Get Mystery Box with random crypto!

داستانها و دلنوشته ها

لوگوی کانال تلگرام dastan_vaghei — داستانها و دلنوشته ها د
لوگوی کانال تلگرام dastan_vaghei — داستانها و دلنوشته ها
آدرس کانال: @dastan_vaghei
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 4.05K
توضیحات از کانال

سلام
دلنوشته های شما بدون ذکر نام در کانال قرار داده میشود
و دوستانی می توانند نظرات و تجربیات خود را درمورد آن موضوع بیان کنند
دلنوشته هارو به آیدی زیر بفرستید 👇👇👇
@niluad

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 6

2022-03-19 22:26:06
دیگه چیزی
تا قشنگی های بهار نمونده
آرزوی من برای شما
آغازی پر از سلامتی و عشق
در کنار عزیزای دلتونه
الهی بهترین ها براتون رقم بخوره
سال نو مبارک

@dastan_vaghei
3.7K viewsedited  19:26
باز کردن / نظر دهید
2022-02-27 19:38:43 #دلنوشته_6812

با سلام خدمت مدیرمحترم وهمه‌ عزیزانی ک صادقانه وقت میزارن دلنوشته هارو میخونن و نظراتشون رو می فرستند
منتظرمیمونم تامدیرمحترم دلنوشته منو هم بزارن تا نظرات دوستانم رو بدونم

من پسری ۲۵ ساله هستم بادختری ک پنج سال باهم‌ اختلاف سنی داریم ازدواج کردم
من اهل هیچ نوع رابطه ناسالم یا موادمخدریا حتی سیگار و این جور چیز ها نیستم
چندمرتبه هم نامزدم من رو امتحان کرده ب قول خودش حتی دوستش رو فرستاده ک امتحانم کنه
نامزدم هم میدونه تمام‌دلخوشیم هست و میدونه انقدر دوسش دارم ک خودش میگه بعضی وقتا ب دوست داشتنت ک فک میکنم ازخوش حالی گریه میکنم
از همون اول بهش گفتم هیچ جا بهت سخت نمیگیرم‌ نمیخوام خوشی هات رو ازت بگیرم یا کنارم احساس ازارواذیت شدن ببینی میخوام کنارم احساس امنیت عشق علاقه داشته باشی طوری ک کنارم دغدغه اخلاقی رفتاری نداشته باشی همین طورهم شد بار ها ب مادرش و عمش گفته بود ک من ازنامزدم خیلی راضی ام
اما رفته رفته این ها براش طبیعی شد تا جایی ک سر ی سری مساعل پیش پا افتاده ک مثلا میگفتم من دلم میخواد عشق و علاقه تورو ب خودم ببینم دوست داشتن تورو هم ببینم بفهمم نامزد دارم دوسم داره و این جور چیزها باهاش ب مشکل خوردم
تا این ک همه خوبی هام رو میگفت وظیفته دیگه چی کار کردی برام
ی روز بعد کلی بحث و حرف مادرش گوشیش رو خاموش کرد گفت باید جدا بشین منم کلی حرف زدم اما فایده ای نداشت واسطه فرستادم فایده نداشت کلی بی احترامی ب من و خانوادم شد ونامزدم گفت دیگه منو نمیخواد منم رفتم و جدا شدیم
الان سه ماهه جداشدیم چند روز پیش هم متاهل شده یکی از فامیل های نزدیکشون هست مطمعن ازقبل ب من خیانت کرده باهمین پسره ب خیانتش کاری ندارم چون چوبش رو بعدا میخوره
مشکل الانم‌این هست من تا الان هیچ رابطه ای رو تجربه نکردم‌این اولینش بود نمیتونم‌برم سر کار کلی خاطرات خوب برام هر روز تکرار میشه خیلی ها پیشنهاد مسافرت دادن حتی گفتن برو ازدواج کن اما من ب خودم ازدواج دوباره رو نمیبینم نه الان حتی چند سال دیگه اون دختر همه منو نابود کرد شدم ی ادم دیگه هیچ دختری برام معنی زندگی رو نداره قلب منو نابود کرد
باوجود خیانت یا اختلاف و این جور چیزها تمام عشق و علاقم بود اما من باخودم نمیتونم‌کنار بیام من ی بار عاشق شدم اما این دختر خیلی عوض شد هنوز فکر میکنم همه این ها خواب و خیاله
ممنون میشم بیشتر راهنماییم کنیم
ممنون از همه‌شما عزیزان
دلتون همیشه شاد


