داستانها و دلنوشته ها

2022-04-26 17:23:17 #دلنوشته_6827

سلام.این روزا که داستان خیانت زیاد گذاشته میشه تو کانال،گفتم منم داستانمو بگم
من و برادرم دوتا بچه ایم.من ۲۹سالمه و دوساله ازدواج کردم.برادرم ۲۵سالشه و مجرده
مشکل منم،مثل بعضیای شما ،خیانت مامانم هست.مامانم مدام و به صورت پی در پی خیانت میکنه.اصلا خیانت انگار جزئی از زندگیش شده.بخدا اینو جدی میگم.دیدی ادم یه کاری رو چندبار انجام بده ،دیگه تبدیل به عادت میشه.الان خیانت هم برای مامانم عادت شده و مثل اب خوردن،این کارو انجام میده.زمانی هم که ما متوجه شدیم و به مامانم گفتیم که این چه کاریه انجام میدی؟ گفت جدی نگیر.اینا برای سرگرمیه.و با حالت افتخارامیزی گفت من بدون اینکه باهاشون رابطه داشته باشم ازشون پول میگیرم و بعد خندید.میگیم مادر من چه فایده داره اخه؟ چرا رابطه داری؟ اصن چرا پول میگیری؟ میگه به تو ربطی نداره.الان تو میخوابی پیش شوهرت مگه من چیزی میگم بهت؟ منم جوونم،جوونی نکردم و نیاز دارم و باید نیازمو رفع کنم .
مامانم میگه که من هیچوقت رابطه جنسی نداشتم ولی بخدا دروغ میگه. دخترای مجرد باوجود اینکه سخت‌‌گیری بیشتری دارن،میرن سکس میکنن دیگه چه برسه به خانومای متاهل که اصلا محدودیتی هم براشون وجود نداره.
به مامانم میگم مامان تو که این کار برات عادت شده،ولی چرا با مردای فامیل سکس میکنی اخه؟ یا اصن چرا میری با مردای متاهل که زندگی ها رو خراب کنی؟ میگه اینجوری پای جفتمون گیره و هیچکدوم نمیتونیم ابروی هم رو ببریم
میگم مامان به قران یه روزی دستت رو میشه و ابروت جلوی همه میره.میگه تو نگران من نباش.من خودم بلدم یکاری کنم که ابروم حفظ بشه.میگم مامان آه زن و بچه‌های اون مردا ،دامن گیر بچه هات میشه ها.میگه نه،خدا تاوان اشتباه کسیو از کسی دیگه نمیگیره.تازگیاهم متوجه شدم با یه مردی که ۱۰سال از خودش کوچکتر و متاهله دوست شده.غیرمستقیم بهش گفتم میدونم ولی چیزی نگفت.الان من چیکار کنم؟ بخدا دیگه سن و سالی ازش گذشته.این کارای کثیف رو نمیدونم چرا ادامه میده
اینم بگم مامانم بچه هاش رو خیلی خیلی دوست داره ولی هوس بازیشم نمیتونه کنار بزاره و همیشه میگه آدمارو قضاوت نکنید.احتمالا علت خیانتو میخواید بدونید: مامان من خیلی ظریفه و بابام خیلی درشته،مامانم خیلی آدم پرحرفی هست ولی بابام اونجوری نیس،مامانم خیلی قشنگتره چشمای روشنی داره و خوشگله ولی خب بابام قیافه معمولی و رو‌به پایینی داره،بابام هم از خیانتها خبر داره ولی کاری از دستش برنمیاد.طلاق هم به دلایلی امکان‌پذیر نیس
راستی اینم اضافه کنم که داداشم کاملا بی غیرت شده.یعنی اگه همزمان من یا مامانم رو با۱۰نفر دیگه ببینه،هیچ واکنشی نشون نمیده .یعنی دیگه غیرت برای داداشم هیچ معنایی نداره.و این تقصیر مامانم هست.مامانم با خیانتهای متعدد ،اعتمادبه نفس و غیرت این پسر رو نابود کرد
اینم اضافه کنم که هرکسی ما رو از بیرون نگاه میکنه حسرت زندگی ما رو میخوره.چون تو این همه سال هیچکدوممون جلوی مردم بد نگفتیم و حتی شده به ظاهر هوای همدیگرو داشتیم .و قیافه پدر و مادرمم خیلی مذهبی هست و اصلا کسی به فکرش نمیرسه که اینا بخوان خیانت کنن.
حالا سوال من اینه که واقعا زندگی مامانم به خودش مربوطه و من دخالت نکنم؟ یعنی همینکه برای من مادری کرده،من دیگه کاری به اینا نداشته باشم؟ نمیدونم چی بگم.شاید حق با مامانم باشهدولی خداشاهده حتی الان که ازدواج کردم و از خونه‌بابام اینا دورم،گاهی اوقات که حرفا و کارا یادم میفته کاملا عصبی میشم و میگم که خیانت هیچ توجیهی نداره و یه بخش مادری این هست که تو خونه ارامشو برقرار کنه نه اینکه سلب ارامش کنه.شاید باورتون نشه ولی وقتی یاد این حرفای مامانم میفتم،حس تنفر بهم دست میده و دیگه نمیتونم برم خونش.چون به همه چیز اون خونه شک دارم. من حتی اگه بشینم عمیق فکرکنم واقعا از مامانم متنفر میشم.چون رفتاراش کاملا شبیه زنهای فاحشه هست که پا میزارن وسط زندگی دیگرون و زندگیای مردم رو هم خراب میکنن.مامانم خیلی وقیح شده .یعنی از ابنکه بچه هاش در جریان کاراش قرار بگیرن،نگرانه ولی بازهم نمیتونه جلوی خودشو بگیره و به بهانه های مختلف با مردای مختلف رابطه برقرار میکنه
لطفا خواهشا زیر پست من احوالپرسی نکنید.فقط میخوام نظرات رو بخونم و مطلع بشم.ممنون باز کردن / نظر دهید

