Get Mystery Box with random crypto!

Eric Notes

لوگوی کانال تلگرام ericnotes — Eric Notes E
لوگوی کانال تلگرام ericnotes — Eric Notes
آدرس کانال: @ericnotes
دسته بندی ها: سیاست
زبان: فارسی
مشترکین: 127
توضیحات از کانال

لینک چنل اصلی
@anarchonomy

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 8

2023-05-09 12:39:24
بیت‌کوینی‌ها دارند در معرض آزمون دموکراسی قرار می‌گیرند. وقتی اون قسمت تلخش رو میشه که اکثریت مسیری رو انتخاب می‌کنند که به جای خوشایندی ختم نمیشه. هدف ساتوشی این بود که از بیت‌کوین برای نقل و انتقال الکترونیک استفاده بشه، اما اکثریت تصمیم گرفتند تو هر بلاک یک میم هم بچپونند و همونا رو تو بازار آزاد معامله کنند. که نتیجه‌ش این شد که شبکه با ترافیک بالایی از این تراکنش‌هایی که حکم جوک رو دارند مواجه میشه، هزینه کارمزد بالا میره، و فقط انتقال مبالغ بالا صرفه اقتصادی خواهد داشت. اینکه سود ماینینگ بیشتر میشه و انگیزه برای توسعه شبکه بالاتر خواهد رفت، یک افکت ناخواسته مثبته، اما اینکه دیگه نشه از بیت‌کوین برای انتقال مبالغ ریز استفاده کرد، درست خلاف هدف ساتوشیه.
دنبال کردن هیچ ورزشی به اندازه بیت‌کوین پاپ‌کورن نمی‌طلبه.
10.9K viewsedited  09:39
باز کردن / نظر دهید
2023-05-09 11:50:43 پارسال نوشته بودم اونایی که آتیش تندتری دارند زودتر کنار می‌کشن. همونی که استوری می‌ذاشت «وای این روزها حال هیچکدام‌مان خوب نیست»، «وای کی با این حال میتونه در شرکت رو باز کنه؟»، که اینو راست می‌گفت و تو اعتصابات در دفتر رو که طبقه چند ساختمونی بود که معلوم نیست کی هست توش و کی نیست، بسته بود، و «وای از دیشب زیر چشمام پف کرده انقدر اشک ریختم»؛ الان با معاون وزیر عکس گرفته و گذاشته، چون لوح دادن که معلوم نیست چی نمونه استانی شده. طفلی‌ها حرف سختی نمی‌زنند، فقط میگن نظام بزرگوار انقدر آدم نکش که خبرهای مرگ هی نیاد تو گوشی‌مون، و گرنه فاشیسم و اینا که نمی‌دونم چیه و ایتا رو میخوای میریزم تو چین هم تلگرام ندارن که وی‌چت دارن، تورم هم همه‌جا هست و هر کشوری مشکلات خودش رو داره و آلمان هم هیزم و کاشی‌های ما هم رنگی.
10.8K views08:50
باز کردن / نظر دهید
2023-05-09 10:40:18 عده‌ای ساده‌لوح، مثل همونی که سلطنت‌طلب‌ها بش دخیل بستن (البته غیر از سکویی ترامپیست که حداقلی از قوه تشخیص رو داره) تصور می‌کنند با نمایش راواداری مذهبی می‌تونند حمایت دولت‌های غربی رو جذب کنند، و وسط حمام خون که فرقه مرگ‌سالار شیعه راه انداخته، نگران مذهب‌ستیزی هستند. غافل ازینکه خود آمریکا هم مذهب‌ستیزه، و بلکه این مذهب‌ستیزی در سیاست دفاعیش هم گنجانده شده. اگه مذهب شما دستور داده باشه که باید به خطوط انتقال برق آمریکا آسیب زد، حتی اگه آسیبی نزده باشی و هیچ برنامه‌ای برای آسیب زدن بش نداشته باشه هم، با پهپاد یه موشک مقعدجو میفرستن تو خونه‌ت، که دقیقا از پنجره وارد بشه. کل مبارزه با تروریسم اسلامی بر همین مبنا شکل گرفته. نه رواداری در کاره، و نه حتی دادگاهی. اینکه این طرز مبارزه درست است یا نیست، یه بحث دیگه‌ست. اصل موضوع اینه که رواداری در برابر مذهبی که هدفش نابودی زندگی دیگرانه، معنی نداره‌. بنابراین ستیز با تشیع مصباح یزدی، نه تنها برخلاف رواداری و دموکراسی نیست، بلکه واجبه. به تمام مقدسات کسی که میگه مردم نباید حق داشته باشند تصمیم بگیرند، باید توهین کرد. ارزش دکل برق به اندازه حیات انسان نیست؟ چطور آمریکا باید مجاز باشه برای دفاع از زیر ساخت خودش، با یک مذهب خاص که اون زیرساخت رو هدف قرار داده ستیز کنه، اما ما نباید مجاز باشیم برای دفاع از جان و مال و زن و بچه، با یک مذهب خاص که همشون رو هدف قرار داده ستیز کنیم؟

