Get Mystery Box with random crypto!

📶درسگفتارهای جامعه شناسی

لوگوی کانال تلگرام kavosh_garan — 📶درسگفتارهای جامعه شناسی د
لوگوی کانال تلگرام kavosh_garan — 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
آدرس کانال: @kavosh_garan
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 13.43K
توضیحات از کانال

"جامعه‌شناسی فهم جامعه با تمام واقعیت هايش است.
#علیرضاهمدست
جهت آگهی به این آیدی پیام بدهید
@alirezahamdast
👉https://www.instagram.com/kavosh_garan3

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 36

2022-11-11 03:46:31 ثانیا، پس از پیروز شدن انقلاب و سرنگون کردن نظام مستقر، سرخوشانه و با اعتماد به نفس بالا، قصد می‌کنند همه‌ی بنیادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگ را از بیخ و بنیان برکنند و جامعه و تاریخ را از نو آغاز کنند. انسانی نو بیافرینند. فرهنگ را زیر و زیر کنند. دانشگاه، علم، فرهنگ، سیاست، و هر چیزی را بر اساس ایده‌های جدیدی بنا نهند. نام همه‌ی خیابان‌ها و کوچه‌ها و راه‌ها و ساختمان‌ها و …. را تغییر می‌دهند.
۹. وحدت، یگانگی، از میان رفتن فاصله‌های اجتماعی و انسجامی که در زمانه‌ی برپایی انقلاب رخ می‌نماید، انقلابیون را به اشتباه می‌اندازد. آنان می‌اندیشند که می‌توانند همبستگی و انسجام را به تمامه ادامه دهند. تفاوت در سبک زندگی جاری در جامعه را نادیده بگیرند و هر گونه «دگر»، را از ساحت جامعه و فرهنگ حذف کنند. و نمی‌دانند آن همبستگی و وحدت زمانه‌ی انقلاب، تداوم نمی‌یابد. نمی‌دانند تنوع، تکثر و تفاوت، ذاتی روابط اجتماعی است. و به همین دلیل است که هر گونه تفاوت و دگر باشی و دگر‌اندیشی، سرکوب می‌شود. درک نادرست از فرایند زندگی و تنوع هستی‌های اجتماعی، سبب از هم گسیختگی روابط می‌گردد. هر ندایی که با صدای کلی، همخوانی نداشته باشد خفه می‌شود و همگان به وحدتی پولادین و همبستگی عمیق فراخوانده می‌شوند. هر سخن متفاوتی، خطرناک تشخیص داده می‌شود و در نهایت و در نتیجه، هر گونه فردیت، تحت تسلط جمع، نابود می‌گردد. به نحوی که «فرد» و «شخص»، قربانی جمع و نظام می‌شود.
۱۰. گفتمان انقلاب و پس از آن، واجد دو منطق و دو فضای روان‌شناختی است. یکی دیگر از اشتباهات (به ویژه پس از پیروزی)، این بود که می‌خواستند همان منطق و حال و هوای انقلاب را تداوم بخشند. به سخن دیگر، می‌خواستند جای استثانا و قاعده را عوض کنند. برای مثال:
الف) قاعده‌ی عمومی این است که آدمی همواره به دنبال نفع شخصی خویش است. تلاش می‌کند آرزوها، اهداف و خوشایندهای شخصی خود را تحقق بخشد. در این منطق، انسان، موجودی نفع‌خواه و سودطلب است. انسان، موجودی معقول است، به این معنی که اهل محاسبه و حسابرسی است. سود و زیان می‌کند و بر اساس محاسبه‌ی سود و زیان، برمی گزیند و دست یه کنش می‌زند. حتی آنان که اخلاقی‌اند.، دست کم تا جایی که نفع دیگران را لگدمال نکند، به ترجیح منافع شخصی خویش می‌اندیشد و این منافع را برمی‌گزیند. اما همین انسان، استثنائا از خویش و منافعش می‌گذرد و حتی دست به ایثار می‌زند. ایثار و دیگرگزینی، فضیلتی بزرگ است اما آن چه در رودخانه‌ی زندگی‌ها جاری است، خودگزینی و ترجیح منافع خویش بر دیگران است. آدمی می‌خواهد به منافع خود برسد و نه الزاما با پایمال کردن حقوق دیگران. بلکه اولا و بالذات، خویش را مقدم می‌دارد.
انقلاب (همانند جنگ)، فضای روان‌شناختی خاصی در پی دارد که نمی‌توان آن اتمسفر را به فرهنگ تبدیل کرد. بنابر این، «فرهنگ ایثار»، آرزوی خامی است که انقلابیون در سرمی‌پروانند. ایثار به فرهنگ تبدیل نخواهد نشد، تنها می‌توان انتظار داشت که افراد برای رسیدن به اهداف منافع‌شان، حقوق دیگران را نادیده نگیرند. اشتباه بزرگی است که فضای ایثار زمانه انقلاب را اصل تلقی کنیم و خواهان ادامه‌ی آن باشیم. اشتباه است زیرا با ویژگی انسان واقعا موجود ناسازگار است.