@dastan_vaghei
818 views16:38
باز کردن / نظر دهید
2022-02-24 16:18:09 #دلنوشته_6811

سلام من یه پسر 17ساله هستم مادرم زمانی ک منو باردار بودن از پدرم جدا شدن و من با مادرم زندگی میکنم ای 17سالی که گذشته پدرم از من خبری نگرفتن ومن هم هیچ وقت ندیدمش ایشون خارج از کشور زندگی میکنن مادرم بهم گفته بود که پدرت فقط بخاطر وضع مالیم باهام ازدواج کرده و فقط ب فکر منافع خودش بوده از لحاظ تامین زندگی تا جنسی به مادرم اهمیت نداده الان بعد این همه سال پدرم واسه من نامه فرستاده ک گفته هاش با مادرم فرق داره بابام میگه ک مادرت نخواسته باهام زندگی کنه و این همه سال تو رو ازمن قائم کرده و نزاشته سرپرستیتو بگیرم الانم من موندم حرف مادرم ک چن سال عمرشو ب پای من ریخته باور کنم یا پدرم ایشون حتی خودشون بمن زنگ نزده فقط نامه داده و از طرف یه زن ازمن خواسته برم پیشش زندگی کنم منم واقعا موندم از یه طرف دلم میخواد برم پیشش زندگی کنم و بشناسمش از یه طرفم دلم نمیاد مادرم ک زحمت کشیده واسم ول کنم به این فکر میکنم اگ من پسرشم یعنی اینقدر ارزش نداشتم بعد این همه سال ک منو ندیده بیاد بهم یه سربزنه چرا نامه داده یا اصلا خودش زنگ نزده یه نفرو واسطه کرده ممنون میشم راهنماییم کنید آیا صلاحه من مادرم تنها بزارم برم پیش پدرم زندگی کنم؟
1.1K views13:18
باز کردن / نظر دهید
2022-02-23 12:57:08 #دلنوشته_6810

سلام خوبین ممنون از کانال خوبتون میشه جواب سوال من رو بدین اگه دکتر داخل کانال هست خواهش میکنم ممنون دوستان اگه آدمی با کرونا سکته قلبی یا مغزی یا هر دو رو بکنه و به بیمارستان برسوننش آیا با چکاب بدن یا آزمایشات مشخص میشه که با کرونا سکته کرده است یعنی با چکاب بدن یا همون آزمایش مشخصه اگه با کرونا سکته کرده باشه بازم ۱۵ روز کرونا در بدنش هست ممنون میشم جواب بدین خواهش میکنم پیام من رو داخل کانال قرار بدین مچکرم


@dastan_vaghei
1.5K views09:57
باز کردن / نظر دهید
2022-02-22 19:45:19 #دلنوشته_6809

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت مدیر کانال و دوستان عزیز ممنونم میشم دل نوشته منو هم بزارین کانال راهنمایم کنید بنده خانمی هستم ۳۳ساله و همسرم ۳۴دو ساله که ازدواج کردم یعنی ۱۶ماه نامزد بودم ۷ ماهم هست که عروسی گرفتیم مشکلم اینه که همسرم متادون مصرف میکرد ۳ ماه بعد عقدم فهمیدم بهش گفتم بزار کنار هی امروز و فردا کرد من خیلی بابت اینکارش اذیت میشدم اما کنار میومدم بهم قول داده بود که کنار میزاره کم کم ترکش می‌کنه منم فک میکردم که درسته واقعا کنش کرده بود قرص رو به چهار قسمت تقسیم کرده بود روز به روز کمترش میکرد منم خوشحال بودم نمیذونستم که چیز دیگه مصرف می‌کنه هنوزم نمیدونم چی مصرف می‌کرده در حال مصرف پلیس گرفتنش و تو طرحی که سپاه گذاشته گرفتار شده بردنش کمپ میگن باید ۶ماه بمونه حالم خیلی بده خیلی نمی‌دونم چیکار کنم ازش جدا شم که بهم دروغ گفته یا بمونم کنارش کمکش کنم اخلاقش خوبه مهربونه خانوادش خوبن اما هر جوری که فک میکنم نمیتونم قبول کنم بمونم برای رفتنم هم عذاب وجدان دارم همیشه می‌گفت اگه یه روز کنارم نباشی منم نیستم خودم رو میکشم میترسم برم این حرفش رو عملی کنه دوری نامزدی مون یه بار تهدیدش کردم که اگه قرصش رو ندارن کنار میرم درخواست طلاق میدم شبش قرص خورده بود که خود کشی کنه دوشبم بستری شد نمی‌دونم چیکار کنم آیا میشه اعتماد کرد که در بیاد از کمپ پاک میشه دیگه سراغش نره یا ن راهنمایم کنید دوستان دارم دیونه میشم از طرفیم قرض و قوله امونم بریده بخاطر عروسی گرفتن نمیتونم شیش ماه بزارم بمونه اونجا قاضیم قبول نمیکنه در بیاد امروز ۲۴روزه که اونجاست


