2022-02-05 16:18:25
#دلنوشته_6804
با سلام خدمت مشاورین محترم
بنده خانمی ۴۵ساله هستم که ۲۳سال پیش ازدواج کردم که بعداز ازدواج متوجه شدم شوهرم به شدت معتاد هست و دست بزن داره و بد دهن هست
و متوجه شدم که باردارم،هنگام بارداری با زندگی سختی که داشتم مجبور به طلاق شدم و پسرم رو بعداز طلاق به دنیا آوردم
بعد از ۶سال ازدواج مجدد کردم و با مردی که زن داشت و زنش بچه دار نمیشد و فقط بخاطر بچه دار شدن قصد ازدواجمجدد داشت،ازدواج کردم و پسرم رو که از شوهر اولم داشتم که ۶ساله بود به خانواده پدرم سپردم و ازدواج کردم و ۱۵ سال هست که ازدواج مجدد کردم
الان از شوهر دومم دوتا پسر دارم الان مشکل اصلی من اینه خواهش میکنم راهنماییم کنید)
الان پسرم که از شوهر اولم هست جوانی ۲۳ساله شده که خیلی تو خودش هست و از اینکه من ازدواج کردم ناراحته خانواده پدرم پسرم را مثل بچه های خودشون دوست دارن و بزرگش کردن ولی بازم پسرم تو زندگی احساس کمبود از همه لحاظ داره همش تو خودشه
و از طرفی دیگر شوهرم هر روز باهامبدرفتاری میکنه میگه من نمیتونم با دوتا بچه باهات زندگی کنم تو باید بچه ی بیشتری برام بیاری ،هر روز دکتر و سونا اینا هستم واقعا خسته شدم
از یک طرف دلم برای بچم که تنهاست میسوزه و میگم طلاق بگیرم وچون شوهرم باهام بدرفتاری میکنه و منو بخاطر بچه میخاد برم با بچم زندگی کنم و سر و سامونش بدم
و از طرفی دیگه دلم برای دوتا بچم که از شوهر دومم دارم میسوزه که اگه طلاق بگیرم اونا تنها میشن و میخان تو دست زن بابا زندگی کنن و شوهرم بچه ها رو بهم نمیده که بیان با خودم زندگی کنن
واقعا زندگی برام جهنم شده خیلی اعصابم خورده نمیدونم چیکار کنم خواهش نیکنم بهم کمک کنید و راهنماییم کنید که باید چیکار کنم؟ لطفاسرزنشم نکنیدکه چرادوباره ازدواج کردم ....چون ازاقوام بودوشناخت داشتم .
1.1K views13:18