Get Mystery Box with random crypto!

کمپین مبارزه با بی‌شعوری

آدرس کانال: @bishuoori
دسته بندی ها: حیوانات
زبان: فارسی
مشترکین: 30.86K
توضیحات از کانال

بی‌شعوری یعنی؛ دانسته و عمداً اشتباهات و خطاهای خود را تکرار کنیم.
تو کدامین چراغ را افروختی؟ برایم بنویس؛
@BishuooriAdmin
http://instagram.com/bishuoori
https://twitter.com/Bishuoori1
تبلیغات
@Bishuoori_Advertising

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 37

2022-08-31 10:36:59 جعل عامیانه!

میرزا سعید خان تجارالملک را شما نمی‌شناسید، راستش بنده هم ایشان را هنوز درست نمی‌شناسم، چون مخلوق خیال خودم است و تازه متولد شده است.
میرزا، تاجر موفقی بود که در عصر قاجاری قماش از هندوستان وارد کرده و در بازار شهرهای ایران و آسیای میانه دولا پهنا به خلق خدا قالب می‌کرد.
خط و ربطی داشت و دستی در شعر، ظاهرالصلاح بود و عابد نما، کتابخانه‌ای در پنج دری منزلش داشت که مایه فخر او بود، روابط حسنه با عمال روس و انگلیس از یک طرف و چرب کردن سبیل عمله دولت فخیمه علیه ظل اللهی از طرف دیگر دروازه همه راه‌های پول‌سازی را بر روی او گشوده بود. هر وقت که خانه بود به بهانه‌ای نوکر و باغبان را زیر چوب می‌گرفت و گاهی نانوای محل نیز از او بی‌نصیب نمی‌ماند. اساسا آدم‌های پایین‌تر از خود را نمی‌دید و حتی زنده بودن عوام را مرهون عنایت خود و طبقه خودش می‌دانست و به چشم او هر که پایین‌تر، لابد طفیلی‌تر و نان‌خور اضافه!
خودش با این که بسیار سنتی بود، پسران و رفقایش را وادار کرده بود وارد شغل تازه‌ی چاپ و روزنامه و واردات اختراعات تازه فرنگیان شوند و با علامت انحصاری تجارالملک در بازار بفروشند، سرجمع اگر او را در ترازو می‌گذاشتی آدم نادرستی بود اما حفظ ظاهر هم می‌کرد.
یک روز خیلی عادی و آرام افتاد و مرد، همه از نوکر و نانوای کتک خورده تا فلان درباری، هر یک از برای چیزی در سوگ او نشسته و روزنامه‌ها در باب دین‌داری، درستکاری، آزادگی و یاری پنهانی فقرا قلم چرخاندند، گرداندند و دواندند. مردم کوچه و بازار هم از برای بردن سهمی از حلوا یا نذری در مراسمی که برای مرحوم تشکیل می‌شد، شرکت کرده و از سر و کول یکدیگر بالا می‌رفتند. ستمدیدگان بر اساس عقیده « مرده دستش از دنیا کوتاه است نباید پشت او حرف زد» همه لعن و نفرینی را که علی‌الدوام شبانه روز نثار او می‌کردند، متوقف و موقوف کرده و استغفار کردند.
خلاصه مجالس فاتحه بود که برای عزیز از دست رفته روانشاد، اینجا و آنجا برپا می‌شد و آگهی‌های آن نیز همه جا دست به دست می‌شد، بسیاری از بزرگان و تجار و غیره در چند مجلس شرکت می‌کردند و از صفات نیک و خدمات پنهان و آشکار مرحوم داد سخن می‌دادند. مسابقه‌ای میان همگان برپا شده بود از باب تعریف و تمجید از عزیز از دست رفته خاندان تجارالملکی. حتی مفتی اسلامبول که در عمرش نام روانشاد را نشنیده بود در خطبه‌ای از او سخن گفته بود.
صد سال و چند دهه بعد از فوت مرحوم، از برای ضرورتی نیازمند بررسی زندگی و تاثیر بازرگانان عهد قجر بر زندگی اجتماعی ایرانیان شدم و اتفاقا به آنچه در باب مرحوم میرزا سعید خان تجارالملک پس از مرگش نوشته شده بود برخوردم.
شگفت زده شدم از این که مخلوق خیال‌پردازی خودم، چنان انسان اخلاق‌مدار، دین‌دار و نمونه‌ای بوده است و چه خدماتی به میهن و اسلام از او صادر شده است و چه جانفشانی‌هایی در راه استقلال و آزادی ایران_خیلی پیش از همه نام آوران_ عصر خود داشته است!
یک عده‌ای ندانسته و از سر شفقت و اصل پیش گفته شده‌ی "پشت مرده بد نگفتن" ، شاید و یا بلکه برای رسیدن به نام و نشانی، آن زمان چهره کریه اعمال میرزا را شسته بودند و عده‌ای دیگر تا مدتها بعد، نان در منقبت او نویسی را خورده بودند و از مرده ریگ او کلاهی برای خود دست و پا کردند.


