Get Mystery Box with random crypto!

فردین علیخواه

لوگوی کانال تلگرام fardinalikhah — فردین علیخواه ف
لوگوی کانال تلگرام fardinalikhah — فردین علیخواه
آدرس کانال: @fardinalikhah
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 11.36K
توضیحات از کانال

▪️نوشته هایی به دور از قلمبه سلمبه گویی دربارۀ زندگی روزمره ایرانی
ارسال نظر مستقیم:
✅ @alikhahfardin
▪️شیوۀ حمایت مالی از فعالیت ها:
از طریق سایت حامی باش:
https://hamibash.com/fardinalikhah

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2023-06-19 19:05:54 وقتی «پلمب شد» رقیب «محمدرضا گلزار» شد

فردین علیخواه
عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان

ساره بیات در تهران برای افتتاح سالن زیبائی‌اش مراسم افتتاحیه تدارک می‌بیند. از جمله کسانی که به این مراسم دعوت می‌شوند محمدرضا گلزار است. اخبار محمدرضا گلزار به خاطر ازدواجش و واکنش‌های برخی از طرفدارانش به آن، طی روزهای منتهی به افتتاحیه بسیار داغ بود.

سالن زیبائی ساره بیات به فاصله کوتاهی پس از افتتاح، به خاطر آنچه حاکمیت «بی‌حجابی» برخی شرکت‌کنندگان در آن نامید پلمب شد.

خبر پلمب شدن سالن زیبایی ساره بیات تقریبا در اغلب رسانه‌های رسمی و غیررسمی بازتاب یافت و همچنان بازتاب می‌یابد. تقریبا می‌توان گفت که هر کاربرِ دنبال کنندۀ اخبار از طریق شبکه‌های اجتماعی، خبردار شد که ساره بیات سالن زیبایی افتتاح کرده است. در این رویداد، «پلمب شدن» به هیچ وجه ارزش خبری نداشت و اساسا خبر جدیدی محسوب نمی‌شد. چند ماه است که چنین اخباری در جامعه ایران منتشر می‌شود. آنچه در دل این خبر نو بود و تازگی داشت آن بود که ساره بیات، بازیگر سینما، سالن زیبائی افتتاح کرده است.

من فکر می کنم این روزها، بر خلاف همیشه و بر خلاف همه قواعد تجربه‌شدۀ جوامع و همه نظریه های مربوط به رسانه، نقش سوپراستارها برای تبلیغات و برندسازی تا اندازه‌ای در حاشیه قرار گرفته است. ما با شکل جدیدی از «تبلیغات فشرده» مواجه‌ایم که حتی از محمدرضا گلزار هم اثرگذارتر است. به عنوان یک دانش‌آموختۀ جامعه‌شناسی، تردیدی ندارم که اگر سالن زیبایی ساره بیات پلمب نمی‌شد رسانه‌های زرد کم‌تعدادی خبر افتتاحیه این سالن را به دلیل حضور محمدرضا گلزار پوشش می‌دادند. ولی حالا به خاطر پلمب، این خبر فراگیر و سراسری شده است.

بی تردید، مانند موارد مشابه، سالن زیبایی ساره بیات طی روزها آینده بازگشائی خواهد شد. ولی حداقل از خودم سؤال می‌کنم که آیا ساره بیات حتی در خواب هم تصور می کرد که تنها در یک روز، همه ایران خبردار شوند که او سالن زیبایی تأسیس کرده است و تا این اندازه زودهنگام، و بدون صرف دهها میلیون تومان برای تبلیغات تجاری، سالن او در ایران«مشهور» شود؟ ایشان به جز گلزار، باید از چه کسی تشکر کند؟ ولی به راستی باید تشکر کند.

