Get Mystery Box with random crypto!

هنر زندگي و موفقيت🌹

لوگوی کانال تلگرام honarzvm — هنر زندگي و موفقيت🌹 ه
لوگوی کانال تلگرام honarzvm — هنر زندگي و موفقيت🌹
آدرس کانال: @honarzvm
دسته بندی ها: روانشناسی
زبان: فارسی
مشترکین: 406
توضیحات از کانال

در اين كانال به هر چيزي كه به يك زندگي زيباي موثر، كمك كنه، پرداخته مي شه؛ از ادبيات و اقتصاد تا فرهنگ؛ از كتاب و روان شناسي تا هنر

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 14

2021-05-01 18:20:52
حواست به اتفاقات کوچک و کم اهمیت زندگی هم باشه.
ممکنه همونا زمینت بزنن. گرچه اتفاقات و رویداد های سخت تر را پشت سر گذاشته ای.
@honarzvm
110 views15:20
باز کردن / نظر دهید
2021-05-01 14:51:44 مطمئنم همه می‌دانند که باید پنیر و ماست را گذاشت توی یخچال یا شیشه‌ی شربت را قبل از مصرف تکان داد.
ولی همیشه روی در پنیر و کاغذ روی شربت این نکات را می‌نویسند. برای اطمینان شاید... برای یادآوری...
برای آن‌ها که اولین بار است پنیر می‌خرند شاید.
فکر بدی نیست! چه اشکالی دارد؟
آنهایی که همیشه می‌دانستند و می‌دانند که نوشابه را باید خنک و تگری خورد اصلا جمله‌ی «خنک بنوشید» به چشمشان نمی‌آید
ولی اگر بنده خدایی اولین برخوردش با بطری نوشابه باشد، این جمله‌ی کوتاه دو کلمه‌ای می‌تواند آینده‌ی رابطه‌ی او و این نوشیدنی را عوض کند.
می‌گویم ای کاش خدا هم یک اتیکت روی هرکداممان نصب می‌کرد و با حداقل کلمات وصفمان می‌کرد. شاید روابطمان با آدم‌های اطراف بهتر می‌شد. ساده و روشن...
چیزهایی شبیه:
«اعصاب پرحرفی ندارد» یا
«در گرما بداخلاق می‌شود
«هرچیز را یک‌بار بهش بگو»
«غیر قابل دوستی»
«طول می‌کشد تا یخش باز شود؛ صبور باش»...

خب آن‌ها که می‌شناختند آدم را به مرور زمان مثل تمام نوشته‌های روی بسته‌ها، دیگر به آن توجه نمی‌کردند و همان‌طور که کیسه‌های خرید را جابه‌جا می‌کنند با چشم بسته هم پنیر و شیر را می‌گذارند توی یخچال...
و آدم‌های جدید حین برخورد با آدم "بی‌احساس و غیرمنطقی"
خیلی ساده راهشان را کج می‌کنند و می‌روند و وقتشان را صرف کسی می‌کنند که روی اتیکتش نوشته باشد:
«صمیمی و با معرفت».

فاطمه شاهبگلو
@honarzvm
110 views11:51
باز کردن / نظر دهید
2021-04-30 20:54:27
ویدئویی بسیار زیبا از پناه دادن سگِ مادر به یک گربهٔ بی‌خانمان و خوابیدن بچه‌های ۲ تا مادر پیشِ هم که مورد توجه کاربران فضای مجازی قرار گرفته است !
@honarzvm
120 viewsedited  17:54
باز کردن / نظر دهید
2021-04-30 09:33:19 وقتی نهادها فاسد باشند، رمز بقا در ایران چیست؟
دکتر مجتبی لشکربلوکی

چندی پیش یکی از مسوولان بلندپایه نظام توئیتی زد که بسیار تامل برانگیز بود: در نظام مدیریت کشور راز بقاء در سکوت و همراهی است. راز رشد در تئوریزه کردن منویات اصحــاب قـدرت و راز حذف در مشاوره صادقانه. چه کسی این سخن را گفته؟ فردی که جزو تصمیم گیران ارشد کشور است، خودی محسوب می شود، سال ها رییس صدا و سیما بوده، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و فضای مجازی است!
آیا می توانیم این نوشته را بر اساس یافته های دانش بشری تحلیل کنیم؟ بله! احتمالا تا کنون واژه «نهادها» را شنیده باشید!
نهادها یعنی مجموعه مناسبات تثبیت شده در طول زمان که تعامل بین آدم‌ها را تنظیم می‌کند، قواعدی که پذیرش جمعی پیدا کرده و ماندگار شده اند. نهادها، گرامر زندگی جمعی‌اند. همه جا؛ خانه و کوچه و بازار و سیاست و اقتصاد و حتی گل کوچیک خیابانی! نهادها، ریل رفتار و عملکرد ما هستند. می گویند چه کاری خوب است چه کاری بد، چه کاری می شود چه کاری نمی شود! مهم ترین تاثیر نهادها را می توان در انگیزه آدم ها و ترجیحات شان (اینکه تصمیم بگیرم به جای X، اقدام Y را انجام دهم) دید.

