیل می‌کنند! در شکل جمهوری این کار را آسان‌تر انجام خواهند داد! بسیار آسان‌تر! در چشم بر هم‌زدنی!

برایم عجیب است، ایرانیانی که ۱۲۰ سال است «بحران دولت» و «نزاع حاکمیتی» داشته‌اند، هنوز درک نکرده‌اند «شکل حاکمیت» چقدر می‌تواند پوچ باشد.


مهدی تدینی،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
11.2K views16:44
باز کردن / نظر دهید
2023-02-18 21:30:02 - سقوط


خانوادهٔ کشتگان و جوانان آسیب‌دیده و معترضِ جنبش مهسا غمناک نباشند و بدانند که اعتراض‌شان چه دستاوردهای عظیمی داشته است و در همین چند ماه توانسته‌اند مرحله‌ای از سقوط نظام را به پیش ببرند.

اکنون نظام سیاسی ایران، سه مرحله از سقوط را طی‌ کرده است و «اصلاح از بالا» دیگر جواب نمی‌دهد. چون پیش‌شرط موفقیتِ اصلاح از بالا، «باورپذیر» بودن نظام سیاسی است و اکنون نظام سیاسی، «باورپذیری» خود را در ذهن بخش بزرگی از جامعه از دست داده است.

سقوط هر سیستم اجتماعی دو بُعد و چهار مرحله دارد که پی‌در‌پی و به نوبت رخ می‌دهند. بُعد اول، «سقوطِ ذهنی» است که دو مرحله دارد: «سقوط کارآمدی» و «سقوط شایستگی»؛ و بُعد دوم، «سقوط عینی» است که آن‌هم شامل دو مرحله است: «سقوط نمادها» و «سقوط ساختارها.»

جمهوری اسلامی، سه مرحلهٔ اول سقوط را طی کرده و در آستانهٔ مرحله چهارم ایستاده است. به‌گمان من مهم‌ترین کاری که جنبش مهسا کرد، وارد کردن نظام به مرحلهٔ سقوط نمادها بود. معتقدم در میان دستاوردهای تاریخی جنبش مهسا، سقوط نمادها فراگیرترین و فوری‌ترین دستاورد بود. این‌که گروه‌های مختلف اجتماعی همگی نمادهای حکومت را به سخره گرفته‌اند و بسیاری از گروه‌های مردم به پیروی از آن‌ها دیگر نمادهای رسمی حکومت را به نمایش نمی‌گذارند نشانهٔ ورود جامعه به مرحلهٔ سقوط نمادهاست.

آتش ­زدن بنرها یا مجسمه‌‌های حکومتی؛ سرپیچی از حجاب اجباری به‌وسیلهٔ طیف وسیعی از زنان و به نمایش گذاشتن عکس‌های بدون پوشش سر توسط زنان برجسته و مشهور؛ شادی مردم در شکست تیم فوتبال در جام جهانی؛ نخواندن سرود ملی در برخی مراسم‌های رسمی‌؛ عمامه‌پرانی؛ تحریم جشنواره‌های حکومتی؛ شدیداً خلوت شدن راهپیمایی‌های حکومتی به‌گونه‌ای که مجبورند در میدان‌های کوچک شهری اجتماع کنند و ... همگی نشانگان تحقق مرحلهٔ سقوط نمادها هستند.

اکنون، حکومت در آستانهٔ مرحلهٔ چهارم و پایانی سقوط، یعنی سقوط ساختارها، قرار گرفته است. در انقلاب اسلامی، سقوط ساختار حکومت شاه از وقتی آغاز شد که دولت‌های بزرگ غربی، بر سر رفتن شاه به توافق رسیدند. در واقع، در حالی که انقلاب در داخل به‌شدت جریان داشت، در خارج نیز غربی‌ها متوجه شدند که دیگر ادامهٔ حمایت و حفظ رژیم شاه ممکن نیست؛ بنابراین مذاکره با رهبران انقلاب (مانند آیت‌الله بهشتی) و رهبران ارتش برای اعلام بی‌طرفی و انتقال مسالمت‌آمیز قدرت را آغاز کردند.