پلمب، و شهرت پس از آن، حیات اقتصادی سوپراستارهایی مانند گلزار را به خطر انداخته است. دلم برای گلزار می سوزد.
@fardinalikhah
5.8K viewsFardin Alikhah, edited  16:05
باز کردن / نظر دهید
2023-06-19 08:56:27 ادامه مطلب فروش بامزگی
اینستاگرام برای این کودکان به مثابه «جلوی صحنه» است. آنان به تدریج ارزش‌ها و هنجارهای حاکم بر فضای کسب و کار دیجیتال را در خود درونی می‌سازند. برای مثال، هر کودکی زبان بدن، و به عبارت بهتر، لبخندهای خاص خودش را دارد. این کودکان در دیجیتال مارکتینگ به تدریج با واکنش‌هایی که از تماشاگران حاضر در جلوی صحنه دریافت می‌کنند پی می‌برند که از نگاه دنبال‌کنندگان کدام استایل از لبخند پسند بیشتری دارد، کدام شکل از تکان دادن دست، ابرو یا سر به هنگام حرف زدن مخاطب‌پسندتر است. شاید گفته شود که آنان هنوز به چنین تشخیصی نرسیده‌اند. والدین این کودکان واسطه انتقال ارزش‌های حاکم بر مارکت به این کودکان‌اند. برای این کودکان، والدین، و غالبا مادران، وظیفه «مدیریت تأثیر» را برعهده دارند. حاصل آنکه، با اصرارها و تأکیدهای والدین، پس از گذشت زمان، به‌تدریج این ارزش‌ها و این معیارها در کودکان درونی می‌شود و ارزشی که در کودکی درونی شود در بزرگسالی به‌آسانی می‌توان نسبت به آن تجدید نظر کرد؟

نکته دیگر آنکه، آرام آرام پشتِ صحنه زندگی این کودکان نیز تحت سیطره هنجارهای بازاریابی و ارزش‌های بازار قرار می‌گیرد، به شکلی که اوقات آنان مدام به کسب مهارت و آمادگی برای جلوی صحنه می‌گذرد. این کودکان تبدیل به کالایی پول‌ساز شده‌اند که هر حرکت و هر رفتارشان به طور دقیق توسط والدین بررسی و رصد می‌شود تا در جلوی صحنه به تماشاچیان فروخته شود. به همین دلیل ترجیح می‌دهم از اصطلاح «فروش بامزگی» استفاده ‌کنم. کودک به اقتضای کودکی، اگر در پشت صحنه بر حسب تصادف بامزگی به خرج دهد بی‌درنگ این بامزگی توسط والدین شکار می‌شود و به مثابه کالایی ارزشمند، در قراردادها روی آن مانور داده می‌شود. به هر حال والدین در حال پرورش یک کودک-سلبریتی هستند. آنان باید به بهترین شکل «مدیریت شهرت» کنند. مادران کودک-سلبریتی‌ها به خوبی از انتظارات شرکت‌ها و کمپانی‌های تجاری آگاه هستند. آنان انتظارات شرکت‌ها و البته انتظارات مخاطبانی را که با لایک، معیارهای مورد پسند خود را اظهار کرده‌اند، به کودک منتقل می‌کنند. در نهایت ما با یک کودک-سلبریتی مواجه هستیم که نه ارزش‌های اجتماعی مثبت و اخلاقی، بلکه ارزش‌های تجاری و ارزش‌های بازار را در خود درونی کرده است: « من باید بیشتر بفروشم». ما با کودکانی مواجه هستیم که به تدریج حتی در پشت صحنه هم این تصور را دارند که در جلوی صحنه‌اند.