بر همین سیاق، «فرهنگ شهادت»، نیز دچار این خطا است. شهادت و از زندگی و زنده ماندن خویش گذشتن در راه متعالی و برای جمع، چیزی نیست که بتواند به نحو دایم و روالمند ادامه یابد. آن چه اصل است، صیانت از نفس و تلاش برای زنده ماندن است. انقلابیون بر مصدر قدرت نشسته‌ی پس از پیروزی، اما جامعه‌ای را آرمانی و مطلوب می‌دیدند و هنوز هم می‌بینند که شهروندان، همواره ایثارگر باشند و از شریف‌ترین وجه خویش که همان جان است، بگذرند.
ب) قاعده این است که آدمی در مرحله‌ی نخست، زندگیش را برتر و مهمتر از هر چیز دیگر بداند. خواهان زیستن در آرامش و لذت بردن از آن است. می‌خواهد از نعمت‌ها و لذایذ دنیوی بهرمند گردد. و این در حالی بود که تنزه طلبی‌های آرمانی در زمانه‌ی انقلاب، اوج می‌گیرد و افراد عادی را سرگرمی‌های حتی مشروع باز می‌دارد. تنزه طلبی، ۵۷ به بعد، نه فقط از انقلاب، که از رویکرد عرفانی برمی‌خواست. دنیاگریزی و بی‌اهمیت شدن زندگی و بازداشتن افراد جامعه از لذت‌هایی که با آن عادت کرده بودند و محروم کردن‌شان از اشتغالاتی که بدان خو کرده بودند و «آنها را جبرانی ضروری برای دلتنگی‌ها و یا دیگر کاستی‌های زندگی روزانه می‌دانند.». به تعبیر «کرین برینتون»(٢١٢)، همه‌ی انقلاب‌ها در دوران بحرانی‌شان یک کیفیت سخت مقدس‌وارانه و یا پارسایانه و یا اگر بخواهیم یک واژه‌ی بسیار استعمال شده را بکار بریم، کیفیتی بسیار آرمان پرستانه دارند. اشتباه بزرگ صدرنشینان این بود که چنین ویژگی انقلاب را برای دوره‌های بعد نیز طلب می‌کردند.
749 views00:46
باز کردن / نظر دهید
2022-11-11 03:46:31 ۲. بر این پنداشت بودند که می‌توانند راه سخت و طاقت‌فرسا و طولانی تغییر و تحول سیاسی و اجتماعی را در کوتاه‌ترین زمان بپیمایند. همین که حاکمان فعلی بروند و قدرت در دست انقلابیون بیفتد، به سرعت همه‌ی گره‌ها باز می‌شود. یکی می‌خواست ظرف چند هفته، همه‌ی بی‌خانمان‌ها را خانه‌دار کند. دیگری می‌خواست اقتصاد ایران را تنها ظرف یک شب به‌سامان کند. آنان نمی‌دانستند نهادهای جا افتاده‌ی تاریخی در برابر تغییر و تحولات مقاومت می‌کنند. و نمی‌دانستند تغییرات، پروسه‌ی درازدامنه است که با فراز و نشیب همراه است.
۳. چنین می‌اندیشیدند که با خشوت انقلابی، هر ناممکنی ممکن می‌شود. روش انقلابی داشتن، هر مانعی را از مسیر راه برمی‌دارد. کافی است قاطع، ضربتی، زودهنگام و انقلابی عمل کنید. از این رو تندروی‌ها و خشونت‌ها، نتیجه‌ی چنین برداشتی بود. انقلابیون، با صبوری و طی مسیر، با آرامش و گام‌های سنجیده، میانه‌ای نداشتند. انقلابی باید که سریع و بی‌وقفه و قاطع به‌پیش برود و از هیچ نهراسد. از این رو بود که «سیاست گام به گام» را نمی‌پسندید و آن را تمسخر می‌کرد.
۴. اهالی آن دوره عموما با درک سنتی از استقلال، چنین می‌اندیشیدند که می‌توانند در خانه‌ی خویش محصور باشند و به هیچ چیزی ورای مرزهای خود محتاج نیستند. نوعی خود استقلالی و خودکفایی مطلق درون مرزی. آنان بر این‌اندیشه بودند که می‌توانند بدون ارتباط با سایر ملل و کشورها، رشد کنند و مسایل‌شان را حل نمایند. این اشتباه از گفتمان سنتی استقلال برمی‌خاست و واجد نتایجی ناگوار برای کشور شد. از این رو نسبت به بحران در روابط بین‌الملل کمترین حساسیت را داشتند.