2022-04-26 17:22:27 #دلنوشته_6825 سلام.من زنی۳۳ساله هستم وحدود۱۱ساله که ازدواج کردم.سه فرزند دارم.تاسه سال قبل زندگییه خیلی عاشقانه ای داشتیم.اما با ورود زنی بی حیا که با همسرش اختلاف داشتن واز همسر من طلب مشورت کرده بودن،زندگیم ویران شد.این زن فورا از همسرش جداشده وباهمسرمن… باز کردن / نظر دهید

2022-04-26 17:22:03 #دلنوشته_6826

سلام وقت تون بخیر عباداتون قبول
من میخوام یخچال ایکس وزن بخرم میشه بزارین گروه دوستان اگه میدونن این برند خوب هست یا نه راهنمایی کنن ،چون نمیتونم مارک بهتری بخرم از طرفی هم میترسم همین پولی هم که میخوام هزینه کنم هدر بره باز کردن / نظر دهید

2022-04-21 19:46:09 #دلنوشته_6825

سلام.من زنی۳۳ساله هستم وحدود۱۱ساله که ازدواج کردم.سه فرزند دارم.تاسه سال قبل زندگییه خیلی عاشقانه ای داشتیم.اما با ورود زنی بی حیا که با همسرش اختلاف داشتن واز همسر من طلب مشورت کرده بودن،زندگیم ویران شد.این زن فورا از همسرش جداشده وباهمسرمن ازدواج کردوحدود۴ماه باهم بودن.دراین ۴ماه همسرم خیلی خیلی بامن مهربانتر شده بود هردفعه دستم رو میگرفت ومیگفت تو خیلی پاکی تو روبه خدا هیچ وقت منو تنها نذار.از رفتار همسرم ترسیدم وبرای اولین باربهش شک کردم اما نمیتونستم ثابت کنم که درحال خیانته.خلاصه بعداز ۴ماه از اون زن طلاق گرفت وزن هم تهدیش کرد که کاری میکنه همسرم خودش منت ببره وبرگرده پیشش.همین طور هم شد بعداز یکماه دوباره به همسرم زنگ زدو گفت خواستگاردارم ومیخوام ازدواج کنم همسرم هم غیرتی شده بود دوباره این زن بی حیارو عقد کرد.ناگفته نماند این زن ۲باردیگرازدواج کرده وصاحب دختری ۴ساله است.من که حدود دوهفته بودکه زایمان کرده بودم متوجه شدم که همسرم بهم خیانت کرده مثل دیوونه ها شده بودم وموهای خودمو میکشیدم وچندبار دست به خودکشی زدم.اماهسرم باگریه وزاری وطلب ببخش از من،ازاون زن دوباره جداشد.من هم به خاطر عشقمون وبچه هام،بخشیدمش.امابعداز حدود۶ماه باز متوجه شدم همسرم بااین زن دوباره درارتباطه درحالی که زن بی حیا پیش شوهر دومش برگشته بود.خواستم ازشون شکایت کنم اما برای شکایت باید از هردو شکایت میکردم من هم بخاطر اینکه بچه هام خجالت زده نشن بعدابفمن پدرشون به خاطر بی اخلاقی زندان رفته،ازشکایتم صرف نظر کردم وباز همسرم که با قول قرارو گریه وزاری پیشم برگشته بود رو بخشیدم.اما متاسفانه حالاکه فرزندسومم که یک ساله ونیمه است دوباره متوجه شدم که همسرم باز با همان زن ازدواج کرده ازدواجشونو ثبت کردن من که از طریق موبایل همسرم فهمیدم که دوباره این زن روعقد کرده وفیلمای سکسی باهم داشتن دیگه نتونستم تحمل کنم واز هردوی انها شکایت کردم اما بچه هام که وابستگیه عجیبی به پدرشون داشتن گفتن ماکه تاحالا کاربدی نکردیم ولی بخاطر پدرم ماهم کار بد انجامیدیم تاماهم بریم زندان.ناگفته نماندپسرای من به ترتیب۹ساله۵ساله و۱ونیم ساله هستن.حالا من شکایتم رو پس گرفتم اما نمیتونم زدگیمو با فرد دروغگو ادامه بدم ازطرفی بچه هام به پدرشون خیلی وابسته هستم.همسرم دوباره ازم خواسته که ببخشمش وازش طلاق نگیرم.گاهی اوقات خیانت مردها رو کم محبتی زن میدانن.اما به خداقسم از لحاف جنسی وعاطفی هیچی براش کم نذاشتم چندبارخودش گفته خیلی از من سرتری وخیلی بهم محبت میکنی.وخودش علت خیانتش به من رو جادوی اون زن میدونه.حالا شما بگید من باید چه کار کنم.دوباره ببخشمش یا ازش طلاق بگیرم؟ببخشید متنم خیلی طولانی شد تازه خلاصه ش کردم واین متن رو باشماره ی دوستم براتون فرستادم.لطفا راهنماییم کنین.واینکه همسرم ازم خواسته مدتی بهش فرصت بدم تا بهانه ای دستش بیفته واون زن رو طلاق بده.