من معتقدم که مادران هر اقدامی انجام دهند و هر سازوکاری در پیش گیرند نمی‌توانند از بین رفتن این مرز و این تفکیک را در ذهن کودکان خود کنترل کنند. منظورم فروپاشی دیوار حائل بین پشت صحنه و جلوی صحنه در ذهن کودکان است. همچنین «مرز بامزگی و کار» نیز در این کودکان کم‌رنگ و محو خواهد شد. در واقع بامزگی کردن، با کار کردن به قصد کسب درآمد، یکی می‌شود. لبخند کودک-سلبریتی‌ها دیگر اصیل نیست. آرام آرام تا پولی در کار نباشد کودک-سلبریتی بامزگی نشان نمی‌دهد. تا نورپردازی، تشویق مادر یا پدر در پشت دوربین، و ایما اشارۀ عکاس و فیلمبردار نباشد بامزگی بروز نمی‌کند. ما در بلندمدت با کودکانی عبوس در پشت صحنه و کودکانی بیش‌فعال در جلوی صحنه مواجه خواهیم شد. کودکانی که دیگر خودشان را لوس نمی‌کنند تا توجه والدین را به دست آورند بلکه بامزگی می‌کنند تا صرفا توجه دوربین را کسب کنند. کودکانی که بازی‌شان، «کار» است ولی کارشان «بازی» نیست. در پدیدۀ کودک-سلبریتی، از طرفی شاهد مادرانی هستیم که برای کودک خود بازاریابی می‌کنند و از طرف دیگر، شرکت‌هایی که می خواهند محصولاتشان را بفروشند. بین این دو فرقی نیست چرا که قصد هر دو فروش است. یکی، فروشِ بامزگیِ کالایی‌شده و دیگری فروش کالای بامزه. این کودکان به معنای واقعی کلمه قربانی آرزوهای والدینشان می‌شوند. خوش‌اقبالی دیرهنگام والدین به بهای بزرگسالی زودهنگام کودکانشان تمام می‌شود.

داستان کودک-سلبریتی‌ها، احیا جهان سنت در شکل و شمایلی نو است. این کودکان هیچ وقت نوجوان یا جوان نمی‌شوند. آنان در مسیری مستقیم، فقط «بزرگ» می‌شوند و این درست احیا جامعه سنتی در شکل و شمایلی شیک و شکلات‌پیچ‌شده است. این، احیای دوره‌ای است که در آن آدم‌ها یا «بچه» بودند یا «بزرگ» چرا که سن در جامعه سنتی دو مرحله بیشتر نداشت. بر خلاف جهان سنتی، کودک-سلبریتی‌ها حتی «مناسک گذار» به بزرگسالی را هم ندارند. موضوعی که حداقل جهان سنتی داشت. آنان به معنای واقعی کلمه به شکلی ظالمانه به بزرگسالی پرتاب می‌شوند. خوش‌اقبالی دیرهنگام مادر، بزرگسالی زودهنگام این کودکان است. این مادران زندگی‌ای که از خودشان دریغ کرده‌اند را از کودکانشان نیز دریغ می‌کنند. به راستی برندۀ این بازی چه کسی است؟

منبع: ماهنامه موفقیت
@fardinalikhah
3.7K viewsFardin Alikhah, edited  05:56
باز کردن / نظر دهید
2023-06-19 08:56:27 فروش بامزگی:
کودکانی که بازی‌شان، «کار» است ولی کارشان بازی نیست
فردین علیخواه|عضو گروه جامعه‌شناسی دانشگاه گیلان




اروینگ گافمن کتاب نمود خود در زندگی روزمره را، که به فارسی ترجمه شده است، در سال 1959 منتشر کرد. همانطور که از عنوانش پیداست این کتاب، به شکلی؛ درباره زندگی روزمره است. گافمن با استفاده از استعاره‌های تأتری، تلاش کرد تا آنچه مد نظر داشت را توصیف و تبیین نماید. از جمله مفاهیمی که وی از تأتر اقتباس کرد و بعدها در مطالعات اجتماعی و رسانه‌ای به نام او به یادگار ماند مفاهیم «جلوی صحنه»، و «پشت صحنه» است. وی رفتار افراد در زندگی روزمره را به مانند تأتر، نوعی «اجرا» می‌بیند. منظور از جلوی صحنه، ‌کارهایی است که افراد در مقابل چشم دیگران انجام می‌دهند. ما در جلوی صحنه، رؤیت‌پذیر هستیم. تماشاگران و مخاطبانی هستند که ما را می‌بینند و در واقع ما توسط آنان قضاوت می‌شویم. برای ما مهم است که دریابیم از زاویۀ نگاه آنان چگونه دیده می‌شویم و چگونه به نظر می‌رسیم. به باور گافمن، در اینجا بازیگران عرصه اجتماعی، هنجارها و قواعد اجتماعی را مد نظر قرار می‌دهند. همچون تأتر، دستورالعمل‌های نوشته و نانوشته‌ای وجود دارند که چارچوب‌ها و قالب‌هایی را برای رفتار افراد تعیین می‌کنند. در صف ایستادن، غذا خوردن در یک رستوران، یا مراسم خواستگاری را در نظر بگیرید. برای مثال، در صف ایستادن آداب و قواعدی دارد و هر کس از این آداب و قواعد تخطی نماید توسط ناظران؛ بازخواست شده و به او اعتراض می‌شود. در جلوی صحنه، ما نسبت به قضاوت دیگران آگاه هستیم. واکنش‌ها را بی‌واسطه مشاهده می‌کنیم.