۵. از آن جا که انقلاب پا نمی‌گیرد و رخ نمی‌دهد مگر این که آحاد مردم، خودخواسته از منافع شخصی‌شان درگذرند و مصلحت جمع را در نظر گیرند، این خطا شکل گرفت که اساسا این جمع و جامعه است که بر شخص و فرد الویت دارد و فرد همواره باید فدای جمع شود. همین ایده بود که پس از پیروزی انقلاب، به مصلحت نظام تغییر جهت یافت. در ادامه‌ی فرایند ترجیح منافع و مصلحت نظام، این گونه پیش رفت که مصلحت نظام، مهمتر از مصلحت شهروندان است و این افراد هستند که باید از خویش بگذرند تا نظام باقی بماند. اشتباهی که شهروندان به فراموشی سپرده می‌شود و افراد، قربانی یک مفهوم نامتعین می‌شوند. حکومت و حاکمان، مهمتر از انسان و شهروندان می‌شوند و بدین ترتیب، وسیله و ابزار، بر جای غایت و هدف می‌نشینند.
۶. یکی از اشتباهات بزرگ آن دوره این بود که همگان، در ناخودآگاه جمعی، در پی پاسخ به این پرسش سنتی بودند که: چه کسی باید حکومت کند؟ و نمی‌دانستند اساسا این پرسش اشتباه است. باید به دنبال پاسخی درخور برای پرسش بنیادین دیگر بود که: چگونه باید حکومت کرد؟ از این رو راه حل نهایی را در بازپس‌گیری قدرت از شخصی و واگذار کردن آن به شخص دیگر می‌دیدند. برای آنان بیش از آن که شیوه‌ی حکومت کردن مهم باشد، شخص حکمران اهمیت داشت. بیش از آن که به سیستم عادلانه بیندیشند، به حاکم عادل توجه کردند. به جای نظام به ناظم‌اندیشیدند و به جای راه به راهبر.
۷. اعتماد شخصی و تعلق عاطفی به رهبران و بازیگران انقلاب، یکی دیگر از اشتباهات جمعی بود. اعتماد بی مرز و تعلق، سبب شد این ایده شکل بگیرد که: محال است بازیگران انقلاب، چه آنان که بیرون قدرت ایستاده بودند و چه آنها که قدرت را تصاحب کردند و بر صدر نشستند، محال است تغییر احوال و روش دهند و به فساد گرایش پیدا کنند و یا از قدرت خود سوء استفاده کنند. این خطا، نتیجه‌ی فهم نادرست از منطق قدرت بود. نمی‌دانستند انسان‌ها پیش و پس از آن که قدرت را به چنگ آورند، بسیار تفاوت خواهند کرد. علاوه بر جهل نسبت به منطق قدرت، انسان و امیالش را نیز آن گونه که باید، فهم نکرده بودند. خطای دوگانه سبب شد که سیستم پس از انقلاب، فاقد نهادهای نظارتی و کنترلی موثر و قوی باشد. هم چنین سبب شد راه نقد و گفت‌وگوی منتقدانه مسدود گردد. تعلق عاطفی بر جای تعقل سیاسی نشست و کنشگران انقلاب، پس از چندی قدرت را به صاحبان جدید، واگذار کردند و آسوده خیال راه خویش گرفتند.
۸. در هنگامه‌ی انقلاب که رفتارجمعی زبانه می‌کشد، اشتباهی فراگیر از راه می‌رسد. این که افراد نسبت به توانایی و ظرفیت‌ها و امکان‌های خویش دچار اشتباه و بعضا توهم می‌شوند. قدرت خود را بسی بیش از آن چه هست، برآورد می‌کنند. این خطا سبب می‌شود که در خیال خویش، دست کم دو آرزوی دست نایافتنی و خام بپروانند. (و این دو اشتباه ناظر به انقلاب ایران است). اولا، احساس می‌کنند رسالت تاریخی دارند که جهان را تغییر دهند. همان آرزوی حافظی که می‌خواست سقف فلک را بشکافد و طرحی نو در‌اندازد.
873 views00:46
باز کردن / نظر دهید
2022-11-10 11:48:44 پهن کردن چتر تقدس بر سر نظام سیاسی یک سرزمین,، یکی از صدها اشتباه هولناکی هست که هرگز ترمیم نمی شود.
زیرا چه آنهایی که این چتر را باز می کنند و چه توده مردمی که در ابتدا آن را می پذیرند، نمی‌دانند حکومت دستاوردی بشری‌ست و حاکمان نیز انسان‌هایی اند که شاید به انواع خطاها آلوده باشند.
این اشتباه هولناک صاحبان قدرت را از دایره نقد بیرون می برد و لباسی آسمانی بر قامتشان می دوزد.
وقتی نظام سیاسی مقدس شود دیگر نمی‌توان از کاستی‌های آن سخن گفت و هنگامی که اربابان قدرت مشروعیت خود را نه از سوی زمین، بلکه از آسمان دانستند‌‌؛ مسلما خود را پاسخگو به جامعه هم نمی‌دانند و به واسطه این توهم از مردم اطاعت مطلق و بی‌چون و چرا را طلب می کنند!