و اما ستیز میتونه سه نوع باشه.

در نوع اول میگی کاری ندارم اسلام واقعی‌تون کدومه، برای من همشون زیرخاکی‌اند. من به یه سری ارزش‌های مدرن پایبندم که هیچ ربطی به محمد اصلی و محمد تقلبی نداره. در این نوع ستیز میشه از سبک گاندی استفاده کرد و به صورت پسیو پیش رفت تا شاید فرجی شد. اما باید حواست باشه که دیگه دریفت نکنی تو جاده مذهب و تمام مرجعت برای قضاوت، فقط ارزش‌های سکولار باشه (البته تغییرات نسلی و حذف تدریجی نسل‌های قبلی، یک حالت پسیو اگرسیو غالب‌شونده بش میده در طول زمان).

در نوع دوم میگی دین این نبوده و این صحبت‌ها نبوده و شما خوارجید و فلان. اینجا دیگه نمیشه پسیو بود. باید به صورت اکتیو میراث مذهبی رو انقدر شخم زد، تا کلا یک اسلام جدید و یک قرآن جدید و یک محمد جدید، از دل همین چیزهایی که موجوده بدست بیاد. و این جرئت و اعتماد به نفسی میخواد که همه ندارند، چون انگ بدعت بش خواهد خورد (البته الان مسئله اصلی فقدان جرئت نیست، فقدان انگیزه‌ست. کسی نسبت هزینه فایده این کار رو به صرفه نمی‌بینه).

در نوع سوم نه کاری داری ارزش‌های سکولار چی میگه، نه کاری داری محمد اصلی چی می‌گفته‌. فقط جواب شمشیر رو با شمشیر میدی، چون زندگیت رو تهدید کرده. و این یک جنگ فیزیکیه که میتونه ابعادش گسترش پیدا کنه و بزرگ‌تر از چیزی بشه که همه تخمین می‌زدند. برای اینکه این نوع از ستیز در حد واکنش‌های هیجانی باقی نمونه و دوام پیدا کنه تا به نتیجه برسه، نیاز به یک موتور انگیزشی خواهد داشت، و اون موتور بدون مکانیزمی که معمولا در کالت‌ها و فرقه‌ها شکل پیدا می‌کنه، کار نخواهد کرد. یعنی باید بتونی یک فرقه خطرناک بسازی تا بتونی از پس یک فرقه خطرناک دیگه بربیای (ناسیونالیسم میتونه جایگزین سکولاری برای چنین فرقه‌ای باشه، اما در جایی مثل ایران دیگه اثر چندانی ازش نیست، با اینکه سوژه بیشتر فحاشی‌های اینترنتیه).