حالا برگردیم به ایران خودمان؛ نهادهای فاسد کم نداریم بگذارید چند مثال بزنم:
ترجیح سوداگری به سرمایه گذاری: من ترجیح می دهم که پولم را تبدیل به ارز کنم و بگذارم زیر بالش یا آن را در سهام استارت آپ ها سرمایه گذاری کنم. در ایران کدام انگیزه قوی تر است؟

ترجیح اقتصادزیرزمینی به کسب وکار شفاف: به خاطر ترتیبات نهادی من ترجیح می دهم که اولا شرکت نزنم. اگر مجبور شدم که شرکت بزنم ترجیح می دهم که حساب و کتاب نداشته باشم اگر مجبور شوم که حساب و کتاب داشته باشم ترجیح می دهم که دو دفتره باشم و مالیات ندهم و اگر هم بخواهم مالیات بدهم یک پنجمش را بدهم به مامور مالیات و قضیه را حل و فصل کنیم. یک فرد معمولی در ایران کدام را ترجیح می دهد؟ هر کدام را که ترجیح دهد این نشان می دهد که ترتیبات نهادی، انگیزه ها را به آن سمت سوق داده است.

ترجیح پس ندادن وام به تسویه به موقع: اگر وام را سر موقع پس بدهم که هیچ! ولی اگر پس ندهم دیر یا زود در جهت حمایت از تولید، وام‌ها امهال یا بخشوده می‌شود، این در بلندمدت به همه سیگنال می فرستد که وام را که گرفتی پس نده، زمان همه چیز را حل می کند!

ترجیح واردات به تولید: وقتی برای تولید باید با 40 سازمان داخلی دست به‌گریبان باشم و به 20 مرجع پاسخگو باشم و نگران تصمیمات 10 مرجع تصمیم گیری (با تصمیمات متناقض) باشم و به دو نفر رشوه بدهم، آیا بهتر نیست کلا تولید را ببوسم و بگذارم کنار و واردات کنم با 5 سازمان و یک نفر درگیر باشم؟

ترجیح تولید کمی به کیفی: دانشگاه های دولتی ما به خاطر ترتیبات نهادی موجود، فارغ التحصیلانی دارند که به درد صنعت نمی خورند و پژوهش هایی انجام می دهند که دردی دوا نمی کند. ولی اگر دانشگاه‌ها از اول (و نه اینکه فرهنگ ما به مدرک گرایی آلوده شد) وابسته به بودجه نفتی و پول مفت نبودند هم خروجی هایشان همین بود؟

ترجیح تایید به سکوت و سکوت به انتقاد: فرض کنید من استاد علوم سیاسی هستم اگر تایید و سکوت کنم، حقوق و مزایا، ارتقاء، فرصت مطالعاتی و احترامم سرجایش است و می توانم چند پروژه مطالعاتی خوش قیمت هم از مراکز سیاست گذاری بگیرم ولی اگر انتقاد کنم تشکیل پرونده و توهین و طرد و ... در انتظارم است، عقل سلیم کدام را ترجیح می‌دهد؟


تجویز راهبردی:
ما انسان های ذاتا خائن، ذاتا تنبل، ذاتا سلطه پذیر و ذاتا فاسد نداریم. این نهادها (هنجارها و مناسبات جمعی) هستند که ما را هل می دهند به سمت تلاش، صداقت، شفافیت، استقلال و سلامت یا خیانت، تنبلی، سلطه پذیری و فساد. نهادها روی انگیزه های ما موثرند و رفتار خاصی را تشویق می کنند و بعد از مدتی این رفتار وقتی تکرار شد، می رود در جان آدمی و روان اجتماعی می نشیند و البته بعد از اصلاح نهادها، مجدد با تاخیر زمانی و گاهی پس از یک نسل، رفتارهای جدید در جامعه درونی می شود. نهادها بیشتر از هر چیزی ما را به سمت خیر یا شر سوق می‌دهند، برای همین هم نهادهای مناسب بیش از موعظه‌های اخلاقی موثرند. عقب ماندگی و توسعه نیافتگی ایران نیز ریشه در همین نهادها دارد.