#جورج_ریتزر
#نظريه_جامعه_شناسی_دوران_معاصر


@kavosh_garan
1.8K views08:48
باز کردن / نظر دهید
2022-11-07 01:39:37
مارکسیسم فرهنگی چیست؟

‏@kavosh_garan
1.6K views22:39
باز کردن / نظر دهید
2022-11-07 01:30:30
رفرم یا انقلاب

نگاهی به دیدگاه‌های روزا لوکزامبورگ

@kavosh_garan
2.1K views22:30
باز کردن / نظر دهید
2022-11-07 01:14:43 "من دچار خفقانم، خفقان
من به تنگ آمده‌ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم!"

آواز محمدرضا شجریان
موسیقی حسین علیزاده
شعر فریدون مشیری

@kavosh_garan
1.5K viewsedited  22:14
باز کردن / نظر دهید
2022-11-01 23:35:22 در اجتماعی که پیوندهای خانوادگی، کاستی، طبقاتی و اخوت های صنفی از بین رفته باشند، مردم آمادگی بسیار دارند که تنها برحسب منافع شخصی شان بیندیشند و بر وفق یک فردیت گرایی بسیار محدود، فقط در اندیشه خود باشند و هیچ گونه دلبستگی به خیر همگانی از خود نشان ندهند. رژیم خودکامه نه تنها با چنین گرایشهای فردپرستانه ای مقابله نمی کند، بلکه به آنها بال و پر هم می دهد و بدین سان حکومت شوندگان را از هرگونه احساس همبستگی و وابستگی متقابل و علایق همسایگی و دلبستگی به افزایش رفاه کل اجتماع، محروم می سازد...

از آنجا که در چنین جامعه هایی هیچ چیز پایدار نیست، هر کسی از فرو افتادن به یک سطح اجتماعی پایین تر هراسان است و سراسیمه می کوشد تا وضع شخصی خویش را بهبود بخشد...

در یک حکومت خودکامه، عشق به سود، اشتیاق به کسب و کارهای پولساز، آرزوی پول دراوردن به هر قیمت و دلبستگی به آسایش مادی و زندگی آسوده، به گونه سوداهای حاکم در می آیند. و اگر کوششی در جهت نظارت بر رشد این سوداها انجام نگیرد، سوداهای یاد شده بر همه طبقات جامعه... تاثیر می گذارند و معیارهای اخلاقی کل ملت را به پستی می کشانند. این در سرشت خودکامگی است که چنین آرزوهایی را تقویت کند و به آنها میدانی برای تاخت و تاز دهد.

رژیم خودکامه که برای تضمین حاکمیت خود روحیه اخلاقی جامعه را تنزل می دهد، توجه مردم را از امور اجتماعی برمی گرداند و حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار می سازد. رژیم خودکامه تنها می تواند جوّی از پنهانکاری را بپروراند که در آن، معاملات تقلب آمیز رواج دارند و چپاولگران می توانند سودهای هنگفتی برند. در حکومت های دیگر نیز چنین تمایلاتی وجود دارند، اما در یک حکومت خودکامه است که این گرایش ها لجام گسیخته می شوند.