پشت صحنه، موقعیتی است که آن چشمان ناظر و تماشاگر حضور ندارند. ما در اینجا مرئی و رؤیت‌پذیر نیستیم. البته موقعیت همچنان اجتماعی است ولی نه محکم و سفت‌و‌سخت همچون جلوی صحنه. در پشت صحنه امکان و فرصت بروز خودِ واقعی‌مان بیشتر است و ما، در مقایسه با جلوی صحنه، خودمانی‌تریم و بی‌ریاتر رفتار می‌کنیم. در همین خصوص، یکی از واژه‌های مهمی که گافمن ابداع کرد و در مطالعات مربوط به شهرت و سلبریتی به وفور از آن استفاده می‌شود «مدیریت تأثیر» است. ما همواره از خودمان سؤال می‌کنیم که در متن و زمینه‌های اجتماعی گوناگون، با چه سازوکارهایی می‌توانیم بر دیگران اثرگذار باشیم؟ در اینجا تلاش می‌کنیم تا قضاوت‌های دیگران درباره خودمان را مدیریت کنیم و طبق خواست‌مان به آن سمت و سو دهیم. همچین تلاش می‌کنیم تا قضاوت‌های منفی نسبت به خودمان را تغییر داده و مثبت کنیم.

علوم‌انسانی به تدریج به کودکی توجه نشان داده است و این توجه، تحت تأثیر توجه کلیِ جامعه به کودکی بوده است. کودکی، در قرن بیستم به دلایل مختلفی همچون پرورش نسلی مفید و کارآمد برای آینده جامعه، کاهش ابعاد خانواده، گسترش سواد و آگاهی‌های عمومی، گسترش فردگرایی و در نتیجه اهمیت‌یافتن خواسته‌ها و رضایت فردی بدون توجه به سن و سال، شکل‌گیری خانواده هسته‌ای، و در نهایت احترام به حقوق انسانی، جایگاه مهمی یافت. از این رو مطالعات مربوط به کودکی، مطالعاتی اخیر و جدیداند. اساساً با میزان اهمیت یافتن انسان در جوامع است که گروههای اجتماعی مختلف، فارغ از جنسیت و سن، اهمیت می‌یابند و جایگاه مستقل و محترم خود را در جامعه کسب می‌کنند. جهان سنتی غالباً جهانی با محوریت ارزش‌های مردسالارانه بود/است و اگر گفته شود که چنین جهانی اساسا جهان مردان بزرگسال و سالمندان ریش‌سفید بود، بی‌پایه نیست. نگارنده این سطور این فرض اساسی را دارد که هر چقدر جوامع، توسعه‌یافته‌تر شوند تقسیم‌بندی سن کوتاه‌تر و کوتاه‌تر می‌شود. منظور آنکه، برای مثال نوزاد، خردسال، کودک، نوجوان، جوان، میانسال، و سالمند از آن جمله است. این روزها در کشورهای توسعه‌یافته، حتی میانسالی را نیز به مراتب سنی کوچک‌تری تقسیم می‌کنند تا به روشنی تفاوت و تفکیک هر مقوله روشن‌تر گردد. در مقابل، در جهان سنتی، افراد یا خردسال بودند و یا بزرگسال، و سایر تقسیم‌بندی‌ها مانند آنچه بیان شد به چشم نمی‌خورد. به آنچه تا به اینجا بیان شد بازخواهم گشت.