@dastan_vaghei
باز کردن / نظر دهید

2022-04-17 18:49:32 #دلنوشته_6824

سلام..
یکی ازدوستای بنده خانم با ابرو. یه شماره بهش داخل تلگرام پیام میده. اینهم ازروی کنجکاوی به حساب مجازی باش وارد رابطه مجازی میشه بعد دوماه طرف خودشو معرفی میکنه که فلانی هستم.. یا باید بامن وارد رابطه بشی یا ابروتو میبرم.. چند باری هم با اومدن دم در منزل موفق شده.. حالا تا جواب نمیده فورا میاد دم در.. درضمن به شوهرش هم واقعیتو گفته.. با چه راهی به پلیس فتاشکایت کنه


@dastan_vaghei
باز کردن / نظر دهید

2022-04-09 22:06:39 #دلنوشته_6823

سلام وقتتون بخیر
من خانمی 28 ساله هستم و حدود سه ماهه که عقد کردم همسرم هم 29 سالشونه
دیروز وقتی همسرم خواب بود رمز گوشیشو زدم و رفتم اینستاگرام
و متاسفانه کلی پیام بود ک به پیج هایی که دخترا هستن داده بود و قربون صدقه قد و بالا و هیکل رفته بود اما خب اون پیج ها چون فالوور بالا بودن جواب شوهرم نمیدادن و کلا از پیام‌های قبل تا الان کلی پیام اینجوری داشت ک یهو میداد قربون قد و هیکل و این کلمات میگف و اونام جواب ندادن
وقتی بهش گفتم حرفی نداشت فقط گف چرا گوشیم دست زدی بعد گف همینجوری پیام دادم و... بعد گف تفنن و تفریحی بود

اما من حالم خرابه نمیدونم چیکار کنم کمکم کنید لطفا؟؟؟ خیلی به شوهرم اعتماد داشتم


@dastan_vaghei
باز کردن / نظر دهید

2022-03-26 10:24:25 #دلنوشته_6822

سلام خدمت همه اعضای کانال
من دختری ۱۸ساله هستم که امسال کنکور دارم
و من درکنار اینکه درس میخونم کار هم میکنم
من خیلی علاقه دارم یه رشته خوب و یه دانشگاه خوب قبول شم و واقعا تلاش هم می کنم
ولی مشکلی که من دارم اینه که خانواده به خصوص مادر و خواهرم درکم نمیکنن
خواهرم یه دختریک ونیم ساله داره و خانواده شوهرش یه شهر دیگه زندگی میکنه ولی خواهرم وشوهرش توی محل ما زندگی میکنن
خواهرم اکثر مواقع دخترشو میاره خونه ما مثلا وقتی میره خرید یا مهمونی یا هروقت کاری تو خونه داره و من مجبورم ازش مراقبت کنم با اینکه بعد از ظهرا میرم سرکار و فقط تایم شب رو میتونم درس بخونم ولی با این وجود وقت درس خوندن شب رو هم از من میگیرن
اکثر وقتا شام با خانواده اش خونه ما هستن و تمامی کارهای خونه مثل اشپزی و تمیز کردن خونه وخلاصه همه کارای خونه رو من انجام میدم
من راستش ازین قضیه ناراحت میشم چون نه مادرم درک میکنه که من سال کنکورمه و نه خواهرم
من توقعی ازشون ندارم بجز اینکه خواهرم بچه شو کمتر مزاحم درس خوندن من بکنه و کمتر بیاد مهمونی خونه ما
(این رو هم اضافه کنم که خودش و مامانم اصلن کمکی به کارای خونه نمیکنن)
ومن بعضی وقتا عصبانی میشم از کاراشون و به خواهرم کم محلی میکنم
بعدش خودم ناراحت میشم ازینکه خواهرمو ناراحت کردم
ولی واقعا گیر کردم بین این همه کار
از یه طرف کنکور از یه طرف کارم و ازیه طرف دیگه کارای خونه
وقتایی هم که تعطیلم مامانم زنگ میزنه به خواهرم تا بیان و نهار و شام خونه ما باشن و من واقعا خسته میشم
از شما عزیزان میخوام که یه راه حلی بهم نشون بدین