هرکس هر کدوم ازین سه نوع ستیز رو انتخاب کرد، باید تو همون لاین بمونه و حرکات زیگزاگی انجام نده.
11.0K viewsedited  07:40
باز کردن / نظر دهید
2023-05-09 08:45:54
اینم یه پست دیگه خودمه که دارید تحویل خودم می‌دید. این درباره کسیه که میخواد جنگ فیزیکی انجام بده. نه کسی که میخواد به قتل شهروندان فقط واکنش کلامی نشون بده.
10.3K views05:45
باز کردن / نظر دهید
2023-05-09 08:44:30
استناد به اینکه مجازات ارتداد یک حکم موقت در دوره‌ای خاص بود که پیروان محمد تحت فشار امنیتی قریش بودند و مثل هر اقلیتی باید هزینه رها کردن مجموعه تازه تشکیل شده رو بالا می‌بردند، ولی الان دو میلیارد مسلمان داریم و این حکم موضوعیتی نداره، بازی کردن در زمین…
10.5K views05:44
باز کردن / نظر دهید
2023-04-27 01:26:40
عزیزم منم زمین‌شناس نیستم. یک‌بار هم تو کانال اسم یه سنگ رو اشتباه نوشتم و خیلی ضایع شدم. ولی این ربطی به معلومات نداره. به این ربط داره که اصلا علم رو قبول دارید یا ندارید، و تشخیص میدید کسی داره حرف علمی میزنه یا نه، و کلا گول زدن‌تون چقدر کار میبره.
اگه دیروز می‌نوشتم فردا یه آخوند رو می‌کشن، الان شما باید نتیجه می‌گرفتی که یک پیشگوئم؟
2.6K viewsedited  22:26
باز کردن / نظر دهید
2023-04-27 01:02:40
تعداد کسانی که این شارلاتان رو جدی می‌گیرند باید اطلاعات زیادی درباره هوش اطرافیان‌تون بهتون بده.
3.4K views22:02
باز کردن / نظر دهید
2023-04-26 15:45:03 این کاریه که تشکیلات اوباش شیعه از همون ابتدای ایجاد تلاش داشت انجام بده، و کوچکترین موفقیتی در اون نداشته. این تشکیلات نتونسته ثابت کنه که ابزاری داره که میتونه جایگزین خشونت بشه. بنابراین هنوز بعد از چهل و اندی سال، مجبوره با خودسرها دست به گریبان باشه، و حتی با اعطای اختیاراتی تحت عنوان آتش به اختیار، در برابرشون سر خم کنه. تا جایی که در امورات ساده‌ای مثل مدیریت وضعیت مهاجران افغان هم حکومت رو به اقدام خودسرانه تهدید می‌کنند. از طرفی، خود تشکیلات هم با ناامید شدن از کارایی ابزارهای خودش، مجبوره با اعمال خشونت اوضاع رو تحت کنترل نگه داره. و ایجاد بالانس بین خشونت خودش، و خشونتی که در محدوده مدیریت خودش نیست، به تنهایی به یک چالش دیگه تبدیل شده.

و بعضی‌ها ازین ترسیده‌اند. ازینکه خشونت‌ها بیشتر بشه ترسیده‌اند. چون از هر لگدی می‌ترسند. غافل ازینکه وقتی یک حکومت، در تثبیت خودش شکست میخوره، که یعنی عملا داره ذبح میشه، باید از لگدهایی که میزنه استقبال کنی. چون بهتره این پروسه طی بشه تا اینکه انقدر سریع گلوش بریده بشه که تا سال‌ها و حتی دهه‌ها، با بدن بی‌سر لگدزننده‌ش مواجه باشیم. گاهی برای اینکه چیزی سریع فیصله پیدا کنه، باید کمی کندتر پیش بره. این رو البته نمیشه همه‌جا گفت، چون میتونه سوء تفاهم‌هایی ایجاد کنه.

برای پست قبلی که اونم می‌تونست سوء تفاهم ایجاد کنه، عنوان #برکت_گرداب رو گذاشتم، چون برای قایقی که در گرداب افتاده امکان برگشت به عقب و اصلاح وجود نداره. و این برای نسل‌های آینده ما برکاتی داره که از نقطه طوفان‌زده‌ای که الان هستیم به خوبی دیده نمیشه. در مورد لگد هم همینطوره. وقتی عضلات حیوان منقبض میشه تا برای لگد بعدی آماده بشه، فکر می‌کنی از پس نیروی انفجاریش برنمیای. ولی نباید بترسی.
8.4K viewsedited  12:45
باز کردن / نظر دهید
2023-04-26 15:45:03 لگدهایی که خبر خوبند