اصلی‌ترین نشانهٔ ورود یک نظام به مرحلهٔ چهارم سقوط این‌ است که سیستم وارد مرحلهٔ رفتارهای کاریکاتوری می‌شود،‌ یعنی شروع می‌کند فعالیت‌های شکست‌خوردهٔ قبلی خود را دوباره با نام دیگری و به شکل‌دیگری از سر بگیرد. شاخص آن نیز این است که همزمان که «کنترل‌پذیری»اش بر اوضاع کاهش می‌یابد، «انعطاف‌پذیری»‌اش نیز پایین می‌آید. شواهد فراوانی حاکی است که اکنون نظام به صورت آشکار این ویژگی‌ها را از خود بروز داده است.

این‌که سقوط نهایی ساختارها کی رخ خواهد داد، بستگی به حوادثی دارد که فراوانند اما اکنون نمی‌توان پیش‌بینی کرد که کدام‌یک و دقیقاً چه زمانی رخ‌ می‌دهند.

جنگ اوکراین، آزمایش شکافت هسته‌ای، ابعاد تفاهم چین با عربستان، سیاست‌های اسرائیل و حملات به تاسیسات هسته‌ای ایران، اجماع جهانی برعلیه حکومت ایران، مرگ سرآمدان سالخوردهٔ نظام، جهش عظیم قیمت دلار، کسری بودجهٔ عظیم، قیمت بنزین، کمبود گاز ، کمبود برق ، کمبود آب و آستانهٔ تحمل مردم از جمله عوامل و حوادث تعیین‌کنندهٔ سقوط نظام‌ هستند.


- دکتر محسن رنانی
ـــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
3.4K views18:30
باز کردن / نظر دهید
2023-02-17 20:47:57 - کمونیست‌ها هیچ نسبتی با دموکراسی ندارند


طی چند روز گذشته بحثی دربارهٔ کمونیست‌ها و نقش آن‌ها در جنبش ملی ایران آغاز شده که به‌نظرم می‌تواند سودمند باشد. من از این زاویه به بحث نگاه‌ می‌کنم که آیا وجود نیروهای کمونیستی به سود حرکت‌های اعتراضی مردم است یا خیر؟ پاسخ صریح من به این پرسش منفی‌ است. دلیلش هم روشن است: نیروها و جریان‌های سیاسی که به اصول دموکراتیک باورمند نیستند جز صدمه زدن به جنبش‌های دموکراتیک و منحرف کردن این جنبش‌ها هیچ فایده‌ و کارکرد دیگری ندارند.

اساساً مسئلهٔ این جریان‌ها دموکراسی نیست و اگر روزی هم به قدرت برسند تنها نسخه‌شان برای کشور عبارت است از: براندازی نظام سرمایه‌داری، مصادرهٔ کارخانه‌ها، اعدام سرمایه‌داران و مبارزه با امپریالیسم جهانی‌. نسخه‌ای که در یک‌صد سال گذشته ده‌ها کشور را به خاک سیاه نشانیده است.

حالا شاید بپرسید که آیا می‌توان از وجود چنین نیروهایی به عنوان متحدان تاکتیکی علیه یک حکومت اقتدارگرا سود جست؟ پاسخ من به این پرسش نیز منفی‌ است، مگر در یک حالت استثنائی؛ حالتی که رهبری جنبش در دست یک جریان دموکرات قدرتمند باشد. نمونهٔ چنین حالتی را در جنبش اعتراضی چکسلواکی دیدیم که «واتسلاو هاول» دموکرات با اتکا به کاریزما و قدرت رهبری بالایش توانست از وجود طیف گسترده‌ای از نیروها، دموکرات و غیردموکرات (مثل آنارشیست‌ها) برای مقابله با رژیم بهره بگیرد. اما در مواردی که رهبری دموکراتیک جنبش غایب یا ضعیف است، نیروهای اعتراضی غیردموکرات می‌توانند بسیار زیان‌بخش از کار درآیند.