@dastan_vaghei
1.6K views16:45
باز کردن / نظر دهید
2022-02-17 19:14:51 #دلنوشته_6808

باسلام خدمت مدیر محترم کانال و همه دوستان عزیز ک وقت میزارن دلنوشته هارو میخونن و راهنمایی میکنن.بنده خانمی هستم 43ساله ک یک پسر بیست ساله دارم.22ساله ازدواج کردم.از وقتی ازدواج کردم با اینکه خیلی از همسرم سر بودم ولی خانواده همسرم انگاری منو دوست نداشتن و زیاد تحویل نمیگرفتن.دوساله اول زندگی با خانواده همسرم زندگی کردم بعد ب دنیا اومدن پسرم مستقل شدیم.از اون موقع خیلی کم منو تو جمع خانوادگیشون دعوت میکردن و کمتر رفت و آمد داشتن نسبت ب اون یکی جاریام.بعد از 22سال تقریبا چهار ماه پیش پدر شوهرم اومد خونه ما در زد.من خواب بودم نزدیکای غروب بود.اولش نمیخواستم درو باز کنم چون حوصله نداشتم بعدش ک رفتم درو باز کنم انگاری ب گوشم خورد ک پدرمو فحش داد پیش همسایه ها گفت فلان فلان شده خونس و درو باز نمیکنه.من دیگه اینو شنیدم درو باز نکردم.بعد از ده دقیقه ک بغض گلومو گرفته بود ک چرا بابامو فحش داد درو باز کردم همسایه ها دمه در نشسته بودن.گفتن پدر شوهرت اومد خواب بودی گفتم ن چون فحشم داد درو باز نکردم.اونا گفتن ک ن فحش نداد.من با همون حرص و بغض رفتم دره خونشون از مادر شوهرم گله کردم پدر شوهرم خونه نبود.اونم گفت خوب کرده چرا درو باز نکردی و چند حرف دیگه زد ک خاک ب سر پسرم با این زن گرفتنش.منم چندتا حرف و بدو بیراه گفتم بحثمون شد .داشتم میومدم پدر شوهرم رسید و قسم خورد ک ن حرفی نزده و فحشی نداده.از اون روز دیگه ن اونا اومدن ن من رفتم خونشون.الان مشکلی ک دارم اینه ک پسرم با من حرف نمیزنه و ناراحته و میگه تو منو بیکس وکار کردی چرا با اونا دعوا کردی دیگه ن عمویی ن عمه ای هیچکس رفت و آمد نداره باهامون.ب شدت احساس بیکسی میکنه و همش تو خودشه.میگم خب تو برو میگه روم نمیشه بعد اون ماجرا و اینکه تو نمیای من چطور برم.ولی شوهرم میره ومیاد خونشون.حالا ازتون راهنمایی میخوام من چیکار کنم آیا برم خونشون یا ن.چون مادر شوهرم بجای اینکه آرومم کنه کلی حرف زشت پیش دختراش و عروساش و همسایهاش بهم گفت.منم نمیخوام غرورم بشکنه بگن بعد اون همه حرف بازم رفت و آمد میکنه.از این طرفم غصه پسرم روانیم کرده.ممنون میشم راهنماییم کنین چ کاری درسته انجام بدم دوستان.ممنون از همگی


@dastan_vaghei
1.0K viewsedited  16:14
باز کردن / نظر دهید
2022-02-17 19:14:05 #دلنوشته_6807