پس از گسترش شبکه‌های اجتماعی و به طور خاص گسترش اینستاگرام، در جوامع مختلف شاهد رشد کودک-سلبریتی‌ها هستیم. کودک‌سلبریتی‌ها کودکانی‌اند که «شهرتی مبتنی‌بر‌اینستاگرام» کسب کرده‌اند. در واقع جدا کردن شهرت آنان از پلتفرمی مانند اینستاگرام دشوار؛ و تقریبا غیرممکن است. به بیان دیگر، اگر اینستاگرام نباشد حیات شهرت آنان نیز شدیداً دچار مخاطره می‌شود.
@fardinalikhah
ادامه مطلب در صفحه بعد
3.2K viewsFardin Alikhah, edited  05:56
باز کردن / نظر دهید
2023-06-18 17:11:42 فروش بامزگی:
کودکانی که بازی‌شان، «کار» است ولی کارشان بازی نیست
|فردین علیخواه|


در صفحۀ: مکث در زندگی روزمره
این صفحه را که برای نشر نسخه صوتی نوشته ها و سخنرانی ها ایجاد شده است به دوستان خود معرفی کنید

در کست باکس بشنوید:
https://castbox.fm/episode/%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%B2%DA%AF%DB%8C-id5420074-id605040684?country=us

در شنوتو بشنوید:
https://shenoto.com/album/podcast/199891/%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%B2%DA%AF%DB%8C-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%88%D9%84%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
2.9K viewsFardin Alikhah, edited  14:11
باز کردن / نظر دهید
2023-06-18 17:11:36 مطلب زیر در ماهنامه موفقیت، شماره 438/تیر 1402 منتشر شده است
2.6K viewsFardin Alikhah, 14:11
باز کردن / نظر دهید
2023-06-17 00:56:15 مجیدِ سمیعی جاودان یا تورانِ میرهادیِ شادروان؛ به بچه هامون چی بگیم؟

فردین علیخواه-گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان

مجید سمیعی به مناسبت جشن آغاز سال تحصیلی مهمان دانشگاه ما بود. چند نفر از دانشجویانم در اتاقم نشسته بودند. با توجه به وضعیت غیرعادی دانشگاه به مناسبت این جشن، صحبت از فرار مغزها شد. یکی از دانشجویان گفت:"استاد، شما که می گید باید موند و به کشور خدمت کرد؛ می بینید میشه از اول جوونی رفت آلمان و  در یک کشور دیگه موثر بود و در اواخر عمر به وطن برگشت و اینقدر هم عزّت و احترام دید". هر چند در پاسخ به او گفتم که "شاید اشتباه فکر می کنی چون پروفسور حسابی در ایران موند و قدر و منزلتش هم دونسته شد" ولی نکتۀ آن دانشجو مرا به تأمّل واداشت. آنچه در این مطلب کوتاه می نویسم بررسی دو فرهیخته ایرانی با هدف تأمّل بیشتر درباره مسألۀ "ترکِ وطن" است.