به ساده‌ترین زبان ممکن، هر کاری که انگیزه آدم‌ها را به صورت ساختاری (و نه موردی و مقطعی) به سمت تلاش، انتقاد، همکاری، خلاقیت، شفافیت و سرمایه گذاری بلندمدت سوق دهد، می شود اصلاح ساختاری-نهادی! می شود تلاش برای توسعه. بلافاصله خواهید گفت آقا از دست ما خارج است! جواب: هرکسی در حوزه استحفاظی خودش نهادها را اصلاح کند همین! انتخاب شماست که راز بقا را برگزینید یا راه توسعه را.

مجتبی لشکربلوکی
@honarzvm
517 views06:33
باز کردن / نظر دهید
2021-04-30 09:11:56
مشاهدات ویلیام جیمز یادت باشد که گفت:
عمیق‌ترین ضابطۀ اخلاقی در طبیعت انسان، اشتیاق به تحسین ‌شدن است.

با هر کس که آشنا می‌شوی تابلویی نامرئی دارد که رویش نوشته شده: «به من توجه کن. کاری کن که احساس کنم مهم هستم.»

جکسون بروان
@honarzvm
128 views06:11
باز کردن / نظر دهید
2021-04-30 09:07:03
من هم تاریخ را خوانده‌ام، نمی‌خواهد به من درس بدهید.
هر چیزی که بشر می‌سازد روزی خراب می‌شود، می‌دانم. و از همان لحظه‌ای که آدم به دنیا می‌آید مردنش شروع می‌شود. اما بین تولد و مرگ، زندگی وجود دارد.

کتاب: همه می میرند.
اثر: سیمون دوبوار
@honarzvm
123 views06:07
باز کردن / نظر دهید
2021-04-29 18:09:00
دکتر فرانکل از معدود کسانی بود که موفق شد از زندان آشویتس در لهستان زنده بیرون آید.
او در نامه‌ای خطاب به معلمان سراسر جهان برای تمام تاریخ اینگونه می‌نویسد.
@honarzvm
531 views15:09
باز کردن / نظر دهید
2021-04-29 13:54:59 پندهائی از قابوسنامه عنصرالمعالی باب هفتم

از معروفترین پندنامه های تاریخ...

۱- ای فرزند خویشتن را به راستگویی معروف کن، تا جایی که اگر به ضرورت دروغ گفتی از تو بپذیرند.
۲- ای فرزند سخن چهار نوع است: یکی نه دانستنی است و نه گفتنی (سودی به حالت ندارد ). دوم: هم دانستنی است و هم گفتنی ( کلام خدا و اولیا و پارسایان ). سوم: گفتنی است ولی نا دانستنی است ( صلاح تو در آن است )
و چهارم: دانستنی است و ناگفتنی ( عیب دوست و محتشمی بر تو معلوم شود و باید خموش ماند) و بهترین این چهار نوع همان دومی است. غیر این سخن مگو.
۳- و اما ای پسر افراط را شوم دار.
۴- فرزندم آرام سخن بگو و به آهسته سخن گفتن عادت کن.
۵- ای پسر به دانستن رازی که سودی به تو نمیرساند و به تو ارتباط ندارد رغبت نکن.
۶- فرزندم جز با خود راز خویش مگو و اگر گفتی دیگر رازش مخوان.
۷- فرزندم سرد سخن مباش که سخن سرد تخمی است که از او دشمنی روید.
۸- فرزندم اگرچه دانایی, ولی خویش را نادان شمر تا دَر آموختن بر تو باز و گشاده بماند.
۹- فرزندم اگر چه سخن دان باشی ولی کمتر از آنچه می دانی سخن بگو تا به وقت گفتار وا نمانی.
۱۰- بسیار دان کم گو باش, نه کم دان بسیار گو.
۱۱- فرزندم خاموشی دوم سلامت است و بسیار گفتن دوم بی خردی.
۱۲- کسی که بسیار حرف میزند اگرچه خردمند باشد مردمان او را بی خرد شناسند، و نادان اگر خاموش بماند مردم سکوت او را نشانه ی خردش می دانند.
۱۳- هر چند پاک روَش و پارسا باشی، خود بین و خویشتن ستای مباش.
۱۴- فرزندم سعی کن تا مردم ستایشت کنند نه این که خویش ستایش گر خویش باشی.
۱۵- فرزندم با هرکه سخن میگویی، اول ببین که خریدار سخن تو هست یا نه؟ اگر خریدار نبود خوش زبانی کن تا خریدار شود.
۱۶- فرزندم تا می توانی از شنیدن سود ببر که مردم از سخن شنیدن سخن گوی می شوند.
۱۷- فرزندم شنیدن پند حکما دیده ی خرد را روشن می کند....