این تکه مطلب را نوشتم به بهانه درگذشت مرحوم ابتهاج و تندروی‌هایی که در نقل بزرگی ایشان در فضای مجازی شد؛ از صفحه اینستاگرامی دختری نوجوان گرفته تا فلان آدم نشان‌دار ظاهراً وزین ..
این چه عادت و مرضی است که یک ملت به آن گرفتار شده است؟ که تهش دیگران بگویند، به به فلانی عجب آدم فهمیده‌ای است و چه خوب سایه را شناخته است؟ البته این موضوع صرفا منحصر به مرحوم ابتهاج نیست، اساسا رفتار ما با مردگان و رفتگان همین است: تندروی.
فلان شاه یا شخصیت در تاریخ هم از نظر عوام حسابی تحصیل کرده و مدرک‌دار امروزی، یا فرشته است یا شیطان مجسم. به قول کسی سالها پیش، چه بسا رستم فرخزاد هم سعدابن ابی وقاص را بخشیده باشد و در بهشت با هم محشور و همدم باشند الان، اما برخی از اعراب و ایرانیان هنوز بر سر نبرد چهارده پانزده قرن پیش یقه یکدیگر را رها نکرده باشند (۱)

تند نرویم، آهسته‌تر و با چشم باز برویم، آن حلوا به ما هم می‌رسد و می‌خوریم، آبی رویش و اثری از آن نمی‌ماند، اما جعل تاریخی که ما مرتکب آن می‌شویم تا ابد باقی خواهد ماند.

ایرج نوروزی
صاحب امتیاز شخصیت خیالی میرزا سعید خان تجارالملک

(۱) نمونه مشهور آن صدام حسین که خود را سردار قادسیه می خواند..

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
3.0K views07:36
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 19:03:21 چگونه با شایعات محل کار مواجه شویم؟



سخن‌چینی و شایعه تقریبا در اغلب محیط‌های کاری با شدت و ضعف متفاوتی وجود دارد و به شکل‌های مختلف و با اهدافی گوناگون بروز می‌کند. وقتی به صورت مداخله غیرمستقیم در درگیری بین افراد مورد استفاده قرار می‌گیرد، می‌تواند محیط کاری را به فاجعه بکشاند.
 
آنچه مهم است واکنش شما در قبال چنین پدیده‌ای است. رویکرد غلط شما می‌تواند یک شایعه کوچک را به یک بحران در محیط کار تبدیل کند اما از سوی دیگر مواجهه درست شما می‌تواند از محیط کاری شما جایی بهتر برای کارکردن بسازد.
به راستی اگر یک همکار درباره شما سخن‌چینی و شایعه‌پراکنی کند، شما باید چه واکنشی نشان دهید؟  
نخست باید به پیام‌آور آن شایعه بگویید که در رابطه با این موضوع با فردی که شایعه را گفته است، صحبت خواهید کرد. ممکن است در این مسیر به بخشی از اطلاعات دسترسی نیابید. اما به هر حال اگر نمونه موردی که برای شما پیش آمده است، بتواند روی دیگران تاثیر مثبتی بگذارد، می‌توانید در محیطی سالم‌تر کار کنید.
 دوم، وقتی با فرد سخن‌چین روبرو می‌شوید، در وهله نخست بر محتوای شایعه او تمرکز کنید نه روشی که در انتشار آن شایعه در پیش گرفته است. اگر برای آن شخص مهم باشد، از مزیت گرفتن بازخورد او برخوردار خواهید شد و در عین حال نشان‌دهنده پذیرش شما نسبت به آن بازخورد است. همچنین نشان می‌دهد که شما مشتاق هستید دیگران را در قبال خود پاسخگو نگه‌دارید آن هم طوری که دفعه بعد اگر برایشان چیزی مهم باشد، انتخابی بهتر از انتشار شایعه داشته باشند.
آخر اینکه از آن‌ها بخواهید در آینده با شما مشارکت کنند و بدانند که اگر گله و شکایتی هست، شما مشتاق هستید پیش از آنکه دیگران آن را بشنوند، به خودتان بگویند و شما می‌خواهید نفر اولی باشید که آن را می‌شنوید. بعد هم به چنین افرادی قول دهید که شما هم در قبال آن‌ها همین کار را خواهید کرد.
منبع: HBR
نویسنده: جوزف گرنی
مترجم: شادی آذری حمیدیان