مجید سمیعی پس از اتمام دوره دبیرستان به آلمان میرود و تحصیل در رشته پزشکی را آغاز می کند. در سال 1349 موفق به اخذ تخصص؛ و در همان سال معاون دپارتمان جراحی مغز و اعصاب دانشگاه ماینتز می شود. در سال 1350 درجۀ پروفسوری را دریافت می کند. در این سال که وضعیت اقتصادی ایران مناسب بود و وارد دوره شکوفایی اقتصادی شده بود، دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی) ضمن پیشنهاد ریاست دپارتمان رشته جراحی مغز و اعصاب، تلاش می کند تا او را تشویق نماید که به وطن بازگردد و به کشورش خدمت کند ولی ایشان زندگی و کار در آلمان را ترجیح می دهند و  در سال 1356 ریاست دپارتمان جراحی مغز و اعصاب در بیمارستان نورداشتات آلمان  را می پذیرند که این پست به مدت 26 سال یعنی تا سال 1382 ادامه پیدا میکند.   پس از این سال به دلیل فراغت بیشتر و رفت و آمد به ایران، به تدریج اخبارشان در رسانه های کشور مطرح و در مدتی نه چندان زیاد به چهره ای ملّی تبدیل می شوند.

توران میرهادی در سال 1325 به فرانسه می رود و تحصیل در رشته روان شناسی تربیتی را آغاز می کند. مادرِ ایشان؛ آلمانی بوده و با مجسمه سازی، نقاشی و موسیقی آشنایی داشت. بانو توران 5 سال بعد فارغ التحصیل می شود. با توجه به پیشینه خانوادگی و تحصیلی، او به راحتی می تواند در یکی از کشورهای اروپایی کار و زندگی کند ولی با وجود این، در حوالی سال 1330به ایران, که وضع مناسبی هم نداشت؛ بازمی گردد. پس از بازگشت، کودکستان، دبستان و مدرسۀ راهنمایی« فرهاد » را تأسیس می کند که معمولا بسیاری از شیوه های  آموزشی نوین ابتدا به شکل آزمایشی در این مدارس اجراء می شدند. بانو توران در کنار کار با کودکان، به تربیت مربیان و معلمان کودک می پردازد و دانش و تجربه خود را در اختیاز آنان قرار می دهد. او بیش از 50 سال ازعمر خود را به شکل مستقیم و غیر مستقیم صرف تعلیم و تربیت کودکان ایران زمین کرد و در آبان  1395 چشم از جهان فروبست.

واقعیت آن است که سرگذشت مجید سمیعی و توران میرهادی دو مدل در زمینۀ مواجهه با ایران پس از اتمام تحصیلات در کشوری پیشرفته هستند. یکی در کشور پیشرفته می ماند و در همانجا زندگی می کند و پس از بازنشستگی به ایران بازمی گردد. دیگری با وجود امکان انتخاب یک زندگی آرام و مرفّه، خدمت به کشورش را ترجیح می دهد و علیرغم همه مشکلات و نابسامانی ها، به وطن بازمیگردد. به راستی اگر ما معلمان در معرض پرسش دانشجویان قرار بگیریم کدام مدل را باید به آنان توصیه کنیم؟ برگردند و به وطن شان خدمت کنند یا همانجا بمانند و پس از خدمات ارزنده به کشور میزبان، در دوره فراغت به ایران بیایند و "خدماتی هم" برای کشورشان انجام دهند؟ اگر پاسخ مرا بخواهید باید بگویم که مجید سمیعی را دوست دارم و برای ایشان بی نهایت احترام قائلم. ولی در مقابل بزرگ زنانی چون  توران میرهادی از جایم برمی خیزم و تحسین آمیز ساعتها برایشان کف می زنم. ساعتها.

جنبۀ دیگر موضوع اما شیوه مواجهه جامعۀ ما با حوزۀ کاریِ این دو فرهیخته است. وقتی عکس مجید سمیعی را در قسمت عکسهای سایت گوگل جستجو میکنم دهها نفر از مقامات و سلبریتی ها را میبینم که خودشان را به او چسبانده اند تا عکسی صمیمی با او داشته باشند! وقتی عکس  توران میرهادی را جستجو میکنم بیشترِ عکسهای او تکی و پرتره هستند و تاریخِ عکسها گویای آن است که بیشتر آنها پس از مرگش منتشر شده اند. قبل از مرگ هیچ حرفی از او نیست.