به‌باورم بخش عمده‌ای از خطاهای همین جنبش فعلی کار نیروهای کمونیستی بود که کوچک‌ترین اعتقادی به آرمان دموکراسی نداشته و‌ ندارند. این‌ها با مواضع خود عملاً کاری کردند که اقشار معروف به خاکستری به خیابان‌ها نیایند. اگر قرار باشد توصیه‌ای به شما بکنم این است که: «همیشه از آن جریان‌های سیاسی‌ای دفاع کنید که به دموکراسی و رویه‌های دموکراتیک باور دارند و هرگز حمایت خود را شامل حال نیروهای سیاسی غیردموکرات (از قبیل مجاهدین خلق، کمونیست‌ها و آنارشیست‌ها) نکنید.» به نظرم تشخیص این قبیل نیروها هم کار چندان دشواری نیست.


بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
7.1K viewsedited  17:47
باز کردن / نظر دهید
2023-02-14 22:13:17 - آزمون دوباره


دیروز دوستی فیلم گزارش مجتبی پورمحسن از تلویزیون اینترنشنال را برایم فرستاد. زیر فیلم نوشته شده بود: «ملتی که در سال ۵۷، توسعه و رفاه را با اسلام سیاسی تاخت زد.» از دیدن این عبارت شگفت‌زده شدم. برایم عجیب بود که در این برهۀ حساس، اینترنشنال در گزارشش، این‌چنین توسعۀ عصر پهلوی را بستاید. شروع کردم به تماشای آن، تا میانۀ گزارش همچنان متعجب بودم، تا اینکه پرده‌ها برافتادند. پیش از پرداختن به محتوای گزارش، بگذارید دلیل تعجبم از ستایش پهلوی توسط این رسانه را بگویم.

برخلاف باور اصلاح‌طلبان و برخی چپ‌ها، اینترنشنال علاقه‌ای به پهلوی و مطرح شدنش ندارد. این رسانه‌ در دورۀ ابتدایی فعالیت خود کوشید با پوشش جلسات مجاهدین، این گروه را به‌عنوان بدیلی برای جمهوری اسلامی جا بزند، اما از همان تلاش‌های‌ نخست و پس از پخش زندۀ نشست مجاهدین با سیل عظیمی از انتقادها مواجه شد و به‌ناچار رویه‌اش را تغییر داد. رسانه با هر مشی‌ای، محتاج مخاطب است، وقتی مخاطب او را پس بزند، چاره‌ای جز تغییر موضع ندارد - صداوسیما از این منظر استثناست و به همین خاطر بازی را به رسانه‌های برون‌مرزی باخته.

اینترنشنال پس‌ازاین شکست، رویکردش را عوض کرد؛ مجاهدین به محاق رفتند و اپوزیسیون غیرمذهبی و حتی منتقدان انقلاب ۵۷ جایشان را گرفتند، برخلاف بی‌بی‌سی فارسی که بزرگ‌ترین میدان‌دهندۀ به اصلاحات بود، اصلاح‌طلبان در اینترنشنال جایگاه پررنگی نیافتند. بدین‌ترتیب بسیاری از مخاطبان دل‌زدۀ از اصلاحات هم به اینترنشنال روی آوردند. عرصه برای طرفداران پهلوی هم باز شد و یکی از پربیننده‌ترین برنامه‌های این تلویزیون نشست شاهزاده رضا پهلوی و گفت‌وگوی وی با برخی از مردم (در برنامۀ میدان) بود. اینترنشنال به برخی خبرنگاران علاقه‌مند به پهلوی نیز توجه نشان داد و با استخدام آنان کوشید تا مخاطبان منوتو را هم به‌سوی خود جلب کند.