هیچ‌کس رو ندیدم که مثل پدرم در دوران جوانیش ذبح گوسفند رو استاندارد انجام بده. و زیاد دیدم. حتی اگه درست انجام بشن و شرعی باشند، با یک نگاه می‌تونستم بگم «نه، این به تمیزی کار بابام نیست». معمولا همه چوپان‌ها وارد بودند، اما بعضی‌ها امضاء داشتند، و اگه کار ذبح پیش می‌اومد به همون امضادارها می‌سپردند. بعدها همین اختلاف در کیفیت کار رو به دعوا می‌کشوند. در شهر که دیگه خبری از چوپان امضادار نبود، کار رو قصابانی انجام می‌دادند که مثل بقیه آدم‌های شهر فکر می‌کردند چون کاری رو هزاران بار انجام داده‌اند دیگه توش ایرادی وجود نداره. یک‌بار پدرم با یکی ازین قصابان شهری که داشت گوسفند همسایه رو جلوی مغازه‌ش ذبح می‌کرد درگیر شد که «این چه وضع بریدنه..». سبک این‌ها سریع بود. انقدر سریع که من به اون سرعت خوشه انگور رو نمی‌تونم از شاخه‌ش جدا کنم. اما مشکلش این بود که بدن بی‌سر حیوان برای مدت غیرقابل قبولی به دست و پا زدن غیرارادی ادامه میداد. استدلالش این بود که اینجوری حیوان کمتر اذیت میشه. اما پدر من معتقد بود محاسبه میزان دست و پا زدن رو باید برای کل بدنش انجام داد. در نتیجه‌ی کار ما، نباید این بدن به این روز بیفته، چه سر داشته باشه چه نداشته باشه. دو تا فلسفه کاملا متفاوت بود. اما پدر بی‌سواد من نمی‌تونست فلسفه خودش رو شرح بده. بنابراین به داد و بیداد متوسل می‌شد. کاری که هر دهاتی دیگه‌ای میکنه. مخصوصا اگه در کوه و کمر بزرگ شده باشه. تا جایی که رهگذران می‌ترسیدند نکنه به خاطر گلوی یک گوسفند گلوی هم رو پاره کنند، و باید بشون اطمینان می‌دادم که این ولوم از صدا برای چنین دیالوگی از پسران کوهستان، کاملا طبیعیه، نگران نباشید.
هروقت قرار بود ذبحی انجام بده، من رو، که از قیافه‌م معلوم بود مخالفتی ندارم، مأمور می‌کرد که پاهای گوسفند رو نگه دارم، و می‌گفت از لگدش نترسم. اگه اون چند لگد رو تحمل می‌کردم، دیگه بعدش حرکتی وجود نمی‌داشت. کاری که به ظاهر کمی کندتر بود، ولی مجموعا سریع‌تر بود.

حکومت‌ها با اینکه انحصار خشونت رو در دست دارند، مدعی جمع کردن خشونت هستند. همون کوروش کبیر که برای کشورگشایی آدم‌کش اجیر می‌کرد، در فتح بابل خونریزی رو به حداقل رسوند تا بگه من اومدم که دیگه نیازی به خشونت نباشه. همون امپراتور چین که آدم‌ها رو لای دیوارها دفن می‌کرد، سیستمی طراحی کرده بود که حمله به شهرها از لحاظ لجستیکی صرفه نداشته باشه، تا مدعی باشه تا وقتی من هستم بکش بکش در کار نیست. بعدها که پیچیدگی حکمرانی بیشتر شد، روش «خشونت علیه خشونت» جای خودش رو به جایگزین‌سازی برای خشونت داد. مثل ساز و کارهایی که همون سرکوب رو انجام بده، اما از بینی کسی خون نیاد. مثل علامت زدن روی در خانه کسانی که عنصر نامطلوب بودند. مثل تبعید کردن یاغی‌ها. مثل خراب کردن انبار کسانی که غذا احتکار می‌کردند. به این روش حکومت نشون میداد که ابزاری داره که از داس و شن‌کش و قمه و خنجر مردم خیلی بهتر عمل می‌کنه. بعدتر که حکمرانی باز هم پیچیده‌تر شد، حکومت‌ها در صدد این برآمدند که ثابت کنند می‌تونند کاری کنند که دردسرآفرینان اصلا به دنیا نیان! به این صورت که آموزش و تربیت تک تک نوزادان رو به عهده بگیرند، و اجازه ندن به یک یاغی تبدیل بشه. هولوکاست از لحاظ ابعاد در برابر جنایاتی که مائو انجام داد، در حد یک پاورقی بود، اما در ارتش همون مائو تعداد معلمان خیلی بیشتر از تعداد آدم‌کش‌ها بودند. همزمانی که آدم‌کش‌ها مشغول حذف مخالفین بودند، ارتش خیلی بزرگ‌تری مشغول کار فرهنگی بود تا در آینده، ابتدا به ساکن مخالفی بوجود نیاد.