فردای اقتصاد
4.9K views16:03
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 18:54:41
گویا ایران‌خودرو ماشین جدیدش رو برده وسط حیاط خونه نیما یوشیج رونمایی کرده!

به در و دیوار کاهگلی بنر خوش‌آمدگویی زدند.
دلیلش هم اینه که نیما یه شعر به اسم «ری‌را» داره و اسم جدید خودروی‌ملی! هم همینه

آرمان علایی

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
4.7K views15:54
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 11:00:01
صفر و صدی نگاه نکنیم به قضایا ..

همه‌ی ما گاهی خطا می‌کنیم.

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
5.2K views08:00
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 09:42:13
واقعا جا دارد که زیاد روی این موضوع کار کنیم:

وقتی ما حرفی را بدون فکر می‌زنیم، از تاثیر آن آگاه نیستیم. ما می‌گوییم و رد می‌شویم ولی مخاطب ما شاید ساعت‌ها و چه بسا روزها درگیر آن یک جمله‌ی ما باشد.


کمپین مبارزه با بی‌شعوری
7.0K views06:42
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 16:24:30
یه شرکت ایرانی برای کارمندان خانم، یک روز مرخصی اضافه و یه روز دورکاری در هر ماه در نظر گرفته.


جامعه مدنی
7.0K views13:24
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 16:12:00
بچه را روی صندوق ماشین سوار کرده،
خانواده‌ی دیگری اعتراض می‌کنند،
میگه بچه خودمه، به تو چه ربطی داره؟

بهتر نیست وقتی صلاحیت نداریم، اصلا بچه‌دار نشویم؟!

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
7.5K views13:12
باز کردن / نظر دهید
2022-08-26 16:19:02 یک عمل منفرد نیست که جامعه‌ خشک را تغییر می‌دهد، بلکه تداوم آن است که این کار را می‌کند.

"قطرات آب سنگ را سوراخ می‌کند"


زنانی که با گرگ‌ها می‌دوند
کلاریسا پینکولا استس

https://twitter.com/Bishuoori1/status/1563149408929075204?t=xjHKhfis1DizZ5vxMXFC6g&s=35
6.8K views13:19
باز کردن / نظر دهید
2022-08-26 13:15:09 خود بودن


محمد خیرآبادی

"حتی اگر جامعه‌ای وجود نداشته باشد که ما را مجبور به کاری کند، همین وجود خویشاوندان و دوستانی که نمی‌خواهیم از ما بدشان بیاید، برای این اجبار کافی خواهد بود. تصویری که این عده، بر ضد صداقت نامتعارف از ما می‌سازند چیزی است که مسئولیت کاملی در آن نداریم و شباهت بسیار کمی به ما دارد؛ ولی همان‌طور که گفتم برخلاف ادب است که ما از چهارچوب آن تصویر خارج شویم. این موضوع در این لحظه یک واقعیت است: من از قید تصویر خود رها شده‌ام، از خویشتن خویش گریخته‌ام... ای پیش‌آمدِ هوش‌ربا! ای اشتیاقِ هولناک!"
دخمه‌های واتیکان/ نوشته آندره ژید