اما آیا اینترنشنال درمجموع، مُبلغ پهلوی است؟ به‌گمانم هرگز! درواقع اینترنشنال با میدان دادن به منتقدان انقلاب ۵۷ و علاقه‌مندان به پهلوی کوشید بخش زیادی از ایرانیان را به‌سوی خود بکشد تا در پیچ‌های مهم تاریخی حرف خودش را بزند و جریان مطلوب خود را به‌عنوان بدیل رژیم برکشد. اینجاست که افرادی چون عبدالله مهتدی معرفی می‌شوند. مهتدی تا همین تابستان در عرصۀ سیاسی ایران محلی از اعراب نداشت. گویی او و هم‌مسلکانش اصلاً وجود ندارند اما به ناگاه دوربین‌های اینترنشنال به‌قدری او را پررنگ کردند که بقیه حتماً باید با او ائتلاف می‌کردند.

اینترنشنال بخشی از دیپلماسی عمومی عربستان سعودی است و سعودی‌ها هرگز خواستار سکولار-دموکراسی در ایران چه از نوع جمهوری چه از نوع پادشاهی‌اش نیستند. چه‌بسا ترس آنان از ظهور نظام پادشاهی سکولار-دموکرات در ایران بسیار بیشتر باشد، زیرا در این حالت شهروندان سعودی می‌بینند که می‌توان در خاورمیانه هم نظام پادشاهی و هم دموکراسی داشت، و شاید در این حالت دیگر به اصلاحات مدنی بن سلمان قناعت نکنند.

اما به گزارش پورمحسن بازگردیم. گزارش دو بخش دارد؛ بخش نخست، توسعۀ اقتصادی و صنعتی شاه را می‌ستاید، و بخش دوم توجه او به اسلام را نقد می‌کند و این‌گونه تلویحاً وی را مقصر اصلی انقلاب معرفی می‌کند. داده‌های گزارش درست‌اند؛ در دورۀ شاه توسعۀ اقتصادی و صنعتی محسوسی رقم خورد و دست اسلام‌گرایان هم بازتر از کمونیست‌ها بود. اما تحلیل گزارش نادرست و ساده‌انگارانه است، زیرا بافت اجتماعی و سیاسی آن دوران را در نظر نمی‌گیرد. جامعۀ دورۀ شاه بسیار مذهبی بود. ضمناً دنیا در میانۀ جنگ سرد به سر می‌برد و شوروی بی‌تابانه می‌خواست ایران را ببلعد. شاه برای عقب راندن کمونیست‌ها و نظر به بافت مذهبی ایران، چاره‌ای جز میدان‌دهی به اسلام‌گراها نمی‌دید؛ اما خواستۀ او برکشیدن اسلام سیاسی نبود. او اسلام سیاسی را ارتجاع سیاه می‌دانست. منتها می‌خواست به‌مدد باورهای مذهبی جلوی حل شدن کشور در شوروی را بگیرد. به‌گمانش اسلامیون و کمونیست‌های خداناباور نمی‌توانستند باهم متحد شوند، ولی رویدادهای بعدی نشان داد که او اشتباه کرده و میزان انعطاف‌پذیری آخوندها را دست‌کم گرفته است. در بخش انتهایی، پورمحسن رندانه به زندانیان «سکولار» عصر پهلوی اشاره می‌کند، بی‌آنکه بگوید این سکولارها درواقع دلباختگان به استالین و مائو بودند نه آن سکولار-دموکرات‌های خوش‌نام امروزی.

هدفم از این یادداشت تشویق به تفکر مستقل است نه رد تماشای این رسانه‌ها. مادامی‌که ذهن انتقادی و تحلیلگر داشته باشیم تماشای همۀ رسانه‌ها - حتی صداوسیما - می‌تواند آموزنده باشد؛ اما نباید دربست حرف آن‌ها را پذیرفت.

در سال ۵۷ در آزمون مردود شدیم. امروز در برابر آزمونی دوباره قرار گرفته‌ایم. بیاییم این‌بار مردود نشویم.

