2022-08-31 10:36:59
جعل عامیانه!میرزا سعید خان تجارالملک را شما نمیشناسید، راستش بنده هم ایشان را هنوز درست نمیشناسم، چون مخلوق خیال خودم است و تازه متولد شده است.
میرزا، تاجر موفقی بود که در عصر قاجاری قماش از هندوستان وارد کرده و در بازار شهرهای ایران و آسیای میانه دولا پهنا به خلق خدا قالب میکرد.
خط و ربطی داشت و دستی در شعر، ظاهرالصلاح بود و عابد نما، کتابخانهای در پنج دری منزلش داشت که مایه فخر او بود، روابط حسنه با عمال روس و انگلیس از یک طرف و چرب کردن سبیل عمله دولت فخیمه علیه ظل اللهی از طرف دیگر دروازه همه راههای پولسازی را بر روی او گشوده بود. هر وقت که خانه بود به بهانهای نوکر و باغبان را زیر چوب میگرفت و گاهی نانوای محل نیز از او بینصیب نمیماند. اساسا آدمهای پایینتر از خود را نمیدید و حتی زنده بودن عوام را مرهون عنایت خود و طبقه خودش میدانست و به چشم او هر که پایینتر، لابد طفیلیتر و نانخور اضافه!
خودش با این که بسیار سنتی بود، پسران و رفقایش را وادار کرده بود وارد شغل تازهی چاپ و روزنامه و واردات اختراعات تازه فرنگیان شوند و با علامت انحصاری تجارالملک در بازار بفروشند، سرجمع اگر او را در ترازو میگذاشتی آدم نادرستی بود اما حفظ ظاهر هم میکرد.
یک روز خیلی عادی و آرام افتاد و مرد، همه از نوکر و نانوای کتک خورده تا فلان درباری، هر یک از برای چیزی در سوگ او نشسته و روزنامهها در باب دینداری، درستکاری، آزادگی و یاری پنهانی فقرا قلم چرخاندند، گرداندند و دواندند. مردم کوچه و بازار هم از برای بردن سهمی از حلوا یا نذری در مراسمی که برای مرحوم تشکیل میشد، شرکت کرده و از سر و کول یکدیگر بالا میرفتند. ستمدیدگان بر اساس عقیده « مرده دستش از دنیا کوتاه است نباید پشت او حرف زد» همه لعن و نفرینی را که علیالدوام شبانه روز نثار او میکردند، متوقف و موقوف کرده و استغفار کردند.
خلاصه مجالس فاتحه بود که برای عزیز از دست رفته روانشاد، اینجا و آنجا برپا میشد و آگهیهای آن نیز همه جا دست به دست میشد، بسیاری از بزرگان و تجار و غیره در چند مجلس شرکت میکردند و از صفات نیک و خدمات پنهان و آشکار مرحوم داد سخن میدادند. مسابقهای میان همگان برپا شده بود از باب تعریف و تمجید از عزیز از دست رفته خاندان تجارالملکی. حتی مفتی اسلامبول که در عمرش نام روانشاد را نشنیده بود در خطبهای از او سخن گفته بود.
صد سال و چند دهه بعد از فوت مرحوم، از برای ضرورتی نیازمند بررسی زندگی و تاثیر بازرگانان عهد قجر بر زندگی اجتماعی ایرانیان شدم و اتفاقا به آنچه در باب مرحوم میرزا سعید خان تجارالملک پس از مرگش نوشته شده بود برخوردم.
شگفت زده شدم از این که مخلوق خیالپردازی خودم، چنان انسان اخلاقمدار، دیندار و نمونهای بوده است و چه خدماتی به میهن و اسلام از او صادر شده است و چه جانفشانیهایی در راه استقلال و آزادی ایران_خیلی پیش از همه نام آوران_ عصر خود داشته است!
یک عدهای ندانسته و از سر شفقت و اصل پیش گفته شدهی "پشت مرده بد نگفتن" ، شاید و یا بلکه برای رسیدن به نام و نشانی، آن زمان چهره کریه اعمال میرزا را شسته بودند و عدهای دیگر تا مدتها بعد، نان در منقبت او نویسی را خورده بودند و از مرده ریگ او کلاهی برای خود دست و پا کردند.
این تکه مطلب را نوشتم به بهانه درگذشت مرحوم ابتهاج و تندرویهایی که در نقل بزرگی ایشان در فضای مجازی شد؛ از صفحه اینستاگرامی دختری نوجوان گرفته تا فلان آدم نشاندار ظاهراً وزین ..
این چه عادت و مرضی است که یک ملت به آن گرفتار شده است؟ که تهش دیگران بگویند، به به فلانی عجب آدم فهمیدهای است و چه خوب سایه را شناخته است؟ البته این موضوع صرفا منحصر به مرحوم ابتهاج نیست، اساسا رفتار ما با مردگان و رفتگان همین است: تندروی.
فلان شاه یا شخصیت در تاریخ هم از نظر عوام حسابی تحصیل کرده و مدرکدار امروزی، یا فرشته است یا شیطان مجسم. به قول کسی سالها پیش، چه بسا رستم فرخزاد هم سعدابن ابی وقاص را بخشیده باشد و در بهشت با هم محشور و همدم باشند الان، اما برخی از اعراب و ایرانیان هنوز بر سر نبرد چهارده پانزده قرن پیش یقه یکدیگر را رها نکرده باشند (۱)
تند نرویم، آهستهتر و با چشم باز برویم، آن حلوا به ما هم میرسد و میخوریم، آبی رویش و اثری از آن نمیماند، اما جعل تاریخی که ما مرتکب آن میشویم تا ابد باقی خواهد ماند.
ایرج نوروزی
صاحب امتیاز شخصیت خیالی میرزا سعید خان تجارالملک
(۱) نمونه مشهور آن صدام حسین که خود را سردار قادسیه می خواند..
کمپین مبارزه با بیشعوری
3.0K views07:36