 يكی از سخت‌ترين كارهای دنيا خود‌بودن است. اغلب ما خواسته يا ناخواسته در واكنش به محيط اطراف زندگي مي‌كنيم. فصل‌ها به دنبال هم مي‌روند و مي‌آيند، آفتاب طلوع و غروب مي‌كند و ما در واكنش به تغييرات طبيعت، مي‌خوابيم، بيدار مي‌شويم، لباس گرم مي‌پوشيم يا لباس‌های‌مان را از تن بيرون مي‌كنيم. جامعه دچار تغيير مي‌شود و ما، يا با تغييرات آن همراه مي‌شويم يا به مقابله با آن مي‌پردازيم. كار ما واكنش نشان دادن به تغييرات است. همرنگ جماعت شدن و خلاف جهت آب شنا كردن هر دو در واقع واكنشی است به محيط.

اما انسان قابليتی دارد براي «خود‌بودن». مي‌تواند خودش در ابتداي مسير قرار بگيرد و منشأ باشد. آدم‌هايي كه به درون خود نگاه مي‌كنند، به دنبال ساختن چهره مورد پسند ديگران نيستند، افكار و احساسات خودشان را حلاجی مي‌كنند، مقلد نيستند و به اصطلاح «اورجينال»اند، همان‌هايی هستند كه نه در واكنش به محيط، بلكه در نسبت كنشي با آن قرار دارند. آنها كه از راه‌های كم‌رهرو عبور مي‌كنند معمولا اورجينالند. آنها كه روی موج افكار عمومی سوار نمي‌شوند اصالتي دارند. موضع‌گيري‌هاي فله‌اي، حرف‌هايي كه به‌خاطر عقب نيفتادن از بقيه گفته مي‌شود و كارهايی صرفا براي سنگ‌اندازی جلوی پای رقيب، اسمش هر چه باشد كنشگری، شفاف‌سازی يا افشاگری، در واقع «خود»نبودن و بي‌اصالتی است.

البته تعداد آدم‌هايي كه همرنگ همند بيشتر است و صداي‌شان هم بلندتر. آدم‌های شبيه به هم، خيلي زود يك‌ جا جمع مي‌شوند. اما دنيا روی دستان آدم‌هاي اورجينال مي‌چرخد. اورجينال‌ها چه مادربزرگ بي‌سواد ما باشند و چه يك كاسب قديمی در يك محله، چه عامي باشند و چه عالم، چه صاحب مقام باشند و چه شهروند عادي، از آن رو كه مظهر «خود‌بودن»اند، تاثيرگذار و منشأ اثرند. هم‌نشينی و هم‌كلامي با اورجينال‌ها لذت‌بخش‌ است. كسانی كه انگار به چشمه‌هايی در درون متصلند و طعمي منحصر به فرد به شما پيشنهاد مي‌دهند. اگر جست‌وجو كنيم نمونه اين افراد را در اطراف خود مي‌بينيم. باقی آدم‌ها حتي اگر محبوب و مشهور و عالي‌رتبه باشند، درباره نقش خودشان به خوش‌خيالي دچارند. آنها چيزی نيستند مگر نوعي واكنش و واكنش آنها آنقدر محتوم و ناخواسته بوده كه حتي نمي‌شود درباره‌اش فخرفروشی كرد. «جزر» خود به خود پس از «مد» است و اگر كمي صبر كنيم دريا دوباره بالا مي‌آيد.

دنباله کار خویش
6.2K views10:15
باز کردن / نظر دهید
2022-08-24 17:46:15
یک سرباز وظیفه در سمنان، یک پرنده (باز)
رو در حالی پیدا می‌کنه که یکی از پنجه‌هاش صدمه دیده و نکروز شده!

گویا فرمانده و یکی از دوستانش پیشنهاد می‌کنند که پرنده رو به اونها بفروشه ولی سرباز اینکار رو نمیکنه، حتی اگر سرپیچی از دستور! به قیمت گرفتن اضافه خدمت براش تموم بشه!
پاسخش این بوده که؛ نمی‌خوام این پرنده خریدوفروش بشه ..

ایشون پرنده رو تحویل یکی از حامیان محیط زیست سمنان میده برای درمان و ...


دم شما گرم

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
7.5K views14:46
باز کردن / نظر دهید