میثاق همتی
تحلیل‌گر سیاسی
ــــــــــــــــــ
•• اگر مشتاق خواندن تحلیل‌های روز هستید، به ما بپیوندید:
@andiiishe
9.2K views19:13
باز کردن / نظر دهید
2023-02-13 22:11:30 - بخشش از کیسهٔ خلیفه!


اصغر احمدخانی کارشناس بازنشستهٔ وزارت خارجه، در یادداشتی به خاطره‌ای عجیب پرداخت و نوشت:

خاطره‌ای از دوران آقای احمدی‌نژاد نقل می‌کنم که در تاریخ ثبت شود. دوستی داشتم که سفیر اکرودیتهٔ ایران در منطقهٔ آمریکای لاتین (آمریکای مرکزی) بود (به سفیری که علاوه بر کشور محل مأموریت، در چند کشور اطراف که سفیر ندارد سرپرست باشد اکرودیته می‌گویند) در ایام ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد دیدم چند وقتی هست که دوستم تهران است و برخلاف معمول به محل ماموریت برنگشته. از او پرسیدم «چند روز دیگر برمیگردی؟» گفت «برنمیگردم!» پرسیدم «چرا؟» گفت ماه گذشته احمدی‌نژاد به آمریکای لاتین سفر کرد و علاوه بر مکزیک (محل ماموریت دوستم) از چند کشور دیگر از جمله نیکاراگوئه بازدید کرد. طبق روال در تنظیم برنامهٔ دیدار رئیس جمهورهای دو کشور تیتر و اطلاعات موارد مذاکرات را هم تنظیم کردیم و برای مطالعه به آقای احمدی‌نژاد دادیم. ایشان نگاهی به دستور مذاکرات انداخت و با ناراحتی پرسید این بند ۳ دیگه چیه؟! آقای متکی به من گفت آقای سفیر جزییات رو به آقای رییس جمهور توضیح بدید. گفتم ما از حدود دو دهه قبل چند صد میلیون دلار طلب از نیکاراگوئه داریم که در سررسیدها پرداخت نکردند، الان با توجه به بهبود اوضاع اقتصادی این کشور و مذاکراتی که من با وزیر اقتصاد و رییس بانک مرکزی و وزیر خارجه‌شان داشتم آمادگی دارند در چند قسط پرداخت کنند؛ نیمی از طلب را ابتدا و مابقی در دوسال پرداخت می‌کنند.

احمدی‌نژاد با عصبانیت گفت شما با اجازهٔ چه کسی به اینها فشار آوردید که بدهی‌شان را بدهند! شما فقط، سفیر هستید. مملکت رییس جمهور دارد. من از یک کشور انقلابی که در خط مقدم نبرد با امریکاست، طلب وصول نمی‌کنم. اتفاقاً قصد دارم یک خط تسهیلات اعتباری یک میلیارد دلاری مجدد به آن‌ها بدهم!
گفتم آقای رییس جمهور من سه سال زحمت کشیدم برای پس گرفتن طلب کشور. الان این‌ها توان بازپرداخت دارند، شاید بعداً چنین فرصتی پیش نیاید!

احمدی‌نژاد گفت همینکه که گفتم صورتجلسه آماده کنید مبنی بر بخشش بدهی نیکاراگوئه به ایران. وزیر اقتصاد هم امضا می‌کند. من هم امضا می‌کنم.

نگاهی به آقای متکی کردم و دیدم سرش را پایین انداخته و چیزی نمی‌گوید. گفتم آقای رییس جمهور باور کنید ساندنیست‌ها و دانیل اورتگا انقلابیون سابق نیستند. الان که بعد از بیست سال دوباره به قدرت برگشتند ادبیاتشان تغییر کرده و مبارزه با امپریالیسم آمریکا را از مانیفست خود حذف کرد‌ه‌اند. اورتگا سه روز بعد از سوگند ریاست جمهوری به امریکا سفر کرد و در ملاقات با رییس جمهور آمریکا گفت پیام این سفر تغییر دیدگاه‌های ما و فشردن دست دوستی با آمریکاست.