تنها آزادی است که می تواند این تباهی ها را که در واقع در سرشت این گونه جوامع سرشته اند، براندازد و از تاثیر زیان بار آنها جلوگیری نماید. و باز تنها آزادی است که می تواند اعضای یک اجتماع را از انزوا در آورد، انزوایی که در آن یک فرد سرگرم امور شخصی خویش است و به دیگران کاری ندارد.

انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن
الکسی دو توکویل، ترجمه محسن ثلاثی

@kavosh_garan
1.4K views20:35
باز کردن / نظر دهید
2022-11-01 22:47:41 اولین شرط حکمرانی ....

  دکترمحمود سریع القلم



اولین شرط حکمرانی، ایجاد امنیت فکری ، شغلی و اقتصادی فرد فرد جامعه است،

اکثریت مطلق مردم اروپا که ۵۰۸ میلیون نفر جمعیت دارد؛ زندگی بسیار معمولی دارند : یک آپارتمان معمولی، یک اتومبیل معمولی، یک شغل معمولی و یک درآمد معمولی ؛
اما بسیار راضی و خوشحال هستند ؛ چون
* امنیت روانی دارند و در جوامعی با ثبات زندگی می‌کنند*. نرخ تورم حدود ۲ درصد است و درآمد آنها سالانه حدود ٨ درصد افزایش پیدا می کند ، بنابراین؛ * احساس ثبات می‌کنند *.

در ایران حاکمیت غالبا برای توجیه ناکارآمدی خود به طور سیستماتیک به مردم اطلاعات غلط می دهد.مثلا گزارشگر رسانه‌ای ما (مستقر در پاریس) در روز اعتصاب کارکنان متروی فرانسه در کنار ایستگاه مترو می‌ایستد و می گوید ؛ پاریس امروز مترو نداشت و مردم با اتوبوس و دوچرخه به سر کار رفتند و این شاخصی است برای فروپاشی فرانسه !!؟ این نوع نتیجه غلط گرفتن از یک واقعه باعث می‌شود عمق مسائل را نبینیم .

فضای رسانه‌ای داخلی ما عموما می‌گوید:
*جهان در حال فروپاشی‌ست و اقتصاد دنیا دچار بحران‌های ساختاری شده‌ *....

پس در چنین فضایی که مردم ایران از اینکه یک شرکت هواپیمایی هندی در سال گذشته 205 هواپیمایی ایرباس تحویل گرفته، بی‌خبرند.. روشن است وقتی دو تا ایرباس به ما داده شود، خیلی خوشحال می‌شوند !!!!!!؟

برای تامین زندگی ایده‌آل برای ایرانیان باید :
"* اندیشه‌های حکمرانی *" اصلاح شود.
*نه وزرای اقتصادی*

دولت آلمان، اقتصادی بالغ بر چهار تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی را مدیریت می کند، اما مسئولین آلمانی همه؛ ساعت پنج بعدازظهر از محل کار رفته و زندگی عادی خود را می کنند، تعداد جلسات مدیران بسیار محدود است؛ چون اصولا چیز محرمانه‌ای وجود ندارد که از مردم پنهان شود .


@kavosh_garan
1.9K views19:47
باز کردن / نظر دهید
2022-10-28 01:46:06
آرش حیدری جامعه‌شناس:حرکت اعتراضی مردم قطعا جنبش است/اگر اعتراضات مردم را به نبرد نسل‌ها فروبکاهیم لفاظی است

رضا صائمی، خبرنگار گروه فرهنگ

آرش حیدری در این گفت‌وگو ضمن نقد به این تحلیل و تقلیل دادن آن به صرف شکاف نسلی، این وضعیت را در ذیل «جریان زندگی» تعریف کرده و دلایل خود را برای توضیح این موقعیت تازه تشریح می‌کند.



https://b2n.ir/s26291
#هم‌میهن 
@hammihanonline
5.6K views22:46
باز کردن / نظر دهید
2022-10-28 01:45:41
آرش حیدری، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه علم و فرهنگ در گفت‌وگو با هم‌میهن درباره جنبش‌های اخیر می‌گوید:

آن‌چه می‌بینیم جریان زندگی است.
4.7K views22:45
باز کردن / نظر دهید