@honarzvm
23 views10:54
باز کردن / نظر دهید
2021-04-29 12:32:00
عبور کشور از قله خیز چهارم کرونا
روند بستری در اکثر استان های کشور نزولی شد

البته هنوز آمار ابتلا بسیار بالا است و هرگونه کم توجهی و کاهش مراقبت می‌تواند مجددا روند را صعودی کند.
@honarzvm
46 views09:32
باز کردن / نظر دهید
2021-04-28 17:44:46 زمانی مرغ‌های عسل خوار را در دسته‌های چند صد تایی می‌شد به صورت منظم در جنوب شرق استرالیا دید، اما الان نسل این پرنده در حال انقراض است و برآورد می‌شود که تنها ۳۰۰ عدد از آنها وجود داشته باشند. پرنده شناسان در حال بررسی این مسئله بودند که چرا چنین شده است. بررسی آنها مشخص کرد که انگار پرندگان نر مرغان عسل‌خوار دیگر نمی‌توانند آن آوازها و آوای ویژه جفت گیری را به سبک قبل بخوانند. انگار که آوازخواندن را فراموش کرده باشند. اول پرنده شناسان متوجه شدند که عسل خوارها در کمال شگفتی مدتی است که شبیه پرندگان دیگر آواز می خوانند. تصور آنها این بود که این کار را هوشمندانه برای تقلید از پرندگان دیگر انجام می‌دهند تا راهبردی باشد برای پیشگیری از شکار شدن توسط پرندگان بزرگتر. اما بررسی‌های بعدی مشخص کرد که چنین چیزی درست نیست و پژوهش‌های بعدی مشخص کرد که چرا چنین شده است.
به صورت ساده این پرنده‌ها دیگر بخت گوش کردن به صدای پرندگان بالغ را به اندازه کافی پیدا نمی‌کنند. ما انسان‌ها هم در نوزادی و کودکی اگر صدای افراد دیگر را نشنویم، قادر به تکلم نخواهیم بود. جمعیت این پرنده ها هم در سال‌های اخیر از یک آستانه بحرانی کمتر شده و بنابراین خیلی کمتر بخت شنیدن صدا های پرندگان بالغ را پیدا می کنند. برای همین دیگر نمی توانند مثل عسل خوار های اصیل آواز بخوانند. در حال حاضر همین ۳۰۰ قطعه مرغ عسل خوار در گستره ای به اندازه ۱۰ برابر کشور انگلیس پراکنده هستند و با این شرایط انقراض این پرنده حتمی است.
تنها چیزی که دانشمندان فکر کردند این است که تعدادی عسل خوار بالغ پیدا کنند که هنوز آواز خواندن را فراموش نکرده اند و پرنده های دیگر را مدتی شکار کنند و به آنها شانس شنیدن بدهند.
از این خبر می‌توان تعبیری شاعرانه - اجتماعی داشت. وقتی تعداد آدم های با ذوق و اهل قریحه و فکر، در جایی از یک حد بحرانی کمتر شود، اصولاً مردم شانسی برای خواندن مطلب خوب، دیدن کار هنری ارزشمند و نوشته ژرف پیدا نمی‌کنند و فراموش می‌کنند واقعاً چه کسی هستند و چه علایقی دارند و سراغ هر خوراکی فکری می روند که دم دستشان باشد. از آنها تقلید می کنند و دلشان خوش است که منبعی برای سرگرمی دارند.
اصولا ما هم نباید مثل عسل خوارها به این حد از سر گشتگی می‌رسیدیم. حقیقتا چاره اندیشی دشوار شده است.
راهکار، مسلماً ممنوعیت رسانه‌ای و تحقیر نیست، بلکه آزادی شنیدن صداهای بالغ اصیل است، اگر مانده باشند.
@honarzvm
74 views14:44
باز کردن / نظر دهید