احمدی‌نژاد با عصبانیت گفت: آقای متکی چقدر گفتم این سفرای لیبرال و سازشکار رو عوض کن و سفرای انقلابی بگذار. این سفیر به من درس سیاست می‌دهد.

متکی گفت اقای احمدی‌نژاد ایشان از باسابقه‌ترین سفرای ما هستند. احمدی‌نژاد نگاهی به من انداخت و گفت آقای سفیر بروید تفاهم‌نامهٔ بخشش بدهی‌ها را با وزارت خارجه نیکاراگویه آماده کنید، فردا در ملاقات با آقای اورتگا امضا کنم.

بعدتر حکومت به هر دری زد تا برای دریافت طلب ایران از نیکاراگوئه راهی پیدا کند، نشد. تا بحث این بدهی کلان آغاز می‌شود می‌گویند این امضای خودتان است و با این مبنا ما به شما بدهی‌ای نداریم.


پایگاه خبری آرمان شرق
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
17.9K views19:11
باز کردن / نظر دهید
2023-02-11 22:45:03 - آری، اپوزیسیون در خارج هم می‌تواند کارساز باشد!


دوستانی از من می‌پرسند که آیا‌ آن اپوزیسیون‌‌هایی که در خارج از کشورشان مستقر هستند از توان و قدرت لازم برای هدایت حرکت‌های اعتراضی در داخل کشور برخوردارند یا تلاششان بیهوده است؟

پاسخ این است که در بسیاری از موارد اپوزیسیون داخل کشور تأثیرگذاری بیشتری دارد اما در مواردی که فشار نیروهای سرکوبگر رژیم به حدی است که اپوزیسیون در داخل امکان شکل‌گیری یا کنش مؤثر ندارد یا مجبور به خروج از کشور می‌شود، این نیروها در صورت برخورداری از سازماندهی درست و‌ مقبولیت داخلی، حتی از همان خارج‌ هم می‌توانند نقش مؤثر و‌تعیین‌کننده‌ای در مبارزهٔ با رژیم دیکتاتوری بازی کنند. نمونهٔ بارز چنین وضعیتی، هدایت جنبش مقاومت فرانسهٔ تحت‌ اشغال نازی‌ها توسط ژنرال شارل دوگل در دوران جنگ جهانی دوم است‌. دوگل تمام‌مدت جنگ در کشور انگلستان ساکن بود و با استفاده‌ از یک ایستگاه رادیویی پیام‌ها و دستورات خود را برای اعضای جنبش مقاومت فرانسه در داخل کشور می‌فرستاد. این مبارزه موفق از کار درآمد و‌ مردم فرانسه توانستند تحت رهبری داهیانهٔ ژنرال دوگل بر اشغالگران آلمانی کشورشان پیروز شوند‌.

این نمونهٔ موفق ثابت می‌کند که رهبران اپوزیسیون اگر از مقبولیت عمومی برخوردار باشند، حتی از خارج هم می‌توانند رهبری مؤثر و تعیین‌کننده‌ای اعمال کنند‌.

سؤال دوم: آیا حملهٔ نیروهای نظامی خارجی می‌تواند تأثیر مثبتی در سرنوشت یک ملت تحت رژیم دیکتاتوری داشته باشد؟

در بسیاری از موارد دخالت نظامی‌ خارجی زیان‌بار بوده و به‌نتایج مثبتی ختم نشده اما در مواردی هم دخالت نظامی خارجی توانسته نتایج مثبتی به‌جا بگذارد. نمونهٔ شاخصی از این وضعیت، حملهٔ نظامی ارتش ویتنام به کامبوج تحت اشغال نیروهای کمونیست خمر سرخ در پایان دههٔ هفتاد میلادی است که رهایی کامبوجی‌ها از شر ستمکاری‌های یک حکومت کمونیست توتالیتر خشن و جنایتکار را به ارمغان آورد.


بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
7.1K views19:45
باز کردن / نظر دهید
2023-02-09 22:17:37 - غرب تصمیمش را گرفته است!


ظاهراً ایالات متحدهٔ آمریکا و متحدان اروپایی‌اش تصمیم خود را دربارهٔ جمهوری اسلامی گرفته‌اند و پازل برخورد با این رژیم به تدریج، با کنار هم گذاشته شدن قطعاتش، در حال تکمیل شدن است. شنبهٔ هفتهٔ آینده چهره‌های معروف اپوزیسیون ایرانی در واشینگتن گرد هم می‌آیند و یک هفته پس از آن، دو چهرهٔ شاخص اپوزیسیون در کنفرانس امنیتی مونیخ به روی صحنه خواهند رفت تا علیه نظام جمهوری اسلامی سخن بگویند و مخاطبان خود را که شامل سی وزیر خارجه و شمار زیادی از مقامات کشورهای جهان‌اند به مقابلهٔ با حکومت ایران دعوت کنند.

تردیدی در این نیست که دولت آمریکا و غالب متحدان اروپایی‌اش کمر به نابودی جمهوری اسلامی بسته‌اند. دخالت جمهوری اسلامی در جنگ روسیه علیه اوکراین در حکم قطره‌ای بود که کاسهٔ صبر غربی‌ها را علیه جمهوی اسلامی لبریز کرد.

به عنوان کسی که حوزهٔ تخصصی‌اش تاریخ معاصر جهان است باید بگویم که آمریکایی‌ها در زمینهٔ سرنگون کردن حکومت‌ها و رژیم‌های دیکتاتوری معاند تجربهٔ بسیار زیادی دارند تا آنجا که به قول سرمقاله‌نویس روزنامهٔ نیویورک تایمز «این هنری است که دولت آمریکا در آن به مرحلهٔ استادی رسیده است‌.» من وضعیت فعلی ایران را از جهاتی شبیه وضعیت صربستان در زمان اسلوبودان میلوسویچ می‌دانم. در آن زمان آمریکا عزم خود را جزم کرده بود تا دیکتاتور صربستان را ساقط کند. حالا اسنادش درآمده که چطور سیا طی یک کارزار دوازده‌ماهه با خرج چهل میلیون دلار زیر نظر مأمور کارکشته و کهنه‌کارش، جیمز دابینز توانست اپوزیسیون غیرمتحد میلوسویچ را متحد کند و نسخهٔ رژیم دیکتاتوری‌اش را برای همیشه بپیچد.

بله، می‌دانم که عده‌ای این‌جور کارهای آمریکایی‌ها را دخالت در امور داخلی کشورها می‌دانند و آن را محکوم می‌کنند اما ذهنیت آمریکایی‌ها متفاوت است‌ [به قول جان سیفر، یکی از مدیران سیا، «نیات ما توأم با شرافت است و می‌خواهیم در جهان کارهای نیک انجام دهیم.»]

باری، جمهوری اسلامی عملاً درگیر جنگی تمام‌عیار با غرب شده است و طرف مقابل هم وارد کارزار شده و از همهٔ ابزاری که در اختیار دارد استفاده می‌کند. فعلاً مرحلهٔ اول، متحد کردن اپوزیسیون جمهوری اسلامی است که به نظرم خیلی هوشمندانه و دقیق و مرحله به مرحله در حال انجام است.

سالی که در راه است به نظرم یک سال تعیین‌کننده در سرنوشت جمهوری اسلامی‌ است. اگر روسیه در جنگ اوکراین ببازد که احتمالش خیلی زیاد است بازندگان این جنگ تاوان سنگینی خواهند داد. پس از پایان جنگ‌های بزرگ همیشه بازندگان به شدت مجازات شده‌اند و این اصل کماکان به قوت خود پابرجاست.


بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
13.8K viewsedited  19:17
باز کردن / نظر دهید