سلام ، بنده ۳۲وهمسرم۳۳ ...
۲سال و ۸ماهه ازدواج کردیم...باردارشدم..توماه سوم بودم..امابچم توهفته ششم رشدش متوقف شده بودوضربان قلب نداشت...۲۴بهمن سقط کردم
تقریبابه طور طبیعی سقط شد...هرچنددکترهم دارودادبرای سقط..اماانگارآماده ی سقط شدن بود...من خیلی انگیزموازدست دادم..وحال منوهمسرم خیلی گرفته شد..دیگه تمام لحظاتموبابچم تصورمیکردم...همش نقش برآب شد
نمیدونم دوباره کی میتونم اقدام کنم برای بارداری و مادرشم....حال دلم واقعابده...انگاردیگه زندگی به چشمم نمیاد...وهیچی منوخوشحال نمیکنه...استرس وفکرهای عجیبی میادتوسرم...میگم نکنه دوباره این اتفاق بیفته....یاماکه آزارمون به کسی نرسیدچرااین بلاسرمون اومد؟
وهزارچیز دیگه....
بااین حال خرابم چه کنم؟


@dastan_vaghei
979 viewsedited  16:14
باز کردن / نظر دهید
2022-02-17 19:13:47



تمامِ نتوانستن‌های زندگی و نشدن‌های اتفاقات، همه از خودمان ریشه می‌گیرد.
وقتی به عدم امکانِ چیزی فڪر می‌کنیم،ذهنمان تلاش می‌کند راهی بیابدتا آنچه فکر می‌کنیم حقیقت یابد، تا بعدتر با خیال راحت بگوییم؛
دیدید؟ می‌دانستم!
همه‌ی اتفاقاتِ خوب ممکنند، نه تنها ممکن، حتی ساده و نزدیکند،کافی‌ست باور داشته باشیم!!!



@dastan_vaghei
978 views16:13
باز کردن / نظر دهید
2022-02-16 13:08:34 #دلنوشته_6806

سلام دخترم ۱۸ سالمه تقریبا ۲۷روزه با آقا پسر با اختلاف سنے که ۱۰ سال داریم در ارتباطم این آقا رو خانواده ام می‌شناسن و ایشون منو یه بار جلو مدرسه دیده و به گفته خودشون ازم خوششون اومده این آقا قبل از اینکه با من در ارتباط باشه با دخترے ۹ ماه در ارتباط بودن که به دلیل رفتار سرد و بے احساس دختر خانم رابطشون رو تموم کردن این آقا طے هفته اول رفتارشون بسیار خوب و گرم بود ولے یه روز حرف زدیم که عصر اون روز رفتارشون سرد شد و قبلنا این آقا درباره رابطه جنسے هم باهام حرف زدیم ولے به شکل چت و فانتزے ایشون و من گفتم حال ندارم و نمے تونم در این باره حرف بزنم اونم چیزے نگفت و خانواده ام شڪ کرده بودن که بهش گفتم گفت به مامانت بگو که میخوامت و اون آقا ازم پرسید به نظرت به مامانم بگم منم گفتم هر جور صلاح میدونے و گفت بمونه هر وقت گفتن کے رو میخواے بگم و بهم گفت باهام رسمے حرف نزن و از کلمات ممنونم و خاهش میکنم استفاده نکن منم گفتم باشه توهم استفاده نکن قبول کرد یه زمان نگفت ولے بازم تازگیا داره میگه و چند بار هم گفتم از استیکر گل خوشم نمیاد اما اون آقا بے توجه به گفته ام همش گل میده و بابام هم میگه به مدت ۶ و ۵ ماه میتونے در ارتباط باشے به نظرتون من چیکار کنم این رابطه رو ادامه بدم یا نه و این آقا قبلنا بهم گفت کم حرفه ولے وسط خیلے کم حرف شدن و خودشون هم گفتن که از سرد رفتار کردن باهام رنج میبرن و منم گفتم دلیلش چیه که گفت از فکر و خیال زیاده

و این آقا هم خارج از کشور کار میکنن و امروز هم رفتن سرکارشون و بهم گفتن شاید نت نداشته باشن یه زمانے


@dastan_vaghei
775 viewsedited  10:08
باز کردن / نظر دهید
2022-02-16 13:07:59
خدا
رئوف است و مهربان...

فقط کافیست عاشقانه
بہ آسمان نگاه کنے!!!

تا "ناز دل" شکسته ات
را یکجا بخرد...!!!

الهی به امید تو

@dastan_vaghei
757 views10:07
باز کردن / نظر دهید