جامعۀ قدرناشناسی هستیم. بسیار قدرناشناس. عالمان حوزه پزشکی و  آنان که مغز  و قلب را جراحی می کنند همواره دیده میشوند چون با جسم سروکار دارند ولی عالمان علوم انسانی که با رفتار و کردار انسانها سروکار دارند و عمر خود را در این مسیر سپری کرده اند به چشم نمی آیند. جامعۀ ما بیماری جسمی را خیلی خوب می فهمد ولی عقب ماندگی تربیتی را نه

ارسال نظر: @alikhahfardin
کانال نویسنده: @fardinalikhah
yon.ir/qYSuu
8.3K viewsFardin Alikhah, edited  21:56
باز کردن / نظر دهید
2023-06-17 00:54:40 ۲۶ خرداد سالروز تولد شادروان توران میرهادی بود
متن زیر را هفت سال پیش نوشتم. در این هفت سال جامعه ایران فراز و نشیب زیادی داشته است. بی ترديد این روزها امید اجتماعی مهمترین مسئله جامعه ایران است.
متاسفانه حالا دیگر آن نظری را که هفت سال قبل داشتم ندارم‌. این ویژگی فکر کردن و نوشتن است. دیگر به هیچ وجه کسانی را که کشور خود را ترک می‌کنند سرزنش نمی کنم.
این روزها از خودم می پرسم که آیا بازگشت به ایران توسط زنده یاد توران میرهادی اساسا تصمیم درستی بود؟ و آیا تصمیم درست را مجيد سمیعی‌ نگرفت؟
3.9K viewsFardin Alikhah, edited  21:54
باز کردن / نظر دهید
2023-06-14 11:54:19 زندگیِ بدون طلاق یا طلاقِ بدون زندگی؟

سخنرانی فردین علیخواه

17 مرداد 1400
دانشگاه گیلان

صفحۀ «مکث در زندگی روزمره»
لطفا این صفحه را به دوستان خود معرفی کنید

در کست باکس بشنوید:
https://castbox.fm/episode/%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82%D9%90-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%DB%8C%D8%A7-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%90-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%9F-id5420074-id603874220?country=us
در شنوتو بشنوید:
https://shenoto.com/album/podcast/199682/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%90-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82-%DB%8C%D8%A7-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D8%9F
4.4K viewsFardin Alikhah, edited  08:54
باز کردن / نظر دهید
2023-06-14 08:52:44
من از مداحان مراسم ترحیم و ختم خواهش می کنم
به جای آنچه سی، چهل، پنجاه، یا شصت سال بی وقفه و بدون هیچ گونه تغییر کوچکی در این مراسم ها می خوانید
و بسیار کسالت آور، دور از ملاحظات و اقتضائات زمانه، کهنه و نخ نماست چنین کتاب هایی را مطالعه کنید تا حاضرین در مراسم به جای نگاه به صفحه تلفن همراه شان یا درگوشی حرف زدن با یکدیگر و یا چشم دوختن مداوم به ساعت، به شما نگاه کنند و دقیق درباره حرف های شما فکر کنند و به علامت تأیید یا تحسین یا حتی نقد سر تکان دهند
ما هیچ،خودتان‌ خسته نمی شوید؟
@fardinalikhah
5.9K viewsFardin Alikhah, edited  05:52
باز کردن / نظر دهید
2023-06-12 15:15:23
رسانه‌ها نوشته اند
با توجه به رسیدن لایحه عفاف و حجاب به مجلس شب گذشته یک شنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ نخستین نشست برای شنیدن دیدگاه صاحبنظران و نخبگان مسائل حوزه خانواده، عفاف و حجاب با حضور دکتر محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی برگزار شد.
 ............................
بعضی از عکس ها بی نظیرند. محشرند. در اکنون‌ ما، تاريخي اند. و البته هیچ نیازی به تحلیل و تفسیر ندارند. خود عکس دارد با آدم حرف می زند. این عکس است که بی حضور نویسنده، مؤلف است.
10.1K viewsFardin Alikhah, edited  12:15
باز کردن / نظر دهید