@dastan_vaghei
باز کردن / نظر دهید

2022-03-26 10:23:47 #دلنوشته_6821

باسلام ودرود خدمت تمامی عزیزان ضمن تبریک سال نو خدمت تمامی دوستان میخواستم مشکل یکی از دوستانمو مطرح کنم از همه دوستان میخوام کمکش کنید بنده خودم مجرد هستم ولی دوستی دارم که از بچگی باهم بزرگ شدیم دوست من یکسالی هست که عقد ونامزدی کردن در دوران نامزدی پرده بکارت خانومشنو پاره کردن همدیگه روهم خیلی دوست دارن تو فامیلشون رسم شب عروسی دستمال خونی بدن از الان استرس اون شبو داره که چکار کنه کارشون خراب نشه سوالات زیادی ازم خواستن بپرسم یه چندایی شو مطرح میکنم اول اینکه اگه از یجای بدنشون زخم کنن وخون بیاد ایا اطرافیان شک نمیکنن فرقی بین خون بدن وبکارت هستش دومی اینکه ایا قرص یا پیزی دیگه هستش و...دوستان لطف کمک کنید به زودی عروسیشه میخواستم راهنمایی کنید ممنون‌میشم

@dastan_vaghei
باز کردن / نظر دهید

2022-03-26 10:21:57 فصل ها برای درختان
هر سال تکرار می‌شوند
اما فصل های زندگی انسان
تکرار شدنی نیست!
تولد ؛
کودکی ؛
جوانی ؛
پیری ؛
و دیگر هیچ...

قدر لحظه‌هایمان را بدانیم...

@dastan_vaghei
باز کردن / نظر دهید

2022-03-19 22:27:07 #دلنوشته_6820

سلام دوستان ممنون از کانال خوبتون....من ۲۲ سالم شوهرم ۳۶ سالش..سه سال ازدواج کردیم بچه هم نخواستیم تا الان و توی شهر غریب زندگی میکنم ...دوستان مشکلی ک من دارم بد دلی و شکاک بودن همسرم...توی این چند سال خیلی بمن شک کرده و تهمت زده...خودم دختر محجبه و ساده آرومی هستم..چند شب پیش من بازار بودم برای خرید عیدم گوشیم شارژش تموم شد وقتی برگشتم خونه شوهرم تا جون داشتم منو کتکم زد و هزار جور تهمت ک تو از دستی گوشیت خاموش کردی و با ی نفر بودی تا الان رابطه داشتی و الان برگشتی خونه حتی قسم قران میخورد!!!!!!!چطور بااین حرفاش دلمو آرووووم کنم؟؟؟من اصلا ن جوابش میدم ن هیچی همش تو این چند سال ریختم توی خودم... حتی من جرات اینو ندارم با دومادمون سلام کنم چون همش فکرش ابنه یااون منو دوس داره یا من اونو....با پسر عمو و اینها ک اصلاااا نمیتونم ی زنگ یا پیام ساده بدم...جالب اینکه اصلا از رفتاراش پشیمون و ناراحت نیست و اصلا از من معذرت خواهی هم نمیکنه و میاد با من صحبت میکنه!!!!!اصلا ناراحتی و خوشحالی من براش مهم نیست....دلسرد و خسته شدم...نمیدونم چطور با کتک زدناش و تهمتاش کنار بیام....چون میدونم هیچ وقت درست بشو نیست پدرش هم همینطور....دوستان راهنماییم کنین ک خیلی درمونده ام بااین سنم هیچ ذوق و شوقی برای زندگی برام نموند.....کار درست چیه ؟؟؟؟ممنونم ازتون


@dastan_vaghei
باز کردن / نظر دهید