8.2K viewsedited  12:45
باز کردن / نظر دهید
2023-04-26 11:08:41 جی‌پی‌تی و تربیت خیابانی

اگه چت‌جی‌پی‌تی با عیسی شوخی می‌کنه اما با محمد نه، به این دلیل نیست که سوگیری داره. این صرفا یک دستکاری دستی در سیستمه تا برای شرکت دردسر ایجاد نشه، و گرنه مدل‌های زبانی فعلی سوگیری ندارند. نه اینکه بی‌طرف باشند، بلکه چون به هر سمتی سوگیری دارند، سوگیری ندارند. میشه ازشون اینطور جواب گرفت که همین فردا حمله به تایلند کار درستی نیست. و میشه ازشون اینطور جواب گرفت که کار درستی است. اینکه چرا اینطوریه به ماتریس‌ها و الگوریتم‌ها و فرمول‌ها ربطی نداره (با اینکه میشه با ماتریس‌ها و الگوریتم‌ها و فرمول‌ها توضیحش داد). به این ربط داره که این مدل‌ها با دیتای همگان تمرین داده شده‌اند. که البته دلیل شکوفایی‌شون همین بود (تصادفی نیست که شرکت‌هایی در هوش مصنوعی پیشتازند که بیشترین جمع‌آوری داده رو از کاربران دارند. هرکس روی اطلاعات مردم نشسته، روی گنج نشسته.‌ فقط یک «غیر شرکت» وجود داره که اون هم پیشتازه: موسسه فناوری پکن. چون دیتای یک و نیم میلیارد چینی از طریق دولت در اختیارش قرار گرفته. جهش هوش مصنوعی به خاطر جهش در نرم‌افزار نبوده. هشتاد درصد نرم‌افزار در حال استفاده، بیشتر از سی سال قدمت دارند. جهش هوش مصنوعی به خاطر جهش در مانیتور کردن مردم در یک دهه گذشته‌ست).
مشکل تمرین داده شدن با دیتای همگان اینه که جامعه ظرفیست که سوگیری‌های متضاد را در خود جا می‌دهد. و یه آدم رندوم این رو میدونه، و برای همین نمیذاره بچه‌ش تو خیابون بزرگ بشه. چون بچه در دریافتی‌هایی که در خیابان داره، تفکیک و ارزش‌گذاری خاصی اعمال نمی‌کنه. بنابراین به هر شکلی ممکنه دربیاد. سوگیری که خانواده بش تحمیل می‌کنه، یک نوع حمله به خیابون نیست، یک نوع دفاع در برابر خیابونه. این سوگیری خانوادگی، ابتدا بچه رو مجهز می‌کنه به مجموعه‌ای از قضاوت‌ها، بعد میفرستدش بیرون. اگه خانواده مسیحی باشه، از قبل براش تعیین می‌کنه که یه عده گمراهند، یه عده گناهکارند، یه عده مورد لطف مسیحند. اگه خانواده آتئیست باشه، میگه اون بیرون یه عده گرفتار افیون مذهبند، یک عده خرافاتی‌اند، یک عده مردسالارند. اگه هیچ کدوم این سوگیری‌ها اعمال نشه، این نتیجه رو خواهد داد که «همه درست میگن». و اگه قرار باشه همه درست بگن، باید با همه موافقت کرد. اگه در چت دیدید داره با همه موافقت می‌کنه برای اینه که طوری تمرین داده شده که فکر کنه همه درست میگن، چون فعلا جور دیگه‌ای نمی‌شد تمرینش داد. این در مورد دیتای محدود هم صادقه. اگه با تمام متونی که من نوشته‌ام تا الان تمرینش بدید، و اگه در طول زمان نظرم درباره موضوعی دچار تغییراتی شده باشه، هم نظر قبلیم رو درست خواهد پنداشت، هم نظر فعلیم رو. در حالی که خودم به سمت نظر فعلیم سوگیری دارم. هرکس طرفدار الان خودشه.
9.5K viewsedited  08:08
باز کردن / نظر دهید